تاریخ انتشار:1395/10/16 - 17:03 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 38710

«فصل باران های موسمی» مناقشه ریتم و ملال است.

سینماسینما، مینا اکبری:

«فصل باران‌های موسمی» فیلمی درباره ترس است. ترس یک نوجوان از ورود به جامعه‌ای که اهمیتی به فردیت او نمی‌دهد. ترس از تنهایی هولناکی که برایش تدارک دیده شده و ترس از انبوه بی‌شکلی که او را محاصره کرده‌اند. ریشه این ترس در خانواده ازهم‌گسیخته‌ای است که مسئولیت حمایت از اعضایش را در قبال آزادی فردی والدین به فراموشی سپرده است.

پدر و مادر قهرمان داستان، در آستانه جدایی او را در یک انتخاب هولناک قرار داده‌اند: ادامه زندگی با پدر یا مادر؟ هر کدام از این انتخاب‌ها یعنی فروغلتیدن به کام هول و هراس. همان‌طور که هر انتخابی در زندگی مدرن یعنی تحمل اضطرابی در مقابل اضطرابی دیگر. این قانون شهر است. شهر کانون اضطراب و قلب ترس است.

حالا که به لطف شرایط  واژگون اکران، سه فیلم ساخته‌شده توسط مجید برزگر بدون ترتیب ساخت به نمایش درآمده، پس از نمایش فیلم سومش «یک شهروند کاملا معمولی» می‌توان دل‌بستگی‌های مضمونی و ساختاری این فیلم‌ساز را -که آهسته و پیوسته به یکی از مهم‌ترین فیلم‌سازان دهه ۹۰ تبدیل می‌شود- برشمرد و درباره آن‌ها سخن گفت و منتظر تخطی و پیشرفت‌های هیجان‌انگیزش در ادامه بود.

متن وقوع حوادث «فصل باران‌های موسمی» مانند دو فیلم بعدی برزگر شهرک‌های اقماری پیرامون شهر است. شهرک‌ها راه‌حل‌هایی از سوی ناچاری برای اسکان طبقه متوسط شهری هستند. اما این خانه‌های متراکم و در کنار هم چیده‌شده به کاربرد خانه برای زندگی و عطوفت تبدیل نمی‌شوند و تنها سرپناهی برای خوابیدن و خوردن و پوشیده شدن هستند. سینا در چنین خانه‌ای و در بطن چنین محله‌ای که ملال همه آن را پوشانده است، به جامعه و غرایز‌ش معرفی می‌شود. به این‌که باید بخشی از اجتماع سراسر ترس باشد. انتخاب سینا هر چه باشد، شوق‌انگیز نیست. روابط در بیرون خانه سرشار از پیچیدگی است. او با کوله‌‌باری از اندوه و خالی از تجربه‌های انسانی، باید بلوغش را پشت سر بگذارد و با دیگران ارتباط برقرار کند. تنهایی و عزلتی ناخواسته که برایش ارمغانی ناخواسته نیز در پی دارد. عشق ناشی از بلوغ به دختری که چند سال از خودش بزرگ‌تر است، او را از یک سطح حضیض به سطح بالاتری پرتاب می‌کند. نتیجه چنین رویکردی ترس در رفتار و ملال در کردار است.

قهرمان این داستان، همچون قهرمانان دیگر فیلم‌های برزگر لقمه‌های دهان پرترس و افسرده جامعه‌ای هستند که امکان تربیت اعضایش برای زندگی سالم را ندارد. او آن‌ها را ترسو و افسرده و پرخاش‌گر راهی سرنوشتی می‌کند که در آن  باید ماهی عافیت را از دهان نهنگ روزگار با خشونت بیرون کشید. بدون شک این بازی سخت بازنده و قربانی فراوان خواهد داشت. قهرمانان فیلم‌های برزگر قربانیان بازی ترس و شهر‌ند.

مجید برزگر و عوامل ثابت همکارش در سه فیلمی که ساخته، در تلاش برای ساخت تصاویری از زندگی معاصر ایرانی هستند که بیم افسردگی، خشونت روزمرگی و کسالت ملال را هم‌زمان نمایش دهد. در این راه استفاده از لوکیش‌هایی چون شهرک‌های اطراف تهران در کنار رنگ‌هایی که خاکستری در آن‌ها بیداد می‌کند، با قاب‌بندی‌های همیشه هوشمندانه امین جعفری که فیلم به فیلم پخته‌تر می‌شود و در «فصل باران‌های موسمی» رگه‌های ناب استعدادش را بازتاب می‌دهد، به اضافه طراحی صحنه و لباس فکرشده لیلا نقدی پری، همه نشان تلاشی سرزنده و باطراوت در بطن سینمای تازه ایران است.

تنها حرفی که درباره این فیلم باقی می‌ماند، مناقشه ریتم و ملال است. «فصل باران‌های موسمی» جسارت این را دارد که تلاش می‌کند تا با نمایش کندی زندگی چشم به بطن ملال بیندازد. این‌که اولین اثر مجید برزگر از دل این تجربه به اثری ملال‌انگیز تبدیل شده یا نه، هیجان تماشای این اثر است. این جایی است که تماشاگر فیلم‌ها نیز دست به تجربه بزند و خودش را در این مسیر همراه فیلم‌ساز کند. «فصل باران‌های موسمی»، «پرویز» و «یک شهروند کاملا معمولی» می‌تواند بهانه خوبی برای بحث درباره ریتم کند در روایت‌هایی باشند که ترس و اضطراب در دل آن‌ها نبض زنده‌ای دارد.

ماهنامه هنر و تجربه

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها