محمد تاجیک : لیلی با من است از فیلمهای مهم کارنامه کمال تبریزی است که شبکه نمایش روز گذشته اقدام به پخش آن کرد .
به گزارش سینماسینما :«لیلی با من است» یکی از شیرینترین و دوستداشتنیترین کمدیهای سینمای ایران است که موضوع اصلی آن تحول یک انسان است. تحولی که در بستر جنگ و معاشرت با آدمهایی بهوجود میآید که تجربه جنگ را از سر گذراندهاند. «لیلی با من است» تنها کمدی سالمی است که ارزشهای دفاعمقدس را نادیده نمیگیرد و بدون شوخی کردن با واقعیت عظیمی که مرگ انسانها را در جنگ رقم میزند، تماشاگرش را میخنداند. «لیلی با من است» با وجود اقبال مخاطبان و منتقدان بهدلیل محدودیتهای ممیزی نتوانست جریان تازهای در سینمای دفاعمقدس به وجود بیاورد و در کارنامه سازندهاش که کارگردانی بذلهگو و طناز است، به تنها تجربه کمدی درباره جنگ تبدیل شد، کمدی مفرح و خوشساختی که اگر چه با جنگ و آدمهایش شوخی میکند اما پا را فراتر از اصول اخلاقی نمیگذارد و به هر شکل و شیوه با فاجعه انسانی جنگ شوخی نمیکند.(روزنامه شهروند )
/تجربه غریب اولین نمایش در جشنواره /
سعید مروتی در روزنامه همشهری درباره این فیلم نوشته است :آن سالها، مثل الان نبود که داستان همه فیلمها قبل از جشنواره برای اهالی رسانه لو میرود و بههمین دلیل اولین نمایش «لیلی با من است» در سینما فلسطین، تجربه غریبی از کار درآمد. در فضای سال ۷۴، هیچکس انتظار تماشای کمدی جنگی را نداشت و تبریزی با مهارت توانسته بود هم تماشاگر را بخنداند و هم هیچ حساسیتی را برنیانگیزد.
/ماجرای عکسی که پرویز پرستویی در آن غائب است/
اسفند ۱۳۷۴ سالن همایشهای صداوسیما و پایان مراسم اختتامیه چهاردهمین جشنواره فیلم فجر بهانهای بود تا برگزیدگان این دوره جشنواره در کنار مدیران سینمایی وقت، عکسی را به یادگاردر قاب دوربین عکاسان ثبت کنند.کمال تبریزی کارگردان سینما که در میان برگزیدگان جشنواره چهاردهم فیلم فجر در این عکس حضور دارد به درخواست خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، دربارهی این عکس نوشت: «یاد آن روزها به خیر؛ سالی که «لیلی با من است» برای اولینبار در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و علی رغم مخالفتهای شدید برخی افراد، من و رضا مقصودی بابت ارتکاب نگارش فیلمنامه جایزه هم گرفتیم! ولی برای بازی تاریخی پرویز پرستویی فقط یک دیپلم افتخار داده شد و تا جایی که خاطرم هست شمقدری هم جزو هیئت داوران بود!…. شاید به همین دلیل، پرستویی در عکس غایب است!…. با این حال رضایت را در چهرهها میبینی؛ بیبغض و عداوت و تنگ نظری! همه با هم در کنار هم و صد افسوس که همه سینما امروز آنگونه نیست! به یمن سیاست بخل، حسادت و کینهورزی !….. افسوس !».
در این عکس که در کتاب «مرور ۳۰ دوره جشنواره فیلم فجر» منتشر شده است ایستاده از راست: رضا مقصودی، حسین یاری، کیومرث پور احمد، داود رشیدی، عزت اله ضرغامی، مصطفی میرسلیم، صدرالدین شجره، عزت اله انتظامی، زندهیاد ساموئل خاچیکیان، جلال معیریان، احمد رضا درویش و نشسته: کمال تبریزی، عبداله علیمراد، عبدالحسن برزیده، زندهیاد سیف اله داد، محمود کلاری، جمشید بایرامی، نظام الدین کیایی و محمدرضا علیقلی زاده حضور دارند.
/لیلی با من است سخت ترین فیلم من بود/
کمال تبریزی در مصاحبه ای با دنیا عیوضی در روزنامه شهروند گفته است :به یاد دارم در زمان ساخت «لیلی با من است» یک آقای روحانی به شدت مخالف فیلمنامه ما بودند. ایشان فیلمنامه را خوانده بود و در آن دوران تمام تلاشاش را برای مقابله با فیلم کرد. مدعی بود ما میخواهیم به جنگ و بسیجیها توهین کنیم یا ارزشهای دفاع مقدس را زیر سوال ببریم و حسهایی از این قبیل که باعث میشد با تمام قوا و بهطور صادقانه مخالفت کند. ولی ما بهعنوان سازنده چون میدانستیم قصد تمسخر نداریم بنابراین مطمئن بودیم این فیلمی میشود که اتفاقا تاثیر خوبی میگذارد. به خاطر همین یک نفر و این طرز تلقی خیلی دردسر کشیدیم. من هیچکدام از فیلمهایم را به سختی «لیلی با من است» نساختم. به قدری این کار سخت بود و به قدری به موانع میخوردیم که اگر حمایت آقای حسین حقیقی که در آن زمان در بنیاد فارابی بودند، نبود به هیچ عنوان نمیتوانستیم این فیلم را بسازیم.
شما در سرزمین کهن هم با مشکلات زیادی مواجه شدید.
نه من در لیلی با من است خیلی سختی کشیدم و با یک پوست کلفتی عجیب و غریبی این فیلم را ساختم، امکانات نظامی هم به ما نمیدادند و برای گرفتن این امکانات چه مسیرهایی را که نرفتیم.
وقتی فیلم به نمایش درآمد واکنشها تغییر کرد؟
وقتی فیلم ساخته شد و در جشنواره فجر به نمایش درآمد، همه نسبت به آن دیدگاه مناسب پیدا کردند. یعنی وقتی مجموعه فیلم را دیدند، نظرشان عوض شد.
آنوقت آن آقای روحانی هم که به فیلم انتقاد داشتند نظرشان در مورد فیلم تغییر کرد؟
این آدم کماکان مخالف بود برای این که یک کاری کرده بود که دیگر نمیتوانست از موضع خودش عقب بکشد و حرف خودش را پس بگیرد. ما ایرانیها هم یک عادتی داریم که خیلی سخت عذرخواهی میکنیم و اشتباهمان را گردن میگیریم.
/مدیران فرهنگی آن زمان بسیار با شهامت بودند/
کمال تبریزی در مصاحبه دیگری با روزنامه قانون گفته :یادم میآید که «لیلی با من است» را با شرایط بسیار سختی ساختیم . این فیلم یکی از سختترین فیلمهاییاست که تا به امروز ساختهام اما نکتهای که وجود دارد این است که زمانی که «لیلی با من است» ساخته شد اینطور نبود که فیلمی به راحتی تخطئه و از اکرانش جلوگیری شود.از طرفی ترکیب مدیران فرهنگی آن زمان به صورتی بود که برای چنین ساختارشکنیهایی بسیار با شهامت بودند.یکی از عوامل حمایت از این فیلم محمدحسین حقیقی بود که آن زمان ریاست بنیاد فارابی را بر عهده داشت و درحقیقت حمایت،پشتیبانی و تضمینی که او داد باعث شد ما بتوانیم «لیلی با من است» را بسازیم. یادم میآید آن زمان یک آقای روحانی قدکوتاهی بود که تمام تلاشش را میکرد تا «لیلی با من است» اکران نشود و به همه نهادها- از مجلس گرفته تا بسیج و وزارتخانههای مختلف رفته و- گفته بود که اینها قصد دارند جنگ را مسخره کنند و به خود من هم گفته بود که من نمیگذارم این فیلم اکران شود.
/می گفتند این کار دودمانتان را به باد خواهد داد/
او ادامه داده است :روحیه محتاطی در وزارت ارشاد وجود داشت که مخالف اکران این فیلم بودند، عدهای هم از بیرون این وزارتخانه بودند که با «لیلی با من است» مخالفت می کردند. ما حتی در تهیه امکانات نظامی برای ساختن این فیلم هم دچار مشکل شده بودیم چون همه بعد از خواندن فیلمنامه می خندیدند و میگفتند: آقا نمیشود که با جنگ و جبهه شوخی کرد. حتی خیلی از دوستان و حامیان ما میگفتند که این کار دودمانتان را به باد خواهد داد.من هنوز که هنوز است فکر میکنم عرصه هنر ،عرصهایاست که باید به آن اجازه تجربه داده شود. ممانعت از رخدادهای تازه سینما باعث میشود عرصههایی از این هنر که تا به حال نامکشوف مانده برای همیشه گنگ بماند و کسی جرأت نکند برای فیلم ساختن به سمتش برود.فیلمها علاوه بر جنبه سینمایی و هنریشان نوعی مردمنگاری و بیان تاریخ هر کشوری نیز محسوب میشوند. اینکه نشان دهیم مردم در آن مقطع تاریخی چطور به مفاهیم نگاه میکردهاند و تعاریفشان از هر موضوعی چه بوده.در حقیقت هر فیلمی نشان دهنده تاریخی از زندگی مردم است.
/«لیلی با من است» هیچ ممیزی عمدهای نشد/
به گفته کمال تبریزی در همین مصاحبه ،«لیلی با من است» هیچ ممیزی عمدهای نشد.در حقیقت از اول انقلاب تا به امروز میزان ممیزیهای ما رفته رفته افزایش پیدا کرده است. اوایل انقلاب ممیزی به این شکل و این حجم وجود نداشت و همه میتوانستند درباره موضوعاتی که در فکرشان بود فیلم بسازند.
/ نگاه ناصر صفاریان به «لیلی با من است»:یک پنجره برای دیدن/
ناصر صفاریان ۲۴ خرداد ۱۳۷۶ در نشریه سروش درباره این فیلم می نویسد :
چند سال قبل، وقتی «آتش در خرمن» پس از نمایش در سینماها به شکل سریال از تلویزیون پخش شد، هنوز عبارت فیلم – مجموعه جایگاه خودش را پیدا نکرده بود و چندان مفهومی نداشت. حتی با نمایش نسخه تلویزیونی اثر پربینندهای مانند « از کرخه تا راین» هم این اتفاق رخ نداد. مجموعههای تلویزیونی فیلمهای «دادستان» و «پوتین» هم که هرگز روانه آنتن نشد. در حقیقت، آن چه به نام مجموعه تلویزیونی این آثار پخش میشد، همان فیلم سینمایی بود. تفاوت دو نسخه هم فقط در تعدادی نمای اضافی بود؛ که بود و نبودشان تأثیری در روند ماجرا نداشت. به همین دلیل، بیننده حس میکرد به آن چه پیش از این دیده است، آب بستهاند و نمونه جدید، مطلب تازهای ندارد. این نوع برداشت، هم در مورد مجموعهای مانند «بازمانده» صدق میکند که تقریباً همان فیلم سینمایی نمایش داده شده در سه قسمت است؛ و هم درباره سریالی مانند « ایوب پیامبر» که با وجود زمان بیش تر و گسترش داستان، به اضافهگویی بیهوده کشیده میشود.
برای تغییر دید بیننده تلویزیون و جلب نظر او، ایجاد تغییر و تحول در نسخهای که قرار است از تلویزیون پخش شود، چارهناپذیر است. نگارش متفاوت و انتخاب قالب روایی و – یا – ساختاری متفاوت، باعث میشود تماشاگر به امید تماشای چیزی که قبلاً در سینما ندیده ، به دیدن فیلم- مجموعه علاقه نشان دهد و این جریان را پی گیری کند. بسط داستان (از نظر روایی) و فضاسازی و – حتی – دکوپاژ متفاوت، از جمله ترفندهایی ست که باعث شکلگیری این علاقه میشود. سرمایهگذاری تلویزیون روی تولید فیلم – مجموعه و تأسیس «سیما فیلم»، در آغاز نوید دهنده این نکته بود – و البته هنوز هم هست – که به این مهم توجه کافی خواهد شد. اما آن چه میبینیم و آن چه میشنویم، در بهترین نمونهها، فقط خبر از بسط قصه برای نسخه تلویزیونی دارد. در حقیقت نه روایت جدیدی در نظر گرفته شده و نه ساختار جدید. فیلم – مجموعهها عموماً از دو الگو پیروی میکنند: یا از درون سریال، یک فیلم سینمایی بیرون کشیده میشود؛ یا این که با استفاده از نماهای اضافی و کنار گذاشته شده هنگام تدوین، فیلم سینمایی به مجموعه تبدیل میشود.
/«لیلی با من است» سریالی که نسخه سینماییاش هم برای تماشاگر تازه است/
ناصر صفاریان در ادامه می نویسد :در حالی که در جاهای دیگر، چنین رسمی وجود ندارد و حتماً لازم نیست یک اثر به دلیل نمایش در تلویزیون طولانیتر از نسخه سینماییاش باشد. همان طور که در مقایسه نمونههای سینمایی و تلویزیونی «داستانی کوتاه درباره عشق» اثر کریشتف کیشلوفسکی، مشاهده میکنیم که زمان نسخه تلویزیونی کوتاهتر است. پس با این حساب، انتظار دو نگاه متفاوت – به دلیل تفاوت دو رسانه – در شرایط حاضر، توقع بعیدی ست یا بهتر است – فعلاً – منتظر آینده بمانیم. با وجود این و با در نظر گرفتن شرایط کنونی، فیلم – مجموعهای موفق است که افزودههای سریال علاوه بر این که برای بیننده جذابیت ایجاد میکند اضافه و بیهوده به نظر نرسد. و «لیلی با من است» یکی از نمونههای موفق است ، سریالی که نسخه سینماییاش هم برای تماشاگر تازه است.
/بالفعل کردن موضوعی که بالقوه طنز است /
به نوشته ناصر صفاریان ،در بررسی سریال تلویزیونی «لیلی با من است»، جسارت و نوآوری سازندگان بیش از هر چیزی جلب توجه میکند. گذشتن از مرزهای تصویر شده در دیگر فیلمهای جنگی و دوری گزیدن از کلیشهها، فضای تازهای به وجود آورده که «بدعت» نیست و به «هتک حرمت ارزش ها» منجر نمیشود. در واقع «لیلی با من است» موضوعی را دستمایه قرار داده که بالقوه طنزآمیز است و تلاش نویسنده و کارگردان صرف تبدیل آن به فعل شده ؛ جذابیت کار هم در همین است. در این جا با چیزی روبهرو میشویم که در واقعیت ریشه دارد. به همین دلیل علاوه بر طنز، در برخی موارد از هجو هم استفاده شده . یعنی برای بیان موقعیتهای واقعی، به تخطئه زشتی ها هم احتیاج است. و بیننده با مشاهده جسارت سریال در شکست قالب هایی که در نمونههای دیگر دیده است، بیش از پیش جذب ماجرا میشود. مثلاً پیش از این، هیچ کدام از بینندگان تلویزیون تصور نمیکردند که روزی شاهد سریالی باشند که قهرمانش به جبر موقعیت به جبهه میرود. شکستن این دوایر و تغییر بینش تماشاگران هم، از بطن ماجرا و از دل حادثه صورت میگیرد. کمدی گفتار مجموعه برگرفته از اصطلاحات رایج در جبهه است که پیش از این در «فرهنگ جبهه» به چاپ رسیده . از عبارت هایی مثل «افقی شدن»، «نوربالا زدن» و «ترمز بریدن» در این جا به شکلی هنرمندانه استفاده شده که حتی برای افرادی که تا کنون در جبهه نبودهاند و آن فضا را درک نکردهاند، بیمعنی جلوه نمیکند. دلیلش هم معادلسازی و ایجاد تمهیدهایی ست که به باورپذیری بیننده کمک میکند. از نظر کمدی رفتار هم، با حرکات شخصیتی روبرو هستیم که از آدم های دوروبر ماست و معادل واقعی دارد. پس خیلی راحت درک میشود و خندیدن به او به معنی تمسخر نیست. این واقعگرایی سبب شده بیننده برخی صحنهها را (مانند برخورد دو گانه مسؤول پرداخت وام در صندوق قرضالحسنه مسجد) به جای آن که بیش تر به حساب دیدگاه «انتقادی» سازنده اثر بگذارد، «واقع گرا» تلقی کند.
/«خدایا! من نمیتونم مث اینا باشم. مگه گناهه؟»/
صفاریان در ادامه نوشته :در این جا برخلاف خیل آثار یک سویه سینمای جنگ و به شیوه معدودی از فیلمهای مطرح سینمای دفاع مقدس، شخصیت پردازی درستی صورت گرفته و حق – به نوعی- میان همه تقسیم شده است. آدمها سیاه و سفید نیستند و «خوب» و «بد» نه تنها به صورت مطلق، که به شکل نسبی هم وجود ندارد. در واقع، همه آدم ها به اندازه یکدیگر از خوبی و بدی بهره بردهاند. فیلمساز هیچ کس را محکوم نمیکند؛ و حتی به قهرمان فیلمش این حق را میدهد که بر خود بودنش تأکید کند، چرا که او را «بد» نمیداند. صادق – شخصیت نخست داستان – در یکی از دیدنیترین و دلنشینترین صحنههای سریال، هنگامی که مشغول راز و نیاز با خداست میگوید: «خدایا! من نمیتونم مث اینا باشم. مگه گناهه؟» و برای تأیید حرف او، گفته پیرمردی بسیجی به کمک میآید: «هیچ کدوم از ما شبیه هم نیستیم».
/از تحول های تصنعی خبری نیست /
به نوشته صفاریان :اغلب آثار سینمای ایران – و به ویژه سینمای جنگ – به گونهای ست که بیننده از همان ابتدا پایان ماجرا را حدس می زند و میداند که قهرمان به چه مسیری کشیده خواهد شد. مثلاً با دیدن خصوصیات رفتاری شخصیتهای فیلمهای «شب دهم» و «روزنه» یقین پیدا میکند که آن ها به طور قطع، همرنگ جماعت می شوند و از باورهای قبلی خود دست میکشند. اما در این جا نه تنها از تحول های تصنعی و تغییر حالتهایی از سنخ نمونههای یاد شده خبری نیست، بلکه اصلاً قهرمان داستان به تحول نمیرسد. چون به شکلی تصویر شده که نیازی به «تحول» و رسیدن به اصلاح ندارد. حتی موقعی که در پایان آر.پی.جی دست میگیرد و به تانک های عراقی شلیک میکند، به دلیل جبر موقعیت و به خاطر حفظ جانش است، نه تغییر باور و اندیشه. البته این مسأله در نسخه سینمایی، سرانجام بهتری دارد. چرا که گفته پایانی الهه که از شوهرش میخواهد در سفرهای بعدی او را هم به جبهه ببرد، بدون پیش زمینه و دلیل موجه است؛ و همان تحول های بیمنطق آثار دیگر را – که در این جا از آن دوری شده – تداعی میکند. تعلیق انتهایی و انتظار بیننده برای این که بفهمد صادق شهید شده یا نه، نمونه دیگری ست که پایان قصه را دور از ذهن تماشاگر قرار میدهد. به ویژه که با تأکید بر خواب الهه، ذهن بیننده بیش تر به سوی شهادت صادق کشیده میشود و زنده ماندن او برخلاف انتظار است.
/جابه جایی قطب های داستان /
این منتقد سینما در ادامه نوشته : جا به جایی قطب های داستان – هر چند با خیر و شر به مفهوم رایج سر وکار نداریم – از دیگر جذابیتهایی ست که در «لیلی با من است» میبینیم. آقای کمالی در ابتدا با ظاهر موقر و متینی که دارد ذهنیت مثبتی را در بیننده شکل میدهد. اما به مرور این ذهنیت رنگ میبازد و رگههایی از تظاهر و ریا در این آدم به چشم میخورد. و در مقابل، صادق با آن که در تعارض با قطب مثبت (کمالی) قرار گرفته ، رفته رفته پیرایه و زواید وجودیاش را از دست میدهد و صداقت درونیاش بیش از پیش آشکار میشود. به ویژه که پیشینه این صداقت را هم قبلاً – هنگامی که ضبط فیلم های ویدئویی را نیمه کاره رها کرد – دیدهایم. هر نوع روایت و انتخاب زاویه دید هم در رسیدن به این نتیجه تأثیر به سزایی دارد. ابتدا با زاویه دید «دانای کل» روبرو هستیم اما به مرور با آمیزهای از زوایه دید «سوم شخص» و «اول شخص» مواجه میشویم، به گونهای که با وجود نوع روایت منسوب به «دانای کل» ، فضای جبهه از دید صادق – که خودش جزئی از ماجراست – به تصویر کشیده میشود.
/معنویت در کنار طنز/
علاوه بر منحصر به فرد بودن کشیده شدن گونه طنز به جبهههای جنگ، آمیختن رگههایی از عرفان و حضور معنویت در کنار طنز، هنر دیگری ست که در «لیلی با من است» شاهد آن هستیم. عنوان انتخابی فیلم – مجموعه بدون آن که به اسامی شخصیت های داستان ارتباطی داشته باشد، خواب دیدن الهه، تأکیدهای چند باره بر شعر «اگر با من نبودش هیچ میلی / چرا ظرف مرا بشکست لیلی» و راهیابی صادق به جبهه به شکلی تقدیرگونه و غیرمنتظره، از نشانههای حضور فضای غیر زمینی حاکم بر مجموعه است. تأکید بر این شعر و نوع رابطه و گفتوگوی صادق با خدا هم بر عبادت شهودی و فضای عرفانی داستان مهر تأیید میزند، طوری که صادق همواره بدون هیچ فاصلهای میان خالق و مخلوق با او صحبت میکند، گله میکند، شکایت میکند، و از دریچه تفکر خودش خدا را عبادت میکند.
/نگاه جام جم به فیلم لیلی با من است/
مسعود ثابتی منتقد سینما درباره این فیلم در جام جم نوشته است :اگر بخواهیم برای این فیلم کمدی کمال تبریزی شخصیتی قائل شویم می توانیم ازاین منظر به آن نگاه کنیم که کمال تبریزی بااین فیلم برای اولین بار با موضوع ولحنی کمیک به روایت داستانی بربستر جنگ ودفاع مقدس پرداخت .تا پیش از لیلی بامن است نوع رویکردها به سینمای دفاع مقدس بسیار متفاوت بود . در سالهای لبتدایی سینمای دفاع مقدس ،سینماگران با کلیشه ای ترین الگوهای این گونه سینمایی حضور خودرا اعلام کردند.تحرک وخشونت نهفته در فیلمهای جنگی براساس نظام های ارزشی و عقیدتی تثبیت شده در سالهای پس از انقلاب . ویژگی مشترک همه این فیلمها استفاده افراطی از تحرک وخشونت ومرز پررنگ خیر وشر بین طرفین و تیپ سازیهای شدید به همراه الگوهای بازمانهده از سینمای پیش از انقلاب بود.
/الگوهای دراماتیک/
ثابتی در ادامه می نویسد : پس از مدتی این جذابیتها جای خودرا به الگوهای ملودراماتیک داد و فیلمسازان برای به دست آوردن نیمی از مخاطبان بالقوه خود و تر غیب زنها برای دیدن فیلمهای جنگی به سوی ترکیب قالب جنگی با ملودرام خانوادگی روی آوردند که عقابها شاید نقطه آغازی برای اینگونه فیلمها باشد.پس از آن ساخته شدن چند فیلم توسط ابراهیم حاتمی کیا ورسول ملاقلی پور بود که سینمای جنگ حضور جدی تر خودرا اعلام کرد تا اینکه دردهه هفتاد فیلمسازان چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ محتوا نگاه متفاوت تری نسبت به جنگ در پیش گرفتند.انتقاد از مناسبات برقرار شده در جامعه پس از جنگ ُانتقاد از آدمهای جنگ و تقدس زدایی از فضای معنوی جبهه ها از شاخص ترین مولفه های این دوره از سینمای دفاع مقدس بودند .
/راهگشایی برای سینمای ایران/
تا پیش ازاین کمال تبریزی با ساخت لیلی با من است از دریچه ای متفاوت به این پدیده نگاه کند تقریبا همه فیلمهای ساخته شده دراین حوزه با لحنی تلخ وگزنده با پدیده جنگ مواجه می شدند .درواقع لیلی بامن است راهگشای سینمای ایران برای انتخاب لحن و نوعی نگاه متفاوت به مقوله جنگ و آدمهای در گیر آن بود همچنان که فیلمهای با حال وهوای کمدی این ژانر مثل طبل بزرگ زیرپای چپ یا اخراجیها همه پس از این فیلم ساخته شدند و تا پیش از فیلم لیلی با من است تقریبا فیلمی در ژانر جنگ نمی بینیم که نگاهی طنز به این مقوله وشخصیتهای روایت داشته باشد.
/انطباق دقیق زیرگونه کمدی جنگی با آدمها و اتفاقات جنگ تحمیلی/
سعید مروتی در یادداشتی در همشهری درباره این فیلم نوشته :بهمن۷۴، تماشاگرانی که در روزهای برگزاری چهاردهمین جشنواره فیلم فجر انواع و اقسام فیلمهای اکشن را تماشا کرده و به کمدیهای ناخواسته ایرانی خندیده بودند، با فیلمی مواجه شدند که واقعا کمدی بود. تماشاگرانش را با شوخیهای واقعا بامزه میخنداند و به شکلی غریب و در یکی از سختگیرانهترین ادوار ممیزی در سالهای پس از انقلاب، مسیر شوخی و خنده را در بستر فیلمی جنگی پیش میبرد. سازنده «لیلی با من است» بیآنکه به لودگی و تمسخر ارزشهای دفاع مقدس متهم شود، توانسته بود به شکلی ماهرانه به خطوط قرمز نزدیک شود ولی از آنها عبور نکند. ترکیب فیلمنامه پرنکته رضا مقصودی با کارگردانی ساده و روان کمال تبریزی، با ظهور غافلگیرکننده پرویز پرستویی مقابل دوربین همراه شده بود. توفیق و سربلندی اولین کمدی جنگی سینمای ایران، نتیجه درک دقیق و هوش بالای سازندگان فیلم از ژانر کمدی و مفهوم دفاع مقدس بود، بهگونهای که هم شوخیها سر بزنگاه از راه میرسیدند و هم ارزشها مستحکم در جای خود باقی میماندند. تبریزی نشان داد چطور میشود در پشت خاکریزها و در دل جبهه کمدی ساخت، با مفاهیم و عناصری که به نظر شوخیبردار نمیرسیدندشوخی کرد و هم تماشاگر عادی را با رضایت از سالن به بیرون فرستاد و هم لبخند به لب منتقدان معمولا عصبانی روزنامههای سیاسی نشاند. بخشی از موفقیت لیلی با من است را باید محصول انطباق دقیق زیرگونه کمدی جنگی با آدمها و اتفاقات جنگ تحمیلی دانست. درونیشدن مولفههای ژانری در دل فیلمی دفاع مقدسی، با وجود استقبال رسمی و تایید عمومی از فیلم که از ۲۴خرداد ۷۵ روی پرده آمد و اکران بسیار موفقی را هم تجربه کرد، به عنوان تجربهای منحصربهفرد باقی ماند. نتیجه اینکه برخلاف سنت معمول، توفیق تجاری فیلم تبریزی، به موج کمدیهای جنگی نینجامید.
انگار همه پذیرفته بودند که در لیلی با من است، یکبار برای همیشه شوخیهایی با جبهه و جنگ صورت گرفته که معلوم نیست در نمونههای مشابه بتوان در همین مسیر و با همین دستفرمان پیش رفت و حساسیتی ایجاد نکرد. این احساس عمومی تا ۱۰سال بعد که «اخراجیها»ی دهنمکی از راه رسید، همچنان وجود داشت و جز یکی دو فیلم نهچندان بامزه چون «پیکنیک در میدان جنگ» (رحیم حسینی)، کمدی جنگیای ساخته نشد و مسیری که تبریزی گشوده بود بیرهرو ماند.
/طعنه و کنایه با اشاره به لیلی با من است /
جالب است بدانید لیلی با من است آنقدر فیلم مهمی است که پایش به مجادله های سیاسی سیاسمتداران هم می رسد . مثلا چندی پیش احمد پور نجاتی در نامه ای به سید محمد خاتمی نوشته و اورا شبیه صادق مشکینی فیلم لیلی با من است دانسته بود ،پورنجاتی در نامه خود نوشته بود :یادت هست که در دیداری که (گمانم) سال ۸۴ پس از ظهور و استقرار معجزه ی تمام تاریخ ایران پس از حمله ی اسکندر مقدونی -احمدی نژاد- بر سپهر اریکه ی قدرت اجرایی با شما داشتم، چه پیشنهاد کردم؟
چیزی در این مایه ها: آقای خاتمی! شما از جنس «سیاست» به مفهوم« قدرت» نیستی. سال ۷۶ هم، شبیه «پرویز پرستویی » در فیلم «لیلی با من است»، ناخواسته سرانده شدی به خط مقدم و خاکریز سیاست و دولت. البته، با عزت و سرفرازی نسبی، آن ۸ سال،تمام شد. اما الان، وقت مناسبی ست که با « لیدر شیپی« یک جریان کنشگر سیاسی، وداع کنی و برگردی به عرصه ی کنش فرهنگی و اجتماعی.
/فیلم محبوب مسعود فراستی/
جالب است بدانید چند سال پیش مسعود فراستی در پاسخ کاظم راست گفتار که خطاب به او می گوید تو از هیچ فیلم طنز طرفداری نمی کنی، گفته بود : فیلم های همسر، لیلی با من است و مکس جزو فیلم های خوب کمدی در ایران است اما اجاره نشین ها یک کار متوسط رو به خوب است.
/تفاوت اخراجیها و لیلی با من است از نگاه برزیده /
عبدالحسن برزیده در گفت وگو با سایت تاریخ ایرانی درباره این فیلم گفته :یکی از ویژگیهای فیلم «لیلی با من است» این بود که کسی که هیچ ادعایی ندارد و فرد معمولی است، با انگیزههای سطحی وارد جنگ میشود و به تدریج رشد میکند و متحول میشود. این شخصیت با هر دیدگاهی که به آن نگاه کنید قابل احترام است. اما در فیلمی دیگر از ابتدا یک عده لاتولوت راه میافتند و به سمت جبهه میروند و شوخیهای زننده و زشت دارند. نمیخواهم بگویم ما به ازای این افراد وجود نداشت اما آن قدر کم بود که حق نداریم به کل رزمندگان دفاع مقدس تعمیم دهیم. این تحریف واقعیت است. یعنی همانطوری که عدهای از افراد قدیسسازی میکنند از این سمت هم گروهی چهرههایی را خلق میکنند که کسی باور نمیکند بچههای جنگ چنین باشند.