تاریخ انتشار:1404/01/10 - 01:33 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 207379

 

فرزانه متین- مجید توکلی در سومین و آخرین ساخته ی خود بعد از «عروسی مردم» و « متولد۶۵»،دست بر روی یک موضوع انسانی دردناک گذاشته که به صورت یک معضل جهانی به آن نگاه می شود واین سوژه چیزی نیست غیر از بیماری آلزایمر.
در سراسر جهان و حتی ایران،آثاری با این موتیف ساخته شده و جه بسا برخی از این فیلم ها در این حوزه ماندگار شده است مانند فیلم پدر که آنتونی هاپکینز به خوبی در این اثر به هنرنمایی پرداخت .پدر دو جایزه اسکار بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کرده است.
شاید بتوان گفت یکی از برگ های برنده ی عزیز،بازی نگرفتن از هنرمندان به نام در عرصه ی نمایش است البته به غیر از آزاده صمدی و البته استفاده از گویش گیلکی هم نقش بسزایی در دراماتیک بودن فیلم توکلی دارد.
داستان در مورد مادری است که دچار آلزایمر شده و این در حالیست که پسر کوچک این زن به نام اَنوش در حال ازدواج است.مشکل زمانی آغاز می شود که مادر بیمار عاشق پسرش می شود و خود را در قامت یک دختر جوان می بیند و فکر می کند پسرش دلباخته ی اوست.
مجید توکلی درباره ی این سوژه انسانی و عاشقانه می گوید:«ایده ی فیلم از یک خاطره که دوستم مطرح کرد،آمد و خاطره او دقیقا درباره مادری مبتلا به آلزایمر بود که عاشق پسرش می شود.تصور نمی کردم فیلم سوم من این قدر با دو فیلم قبلی ام فاصله داشته و در ژانر ملودرام اجتماعی و تلخ باشد.برای خودم اتفاق بسیار خوشایندی بود که توانستم از فضای قبلی جدا شوم و یک فیلم با محتوای متفاوت تولید کنم.با تیم پزشکی مشورت کردیم و‌ متوجه شدیم بیماری آلزایمر شبیه هیچ بیماری دیگری نیست و حتی بیماران آلزایمر ی هم شبیه یکدیگر نیستند.به همین دلیل نگارش فیلمنامه خیلی سخت بود از ابتدا احساس کردم اگر این فیلم از تهران بیرون بیاید ،بهتر است.ارادت خودم به گیلان باعث شد فیلم را آنجا ببرم و طبیعتا احساس کردیم اگر گویش فیلم هم گیلکی باشد بهتر است زیرا این گویش ها در حال کمرنگ شدن است.»
این فیلم مستقل اجتماعی که در بندر لنگرود و با لهجه ی گیلکی فیلمبرداری شده ،در عین حال دارای نقاط ضعفی است از جمله آن‌که اگر عزیز قرار است یک فیلم در بستر شمال باشد نباید تنها به لهجه ی آن بسنده کرد و مخاطب هیچ اثری از خرده فرهنگ ها،جغرافیا و زیست مردم در گیلان نبیند،با این‌که گویش اکثر هنرمندان خوب است اما در مورد آزاده صمدی که خود اصالتا گیلانی است این موضوع در موردش صدق نمی کند.لهجه ی او چنگی به دل نمی زند و در برخی از سکانس ها ،لهجه ی گیلکی را فراموش می کند و به تهرانی حرف می زند. قصه سر راست است و پیچیدگی ندارد و از همان ابتدا مخاطب بدون‌مقدمه چینی وارد فضای داستان می شود اما عزیز به شدت کند پیش می رود ، به اصطلاح کش پیدا می کند و در گسترش پیدا کردن دچار لکنت می شود.عزیز اگر یک فیلم کوتاه ۲۰ دقیقه ای درمی آمد،بی شک از آثار ماندگار تلقی می شد اما به عنوان یک فیلم بلند سینمایی دارای ریتمی کند و حوصله بر است چرا که خرده روایت در فیلمنامه جایی ندارد.همچنین شخصیت پردازی ها ضعیف است.برادران انوش و تک خواهرش بسیار تصنعی بازی کرده اند و تنها روزبه حصاری در نقش انوش است که به فیلم جان می دهد و بار اثر را به دوش می کشاند.مردی که در دو راهی عشق گیر کرده؛عشق به نامزدش و عشق به مادر بیمارش.او نمی تواند از پس سنگینی عواطف عاشقانه ی مادرش برآید و از سویی هم نمی تواند پاسخ دقیقی به مرضیه برای عروسی دهد این بگو مگوی درونی انوش به بهترین شکل به نمایش درآمده است و از او شخصیتی با وجدان سنگین ساخته است. ما بقی بازیگران هم در حد یک اسم بر روی فیلمنامه باقی مانده اند.این نواقص در فیلمنامه همگی دست به دست هم داده تا عزیز نتواند آنطور که شاید و باید در زمره ی فیلم های عاشقانه حرفی برای گفتن داشته باشد.
البته توکلی تصویر واقعی از چالش بیماری آلزایمر نشان داده که دیگران چگونه با بیماری عزیزترینشان باید دست و‌پنجه نرم می کنند.
عزیز با این که فیلم قابل احترامیست اما از پایان بندی ضعیف اش رنج می برد.انتهای فیلم،‌کلیشه ای و قابل پیش بینی است.متاسفانه اکثر فیلمنامه های سینمای ایران یا چند تکه اند و انسجام روایی ندارند یا پایان بندی آن مشکل دار است و در نهایت خرده روایت ها یا در خدمت سوژه نیست یا اساسا خرده روایتی وجود ندارد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها