تاریخ انتشار:1397/06/31 - 16:00 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 96976

 شهرام جعفری نژاد در ایران نوشت :

فیلمنامه روز واقعه (نوشته شده در سال ۱۳۶۱)، صریح ترین ارجاع بهرام بیضایی به تاریخ اسلام است. در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری، عروسی شبلی، جوان یتیم نصرانی که اینک اسلام آورده، با راحله، دختر یزید از بزرگان عرب برپاست که در میانه عروسی، خبر خیانت کوفیان و استمداد حسین بن علی (ع) را می آورند. شبلی، عروسی را وامی نهد و به سوی امام رهسپار می شود… تا سرانجام، خسته و درمانده، هنگامی به صحرای کربلا می رسد که محشری برپاست و از هوش می رود؛ و چون چشم می گشاید و غائله را تمام شده می بیند، به شهر خویش بازمی گردد و می گوید که حقیقت را پاره پاره بر خاک، در زنجیر و بر سر نیزه دیده است.
بیضایی در این فیلمنامه بسیار دقیق و تحسین شده، حساب مسلمانان واقعی صدر اسلام را از بی شمار اعراب بدوی و بی شرم جدا می کند و نشان می دهد که خاندان نبوت نیز در زمانه خود، غریبه هایی بین جامعه ای سراپا جهل بودند. به قول شبلی: «مسیح را مسیحیان نکشتند. چگونه است که مسلمانان، امام خود را می کشند؟» فکر اسلام آوردن جوانی نصرانی و ازدواج با دختری مسلمان، نشانی دیگر بر اعتقادات انسانی اثر است که فارغ از هر مسلک، متکی به نفس حقیقت است. شبلی، معتقد پاک نهادی که در جمع مسلمانان، تنها کسی است که ندای طلب کننده امام را می شنود و برای یافتن حقیقت رهسپار می شود؛ سفری که هر منزلش، نشانه ای در مسیر عدالت طلبی ا ست. در منزل نخست، سیاه چادران بدوی را می بینیم که نه کلامی می گویند و نه می پرسند و تنها راه کوفه را به اشاره دست نشان می دهند؛ گویی در آغاز عصر جاهلیت (و معصومیت) هستند.
منزل دوم، اقامتگاه شتربان است که حسینِ بن علی بر او گذشته و یک قدم به حقیقت، نزدیک تر است و پاسخ تردیدی از تردیدهای شبلی را می تواند بدهد؛ اینکه امام در پی مقام نبوده و وعده ای به شتربان نداده است. منزل سوم، یافته شدن شبلی توسط راحله و برادرانش است؛ جایی که مقام و منزلت پوچ قبیله ای محکوم می شود و برادران به جای هر پرسشی از شبلی، پیوسته تکرار می کنند که با گریز شبلی، شرافت مومنان، بر باد رفته و تمام مسلمانان بدنام شده اند. دیدگاه بنیادین اثر در مفهوم یک خدایی و پیوستگی بین ادیان، در اینجا در این جمله شبلی به زیبایی جلوه گر است: «سوگند به خدایی که در طور ظاهر شد و سپس بر صلیب رفت و از آنجا به مکه درآمد که من راحله را از جان، دوست تر دارم.» این صحنه در ادامه، به اصلِ مهمِ تجهیز در مسیر حقیقت جویی می رسد؛ چنان که راحله از هر برادر، چیزی می ستاند و به شبلی می دهد (که بعداً هرکدام به کاری می آیند). منزل چهارم، جایگاه محکوم کردن بت های زنده است؛ جایی که بت های مرده بر زمین فرو افتاده اند و مردی نیمه دیوانه، شبلی را هشدار می دهد که راه کوفه از بی راهه است. منزل پنجم، عرصه جنگ با حرامیان برای کمک به ستم دیدگان است و منزل ششم، جایگاه روبه رو شدن با نفاق: اتحاد دو قبیله بنی خائف و بنی جبیره برای جنگ با حسینِ بن علی که اما چون اندکی از حقیقت می شنوند، اتحادشان بی درنگ به ستیز بدل می شود. منزل هفتم، طوفان شن و گذر پشیمانان است که از خیانت مسلمانان به پیشوای خود می گویند (بتدریج، تشنگی به شبلی فشار می آورد) و منزل هشتم، مکان خیمه های اعراب بادیه نشین است؛ مکان سوگواری نه از برای مرده، که برای دفع بلا و مکانی که پیش از این، حسینِ بن علی نیز بوده و شهربانو در آن از اسارت خود نالیده است. منزل نهم، آشنایی با نینوای پرفریاد است؛ جایی که روزگاری تمدنی کهن بوده و خون های بسیار بر آن ریخته شده، و نیز منزل رویارویی با شهربانوی بی پناه که به سوی ایران می گریزد و سپاهی از پی او می تازد… و بالاخره منزل دهم و واپسین منزل، کربلا به ظهر عاشوراست که غوغایی به یادماندنی است از سپاهیان گریزان، خیمه های آتش زده، کودکان وحشت زده، کبوتران خونین، دستِ زنی با آستین سبز که به شبلی آب می دهد، اذان ظهر، سوگواری زنان، گهواره ای در آتش، حجله ای سوزان، سَری بر نیزه پیش آفتاب همچون صلیبی بر آسمان و…
سفر شبلی این گونه سفری است؛ سفری که هر منزلش، مرحله ای در نزدیک شدن به حقیقت است، چنان که اصلاً نیازی به شرکت او در واقعه کربلا نیست و از همین روست که حسینِ بن علی او را بدون شمشیر به حق طلبی فراخوانده است. شبلی، خود، عرصه ای همچون کربلا را از سر می گذراند و به حقیقت حسینِ بن علی و پیروانش از همه آگاه تر می شود. این نصرانی تازه مسلمان شده (با شناخت و اعتقاد، نه پیروی کورکورانه از سنت پدران)، ترکیبی یگانه از راستی، مهرخواهی و حقیقت جویی در بین مسلمانان است. پس آیا در این جامعه ناراست، جنگ طلب، مرگ پرست، ریاکار و خائن (حتی به آرمان های خود)، شایسته ترین فرد برای رسیدن به حقیقت و مومن ترینِ کسان به گوهر مشترک همه ادیان نیست؟
روز واقعه، منازعه ای میان پیوند و جدایی، میان تردید و ایمان و میان حقیقت و دروغ است؛ داستانی درباره تمام اسلام آورندگان ریاکار و تمام خائنان به مفهوم آزادی، عدالت و حقیقت در تمام اعصار… و از همین روست که به رغم ارجاع مستقیم به واقعه عاشورا، اثری فراملی، فرادینی و بی زمان و مکان می نماید.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها