تاریخ انتشار:1402/11/25 - 09:57 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 194653

اعتماد نوشت : با ناکامی مربع قدرت قاره آسیا (ایران، عربستان، کره جنوبی و ژاپن) در رسیدن به دیدار پایانی جام ملت های آسیا، این سوال مطرح می شود که آیا دوران درخشش غول های قاره کهن به پایان رسیده (یا در حال به پایان رسیدن است) و قدرت های نوظهور جای آنها را گرفته اند؟

تا پیش از راهیابی دو تیم اردن و قطر به فینال جام آسیا کمتر کسی تصور می کرد این دو تیم (خصوصا اردن) در مقابل ایران، ژاپن و کره جنوبی با انبوه ستاره های بین المللی شان شانسی برای رسیدن به دیدار پایانی و مقام قهرمانی داشته باشند. اما نمایش ضعیف کره جنوبی در بیشتر بازی هایش خصوصا مقابل اردن در مرحله حذفی، راهیابی ژاپن به دور حذفی به عنوان تیم دوم، نمایش ضعیف ایران مقابل هنگ کنگ، سوریه و قطر و بازی های نه چندان مقتدرانه عربستان این باور را تقویت کرد که شاید خورشید قدرت های سنتی فوتبال آسیا رو به غروب گذاشته و روشنایی های تازه ای از افق این قاره سر برآورده است.

اما آیا اینچنین است؟ آیا تا چند صباح دیگر باید مسیر حرکت هنگ کنگ و مالزی و اردن را در راه کسب جام های معتبر و حتی راهیابی به جام جهانی بسنجیم؟ ملاک برای پیشرفت و پسرفت در فوتبال چیست؟

فوتبال سینمایی

در اوایل دهه ۴۰ خورشیدی که کلیت سینمای کشور در چنبره فیلم های عامه پسند گرفتار شده بود، هوشنگ کاووسی، منتقد سر شناس سینما برای نام بردن از این فیلم ها، اصطلاحی را ابداع کرد که به مهم ترین و پرکاربردترین اصطلاح غیرترجمه ای ادبیات سینمایی تا امروز تبدیل شده است: «فیلمفارسی».

کاووسی معتقد بود این قبیل فیلم ها نه فرم دارند، نه ساختار و نه حتی داستان بلکه ترکیبی از ملودرام های خانوادگی و قصه های عامیانه هستند که درونمایه اصلی آنها را تضادهای طبقاتی (پولدار و فقیر)، تضادهای ارزشی (جوانمردی و نامردی) و تضادهای اجتماعی (شهری و روستایی) شکل می دهند که به آسانی مورد توجه مردم قرار می گیرد.

بیشتر از نیم قرن گذشته از طرح این تعریف، حالا همان ویژگی های فیلمفارسی، در حوزه ورزش و بالاخص فوتبال به خوبی قابل انطباق است. همان تضادهای سینمایی که خیلی ها به خاطرش رهسپار سالن های نمایش فیلم می شدند، حالا در عرصه فوتبال آسیا خودنمایی می کند.

قطر، ژاپن؛ دو نگاه متفاوت

فوتبال برشی از زندگی است. قابی که ۹۰ دقیقه از زیست بشر را با همه صفات و ویژگی های منطبق با آن در قالبی محصور بین دو دروازه و به وسیله یک توپ به نمایش می گذارد. شادی، اندوه، اعتراض، خشم، حسرت و بسیاری دیگر از ویژگی های انسانی در زمین فوتبال ظهور می یابد. مهم آن است که این ویژگی ها در طول یک ساعت و نیم زمان قانونی یک مسابقه چگونه خود را بروز می دهند. آیا هیچ تفاوتی بین نمایش این صفات در سطح اول فوتبال جهان با فوتبال در قاره آسیا مشاهده می شود؟

برای پاسخ به این پرسش، به همین مسابقه آخر ما با قطری ها در جام ملت ها نگاه کنید؛ از رفتار بازیکنان میزبان در زمین و کنار زمین به خصوص در لحظاتی که از ما جلو افتاده بودند، چه برداشتی می کنید؟ انگار سکانسی از یک فیلمفارسی پشت قاب تلویزیون در حال نمایش است و نه یک مسابقه فوتبال با ویژگی هایی که شایسته بالاترین سطح آن در یک قاره است. صحنه هایی مملو از تضاد، از صندلی تماشاچیان گرفته تا عمق زمین چمن؛ درست مثل نمایش همان تضادهای فیلمفارسی های دهه چهل. دوگانه سازی های «نامرد – جوانمرد» و «پولدار – فقیر» در مسابقه ایران – قطر کاملا به چشم می آمد. تظاهر جنون آمیز قومی بدون «ساختار» و «فرم» در مقابل کشوری با تمدنی چند هزار ساله.

این تضاد و دوگانه جویی حتی کار را به جایی رساند که خشم آنها را از به کار بردن نام اصلی یک آبراهه نیز به دنبال آورد. یک کمدی مبتذل در قامتی پر از رنگ و لعاب. جز در یک فیلمفارسی، کجا می توان چنین تضاد عجیبی را سراغ گرفت؟!

اگر بازیکنان قطر را به عنوان بازیگران یک فیلم در نظر بگیرید، جز اغراق در شخصیت پردازی این بازیگران چیز بیشتری قابل مشاهده بود؟ اغراق در شخصیت پردازی هم از مهم ترین ویژگی های ساخت یک فیلمفارسی عامه پسند است!

برای درک بهتر این موضوع، گذری به بازی ایران – ژاپن بعد از سوت پایان و مقایسه آن با بازی ایران – قطر در همین دقایق راهگشاست. رفتار ژاپنی ها بعد از باخت به ایران در قیاس با رفتار قطری ها بعد از برد ایران چگونه بود؟ به هر حال هر دو مسابقه در مرحله حذفی می گذشت و هر تیمی بازنده به رختکن می رفت باید از همان جا به کشورش بازمی گشت. اما شخصیت پردازی بازیکنان (بازیگران) ژاپنی بعد از باخت به ایران با چیزی که از رفتار قطری ها بعد از بردن ایران مشاهده شد، کاملا متفاوت است. گوشه ای از یک ملودرام خانوادگی (صحنه های بعد از برد قطر توام با هیجان زدگی بیش از حد و گاه حتی سرکش به همراه توهین به تیم بازنده از روی سکوها) در قیاس با پذیرش واقعیت در یک چارچوب رئالیستی (رفتار با طمانینه ژاپن بدون اشک و آه و قبول اینکه باخت هم در فوتبال امری کاملا طبیعی است همان طور که بردن هم به همان میزان طبیعی است) تفاوت دو سطح فوتبال در دو سوی یک قاره را نشان می دهد.

جالب آنکه در یک نگاه وسیع تر، مقایسه رفتار همین ژاپنی ها با همتایان شان در قاره اروپا باز هم توسعه یافتگی بیشتر فوتبال در قاره سبز را نسبت به آسیا به نمایش می گذارد.

مدل عراق و توسعه نامتوازن

توسعه یافتگی چیزی نیست که یک شبه به دست آمده باشد. برای دستیبابی به یک توسعه متوازن باید ده ها سال بلکه قرن ها از لا به لای صفحات کتاب زندگی گذشت تا به فصل توسعه متوازن و پایدار رسید. اروپا از بعد از رنسانس و ژاپن از بعد از جنگ دوم جهانی پای در این مسیر گذاشته اند. تعیین درست شیوه زندگی، حفظ محیط زیست، سلامت جامعه و توجه اصولی به انواع پارامترهای دیگر، شرط لازم در نیل به توسعه پایدار است. طبعا به همین نسبت هم توازن چنین مدلی از توسعه در زمین فوتبال نمود دارد. درباره قطر و هنگ کنگ و سوریه و عراق نیز این نسبت برقرار است.

اگر به رفتار عراقی ها در قبال علیرضا فغانی دقت کنید، با گوشه ای دیگر از این فوتبال توسعه نیافته در غرب آسیا رو به رو می شوید. گیریم داور مسابقه عراق – اردن در قضاوتش اشتباه کرد. اصلا فرض کنید علت حذف عراق از دور مسابقات، فقط و فقط نوع قضاوت فغانی بوده است. آیا رفتاری که بعد از آن مسابقه با این داور شد، در منطق یک فوتبال توسعه یافته جایگاهی دارد؟ آیا در فوتبال اروپا هم در قبال نوع قضاوت یک داور تا پای تهدید جانی او و خانواده اش پیش می روند؟ اگر فغانی عین همین قضاوت را علیه کره جنوبی و ژاپن انجام داده بود، واکنش آنها نیز مانند چیزی بود که از عراقی ها مشاهده کردیم که هنوز هم ادامه دار است؟!

توسعه پایدار یک رفتار فرامتنی نیست؛ وقتی آهنگ توسعه در تار و پود یک جامعه رسوخ کند، زیر و بم آن جامعه را دگرگون می کند و همه اجزای آن به یک نسبت رو به جلو حرکت می کنند. قطر می تواند ادعا کند که در بسیاری جهات، یک جامعه توسعه یافته است، ولی حداقل در حوزه فوتبال طرح چنین ادعایی از جانب آنها قابل قبول نخواهد بود. این مفهومی از توسعه نامتوازن و ناپایدار است که با شدت و ضعف در کشورهای مختلف نمود دارد.

فغانی، قربانی فوتبال نیست

عصر «فوتبال دلی» در جوامع توسعه یافته گذشته است. این جوامع آموخته اند که در توسعه متوازن و پایدار، فوتبال هم جزیی از زندگی آنها و نه چیزی فراتر و متمایز است. پس اگر آموزش در مدرسه و دانشگاه، تجارت و همه ارکان یک زندگی، در قالب احساس می گنجد، فوتبال هم می تواند دلی و احساسی جلو برود و در غیر این صورت اگر زندگی بر پایه اسلوب و قواعد مشخص و از پیش تعیین شده پایه گذاری می شود، مآلا فوتبال هم از این اسلوب جدا نخواهد بود.

تفاوت نگرش به ورزش فوتبال در بخش هایی از شرق آسیا نسبت به بخش هایی از غرب این قاره از همین جا نشات می گیرد. در کره جنوبی و ژاپن به فوتبال در چارچوب توسعه پایدار می نگرند و در غرب آسیا همه چیز با احساسات مقایسه می شود.

برد و باخت در یک مسابقه فوتبال دلیل منطقی و فنی دارد. اگر ژاپن، آلمان را در جام جهانی می برد و از عراق در جام آسیا شکست می خورد، این موضوع نه به ضعف آلمان ارتباطی پیدا می کند و نه به قدرت عراق. جایگاه تمدن ژاپن، آلمان و عراق در جاده توسعه کاملا مشخص و بدون حرف و حدیث است. سابقه فوتبالی آنها هم در طول تاریخ پیدایش این ورزش مدرن مشخص است. پس یک باخت یا یک برد قرار نیست این جایگاه را تغییر بدهد و کسی هم نمی تواند تنها با یک شکست، در صحت مسیر حرکت ژاپن یا آلمان در جاده توسعه متوازن تشکیک وارد کند. این را هر دوی این کشورهای پیشرفته درک می کنند اما اگر به بعد از وضعیت عراق، آنگاه که چشم بادامی های شرق آسیا را با شکست مواجه کردند، قابی از یک زیست ناموزون را مشاهده می کنید. برخورد توام با «احساس» به آنها آموخته که بردن یکی از قدرت های آسیا در دور گروهی یعنی دستیابی به قهرمانی در مهم ترین جام فوتبالی قاره؛ چرا؟ فقط به این دلیل که ژاپن را برده اند! بلایی که آنها بعد از قضاوت علیرضا فغانی در بازی عراق و اردن بر سر او آوردند نیز نشات گرفته از همین درک ناقص عراقی ها از نتیجه ای است که مقابل ژاپن کسب کردند. آنها خود را در قامت قهرمان می دیدند و حالا یک داور ایرانی – استرالیایی این قهرمانی را از عراق گرفته است! نمود کامل نمایش یک فیلمفارسی در زمین فوتبال!

یک ابداع جدید…

در مسیر توسعه پایدار، فوتبال انگاره ای جدا از پارادایم پیشرفت نیست. فرمول پیشرفت متوازن برای همه جوامع بشری یکسان است. فوتبال و غیر فوتبال هم ندارد. سرنوشت محتوم جوامعی که به توسعه پایدار اهمیت می دهند، حرکت متوازن و رو به جلو در همه اجزا است.شاید اگر هوشنگ کاووسی امروز در قید حیات بود، برای نوع فوتبال کشورهایی که قابی از توسعه ناپایدار و نامتوازن جوامع خودشان را در چمن سبز به نمایش می گذارند، یک واژه جدید ابداع می کرد: «فوتبالفارسی!»

برچسب‌ها:

لینک کوتاه

 

آخرین ها