تاریخ انتشار:1403/12/02 - 15:54 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 206531

به گزارش سینماسینما، گلاویژ نادری در روزنامه سازندگی نوشت:

چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر به پایان رسید. قرار بود این جشنواره محلی برای وفاق و آشتی باشد. چتری باشد تا دوباره اهالی سینمای را دور هم گرد آورد اما در پایان به ضد خودش بدل شد و اتفاقاتی به واسطه داوری‌ها پیش آمد که از پیش از مراسم پایانی، کام بسیاری را تلخ کرد. کار به انتشار بیانیه برای عدم حضور در مراسم کشید و پس از اختتامیه با استعفا و یادداشت‌های تلخ همراه شد. منوچهر شاهسواری، دبیر این دوره تلاش کرد، جشنواره سینمای ایران با حضور حداکثری هنرمندان برگزار شود، رونق را به سالن‌های نمایش فیلم بازگرداند، شوروهیجان را جایگزین یأس و ناامیدی کند اما همه چیز آن‌طور که می‌خواست به پایان نرسید و تمامی تلاش‌هایش به بار ننشست. در واقع جشنواره از جایی آسیب دید که کنترلش در دست برگزارکنندگان بود و هرچند نیت‌شان در برگزاری خیر بود اما نتوانستند پایانی خوش را رقم بزنند و سرانجام کار آن‌طور که ‌باید نشد. همیشه انتخاب هیات داوران در نامزدی و جوایز شامل انتقادات و چالش‌های بسیاری می‌شود اما می‌توان آن را به حداقل رساند یا اینکه بر آتش این ایراد‌ها و انتقادات دمید و آن را بیشتر کرد. علاقه‌مندان به سینما امیدوار بودند بعد از دو دوره قبل که با حضور حداقلی هنرمندان برگزار شد و نتایج آن هم قابل اعتماد نبود، این دوره که با هدف وفاق و آشتی برگزار می‌شود با سال‌های قبل متفاوت باشد و دوباره هیجان و تشویق حاضران در مراسم و همراهی آنها را با رای داوران به اختتامیه بیاورد اما امسال هم مانند دو سال پیش بیشتر گیرندگان سیمرغ در میانه بهت‌وحیرت حاضران و در سکوت روی صحنه رفتند و با تشویق حداقلی تماشاگران در سالن، تندیس خود را تحویل گرفتند. چه خوب که وزرا، مدیران و معاونان در سالن از نزدیک شاهد برگزاری مراسم بودند و این نبود شوروهیجان حاضران در سالن را در اهدای جوایز به برخی از برگزیدگان دیدند و فهمیدند. این برآیند جشنواره‌ای بود که می‌توانست در پایان، مایه اختلاف و چنددستگی نشود و هنرمندان را به جای ترغیب به اعتراض و نوشتن بیانیه‌های تند به ادامه راه امیدوار کند اما دریغ و افسوس که این مهم رخ نداد و به جای بذر دوستی، تخم نفاق و اختلاف دوباره کاشته شد.

 

اجرای مراسم اختتامیه مطابق معمول به محمدرضا شهیدی‌فر سپرده شد. مجری که می‌تواند یک مراسم را به راحتی به باد دهد و جالب اینجاست که این مجری هر سال و با حضور هر دبیری به اجرای این مراسم می‌پردازد. هر ساله هم همان ایراد و اشکالات اجراهای سال‌های قبل را تکرار می‌‌کند بدون اینکه کارگردان برنامه از پس او برآید و حتی به او گوشزد کند که دست از پرحرفی بردارد و حتی بتواند هماهنگی در ضرباهنگ اجرای برنامه پدید آورد. هرچقدر که شهیدی‌فر برنامه‌ساز خوبی است، مجری بدی هست و در اجرای اختتامیه آنقدر به ابراز عقیده و نظر می‌پردازد که حداقل نیم ساعت از زمان برنامه، بیهوده صرف افاضات او می‌شود و مراسم را از نفس می‌اندازد. معلوم نیست چرا هرکس روی صحنه می‌رود باید در ابتدا با او سلام و احوالپرسی کند و بعد به سمت داوران رود؟ او چه نقشی در برگزاری داشته که پیش از داوران باید با همه خوش‌وبش کند. حتی اگر خود شاهسواری هم در این جایگاه قرار می‌گرفت،‌ آنقدر با همه به خوش‌وبش نمی‌پرداخت و از کار اصلی خود غافل نمی‌شد. سیستم صوتی سالن در مراسم اختتامیه هم ناکارآمد بود. موسیقی مربوط به بخش جوایز که در سال‌های اخیر قطعه ثابتی بود، تغییر کرده و آنقدر با صدای پایین پخش می‌شد که نه هیجانی را در میان مخاطبان به وجود می‌آورد و نه شوروشعفی به مراسم می‌داد. معلوم نیست چرا این قطعه را هم تغییر داده بودند و اصلاً چرا باید همه چیز عوض شود؟ شهیدی‌فر آنقدر مراسم را کند و خسته‌‌کننده پیش برد که علی زندوکیلی که بارها در این سالن با فروش تمامی بلیت‌های کنسرت‌اش به اجرای برنامه پرداخته، زمانی که روی صحنه آمد با سالنی مواجه شد که نصف بیشتر صندلی‌هایش خالی بود و تنها چند ردیف اول تماشاگر داشت که آنها هم از وزرا، مدیران و معاونان بودند و نمی‌توانستند صندلی خود را ترک کنند. بگذریم که هنوز برگزار‌کنندگان اختتامیه جشنواره فیلم فجر، خودشان هم نمی‌دانند چرا باید در میانه مراسم گروه موسیقی به اجرای برنامه بپردازد و با وجود این همه جایزه و کلیپ‌های تصویری اصلاً چه نیازی به خواننده و نوازندگان است که تلویزیون هم آن را پخش نکند و علاقه‌مندان سینما مجبور باشند این اجرا را تحمل کرده تا نوبت به اهدای جوایز اصلی برسد. هیات داوران ناچار شدند بیش از یک ساعت سرپا جوایز را اهدا کنند و جالب اینجاست که کارگردان برنامه هم هیچ تذکری برای اجرای سریع‌تر و جاندارتر به شهیدی‌فر نمی‌داد. همه چیز در کندترین و سطحی‌ترین شکل خود برگزار شد. تنها نکته مراسم پخش کلیپی خاطره‌انگیز از اختتامیه سال‌های دور و نزدیک بود که تصویر چهره‌هایی مانند بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، بهمن فرمان‌آرا، مسعود کیمیایی، عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان، خسرو شکیبایی،کیانوش عیاری، فاطمه معتمدآریا، رخشان بنی‌اعتماد، پانته‌آ بهرام، باران کوثری و … در آن به نمایش گذاشته شد و البته این کلیپ هم روی آنتن تلویزیون نرفت.

هیات داوران این دوره با انصراف بهرام رادان به‌عنوان تنها بازیگر این جمع به ۶ نفر رسید و برگزیدگان طوری انتخاب شده بودند که انگار این آرا نه با داوری و قضاوت تخصصی، بلکه با قرعه‌کشی انتخاب شدند. نتایج جوری چیده شده بود که این‌طور به نظر می‌رسید، داوران پس از به نتیجه نرسیدن درباره انتخاب‌ها به انتخاب تصادفی روی آوردند و چشم‌بسته نام فیلمی را از گوی بلورین خارج کردند. آخر چطور و با چه منطق و دلیلی، بهترین فیلم یعنی «زیبا صدایم کن» مستحق هیچ جایزه دیگری از سوی داوران نمی‌شود، پس آنها چگونه این فیلم را به‌عنوان برترین انتخاب کردند یا جایزه بهترین کارگردانی چطور به حمید زرگرنژاد برای «شمال از جنوب غربی» تعلق می‌‌‌گیرد که عواملش هم به تشتت و درگیری در پروسه فیلمسازی اذعان کردند و فیلم نه نظر منتقدان را جلب کرد و نه مردم را. نام زرگرنژاد در میانه سکوت و بهت تماشاگران خوانده شد و بسیاری را به تعجب وا داشت. کاش داوران چندخطی درباره این انتخاب‌های حیرت‌انگیزشان توضیح می‌دادند تا حداقل مدیران و وزرای حاضر در سالن قانع می‌شدند.

در تنها بخش‌هایی که تماشاگران در سالن با رای داوران همراهی داشتند، انتخاب محمود کریمی برای کارگردانی برگزیده فیلم اول و بهترین فیلمنامه بود. کریمی زمانی که سیمرغش را تحویل گرفت از ندیده شدن تلاش برخی از همکارانش توسط هیات داوران گله کرد.

سعید خانی هم که برای دریافت سیمرغ بهترین فیلم اول برای «رها» انتخاب شد، حسابی از خجالت شهیدی‌فر درآمد و به او گفت اگر کمتر صحبت می‌کرد، مراسم آنقدر طولانی نمی‌شد و فرصت برای برگزیدگان بیشتر می‌بود. او از وزیر ارشاد خواست «قاتل وحشی» را اکران کند، چراکه هیچ فیلمی باعث انقلاب نشده است.

آرای هیات داوران در بخش بازیگری در واقع ضدبازیگری بود. معلوم نیست نبود یک بازیگر در هیات داوران آنها را به چنین انتخاب‌هایی سوق داد، یا اینکه مناسبات دیگری موجب این انتخاب‌ها شد. فریبا نادری از میان بازیگرانی مانند مریلا زارعی، رویا افشار، ژولیت رضاعی و… مستحق دریافت این جایزه شناخته شد. او هم در میان سکوت و بهت تماشاگران درحالی روی صحنه رفت که هیچ‌کس او را تشویق نمی‌‌کرد و این سکوت‌ نشانه خوبی برای هیات داوران، دست‌اندرکاران جشنواره و وزیر ارشاد و مدیران سازمان سینمایی بود. «موسی کلیم‌الله» هرچه که نداشت، بازی خوب زارعی را در نقش مادر موسی داشت اما داوران حتی این نقش‌آفرینی را هم کنار گذاشتند. بازی سکوت رویا افشار را هم درحالی که دیالوگ‌هایش در «اشک هور» به زحمت به ۱۰ صفحه می‌رسد، ندیدند اما معلوم نیست، چطور بازی فریبا نادری در «شوهر ستاره» نظر آنها را جلب کرد!

تنها حسن این بخش یادآوری مصطفی زمانی برگزیده نقش اول بازیگری از بازی حسن پورشیرازی در فیلم «پیر پسر» بود که او به‌صراحت گفت، اگر حسن پورشیرازی در جشنواره بود این جایزه به هیچ‌کدام ما (نامزدهای این بخش) نمی‌رسید. او سیمرغش را با این بازیگر پیشکسوت تقسیم کرد و از مدیران جشنواره خواست این جایزه را به‌عنوان سیمرغ مشترک ثبت کنند.

نوید پورفرج درحالی دیپلم افتخار بازیگر نقش اول مرد را برای «گوزن‌های اتوبان»‌گرفت که نه بازی‌اش آنقدر به چشم آمده بود و نه به‌یادماندنی خواهد شد. فرهاد آییش برای بازی در «موسی کلیم‌الله» سیمرغ بازیگر برتر نقش مکمل را گرفت و عنایت‌الله بخشی برای بازی در «شاه نقش» در همین بخش دیپلم افتخار را با خود برد.

لیندا کیانی هم تندیس بهترین بازیگر مکمل زن‌ را برای «۱۹۶۸» گرفت که در چند سکانس محدود بازی کرده بود و معلوم نیست داورانی که بازی کوتاه یک بازیگر را در یک فیلم لایق سیمرغ می‌دانند، چطور هنرنمایی دیگران را به راحتی نادیده می‌گیرند.

سیمرغ مردمی هم که پس از سه سال به جشنواره بازگردانده شده بود، تبدیل به یکی از شگفتی‌های این دوره شد. دبیر و مدیران سینمایی از این اتفاق به‌عنوان امتیاز مهمی یاد می‌کردند اما در نهایت فیلمی به‌عنوان برگزیده انتخاب شد که تا یکی دو روز قبل از اختتامیه رتبه سوم آرای تماشاگران را در اختیار داشت و معلوم نیست چطور ناگهان تبدیل به فیلم برگزیده آنها شد. آنقدر شایعه و حواشی درباره این انتخاب به وجود آمد که حالا آن را می‌توان یکی از نقاط ضعف و پرابهام این دوره از جشنواره دانست. «پسر دلفینی ۲» هم دیگر فیلم این بخش بود.

«موسی‌ کلیم‌االله» درحالی ۵ سیمرغ را در رشته‌های فنی از آن خود کرد که دست‌اندرکاران آن با امید دریافت جوایز اصلی پا به سالن گذاشتند. محمود رضوی با سه دختر کوچک خود به این مراسم آمده بود. او همیشه برای دریافت جوایز به همراه دخترانش روی صحنه می‌رفت و بعید است زمانی که امید به دریافت تندیس نداشته باشد، با سه فرزند خود پا به اختتامیه بگذارد. ابراهیم حاتمی‌کیا هم جز آخرین افرادی بود که پا به سالن گذاشت و انگار ساعتی پیش از شروع مراسم از او خواسته بودند که به مراسم بیاید.

منوچهر شاهسواری در کلیپی که درباره داوری در مراسم پخش شد، از بی‌اعتمادی مردم به جشنواره و انتخاب‌ها گفت و اینکه باید این بی‌اعتمادی ترمیم شود اما نه او و نه داورانش نتوانستند از بلندی این دیوار بی‌اعتمادی بکاهند. فیلمی مانند «خدای جنگ» که یکی از برترین‌ آثار جشنواره به لحاظ مضمون و ساختار بود معلوم نیست با چه نیتی تنها در یک رشته نامزد شد. دست‌اندرکاران این فیلم که بهشان اعلام شده بود، سیمرغ ویژه‌ای برایشان در نظر گرفته شده پیش از مراسم قهر و انصراف خود را اعلام کردند و نوشتند: «‌با احترام به تصمیم هیات داوران و دبیر، فیلمی که در هیچ رشته‌ای جز جلوه‌های بصری نامزد نشده، طبعاً نمی‌تواند بهترین فیلم دبیر، یا بهترین فیلم از نگاه ملی یا عناوین دیگر باشد. این سیمرغ را هم ذیل همان تقسیم‌بندی که در جریان نامزدی آثار اتفاق افتاد، تقسیم کنید».

در نتیجه هیچ نماینده‌ای از آنها در مراسم حضور نداشت و عوامل «ناتوردشت» هم به دلیلی مشابه به اختتامیه نیامدند. نتیجه انتخاب هیات داوران و دبیر جشنواره در بخش نامزدی فجر این بود که هیچ‌کس از عوامل این دو فیلم برای دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی (جایزه سردار سلیمانی) در سالن حضور نداشتند و سیمرغ «خدای جنگ» روی صحنه اختتامیه باقی ماند.

شهسواری پس از اختتامیه با حضور در برنامه «هفت» اعلام کرد که اگر تغییراتی در شیوه برگزاری جشنواره فجر به وجود نیاید، حاضر نیست سال آینده دبیری جشنواره را بپذیرد و از جشن سینمای ایران به‌جای جشنواره نام برد. این‌طور که به نظر می‌رسد او امسال هم تصمیم داشته جشنی برگزار کند که به‌نوعی دورهمی اهالی سینمای باشد و بعد هم سیمرغ‌ها را میان‌شان برای تقدیر، تقسیم کند. اما هیات داوران در تقسیم عادلانه این تندیس‌های بلورین آنقدرها مهارت نداشت و نتوانست عدالت را از همان ابتدا در انتخاب نامزدها و بعد برگزیده‌ها رعایت کند و در نهایت این جشن با خوبی‌وخوشی و به طور دوستانه به پایان نرسید. در واقع حاصل این جشنواره، نه رضایت صاحبان فیلم‌ها را به همراه داشت و نه مردم و علاقه‌مندان به سینما را و همه اینها نشان داد که تنها نیت برای رسیدن به بهترین نتیجه کافی نیست و برای برقراری اعتماد و وفاق و دوستی باید کارهای بیشتری انجام داد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها