سینماسینما، منوچهر دینپرست
موضوع مرگ جانمایه بسیاری از فیلمهاست و هر کسی سعی میکند با هدف قرار دادن مرگ، دوگانه حذف و زیستن را در بطن فیلم قرار دهد. کارگردان فیلم «وقتی پروانه شدم» با چنین نگرشی این فیلم را بر همین اساس فراهم کرده است. زنی که به واسطه یک اتفاق همسرش را از دست میدهد و سعی میکند زندگی را در نبود او ادامه دهد، و اینکه او در قتل شوهرش چندان دخیل نبوده، شاید سادهترین تعریفی باشد که بتوان از فیلم ارائه کرد. اما کارگردان سعی کرده با ایجاد دوگانگی فضای فیلم را به سوی معناهایی سوق دهد که هر یک میتواند تاویلهای جداگانهای داشته باشد. اما باید پذیرفت که کلیت فیلم با فضایی معماگونه مخاطب را به سوی روابط بغرنج یک خانواده پیش میبرد، تا جایی که زن با کشمکشی که با شوهرش داشته، او را میکشد. قتلی که در فیلم رخ میدهد، از جنس قتلهای اتفاقی است که میتوان با قاتل احساس همدری و همراهی هم کرد. شاید برانگیختن عواطف و احساسات مخاطب در گام نخست قرار دادن ما در بنبستی عاطفی باشد، اما بیثباتی که در فیلم میبینیم، ما را از این وضعیت رها میکند و به سوی فضایی میرویم که واقعیت اجتماعی خود را در آن به تماشا نشست. بازنمایی این واقعیت نشان از وضعیتی دارد که یک زن بدون شوهر در چه اتمسفری حضور دارد و سنگینی آن را چندان متزلزل و شکننده نمیتوان دید. از سوی دیگر، این فیلم سعی میکند رویاهای زنی بیپناه را به نمایش درآورد؛ زنی که شوهرش را از دست داده و تنها فرزندش او را در این اتفاق گناهکار میداند. اما او درک درستی از واقعیت ندارد. احساس عاطفی او نشان میدهد که وضعیت پیچیدهای که او در آن قرار دارد، چندان قابل هضم نیست. بر این اساس ما با موقعیتی اخلاقی در فیلم مواجه هستیم که میتوانیم کنش زن را در قبال مرگ شوهرش و فرزندش و صحنهسازیهای او داوری کنیم. فضای فیلم آکنده از صحنههای دراماتیکی است که میتوانیم نسبت به آن تلقی رازآمیز و هراسانگیز داشته باشیم. شاید هراس ما باعث شود نظام اخلاقی که در فیلم شاهد آن هستیم، فرو نریزد. اگرچه در سکانسهای مختلف فیلم به گونهای روایت شده که معمای آن را بتوانیم تجربه کنیم. گویی روایت فیلم به گونهای بازنمایی شده که پارههای مهم و کلیدی آن را بتوانیم بفهمیم و از درک آن عاجز نمانیم. بر اساس آنچه گفته شد، فیلم خبر از یک حادثهای میدهد که ما با آن همراهی میکنیم و میدانیم در لحظات پایانی فیلم وقتی که زن از اینکه چند بار از شوهرش کتک خورده اما هنوز او را دوست دارد، این معنای دوست داشتن در چه چهارچوبی است و چگونه مفاهیم را فرو میریزد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی
- «سامی»؛ روایتی انسانی از جنگ بیپایان
- سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید
- گیشه سینما در دست کمدیها/ دو فیلم جدید اکران شدند
- اعلام بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۵
- مصوبهای برای حذف وزارت فرهنگ؛ مصوبه «سیاستهای صوت و تصویر فراگیر»؛ تعارض با جمهوریت
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما





