محمد رحمانیان، کارگردان فیلم «سینما نیمکت» در پاسخ به نامه سرگشاده حسین معززینیا، منتقد سینما و سردبیر مجله ۲۴، جوابیهای منتشر کرد. به گزارش سینماسینما، پیش از این معززینیا در نامهای سرگشاده پاسخ حرفهای رحمانیان را در نشست خبری فیلم «سینما نیمکت» داده بود. حالا رحمانیان پاسخ این نامه را داده که در ادامه آن را می خوانید:
در مورد اظهارات شخصی به نام معززینیا
یکم. همچنان بر عقیدهام نسبت به جشنوارهی فیلم فجر و سیاسی بودنِ آن تاکید میورزم.
دوم. همچنان معتقدم آقای معززینیا جزئی کوچک از جریانی بزرگ است که نه فقط «سینما نیمکت»، که همهی فیلمهای غیر همسو با سیاستهای رسمی را هدف قرار دادهاند.
سوم. من هرگز هیچ فرمی برای شرکت در جشنوارهی فیلم فجر پُر نکردهام. این تصمیم تهیهکننده بود و من به آن احترام گذاشتهام اما همچنان بر حق خود نسبت به اعتراض به پذیرفته نشدن فیلم در بخشهای اصلی جشنواره و تبعیدش به گروه هنر و تجربه اصرار میورزم.
چهارم. آقای معززینیا در برابر چند جملهی کوتاه من طومار نوشتهاند و پروندهسازی کردهاند و پای مهاجرت و فیلم ساختن من در کشور دیگری را به میان کشیدهاند. البته میفهمم ایشان را… اما چه ربطی به اعتراض من دارد این مسائل؟ سینماگری که نوشتهی ایشان را در برنامهی هفت بازخوانی کردند، هم دقیقاً همین کار را کرد، و اتفاقا فیلمی که در کانادا ساخت بسیار خوب از کار درآمده…. باید از ایشان اجازه میگرفتم برای فیلم ساختن در سرزمینی دیگر؟ آن هم زمانی که رفقای ایشان در سازمان سینمایی دولت پیشین راه نفس ما را بریده بودند؟ … و این یک و نیم میلیارد سرمایه برای ساختنِ فیلم دیگر چه صیغهای است؟ اشکالش چیست؟ هر فیلمی هزینهای دارد. رفقای شما با بوسه فیلم ساختهاند که من بسازم؟
پنجم. من به صغیر و کبیر ناسزا نگفتهام. من نمایشنامهنویس شدهام که به کسی ناسزا نگویم. از فیلمهای دوتا از دوستان شما انتقاد کردهام و جرات کردهام و پرسیدهام چنین فیلمسازانی با چنین آثاری چرا باید عضو هیئت انتخاب فیلم باشند؟… هنوز هم کسی این پرسش را پاسخ نداده است. در ضمن تهدیدی هم در کار نیست. باز هم تاکید میکنم؛ این مملکت مال آقای معززینیا و دوستانش است. شمشیر دن کیشوتی من چوبیست و صد البته که شمشیرهای شما واقعی و اصلاً امثال شما برای همین به دنیا آمده اید تا کسی جرات نکند گردنش از مو باریک تر باشد…تهدیدی در کار نیست آقایان…خوش باشید.
ششم. نشست خبری ما عریض و طویل نبود… کوچک بود مثل خود فیلم. فرقش این بود که من از بازیگرانی که به من افتخار داده بودند و نقشهای کوچکی در فیلم ایفا کرده بودند، دعوت کردم که به روی صحنه بیایند. آن وقت این اسمش میشود عریض و طویل؟… خوب دارید درستان را پس میدهید به اعاظم قوم.
هفتم. فرمودهاند حرفهایی که میزنم با عقل آدمیزاد جور درنمیآید. این را پای بی ادبی ایشان نمیگذارم…بد نگفتهاند.حقیقتش اگر عقل داشتم با چنین مافیایی درگیر نمیشدم.
هشتم. فرمودهاند در سال ۱۳۷۶ من هنوز کار تئاتر را شروع نکرده بودم. ایشان در این جور موارد بهتر است به دوستانِ بولتنسازشان مراجعه کنند چون انگار هنوز در ابتدای امر خطیر پروندهسازی هستند، وگرنه چگونه میشود با یک چرخش قلم، شانزده سال کار حرفهای آدمی را حذف کرد؟ البته که ایشان و دوستانشان در امر حذف استادند، اما اینجوری؟ میخواهند تاریخ را از نو بنویسند؟ بهتر است این کار را نکنند چون نه سوادش را دارند و نه بضاعتش را. نمیدانم، ایشان سال ۶۰ در کجا بودند و در چه حالی، ولی من در اردیبهشت همان سال اولین نمایشنامهام را به نام «سرود سرخ برادری» در نشر ویرایش به چاپ رساندم و در سال ۶۱ در تالار قشقایی تئاتر شهر به صحنه بردم. بقیهی این ۱۶ سال حذف شده را میتوانند از رفقای محترم بولتنسازشان بپرسند.
نهم. اعتراض چند کلمهای من به ایشان این فرصت را داده که دوباره پای بهرام بیضایی را به میان بکشند و دوباره نیشی نثار بزرگمردی کنند که سالهاست ترک وطن کرده تا شخصی به نام معززینیا و دوستانش آن را بین خود تقسیم کنند. من صمیمانه از استاد بهرام بیضایی عذر میخواهم و در پاسخ آنها که از استاد میخواهند به ایران برگردد، توصیه میکنم یادداشت این شخص را بخوانند تا دریابند در همچنان بر همان پاشنه میچرخد.
دهم. این شخص دوستانه توصیه کرده چون اولین سال است که وارد سینما شدهام از همان ابتدا روش و منش استاد بیضایی را پیش نگیرم… این یک پیشنهاد شخصی یا جناحی است؟ هر چه که هست ایشان با این دم خروس، همهی قسمهای قبلی را در باب ژست دمکراسی و رعایت قاعده بازی و قواعد قضاوت به باد فنا میدهد… بد گافی دادند این جناب! و بهتر است این سخن آویزهی گوششان باشد که برای بسیاری از ما افتخاری است روش و منش بیضایی را در پیش گرفتن…ایکاش شایستگی شاگردی ایشان را داشته باشیم.
یازدهم. در همهی دنیا، به همهی جشنوارهها انتقاد میشود و برای این انتقاد از شخصی به نام معززینیا و دوستانش اجازهای گرفته نمیشود. نمونهی اخیرش اعتراض بسیاری از سینماگرانِ هالیوود به مراسم اسکار امسال است و تحریم آن. باز هم میپرسم… چرا آستانهی تحملتان اینقدر پایین آمده؟ کمی خوددار باشید…اعتراضات بزرگتری در راه است…
دوازدهم. توصیهی من به شما این است… صمیمانه و از ته قلب… دست بکشید از این بولتن سازی… در شان شما نیست. و شاید هم هست و من خبر ندارم.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- چرا نمایشنامه های بیضایی کمتر اجرا می شود ؟
- وقتی درختان شهر در جشنواره شهر موضوعیت ندارد
- یادداشت بهرام بیضایی در یادبود ناصر تقوایی؛ آخرین درس
- معرفی راه یافتگان به بخش رقابتی دومین دورهی جشنواره مهر دوبی
- باشو، غریبهای که «شازده کوچولو»ی سینمای ایران است
- یادداشتی به مناسبت روز ملی سینما/ سینما با طعم مارتادلا
- برای اولینبار در ایران؛ نسخه ترمیم شده «باشو غریبه کوچک» در شبکه نمایش خانگی منتشر شد
- «باشو غریبه کوچک» به جشنواره تورنتو میرود
- جشنواره ونیز ۸۲ در ایستگاه پایانی؛ شیر طلایی ونیز به جیم جارموش رسید/ دو جایزه برای سینماگران ایرانی
- در هشتاد و دومین دوره جشنواره؛ «باشو غریبه کوچک» از ونیز جایزه گرفت
- نسلی که بهرام بیضایی را نمی شناسد و کتابهایی که مرجوع می شود
- اختصاصی سینماسینما؛ نسخه مرمت شدهی «باشو غریبه کوچک» در جشنواره ونیز
- نمایش آثار مهرجویی، بیضایی و فرهادی در جشنواره مطرح ایتالیایی
- تبری بهرام بیضایی از شبکه من و تو
- شبی که بهزاد فراهانی وصیت کرد؛ نکوداشت خسرو حکیم رابط برگزار شد
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت





