پیش از ناخداخورشید من ماه ها و سال ها در کوچک جنگلی با آقای تقوایی بودم و با هم همکاری می کردیم که متاسفانه آن سریال به بلا دچار شد و به ریختی درآمد که همه دیدند. آنچه مردم دیدند چه به لحاظ ساخت و دکوپاژ و چه در بازی و… هیچ نشانی از آنچه تقوایی در سر و دل می پروراند نداشت. هر روز یک عده حاشیه سازی می کردند و نمی گذاشتند کار پیش برود. یک روز کسی آمد و گفت من خواهرزاده کوچک خان هستم. من باید بازی کنم نه داریوش ارجمند که مشهدی است. تا کسانی که بادمجان دورقاب چین و سالاد درست کن بودند آمدند و کاره ای شدند یا بزرگانی آرزو داشتند کار تعطیل شود تا خودشان کار را دست بگیرند؛ و دیدیم چه کاری درآمد. به هر حال متن زیبای تقوایی به باد فنا رفت. من خوشحالم که تقوایی را درک کردم. سه سال با او در کوچک جنگلی کار کردم. سه سال تمام می نوشت. یک اتاق داشت در خیابان فلسطین که در و دیوارش پر از طرح و پلات بود. فقط غذا می خورد و می خواند و می نوشت. خیلی متاسفم برای اینکه نگذاشتند کار کند و چیزهایی را که در ذهنش بود نتوانست بسازد. به هر حال من مدت زیادی آنجا بودم و بعد از آن، وقتی از کوچک جنگلی بیرون آمدیم تقوایی دنبال من فرستاد که بروم سر «ناخدا خورشید». تقوایی در سینمای ایران یگانه است. یک مرد باسواد. تاریخ، هنر، حقوق و ادبیات را به بهترین شکل و اندازه می فهمید و فکر می کنم یک فیلمساز بسیاربسیار مردمی و دوست داشتنی است با اخلاقی ذکیه و با خلق و خویی کاملا هنری. فیلم هایش همه درجه یک است. سال هاست که ما داریم طنز می سازیم. بالهجه و بی لهجه و در نهایت هم در اکثر مواقع به دلقک بازی می رسیم. آقای تقوایی یک سریال به نام «دایی جان ناپلئون» ساخته که هیچ فیلمی تا امروز به قوزک پای آن نرسیده است. هنوز هم این سریال جذاب است و شما با تمام هنرپیشه های بزرگش از مرحوم فنی زاده بگیرید تا کشاورز و… می خندید و می دانید چرا دارید می خندید. متن قوی است. موقعیت ها ظریف است و کار در نهایت خود اتفاق افتاده است. من گاهی وقت ها فیلم های طنز امروزی را می بینم و به آدم های اطرافم می گویم تو را به خدا به من بگویید به چه چیزی می خندید بلکه من هم بخندم. هیچ . یکسری لوده گری و دلقک بازی . آقای تقوایی طنز را خوب می شناخت. ادبیات را هم. همین شناخت او بود که باعث شد سراغ دو اثر ادبی بزرگ برود. از رمان پزشکزاد «دایی جان ناپلئون» را درآورد و از «داشتن و نداشتن» همینگوی ناخداخورشید را اقتباس کرد. این وفاداری به ادبیات و شناخت ادبیات را در کمتر کسی می توان سراغ داشت. البته خیلی ها ادعایش را دارند، اما در همین حد ادعاست و نه چیزی بیشتر. هیچ کس نه دیالوگ مهمی مثل او نوشته و نه دکوپاژی به زیبایی دکوپاژهای او خلق کرده است. مثلا ما در سینما کارگردان جنوبی کم نداشتیم اما چه کسی می توانست مثل او جنوب را در «ناخدا خورشید» به تصویر بکشد. در شخصیت پردازی هم به دلیل شناختش از شعر و قصه و ادبیات و رمان و سینما بی بدیل و استثنایی است. کارگردان های دیگر ما یا آنقدر روشنفکر هستند که فقط کارشان را جشنواره های جهانی می فهمند و تایید می کنند؛ یا آنقدر خودشیرین که جشنواره های داخلی مدام آنها را بزرگ می کنند. این وسط یک چیزهایی اشتباه شده است. از جا و جایگاه بگیرید تا ژانر و تعریف ژانر. کمدی با لودگی و طنز جایش عوض شده است. حتی درام با اشک و آه و ناله. تقوایی را سواد و بینشی که دارد شاخص می کند. او نقاشی، موسیقی، شعر، رمان و فیلم می فهمد… تاریخ ایران، معماری اش، معنی کاشی و قالی و بلور و آجر را می فهمد. این است که کمتر کسی را با این وسعت نظر و شناخت می شود مثال آورد. وقتی راجع به نقاشی حرف می زند شما حیرت می کنید یا در مورد موسیقی. من کنارش بودم وقتی با مرحوم فریدون ناصری حرف می زد. موزیسین های بنام شگفت زده شده بودند از حرف هایی که تقوایی می زد.
در بحث جلوه های ویژه تصویری فکر می کنم به آقای تقوایی برای «ناخدا خورشید» باید جایزه می دادند. به خاطر بیاورید آن صحنه ای را که «خواجه ماجد» در آب انبار خالی می افتد. آب انبارها خالی بودند؛ پس آقای تقوایی خودش آن آب انبار را ساخت. آن صحنه را با یک تشت یک متر و نیمی سیاه و یک آینه ساخت. یا اینکه چگونه با هنرپیشه هایش رفتار می کرد هم موضوعی است که من فقط از تقوایی دیدم. یک شیوه انسانی هنری و روانشناسانه بسیار خاص داشت. نه کتک می زد، نه کسی را فحش می داد و نه… من شاهد بودم و دیدم. در «ناخدا خورشید» یک جایی به جای نه می گویم نچ. یک روز مرا صدا زد و گفت: «چرا وقتی می خواهی جواب منفی بدهی می گویی نه؛ بگو نچ.» من هم گفتم چشم. تا یک روز توی مضیف بودیم و هی می گفت: «داریوش، نچ!» شیوه های این طوری داشت برای ورود دادن هنرپیشه به یک فضالله نه با از بالا نگاه کردن و رفتارهای بد و زشت. تقوایی یک موجود بسیار رئوف و مهربان و استثنایی کاربلد است. خدا می داند که چقدر حسرت می خورم و متاسفم که این مرد سال هاست فیلم نمی سازد. سال ها پیش یک روز مرا در حوزه هنری دید، سلام علیک کردیم، کمی نگاهم کرد و گفت:«ها حالالله حالا به دردش می خوری». گفتم: «چی؟». گفت: «حرف می زنیم با هم» و دور شد. دنبالش رفتم و گفتم: «آقای تقوایی مرا در این حال تعلیق رها نکن. بگو به درد چه کاری می خورم.» گفت: «می خواهم پیرمرد و دریا را بسازم و تو به درد پیرمرد می خوری.» دنبالش هم رفت و آن ماهی را به همان کمپانی که کوسه اسپیلبرگ را ساخت سفارش داد. نگذاشتند دیگر. نگذاشتند. همان کسانی که سیزده سال او را خانه نشین کردند نگذاشتند او فیلمش را بسازد و حالا معلوم نیست کجا هستند. این مرد به نظر من حرام شد در ایران. بعد مقایسه کنید با فیلمسازان امریکایی مثل اسپیلبرگ و جورج لوکاس که با یک چمدان پول می روند سراغ کوروساوا. کوروساوا می گوید چیزهایی در ذهن دارم اما سرمایه اش موجود نیست. آنها پول در اختیارش می گذارند و می گویند هر چیزی می خواهی بساز که این طرح ها و ایده ها با رفتن تو از بین نرود و در نهایت سه فیلم آخر کوروساوا نتیجه همین قدرشناسی است. ما ولی زنده زنده آدم ها و اندیشه شان را دفن می کنیم که تقوایی هم یکی از آنهاست. فشاری که روی تقوایی آمد واقعا عجیب بود و تحمل تقوایی هم عجیب.
تقوایی اولین کسی است که هنر سینما را وارد دین کرد. ما یک هنر عاشورایی به عنوان یک مکتب کامل هنری داریم که هم نقاشی دارد هم شعر هم تئاتر هم موسیقی. فقط سینما نداشت که تقوایی با فیلم هایی که در بوشهر ساخت مثل «اربعین»، این هنر را به مکتب تشیع اضافه کرد. آخرین اثر تقوایی هم که هر چه می گردم پیدایش نمی کنم فیلمی مستند در همین موضوع است. از همین فرصت از هر کسی که این مطلب را می خواند تقاضای کمک می کنم. اگر نسخه ای از آن دارید در اختیار من بگذارید تا دوباره ببینمش. فیلم، تمرین آخری است که از یک تعزیه ساخته. آنجا معلوم می شود ناصر تقوایی کیست. فرهنگ شناس است. او می خواست انسان کامل اثر عارف بزرگ «عزیزالدین نسفی» را کار کند که بعید می دانم کسی او را در سینمای ایران حتی بشناسند. آن را هم نگذاشتند. تقوایی واقعا سرآمد هنر و هنرمندان ایرانی است. من او را با بزرگان هنر این مملکت قیاس می کنم و همین است که تاسف می خورم. من لذت بودن با تقوایی و لذت بازی کردن را برای تقوایی چشیده ام و جلوی دوربینش بوده ام. آرزویم فقط این بود یکبار دیگر جلوی دوربین او بایستم. چقدر فشار آوردند به این مرد بزرگ. اندیشه های بزرگ و زیبایی داشت که نگذاشتند. خانه نشینش کردند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- در ژرفای اندیشهها و آرمانهای ناصرتقوایی/ برای رسم عاشقکشی و مرگ خاموشِ بزرگان
- سیر تحول قهرمان و جبر محیط در سینمای ناصر تقوایی: از «صادق کرده» تا «ناخدا خورشید»
- وقتی درختان شهر در جشنواره شهر موضوعیت ندارد
- ترکیببندیِ بحران: واکاوی منطق قاب، نور و مونتاژ در نخستین فیلم تقوایی
- «ای ایران»؛ تابلوی یک ملت در قاب ماسوله
- محسن امیریوسفی: آقای تقوایی عزیز! شما هنوز هم ناخدای کشتی سینمای مستقل ایران هستید
- یادبود ناصر تقوایی برگزار شد/ خالق «کاغذ بیخط» غریب بود
- سیری در سینمای ناصر تقوایی/ سفری به آبهای آنسوی کرانهی رویا
- مطالبهگری، میراث تقوایی برای هنرمندان
- کانون کارگردانان سینمای ایران برگزار میکند؛ یادبود زندهیاد «ناصر تقوایی»
- خوانشی از نخستین فیلم ناصر تقوایی/ در ستایش سکوت و انزوا
- چالشهای حفظ حریم خصوصی، از ناصر تقوایی تا پژمان جمشیدی
- یادداشت «کیانوش عیاری» در سوگ ناصر تقوایی
- یادداشت بهرام بیضایی در یادبود ناصر تقوایی؛ آخرین درس
- تقوایی و عشق فوتبال
نظر شما
پربازدیدترین ها
- فوت خواننده پیشکسوت موسیقی نواحی گیلان/ ناصر مسعودی درگذشت
- نگاهی به فیلم «بیسر و صدا»؛ ایده خلاقانه، مسیر اشتباه
- حقایقی درباره بازمانده ساخته سیف الله داد/ماجرای توقیف فیلم بازمانده به دلیل حجاب!
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- «رابین هود»؛ افسانهی شیرین مرد شریف قانون شکن!
آخرین ها
- نگاهی به فیلم سینمایی «سامی»؛ دوربین به مثابه سمفونی برای سفری طولانی
- معرفی برندگان هیئت ملی نقد آمریکا ۲۰۲۵/ «یک تصادف ساده»؛ بهترین فیلم بینالمللی/ «نبردی پس از دیگری» ۵ جایزه گرفت
- ۱۵ اثری که برای فهرست اولیه اسکار فیلم بینالمللی شانس بالاتری دارند
- تأملی بر حضور نوری بیلگه جیلان در جشنواره جهانی فیلم فجر؛ داور غایب
- بیانیه کانون کارگردانان سینما درباره بازداشت سینماگران در مهمانی خصوصی
- واکنش رضا کیانیان به گزارش تاریخ سه هزار ساله زیر چرخ لودرها
- اعلام مستندهای دو بخش از نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- واکنش کانون کارگردانان سینمای ایران به حکم جعفر پناهی
- شروودِ تالار وحدت؛ جایی که ماهان حیدری قهرمانان آینده را پیدا میکند
- تورج اصلانی داور جشنواره ترکیهای شد
- سروش صحت و علی مصفا «بیآتشی» را روایت کردند
- سام درخشانی هم استعفا داد
- نمایش موزیکال «رابین هود» / گزارش تصویری
- حلقه منتقدان فیلم نیویورک منتخبان ۲۰۲۵ خود را اعلام کرد/ «نبردی پس از دیگری»، بهترین فیلم شد؛ پناهی، بهترین کارگردان
- جشنواره جهانی فیلم فجر۴۳؛ در ایستگاه پایانی «درس آموختهها» بهترین فیلم شد/ جایزه ویژه داوران به کارگردان ژاپنی رسید
- «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» به چین میرود
- گاتهام ۳ جایزه به «یک تصادف ساده» داد/ «نبردی پس از دیگری» بهترین فیلم جوایز مستقل نیویورک شد
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- مصائب افزایش سن ، از جولیا رابرتز تا نیکول کیدمن
- تام استاپارد؛ نویسندهای که جهان را از نو صحنهپردازی کرد
- نگاهی به فیلم «پارتنوپه»؛ زیبایی از دست رفته
- توقیف سکوی پخش «بازمانده» پس از انتشار ویدیوی بدون مجوز
- «سمفونی باران» کلید خورد
- «ناتوردشت» به باکو میرود
- از جدال اندیشه تا لبخند روی ردکارپت
- گفت وگو با کارگردان مستند «مُک» به بهانه حضور آن در جشنواره سینما حقیقت
- «زوتوپیا ۲» رکورددار فروش جهانی سینما شد
- صدای بخش خصوصی را بشنوید؛ هوای آلوده با تعطیلی تئاتر تمیز میشود؟
- «رها» بهترین فیلم اول جشنواره گوا شد
- سنگرم اندازه همان کافه ام بود





