تاریخ انتشار:1397/04/26 - 14:33 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 92378
تینا جلالی در اعتماد نوشت :

در کشوری زندگی می‌کنیم که عادت داریم برای از دست رفتگان مرثیه سرایی کنیم؛ چنان مراسم باشکوهی برای مردگان‌مان برگزار می‌کنیم که تا مدت‌ها زبانزد خاص و عام خواهد بود اما تا دل‌تان بخواهد آدم‌های موفق را با زیرکی و باهوشی حذف می‌کنیم.موفقیت‌های پی در پی اصغر فرهادی در مجامع بین‌المللی را می‌بینیم اما به راحتی این افتخارات را نادیده می‌گیریم. هفتاد و یکمین جشنواره فیلم کن رسما با فیلم «همه می‌دانند» به کارگردانی اصغر فرهادی افتتاح شد. برای اولین‌بار فیلمی از یک فیلمساز ایرانی جشنواره معتبر کن را افتتاح کرد. «همه می‌دانند» ازجمله معدود فیلم‌های افتتاحیه تاریخ جشنواره کن بود که در بخش رقابتی نیز حضور داشت. آن سوی دنیا برای یک فیلمساز ایرانی دست می‌زدند و هورا می‌کشیدند اما مسوولان سینمایی و خاصه هیات رییسه خانه سینما در ایران فقط نظاره‌گر بودند. یا جوایز ریز و درشتی که فیلمسازان جوان کشورمان از فستیوال‌های معتبر جهانی کسب می‌کنند را می‌بینیم اما طوری وانمود می‌کنیم که انگار این جوایز کمترین اهمیتی ندارد.

همین چند هفته پیش بود که ناصر ملک‌مطیعی را در میان اشک و آه مردم کشورمان بدرقه کردیم در حالی که علم داریم ملک‌مطیعی تا وقتی که زنده بود او را از کمترین‌ها منع کردیم. به محض اینکه این بازیگر فوت کرد با صدای رسا در مراسم تشییع جنازه‌اش به همدیگر پریدیم و سعی کردیم کوتاهی در زمان حیاتش را به گردن هم بیندازیم. درست بعد از فوت ناصر ملک‌مطیعی بود که رسانه‌ها یک به یک نوشتند و زنگ خطر را به صدا در آوردند که ناصر ملک‌مطیعی رفت، زنده‌ها را دریابیم اما دریغ که ما آدم‌ها ذهن فراری داریم و به راحتی همه‌چیز را به دست فراموشی می‌سپاریم.

از کل مطلب بیان شده به اینجا می‌خواستم برسم که کیانوش عیاری هم یکی از همین اهالی مظلوم سینمای ایران است؛ فرقش با ناصر ملک مطیعی در این است که ملک مطیعی عمرش را در انزوا سپری کرد اما عیاری مطالبات خود را بیان می‌کند هرچند در برابر خواسته‌اش گوش شنوایی نیست و راه به جایی نمی‌برد.

کارگردان فیلم «بیدارشو آرزو » این روزها خسته و نگران از سرنوشت دو فیلم خود نمی‌داند راه به کجا باید ببرد و در هر زمان به دنبال فرصتی است تا بتواند فیلم‌های «خانه پدری» و «کاناپه» را از محاق و توقیف در بیاورد.

به نظر می‌رسد فیلم «کاناپه» او قربانی یک نوع لجبازی شده است و مسوولان سینمایی به لایه‌های غیرواقعی فیلم «خانه پدری» توجه بیشتری دارند تا موضوع قتل دختر در خانه. به هرجهت این دو فیلم اخیر این کارگردان نجیب سینمای ایران فعلا شرایط نمایش و داوری در جشنواره‌های دولت ندارند.

اما این روزها که دست‌اندرکاران و متولیان خانه سینما در تدارک برگزاری بیستمین جشن بزرگ سینما هستند آیا نمی‌توانند فرصتی را برای حمایت از یکسری فیلمسازان مطرحی چون کیانوش عیاری فراهم کنند و استثنا قائل شوند؟ خانه سینما یا همان جامعه اصناف سینمایی که توسط صنف و اهالی سینما اداره می‌شود هم این فیلمساز را محروم می‌کند؟ تعریف «حفظ و صیانت از حقوق مادی و معنوی دست اندرکاران سینما» در اساسنامه خانه سینما کجای عملکرد خانه سینما باید ببینیم؟

آیا ارزش و احترام و اهمیت کیانوش عیاری را با فیلمسازان دیگری که فیلم‌شان (هم پروانه نمایش و هم پروانه ساخت دارد) از کمترین اهمیت ساختاری برخوردار است صرف تبعیض قائل نشدن باید در یک کفه ترازو سنجید؟ تکلیف جشنواره فیلم فجر با خودش معلوم است و دیگر همه می‌دانند و همه می‌گویند که نگاه سیاسی بر آن حاکم است. اما جشن خانه سینما هم همینطور؟

مسوولان برگزاری جشن بزرگ سینمایی در تصمیمی جمعی بر آن شدند که امسال این مراسم را برای همراهی با مردم در شرایط بد اقتصادی کنونی کوچک‌تر از همیشه برگزار کنند و بودجه جشن را برای امور بیمه‌ای و قس‌علیهذا هزینه کنند اما آیا فیلمسازانی که عمرشان را برای این سینما سپری کردند جزو این مردم نیستند ؟ اگر همراهی با مردم به معنای توجه و حمایت معنوی است این حمایت مشمول فیلمسازان سینمایی که سهم عمده در ارتقا و اعتلای آن دارند، نباید بشود؟

اصلا اگر برای کیانوش عیاری تمایز قائل نشویم برای چه فیلمسازی باید از تبصره استفاده کنیم؟ مگر نه اینکه تبصره و بند را در شرایط خاص صادر می‌کنند؛ کیانوش عیاری در حال حاضر شرایط خاص ندارد؟

بهرام بیضایی که نیست. ناصر تقوایی در خلوت خود روزگار می‌گذراند. اصغر فرهادی را که نمی‌بینیم. کیارستمی را که به سادگی آب خوردن از دست دادیم. کیانوش عیاری با دو فیلم در محاق را هم کنار بگذاریم؟

از جهت دیگر تجربه نشان داده نگرانی مسوولان از اکران و توجه به فیلم‌های حاوی مساله و خط قرمزی نه تنها محلی از اعراب نداشته بلکه آنها با حساسیت بی‌جهت خود نسبت به موضوع فیلم مربوطه اتفاقا موجبات تبلیغ را برای این فیلم‌ها فراهم کرده وافکار عمومی را بیشتر در جهت تماشای فیلم‌ها تحریک می‌کنند. فیلم «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان نمونه چنین فیلم‌هایی است یا از کارگردان ارزشی مثالی بیاوریم؛ به رنگ ارغوان ابراهیم حاتمی‌کیا با چنان حساسیتی از این فیلم صحبت می‌شد که انگار با نمایش عمومی این فیلم قرار است چه اتفاق حادی بیفتد. جالب اینکه این فیلم‌ها با حداقل واکنش و حتی می‌توانیم بگوییم هیچ واکنشی از جانب مخاطب به نمایش عمومی درآمدند. ای کاش به یاد داشته باشیم عیاری از جمله فیلمسازان متعهد سینمای ایران است که تک به تک فیلم‌هایش بازتاب شرایط اجتماعی روز جامعه ایران است.

امید به اینکه نیاید روزی که صدای رسا بر علیه ندانم کاری خانه سینما بلند شود.

برچسب‌ها:

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها