سینماسینما، نیوشا صدر
کتابهای گفتوگو معمولا هواداران خاص خودش را دارد. بسیاری بر این باورند که گفتوگو حقیقتی بیش از متن مکتوب در دل دارد، زندهتر است و خواهی نخواهی زوایای پنهانی را آشکار میکند که در متن مکتوب همواره پشتِ خودآگاهی نویسنده محفوظ میماند. شاید اندک حقیقتی در این ادعا نهفته باشد، اما این زوایای پنهان، بیش از آنکه مربوط به روند کار و جزئیات خلق اثر باشند، به شخصیت مصاحبهشونده مرتبطاند و این شخصیت، در متن مکتوب هر نویسندهای نیز بیشوکم رخ مینماید، گرچه قاعدتا با پوشیدگی بیشتر. در عین حال اطلاعات ثبتشده در گفتوگوها، از آنجایی که تنها مرجعشان حافظه است و حافظه انسان نیز همیشه میل به بازیگوشی و خلق و انکار دارد، شاید به اندازه متون مکتوبی که نویسندگان آن، سر حوصله و فرصت به سطرسطرش میاندیشند، عیار خاطرهها را میسنجند و تلاش میکنند چیزی را ثبت کنند که بعدها باعث شرمساری خودشان یا گمراه کردن خوانندگانشان نشود، قابل استناد نباشد. اما به گمانم علتی دیگر در جذابیت گفتوگوها نهفته است؛ حین گفتوگویی پویا، به خاطر مواجهه دو یا چند دیدگاه، چیزهایی به زبان میآید که کمتر یک فرد در خلوتش به صرافت گفتن آن میافتد. نکاتی که به خواننده کمک میکند حفرههای خالی را پر کند و به تصویری منسجمتر و در عین حال همهجانبهتر از فرد، اتفاق، اثر یا یک دوره زمانی برسد.
این همان حسی است که احتمالا پس از خواندن کتاب «رودررو با اصغر فرهادی» خواهید داشت. سالهاست فرهادی در مرکز توجه است. هنوز جوان است و به سن خاطرهگویی و برملا کردن اسرار خودش و دیگران نرسیده است، پیوسته ساخته است و آنقدر بخت یارش بوده که بیشوکم آنچه میخواهد بسازد و بارِ حسرتِ نشدهها و ازدسترفتههایش اندک است، تماشاگران ایرانی و غیرایرانی تشویقش کردهاند، منتقدان ایرانی و غیرایرانی درباره خودش و فیلمهایش نوشتهاند و گفتوگوهای فراوانی هم از او یافت میشود. پس با این حساب، این کتاب چه چیزی برای عرضه به مخاطبانش خواهد داشت؟
کتاب سرشار از جزئیات است. جزئیات مربوط به لحظههای خاص هر فیلم، پلانها و سکانسهای خاص، انتخاب بازیگران و دغدغههای فیلمساز؛ جزئیاتی که معرف اندیشه سینمایی فرهادیاند و در عین حال معرف او به عنوان فیلمسازی متین و اندیشمند که خوب میشنود، برای اثبات چیزی دستوپا نمیزند و بهخوبی میداند چگونه در سخن گفتن، درست مانند فیلم ساختن با طمانینه روی لبه مرزها راه برود. به همین دلیل است که برای مثال در برابر پرسش مکرر میهندوست در یکسوم ابتدایی کتاب، درباره نوستالژی نسبت به فیلم «سلطان قلبها»، صرفا از علاقه به موسیقی آن میگوید و از بر زبان راندن کلمهای در مدح یا ذم خود فیلم پرهیز میکند. این شیوه آشنای فرهادی در سخن گفتن به دلیل گریز او از بیان صریح نظراتش نیست، به این دلیل است که درست مانند رویکرد مسلط او در آثارش، گستره وسیعتری را مدنظر قرار میدهد که با نفی و اثباتهای تکخطی همخوان نیست.
میهندوست طی چند سالی که به ثبت این مصاحبهها اختصاص داده است، ناگزیر، چیز دیگری را نیز ثبت کرده است و آن شیوه استدلال فرهادی، شیوه نگاهش به آثارش، بازیگرانش، همکارانش و به طور کل جهان پیرامونش در عبور از سالهایی است که یکی پس از دیگری برای او موفقیت به ارمغان آوردهاند و قدم به قدم جایگاه او را در سینمای ایران و جهان محکمتر کردهاند. از سالهای بسیار دور که فرهادی مجموعه «داستان یک شهر» را روی آنتن داشت، تا همین اکنون، نکتهای در گفتوگوهای او در مجلات و روزنامهها و اکنون در همین کتاب، جلب توجه میکند؛ اندیشیدنش به نظرات مصاحبهکننده و اساسا آشکار بودن «اندیشه» در پس هر حرف و نظر. اندیشهای که تحمیلی و ضمیمه نیست، از آن دستِ رایج نیست که قصد به رخ کشیدنش را داشته باشد، اصراری ندارد پشتوانه عجیب و غریبی برای تکتک نماهایش بسازد، گاهی میگوید که یادش نمیآید فکری پشت این پلان بوده یا صرفا شرایط اینگونه اقتضا کرده است. در عین حال، به شیوه متداول بسیاری از فیلمسازان، هرگز در پی تکریم نادانی نیست، هرگز تلاش نمیکند نشان دهد به هیچچیز فکر نکرده و به دلیل نبوغ ذاتی خودش، یا بلاهت منتقدانی که در پی معنا ساختن از هیچاند، فیلم به اثری قابل تامل بدل شده.
در این کتاب میتوانید مرحله به مرحله با او پیش بروید و ببینید که همچنان پاسخگوست، همچنان نسبت به تکتک پلانهایش احساس مسئولیت میکند، همچنان حساسیتهای انسانی و اجتماعیاش را حفظ کرده و همچنان تلاش میکند با آن میزان پرهیزی که در شرایط فعلی ممکن و شدنی است، از فساد ذهنی که میوه شوم موفقیت در این سرزمین است، دور بماند.
خواندن کتاب «رودررو با اصغر فرهادی» برای دانشجویان و علاقهمندان به سینما یک ضرورت است، برای دوستداران فیلمهای فرهادی قطعا خوشایند است و در کنار تمام اینها خواندنش برای نسل جوانی که موفقیت را بر حسب تجربیات روزمرهشان با آب و رنگ و جنجال و جهل و سلطنت سلبریتیها پیوند دادهاند، معرف نوع دیگری از موفقیت است؛ موفقیتی از سر دانش و کوشش و احساس مسئولیت، موفقیتی که قابل احترام و ماندگار است و از غفلت و رخوت حاکم بر جهانِ این روزهایمان میکاهد.
نسخه انتشارات چترنگ از این کتاب، با نسخههای قبل تفاوتهایی دارد. صد و اندی صفحه به نسخههای پیشین افزوده شده است و در عین حال آشکارا به لحاظ ویرایشی نسخه پاکیزهتری است.
ویراست تازه کتاب «رودررو با اصغر فرهادی» درسال ۹۸، در ۴۹۶ صفحه و در هزار نسخه از سوی انتشارات چترنگ به چاپ رسیده است.
منببع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- اولین اخبار غیر رسمی درباره فیلم اصغر فرهادی
- «فروشنده» در آینه مکتب نقد عمیقگرا / فیلمی که مخاطبانی فراگیر دارد
- «ارتفاع پست»؛ پرواز اضطراب و امید بر فراز خاکِ ایران
- یادداشت محمد حقیقت/ رکوردشکنی «یک تصادف ساده» در فرانسه/ نگاهی به فروش فیلمهای سه فیلمساز مهم
- آغاز فیلمبرداری «داستانهای موازی» در پاریس
- نمایش «جدایی نادر از سیمین» در ایتالیا
- نمایش آثار مهرجویی، بیضایی و فرهادی در جشنواره مطرح ایتالیایی
- کلاس پیشرفتهی اصغر فرهادی در دبی
- طرح یک دادخواست جدید؛ زخم «قهرمان» دوباره برای فرهادی باز شد
- ۱۵ برنامه جدید در شبکه کتاب
- «داستانهای موازی» به خریداران عرضه میشود/ پروژه جدید فرهادی در بازار کن
- تایید خبر سینماسینما؛ نام فیلم، بودجه و اسامی بازیگران فیلم اصغر فرهادی اعلام شد
- معرفی بازیگران فیلم تازه اصغر فرهادی
- فیلمی که هنوز عنوانش اعلام نشده؛ اثر جدید اصغر فرهادی در پاریس
- فیلم جدید اصغر فرهادی در نیویورک ساخته میشود
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی





