سینماسینما، فریبا اشوئی باران عکاس خبری است و به شکل تخصصی در زمینه جنگ عکاسی میکند. او در جنگهای مختلف ازجمله جنگهای آمریکا در عراق، افغانستان و سوریه حضور داشته و عکاسی کرده است. اما در سفر آخرش به عراق، دچار سانحه موجگرفتگی بعد از انفجار میشود و پس از آن هم به بیماری پیتیاسدی یا اختلال استرس پس از سانحه مبتلا میگردد. باران در حال حاضر به دور از مادر ایرانیاش که در تهران زمینگیر شده، در لسآنجلس با همسرش پوریا (ایرانی) زندگی میکند. پوریا به عشق باران، داروندارش را تبدیل به سرمایه میکند و به آمریکا میآید تا در کنار باران خوشبخت شود. اما به اعتراف خودش نه به خوشبختی مطلوبش میرسد و نه دیگر سرمایهای برایش باقی میماند. داستان «پولاریس» با نام ایرانی «ستاره شمال»، به کارگردانی سودابه مرادیان با مجموعهای از عوامل آمریکایی، بر احوالات سه شخصیت اصلی یعنی پوریا، باران و دانیال متمرکز است و در پایان آن اسرار پنهان زندگی باران و دانیال ناباورانه آشکار میشود و درنهایت هم زوج اصلی به یک نقطه غیرقابل بازگشت میرسند. فیلمنامه «پولاریس» دوپاره یا به عبارت کاملترش فیلمنامهای چندپاره است. استارت یا سکانس آغازینش به سکانس فاینالش نمیچسبد. «پولاریس» روایت عاشقانهای است که در آن معشوق آوای باد را هم برای عاشقش ضبط میکند تا به مخاطب از عمق ارتباطش با عاشقش اطلاع بدهد، اما در ادامه به یکباره با سکانس گفتوگوی سرد تلفنی میان عاشق و معشوق رگههایی از تردید میان این عاشقانه سُر میخورند. این سکانس ناتمام به پرسه معشوق در ویرانههای عراق جنگزده در حال گزارش احوالات خودش همراه با احوالات جنگ و جغرافیای مکانی کات میخورد و درحالیکه از لزوم تنهاییاش برای معشوق میگوید، به یکباره و یکهویی همه چیز پاااف… به هوا میرود و انفجار و…
اینبار هم برای سومین بار این روایت ناتمام وصله میشود به زندگی زوجی که قرار است با دوستانشان به سفر هیجانانگیز و دیدنی شمال بروند تا ستارههای قطبی را ببینند و مرد از همراهی زن به بهانه کار امتناع میکند و…
نویسندگان فیلمنامه «پولاریس» تلاش کردهاند روایتگر فیلمنامه پیچیدهای باشند و به همین دلیل نیز عمدا در نگارش فیلمنامه از لایهبندیهای مختلفی هم استفاده کردهاند. اما نکته اینجاست که گُنگی و قطع جریان سیال ذهن تنها به بهانه ایجاد پیچیدگی در فیلمنامه و لایههای آن نهتنها مفید عمل نمیکند، بلکه ضمن سرگردانی مخاطب، موجب وقوع پدیده ریزش تماشاگر هم خواهد شد. لایه ابتدایی فیلمنامه باید قصه و پیرنگ اصلی را تعریف کند، مگر اینکه از آغاز با جنس سینمای ضد قصه و سانتیمانتالیسم روبهرو باشیم که «پولاریس» از جنس این گونه سینما نیست و از سکانس آغازینش به دنبال تعریف قصه است. لایه ثانویه اما دقیقا به بیان فضای احساسی قصه اختصاص مییابد و درک این لایه حسی هم برعهده مخاطب است.
پیرنگ اصلی «پولاریس» یعنی دقیقا همان چیزی که ما به عنوان اتفاق اصلی به دنبال آن هستیم – نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر- گُنگ و مخدوش است. در چند مقطع، بهخصوص در پردههای یک و دو، فیلمنامهنویسان بیشتر بر مضمون و درونمایه متمرکزند تا اتفاق اصلی رقم بخورد. اما کنشهای دراماتیک قصه اساسا در شروع بیربط و غیرمرتبطاند و تماشاگر در چند مقطع زمانی مختلف از روال اتفاقات درام دور میماند. حادثههای اصلی، یعنی سردی ارتباط و انفجار بمب که استارتهای اصلی قصهاند و باعث شروع وقایع داستان، اینقدر کمرنگ و بیجاناند که تا نیمههای داستان از ذهن مخاطب پاک شدهاند و در میانه داستان هم با چند ارجاع کمرنگتر در دیالوگ به کمک قصه میآیند. و اما پسزمینه فیلمنامه؛ پسزمینه کسلکنندهترین بخش هر روایتی، از جمله روایت فیلمنامه است و از جمله بخشهای کاملا غیرنمایشی کار به شمار میرود. تقدم و تأخر زمانی آن پسزمینه، راهی طبیعی برای گشودن داستان روایت است. در این بخش نیز «پولاریس» تا پرده آخر مدام دچار جامپینگهای غیرمتعارف است که اگر ایراد از روایت آن نباشد، در تدوین و تصویرسازی داستان را دچار مشکلات اساسی کرده است. پسزمینه باید به اندازهای به کار آید که کنشها در آن باعث گیجی و سردرگمی مخاطب نشوند (مقاطع زمانی چون سکانس آغازین، سکانس انفجار، سکانسهای پرسه شخصیت اصلی در پسزمینههای نامشخص و…).
کشمکش در یک فیلم یعنی قوت دراماتیک آن. بدون کشمکش درامی شکل نمیگیرد و کشمکش دقیقا نشاندهنده همان چیزی است که قهرمان روایت خواهان آن است. «پولاریس» در روایتش حداقل درگیر یک قهرمان اصلی و دو قهرمان مکمل است. اما هیچکدام دقیقا نمیدانند چه میخواهند و جایی میان خوف و رجا، بین خواستن و نخواستن دستوپا میزنند. همین بلاتکلیفی قهرمانان مخاطب را خسته کرده و چون نیاز قهرمانانش را تا انتهای قصه نه میشناسد و نه باور میکند، بنابراین با قصه همراه نمیشود. بحران در فیلمنامه گام آخر در بسط و گسترش آن است. بحران در فیلمنامه همان انتخاب شخصیتهاست. اما بحران «پولاریس» تنها قوت فیلم است که بین سه شخصیت اصلی تقسیم شده است؛ پوریا برای رفتن به ایران، دانیال برای جدایی از باران، و باران برای جدایی از پوریا و پیدا کردن عماد فرزندخوانده گمشدهاش. اما برخلاف این بحران نقطه اوجِ روایت «پولاریس» اختصاصا به باران تعلق دارد و امیدی که برای یافتن عماد در چشمهایش میبینیم. در انتها باید گفت اگرچه فقدان پیرنگ، کشمکش، بحران و… هرکدام فیلم «پُلاریس» را به روایتی چندپاره بدل ساختهاند، اما بحران ساختهشده در فیلم با وجود کمجانی و بیجانی، توانسته روایت چندپاره و سردِ «پولاریس» را در انتها به سرانجامی قابل قبول در سینمای کلاسیک قصهگو برساند.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- در سومین روز جشنواره فیلم فجر؛ بهرام رادان از هیات داوران جشنواره خارج شد
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ داوران مسابقه سینمای ایران معرفی شدند
- «صبحانه با زرافهها» آبان اکران میشود
- آغاز اکران آنلاین «کاپیتان من» در نمایش خانگی
- یک فانتزی دوست داشتنی/ نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافهها»
- اولین تصویر از «صبحانه با زرافهها»/ پایان فیلمبرداری فیلمی با بازی بهرام رادان،پژمان جمشیدی و هوتن شکیبا
- بدرقه پیکرهای داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر به خانه ابدی
- در آستانه چهار ساله شدن سوینا؛ انتشار نسخه ویژه نابینایان «دکتر ژیواگو» با صدای بهرام رادان
- بهرام رادان سخنگو شد
- طریقهی ابلق شدن/ نگاهی به فیلم «ابلق»
- گلایه بهرام رادان از شرایط اکران «علفزار»/ زیرمجموعههای خود وزارت ارشاد هم از قانون مافوق خود تبعیت نمیکنند
- «علفزار»؛ فیلمی که برای مخاطب ارزش قائل است
- هزار داستان/ نگاهی به فیلم «علفزار»
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت





