تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۱/۰۱ - ۱۳:۴۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 148931

سینماسینما، مسعود صادقی*

فیلم دزد دوچرخه ساخته ویتوریو دسیکا (Vittorio De Sica)، محصول ۱۹۴۸ ایتالیا در زمره برجسته‌ترین آثار سبک نئورئالیسم است. این فیلم به عنوان یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌های تاریخ سینمای جهان شناخته شده است. دامنه اثرگذاری دزد دوچرخه فراتر از زمان ساخت آن است، از همین رو انجمن فیلم بریتانیا این فیلم را در فهرست ۱۰ فیلمی که تا پیش از ۱۴سالگی باید دید، قرار داده است. دزد دوچرخه تصویری روشن و اثرگذار از پیامدهای سلطه فاشیسم و البته ویرانی‌های بنیادین جنگ ارایه می‌کند به همین رو تماشای این اثر و اندیشیدن درباره آن به ویژه در شرایط امروز دنیا که اشکال نوپدید فاشیسم و دیکتاتوری‌های مبتنی بر عوام‌فریبی سربرآورده‌اند و در پی آن جنگ‌طلبی و نژادپرستی دنیا را تهدید می‌کند، ضرورت بیشتری پیدا کرده است.
دزد دوچرخه برنده اسکار افتخاری بهترین فیلم غیرانگلیسی و نامزد ۲ اسکار (بهترین مستند بلند و بهترین فیلمنامه) در سال ۱۹۴۹ شد و مجله معتبر سینمایی سایت‌اند ساوند در سال ۱۹۵۲ دزد دوچرخه را بهترین فیلم تاریخ سینما معرفی کرد. در آخرین نظرسنجی کارگردانان که در سال ۲۰۰۲ برگزار شد، دزد دوچرخه به عنوان ششمین فیلم برتر تاریخ سینما برگزیده شد.

درباره جنبش سینمایی نئو رئالیسم
نئورئالیسم ایتالیا جنبشی سینمایی است که پس از پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵) در ایتالیا پدید آمد و تا میانه دهه پنجاه میلادی ادامه داشت. «واقعیت‌گرایی» عنصر بنیادین نئورئالیسم است. فقر، تورم و بیکاری فزاینده‌ که میراث حکومت فاشیسم در ایتالیا بود، پس از سرنگونی فاشیسم و آغاز دوره «بهار ایتالیا»، فرصت بازگویی پیدا کرد. جنبش نئورئالیسم در سینما از دید موضوعی به بازنمایی چالش‌های طبقات فرودست جامعه پرداخت و دربرابر سینمای دستوری و فرمایشی فاشیسم که واقعیت‌های تلخ را پنهان می‌کرد و تصویری زیبا اما دروغین از جامعه ارایه می‌کرد، فیلمسازان نئورئالیست بر پایه یک رویکرد اخلاقی، رسالت هنر را بازنمایی واقعیت‌های دردناک جامعه می‌دانستند.

درباره  فیلم
«آنتونیو ریچی» شخصیت اصلی فیلم یکی از میان انبوه بیکارانی است که شهر را فراگرفته‌اند. در ابتدای فیلم به‌طور تصادفی، بخت به آنتونیو رو کرده و موسسه کاریابی شغلی برای او پیدا می‌کند. شغل جدید چسبانیدن پوسترهای تبلیغاتی به دیوار است و شرط آن دارا بودن دوچرخه است، آنتونیو دوچرخه‌ای دارد که تنها دارایی او به ‌شمار می‌آید اما در گرو و رهن بانک است. او به سختی و با فروش ملحفه‌های خانه دوچرخه را پس می‌گیرد. اما همان روز اول کار، یک دزد دوچرخه را می‌رباید و تلاش آنتونیو برای گرفتن او نافرجام است، پلیس هم کمکی به او نمی‌کند، خودش دست به کار می‌شود و با پسر کوچکش برونو در شهر جست‌وجو می‌کنند. در جریان ردیابی و تعقیب و گریز وارد محیط‌های گوناگونی می‌شود که هرکدام نمودی از جامعه را به تصویر می‌کشند از کلیسا تا عشرتکده و محل کار یک فالگیر و… آنتونیو دوبار به‌صورت تصادفی دزد را می‌بیند بار اول نمی‌تواند او را بگیرد، بار دوم در محله دزد او را دستگیر می‌کند اما هم‌محله‌ای‌های دزد در حضور پلیس از دزد دفاع می‌کنند. آنتونیو سرخورده و درمانده تصمیم می‌گیرد یک دوچرخه بدزدد اما این تلاشش هم ناکام می‌ماند.

تحلیلی بر  فیلم دزد دوچرخه
فیلم دزد دوچرخه که تنها ۳ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و سرنگونی فاشیسم در ایتالیا ساخته شده، روایتی واقع‌گرا از فروپاشی ساختارهای اجتماعی و ارزش‌های اخلاقی جامعه ایتالیای پس از جنگ است. در این روایت نشانه‌های یک پیشینه تاریخی روم باستان، قرون وسطی و دوره فاشیسم و البته جنگ، در بینش، منش و روش انسان‌ها (در سطح فردی)، مناسبات و پیوندهای اجتماعی (در سطح اجتماعی) کاملا هویداست. موضوع فیلم روایت زندگی طبقه پایین جامعه است که پس از جنگ بخش عمده جمعیت ایتالیا را تشکیل می‌دهد. در همان سکانس آغازین مخاطب با شهری نیمه‌ویران و انبوه بیکاران رو‌به‌رو می‌شود و ایتالیا آنقدر در فقر و فلاکت فرو رفته است که دوچرخه هم دارایی ارزشمندی به‌ شمار می‌آید.
نبود رفاه اجتماعی و عدم حمایت دولتی در زمینه اقتصادی آنچنان فشار آورده است که «برونو» پسر خردسال آنتونیو را هم به کارکردن واداشته است. اکثریت جامعه زیر خط فقر هستند در عین حال یک طبقه متوسط حقوق‌بگیر که نمود کمرنگی در جامعه دارد و صرفا در قامت پلیس یا کارمند شرکت‌های کوچک کاریابی و تبلیغاتی نمود خارجی دارد و البته وجود یک طبقه بسیار کوچک مرفه، شکاف طبقاتی هولناکی ایجاد کرده است، سکانس حضور آنتونیو و پسرش برونو در رستوران، بازنمایی و القای این شکاف طبقاتی است. کودک در چند نما به خانواده ثروتمند با حسرت نگاه می‌کند که پشت سر هم میز آنها از غذاها و نوشیدنی‌های جورواجور و گرانقیمت پر می‌شود، سرانجام پدرش به حرف می‌آید که «برای آن طوری غذا خوردن، لااقل به درآمدی یک میلیون لیری در ماه نیاز داری!»
ضعف شدید سازوکارهای قانونی و حقوقی، موجب نارکارآمدی پلیس شده است. پلیس نماد حمایت قانونی و مامور برقراری امنیت، در سه سکانس حاضر است یکی هنگام شکایت، دوم در بازار و سوم در محله دزد و هر سه بار کاری از پیش نمی‌برد. دولت هم در تامین رفاه و هم برقراری امنیت ناتوان است، نهادهای مدنی هم در این جامعه نقشی ندارند، نه رسانه‌ای نه سندیکایی، نه مدرسه‌ای، صرفا یک کلیسا می‌بینیم که نهادی با پیشینه قرون وسطایی است و کارکرد مدنی راهگشایی ندارد. هیچ نمودی از جامعه مدنی در این جامعه نمی‌بینیم، از طرفی پیوندهای اجتماعی آنتونیو هم محدود و کم‌اثر است و صرفا به یک گروه دو، سه نفره از دوستان همتراز خود خلاصه می‌شود، در این شرایط وقتی دوچرخه او دزدیده می‌شود، او به عنوان مالباخته در گام اول به پلیس مراجعه می‌کند اما پاسخی دریافت نمی‌کند، خودش دست به ‌کار می‌شود، اما در بازار برای یافتن دوچرخه ناکام است، وقتی از همه جا رانده و ناامید می‌شود و احساس پوچی می‌کند، به رستوران می‌رود با این جمله که «وقتی قراره بمیرم چرا از نگرانی خودمو بکشم». یکی از شاخص‌های فرهنگی طبقه فرودست پناه بردن به خوشگذرانی و باده‌گسترانی است. این باده‌گستری به قصد فراموشی است نه از روی سرخوشی و هوسبازی. در این اندازه از درماندگی حتی سکس هم اثر تخدیری دارد، مثل آنچه در داستان «فروشنده» بازنمایی می‌شود. ورزش و هنر همپای شراب و مواد مخدر پناهگاه تخدیری افراد برای فراموش کردن و فرار از مشکلات حل ناشدنی هستند.
تعقیب و گریزهای آنتونیو او را ناخواسته وارد دو مکان با دو کارکرد متضاد می‌کند، یکی عشرتکده و دوم کلیسا. طنز تلخی در این دو مکان شکل می‌گیرد. او با هر دو مکان بیگانه است و صرفا در پی یافتن دزد دوچرخه است. عشرتکده نشانه‌ای از فروپاشی اقتصادی و اخلاقی جامعه‌ ایتالیاست، جامعه‌ای با پیشینه‌ای مذهبی کاتولیک و پیوندهای خانوادگی نیرومند و سنتی اکنون گروهی از زنان آن وادار به خودفروشی سیستماتیک شده‌اند و کلیسا این یادگار قرون وسطایی از کارکرد تعالی‌بخش خود تهی است و نهادی برای انجام مناسک نمایشی است. کشیشان و خادمان کلیسا تمام توجه‌شان را به اجرای مراسم و حرکات نمادین و نمایشی معطوف کرده‌اند و مردم هم برای سیرکردن شکم خود به کلیسا می‌روند، مردم افسرده و درمانده‌ای که ناامید از راهکارهای عینی و دنیایی ناگزیر دست به دامن کمک‌های ماورایی می‌شوند تا مگر دستی از غیب به داد آنها برسد. آنتونیو به‌طور تصادفی دزد را می‌بیند که با پیرمردی مشغول گفت‌وگو است، اما تا به سوی او می‌دود، دزد فرار می‌کند، بر می‌گردد پیش پیرمرد و نشانی دزد را می‌خواهد اما پیرمرد درمانده دنبال دردسر نمی‌گردد و از دادن نشانی خودداری می‌کند، پیرمرد برای سیر کردن شکم و آنتونیو در پی او به کلیسا می‌روند. حضور آنتونیو در کلیسا، گفت‌وگو با پیرمرد و تعقیب کردن او، برهم زننده نظم عمومی و تعادل این تشریفات نمایشی است. در یک صحنه که برونو همپای پدر به دنبال پیرمرد است، پرده اتاق کشیش را کنار می‌زند، کشیش که باید نماد مِهر و عطوفت باشد، در عمق یک مناسک پرفیض مذهبی، بی‌درنگ به سر این کودک معصوم می‌کوبد.
اثری از حمایت‌های دولتی و نهادهای مدنی نیست، دست آنتونیو از همه جا بریده است، او به خرافه پناه می‌برد، آنتونیو که در ابتدای فیلم همسرش را برای داشتن چنین باورهایی سرزنش کرد، اینک برای یافتن دزد دوچرخه به فالگیر پناه می‌برد اما مطابق انتظار، او هم کمکی به آنتونیو نمی‌کند، با وجود این آنتونیو برخلاف بار قبل که با همسرش آمده بود به او پول می‌دهد. فالگیر حسابی مشتری دارد و مردم درمانده و فقیر بابت توصیه‌های پوچ و بیهوده به او پول می‌دهند. این سکانس بازنمایی و القای گذار یک انسان درمانده از خردگرایی به خرافه‌گرایی است. اما آنتونیو در ادامه دچار یک چرخش شخصیتی دیگر هم می‌شود. آنتونیو پس از خروج از خانه فالگیر به‌طور تصادفی دوباره دزد را می‌بیند و او را دنبال می‌کند تا سرانجام با او درگیر می‌شود، اما مردم از دزد پشتیبانی می‌کنند، این سکانس بازنمایی یک پیوند اجتماعی بر پایه همبستگی محیطی است، در اثر این شکل از پیوند، آدم‌ها بدون نیاز به دانستن حقیقت ماجرا، حق را به هم محله‌ای خود می‌دهند و از او پشتیبانی می‌کنند، برای آنتونیو تنها یک گزینه باقی می‌ماند: دزدیدن دوچرخه! گذار از اخلاق‌گرایی به اخلاق‌گریزی و از منظری دیگر، گذار از مدنیت به نافرمانی مدنی و این همان مسیری است که دزد دوچرخه هم طی کرده است. جوانک دزد دوچرخه، سرپرست یک خانواده با دو خواهر و یک مادر پیر است. پسری که از یک ضعف جسمی هم رنج می‌برد و در بحران‌های عصبی دچار تشنج می‌شود، او در یافتن کار، ناکام بوده است. این سکانس یک القای موثر در زمینه درماندگی یک خانواده و شخصیت محوری آن است. شخصیت دزد در اوج بی‌پناهی و درماندگی است.
آنتونیو یک‌تنه برای دفاع از حق خود تلاش می‌کند؛ یک بار با گارد دفاعی و بار دوم با گارد تهاجمی، اما مردم در هر دو بار او را پس می‌زنند، در گارد دفاع از خود وقتی دزد را پیدا می‌کند، مردم در برابر او می‌ایستند و هنگامی که در سکانس آخر فیلم دست به دزدی می‌زند، مردم او را دستگیر می‌کنند.
بازنمایی مستندگونه وجه غالب فیلم است، اما وجه القا در چرخش‌های شخصیت اصلی از خردگرایی به خرافه‌گرایی و از اخلاق‌گرایی به اخلاق‌گریزی یا از مدنیت به نافرمانی مدنی، آنقدر منطقی و باورپذیر پیش می‌رود که تماشاگر می‌پذیرد‌ که تنها یک راه برای آنتونیو باقی مانده و آن دزدیدن یک دوچرخه است، بنابراین وقتی آنتونیو زمینه‌چینی می‌کند، تا دوچرخه‌ای را بدزدد، انگار برای تماشاگر موضوع کاملا روشن است، چون تماشاگر با او همذات‌پنداری می‌کند. آنتونیو اطراف را نگاه می‌کند تا دوچرخه‌ای را در موقعیت مناسبی پیدا کند، برونو را می‌فرستد تا با تراموا به خانه برود، وقتی آنتونیو دوچرخه را می‌دزدد، تماشاگر همپای او در تکاپوی گریز است و دوست ندارد آنتونیو گیر بیفتد و هنگامی ‌که مردم آنتونیو را دستگیر می‌کنند، تماشاگر دوست دارد که مرد شاکی رضایت بدهد و البته که مرد با دیدن حال پریشان او و چهره کودکش از خیر شکایت می‌گذرد. تاکید مرد شاکی بر اینکه همه دارایی من همین دوچرخه است، یک نشانه روایتگر از بحران فراگیر اقتصادی در این جامعه است.
دزد دوچرخه یک بازنمایی روشن از جامعه‌ای بیمار و افسرده ارایه می‌کند که در آن روابط اجتماعی سرد است و از شادی خبری نیست، تئاتر موزیکال و فوتبال نماد هنر و ورزش در شادی‌آفرینی ناکام هستند، آنها صرفا اثر تخدیری کوتاه‌مدتی دارند، سکانس پایانی فیلم انبوه تماشاگران ورزشگاه المپیک رم را نشان می‌دهد که همچون خوابگردهای سرگردان بی‌سروصدا پس از پایان بازی به‌سوی خانه‌های خود روانه هستند و آنتونیو و برونو هم در میان آنها ناامید و درمانده به ‌راه می‌افتند، آنتونیو از شدت بی‌پناهی به گریه می‌افتد. این پایان باز در زمره ویژگی‌های بازنمایی واقع‌گرای سینمای نئورئالیسم است، سینمایی که با سبکی نزدیک به مستند به روایت جزییات روزمره زندگی شخصیت‌ها می‌پردازد، در این سینما از شیوه راه‌رفتن، غذا‌خوردن و حرف‌زدن تا زمان‌های مرده زندگی افراد مانند پناه گرفتن در کنار دیوار تا بند آمدن باران فیلم دزد دوچرخه و… عناصر روایتگری هستند برای بازنمایی واقع‌گرای یک برش زمانی از زندگی آدم‌ها ورای پیشینه و آینده آنها. فیلمساز به ‌جای چیدن رویدادها بر پایه روابط علی معلولی بر عنصر تصادف تاکید دارد تا روایت مستندگونه‌ای از واقعیت‌های جامعه ارایه کند. بر همین اساس آنتونیو دوبار به‌ صورت تصادفی به دزد دوچرخه برمی‌خورد.

*منتقد فیلم و سینما

منبع: اعتماد

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها