تاریخ انتشار:1395/10/21 - 23:52 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 39472

حسین سلطان محمدیمستند «موج نو» نیازمند اطلاعات بیشتری است.

سینماسینما، حسین سلطان ‏محمدی:

موج نو در سینمای جهان یک تعریف دارد و در سینمای ایران، تعریفی دیگر. مثلا همان‏طور که در فیلم «موج نو» اعلام می‏شود، در سینمای ایران متاثر از ادبیات معاصر بوده است؛ موضوعی که در ویکی‌پدیا هم بر آن صحه گذارده شده و ویژگی این سینما در ایران برشمرده شده است.

این اثر مستند، قاعدتا برای نسل جویای امروزی که عمده مخاطبان گروه هنر و تجربه را تشکیل می‏دهند، باید واجد اطلاعات کاملی درباره این مقطع از سینمای ایران باشد. اما این اطلاعات به صورت ناقص و بریده بریده میان دیالوگ‏هایی که بیان می‏شود، شنیده می‏شود و هیچ‌گاه پازل را کامل نمی‏کند. بعضا تفاوت برداشت‏ها باعث می‏شود که یک فیلم‌ساز بگوید اصلا این‌جوری نبود که ما چند نفر تصمیم بگیریم متفاوت فیلم بسازیم و موج نو راه بیندازیم و دیگری می‏گوید من و فلانی و فلانی و… تصمیم گرفتیم این‌جوری کار کنیم! به‌جز این گفتارهای نارسا، ما شاهد چند فیلم در تاریخ سینمای ایران هستیم که برای بیننده امروزی، خیلی گویا نیست که کدام فیلم است و علت وجودی‌اش در این اثر چیست. بعضی همچون «شازده احتجاب» به علت عنوان فیلم قابل دریافت است، اما آثار ابتدای فیلم خیر. نباید در اثر مستند بنا بر این باشد که بیننده همانند فیلم‌ساز اطلاعات کامل را دارد، که اگر چنین باشد، تولید فیلم موردی ندارد. بنابراین در کنار ساختار انتخابی برای بیان موضوع، اطلاعات اسنادی هم باید درست اعلام می‏شد.

کارگردان برای بیان موضوع، چند چهره مطرح در موج نوی سینمای ایران نظیر بهمن فرمان‌آرا، داریوش مهرجویی و کیانوش عیاری را در برابر پرویز شهبازی، اصغر فرهادی و شهرام مکری قرار داده و در دیالوگ و جویایی نسل جوان، اطلاعاتی از زاویه دید فیلم‌سازان قدیمی انتقال می‏دهد و البته در جای جای این گفتارهای مجزا، از نسل جدید هم اطلاعات می‏دهد. بر این مبنا باید بپذیریم که امثال پرویز شهبازی، شهرام مکری یا اصغر فرهادی، نسل جدیدی هستند که همانند نسل اواخر دهه ۴۰ سینمای ایران، پتانسیل ارائه آثاری متفاوت با جریان غالب روزانه در سینما را دارند و اصطلاحا شاید بتوان اینان را موج نویی‏های معاصر ایران دانست. البته تلاش‏های گفتاری کارگردان با جواد طوسی را هم لابه‏لای اثر داریم که متقاضی راضی کردن مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی برای حضور در این اثر است و می‏گوید که اختلاف دیدگاه‏های شخصی او با این کارگردانان موجب عدم پذیرش این درخواست شده است. اما گفته نمی‏شود که در ساختار اتخاذشده برای این اثر، یکی از گذشته در برابر یکی از معاصر، قرار بود در برابر کیمیایی و تقوایی چه نسل معاصرانی حضور می‏داشتند تا ببینیم بر مبنای روال اتخاذشده، دیگر نسل معاصران موج نویی، چه افرادی هستند و این هم یکی دیگر از نقایص اطلاعات این فیلم است. البته وقتی پرویز شهبازی به ویژگی تاثیر ادبیات در موج نوی سینمای ایران اشاره می‏کند، همانند آن‌چه در ویکی‌پدیا آمده، کارگردان این اثر مستند با تحسین این گفتار، بر آن صحه می‏گذارد. اما در کلیت اثر، ورود مستقیمی به این ویژگی نمی‏شود مگر در سخنان مهرجویی یا فرهادی.

جدا از این‌ها، حضور خلاقانه کارگردان در این اثر، در طراحی ورود به فیلم و گام به گام جارو کشیدن برگ‏های به زمین ریخته توسط رفتگر و در موارد دیگری همچون طراحی تشییع جنازه در ورودی خانه بهمن فرمان‌آرا یا قرار دادن رفتگر نارنجی‌پوش در برابر ماشین اصغر فرهادی در نزدیکی منزل مهرجویی، یا بردن کیانوش عیاری به توچال برای رسیدن به تصاویری از «شبح کژدم» بیشتر دیده می‏شود. هم‌چنان‌که انتخاب تصاویری از جغرافیای زندگی مهرجویی و فرمان‏آرا و البته عدسی خوردن و کباب خوردن و بازگشایی بعضی وقایع مرتبط با اکران آثار این فیلم‌سازان و هم‌چنین رضایت قلبی فرمان‏آرا از زندگی، صحنه‏های جالب و مکث‏های تصویری خوبی داشته است.

این اثر بیشتر به نوعی گفت‏وشنود دوستانه نزدیک شده تا این‌که به‌عنوان اثری مستند، با این قطعات انتخاب‏شده، ترکیب کاملی درباره موضوع مستند، موج نو در سینمای ایران، ارائه دهد. گفت‏وشنودی که چون بخش‏های کیمیایی یا تقوایی آن، شکل نگرفته، بنابراین اطلاعات مورد نظر برای آن نیز، کامل نمی‏شود.

تاریخ سینمای ایران، مقاطع تعریف‏شده‏ای دارد و بیان این مقطع و آثار آن به صورت تصویری، باید واجد اطلاعات آن باشد. درست است که منابع کتاب‌خانه‏ای می‏تواند کمک کند، اما خود اثر هم باید سرنخ‏ها و استنادات مکتوبی را هم اشاره کند. موضوعی که کمتر از آن نشانه و اشاره دیده می‏شود.

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها