سینماسینما، ایلیا محمدینیا: زاون قوکاسیان در سال ۱۳۵۰ فیلمسازی را با فیلمهای هشت میلیمتری در سینمای آزاد آغاز کرد و مدتی نیز سرپرست سینمای آزاد اصفهان بود. او که به عنوان مدرس در دانشگاههای سوره مشغول به تدریس سینما بود، به دلیل عوارض ناشی از سرطان ظهر اول اسفند ماه ۱۳۹۳ در منزلش در اصفهان از دنیا رفت. زهرا نیازی متولد ۱۳۶۰ در اصفهان و دانشآموخته کارشناسی کارگردانی سینما از دانشکده سوره اصفهان از جمله شاگردان زاون محسوب میشود که در مستند «چشمه زاون» تلاش میکند با نگاهی به مقطع کوتاهی از زندگی زاون از تاثیرگذاری او بر دانشجویان سینمایی و جریانهای سینمایی دوران طلایی حضور او در اصفهان بگوید. این کارگردان جوان پیش از این فیلمهایی همچون «خطی از روشنی»، «زن در سایهام»، «زندگی کور نیست» و «مهین داستان نانوشته» را کارگردانی کرده بود. با او به بهانه اکران فیلم «چشمه زاون» در گروه هنر و تجربه به گفتوگو نشستیم.
فیلم «چشمه زاون» به نظرم عنوان جذابی دارد. درباره آن و اینکه چطور به چنین اسمی رسیدید، بگویید.
به حتم بیشتر دوست دارم مخاطب فیلم متوجه دلیل نامگذاری آن به «چشمه زاون» شود تا اینکه من بخواهم توضیحی پیرامونش بدهم. چشمه میتواند معانی متعددی از جمله زایش و جاری شدن داشته باشد. حال میتواند این چشمه عشق به یک شهر یا به سینما باشد. من هر دو معنا را در مورد زاون مدنظر داشتم. او همانند چشمهای بود که عاشق سینما و اصفهان و هنرجویانش بود.
از پوستر و عنوان فیلم چنین برمیآید که مخاطب قرار است فیلمی درباره زاون قوکاسیان ببیند، اما عملا این اتفاق در فیلم نمیافتد. چرا؟
شما به گونهای میگویید که گویی این اتفاق نیفتاده است.
همچنانکه گفتم، از پوستر و عنوان فیلم چنین برمیآید که ما باید منتظر فیلمی تمام و کمال درباره زاون باشیم که البته اینگونه نبود.
در پوستر که اشاره داشتید، زاون دستهایش را باز کرده و گویی دانشجویانش را در آغوش کشیده است. من زاون را منهای اصفهان و هنرجویانش نمیدیدم و دوست هم نداشتم بدون آنها تعریف یا تصویرش کنم. میخواستم اصفهان و هنرجویانی که نتیجه تلاش و عشقی است که او به سینما و اصفهان داشته است، در فیلم بیاید. شما انتظار داشتید درباره زاون چه چیزی بشنوید؟ اینکه کجا به دنیا آمده و کی در سینمای آزاد فعالیت داشته یا در نیروگاه کار میکرده، چه فایدهای دارد. من تعمدا دوران طلایی زندگی و فعالیت زاون را برای فیلمم انتخاب کردم. به نظر من زاون در هنرجویانش که در شهرها و حتی کشورهای مختلف زندگی میکنند، پخش شده است. اینکه این امر را کمرنگ میبینید، امر دیگری است. زاون بخشی از اصفهان است. فرصتهای زیادی داشت که در جاهای دیگری زندگی کند، اما ترجیح داد در اصفهان به زندگی و کارش بپردازد. البته به همه جا میرفت و شاید هفتهای سه روزش را در اصفهان نبود. اما میبایست مخاطب میدید بستری که او در آن ساکن بوده و فعالیت میکرده، چگونه جایی بود و چه فشارهایی بر او در اینجا تحمیل میشد. برای من در فیلمم اینها خیلی مهم بودند. همچنان که گفتم، من زاون را در امتداد هنرجویانش و اصفهان دیدم.
«چشمه زاون» بیشتر از آنکه فیلمی درباره زاون باشد، اثری پیرامون اصفهان است. ما با توجه به عنوان فیلم انتظار فیلمی درباره زاون داشتیم تا فیلمی درباره اصفهان.
قبول دارم که من بیشتر از زاون به هنرجویانش و اصفهان پرداختم، چون نگاهم به آینده بود. میخواستم مخاطب وضعیت این روزهای اماکن فرهنگی این شهر و سینما و سرنوشت بخشی از هنرجویان زاون را ببیند.
شما و هنرجویان زاون با شیفتگی درباره او و تاثیرش بر هنر سینما و تئاتر اصفهان صحبت میکنید.
شخصیتی همچون زاون با هر کسی در تهران متفاوت است. ما آدمهای زیادی در تهران سراغ داریم که بهرغم اینکه انسانهای بزرگی هستند، اما کارهایشان به چشم نمیآید. ما در اصفهان زاون را داشتیم که به لحاظ فعالیت و تاثیرگذاری کسی حالا حالاها جایش را پر نمیکند. ما هنرمندان بزرگی در اصفهان داشتیم که به دلیل فشارهای آدمها و جریانهای بهاصطلاح منتقد ترجیح دادند به خارج از اصفهان بروند و فعالیت کنند. اما زاون با تمامی تنگنظریها و فشارها ماند و کار کرد. به همین جهت برای ما خاص است.
در سینمای مستند وقتی قرار است درباره اثر یا شخصی به مخاطب اطلاعاتی بدهیم که اهمیت حضورش را متذکر شویم، لازم است مقدمهای پیرامون آن موضوع یا شخص ارائه شود. اما فیلم شما مقدمه ندارد.
برای اینکه شما دنبال قالبهایی هستید که همیشه دیدهاید. انتظار داشتید در «چشمه زاون» پرترهای متعارف همانند بقیه مستند پرترهها ببینید. فیلم من اثری دغدغهمند است. فیلم من سفارشی نیست. من زاون را از منظر نگاه و شناخت خودم به تصویر کشیدم. میخواستم تاثیر حضور و فعالیت زاون بر هنر سینمای اصفهان را نشان دهم.
وقتی به فیلمتان نگاه میکردم، احساسم این بود که فیلم را کسی ساخته که مخاطبش هنرجویان و اطرافیان زاون هستند که به احتمال زیاد فیلم را بسیار دوست خواهند داشت. اما در سینما وقتی فیلمی روانه اکران میشود، شما با مخاطبانی مواجه هستید که خیلی از آنها اساسا شناختی از زاون و کارهایش ندارند. به نظرم رسید فیلمی شخصی و دلی از زاون ساختید.
فیلم این روزها روانه اکران شده و من منتظر بازخوردهای مخاطبان از فیلم هستم. وقتی فیلم را ساختم، نگاهم به مخاطب خاصی نبود. گستره بیشتری از مخاطبان مدنظرم بود. واقعا دنبال این نبودم که فیلمی شخصی از او بسازم. ویژگی فیلم من این است که خودبیانگر است. حضور کسان دیگر در فیلم از جمله هنرجویان کلاسهای زاون کاملکننده فیلم است.
چرا در فیلم به مقطع کوتاهی از زندگی تا مرگ زاون پرداختید؟
من مقطع طلایی زندگی زاون را آنگونه دیدم که در فیلم آوردم. در این مقطع است که او در نسل آن زمان و در نسل بعد خود جریان دارد. به نظرم میشود درباره زاون فیلمهای زیادی ساخت که در آن به مقطع سینمای آزاد یا فعالیت او در تاریخ شفاهی سینما و چیزهای دیگر پرداخت. نمیشود همه مقاطع زندگی یک نفر را در یک فیلم آورد. در این فیلم من عمدا خواستم زاون از نگاه دانشجویانش روایت شود.
به نظرتان یک مستند پرتره درباره زاون نمیتوانست ادای دین بهتری نسبت به او و کارهایش در اصفهان باشد؟
من معتقدم یک مستند پرتره ساختم.
بله، اما مستند پرتره به شکل کلاسیک آن منظور نظرم است.
همچنانکه گفتم، فیلم من اثری دغدغهمند است. سفارشی نیست.
مگر کسانی که فیلم پرتره به شکل کلاسیک میسازند، لزوما سفارشی کار میکنند؟ این حق یک مستندساز است که شکل ساختاری مستندش را انتخاب کند.
بله، اما مدل و شکل فیلم من همین چیزی است که میبینید. احساسم این بود در این قالب بهتر میتوانستم خواستههایم را در فیلم منعکس کنم. به نظرم آن شکل فیلمسازی خیلی راحتتر است.
به نظر میرسد شاید به خاطر کمبود منابع آرشیوی از زاون مجبور به این انتخاب شدید.
نه، من منابع آرشیوی خوبی اعم از عکس و فیلم از دوران کودکی تا مقاطع مختلف زندگی زاون را در اختیار داشتم، اما اینها هیچکدام ربطی به مسئله من در فیلم نداشت. تمایلی نداشتم در فیلمم بیاورم که این آقا در این تاریخ به دنیا آمده، در طول زندگیاش مثلا این کارها را کرد و در این تاریخ هم از دنیا رفت.
البته این نقد شما را به مستند پرتره نمیپذیرم. تعریف مستند پرتره این چیزی نیست که شما میگویید.
شما از ابتدا همین ساختار را برای کارتان انتخاب کرده بودید، یا در طول تولید به آن رسیدید؟
درباره فیلم با زاون صحبت کردم که موافقت کرد و گفت از سفر درمانیام که برگشتم، حتما در مقابل دوربینت حاضر خواهم شد. که البته به شکل دیگری برگشت. من حتی تصاویری از بیمارستان داشتم که دوست نداشتم در فیلمم از آن استفاده کنم.
چه خوب کاری کردید که استفاده نکردید.
بله، قطعا همینطور است.
با آن تصاویر چه کار کردید؟
فیلمها را دیدم و متوجه شدم چقدر در پیامها و صحبتهایش نگران هنرجویان و دلتنگ اصفهان است. از همانجا بود که به مرور احساس کردم فیلمم باید درباره او و هنرجویان و اصفهان باشد. برای من تاثیر حضور زاون بر شهرم اصفهان و هنرجویانی که خود را حتی بچه زاون در سینما میدانند، مهم بود.
درباره اینکه از چه ساختاری در تولید فیلم استفاده کنید، با زاون صحبت نکردید؟
نه، متاسفانه در بحبوحه رفتنش برای درمان به خارج از کشور بود و همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. البته کارهای قبلی مرا دیده بود و به همین جهت نمیپرسید میخواهی چه کار کنی. به نظرم این اعتماد را به من داشت.
چه شد که تصمیم به ساخت فیلمی درباره این مدرس و منتقد سینمایی گرفتید؟
بعضی از آدمها آنقدر جذبه و کاریزما دارند که ردشان در زندگی آدمی همیشه میماند. چهار سال است که من فیلم میسازم و تاکنون هیچ فیلمی از من در اصفهان امکان نمایش نیافته است. گویی همه چیز در این شهر بعد رفتن زاون دچار رخوت شده است. اگر زاون بود، بهحتم شرایط فرق میکرد.
بعد مرگ زاون دیگر جشنوارهای در شهر اصفهان برگزار نشد؟
چرا، به شکل صوری جشنواره و چیزهایی شبیه به آن در اینجا برگزار میشود، اما آن روح و جریانی که در زمان زاون بود، دیگر در این برنامهها جاری نیست.
چرا دانشکده سوره بسته شد؟
مردم اصفهان آن را بستند.
چه اتفاقی باعث این واکنش از سوی مردم شد؟
دانشگاه سوره کنار میدان نقش جهان بود. روزهای جمعه نماز در آنجا برگزار میشد و اقشاری از مردم از آن گذر که دانشکده هم آنجا بود، رد میشدند و خیلی نمیپسندید که دانشجویانی در روزهای جمعه در شرایط دانشگاهی در محوطه فعالیت یا نشست و برخاستی داشته باشند، درنتیجه باعث تعطیلی دانشکده بعد سه تا چهار سال فعالیت شدند.
فیلم با مقدمه طولانی از کارگردانی که میخواهد سر کلاس تاریخ سینما به دانشکده سوره برود، شروع میشود و در ادامه با همراهی استاد رضا نوربختیار به این اشاره میشود که زمانی اینجا آدمهایی همچون فرشید مثقالی و ضیا موحد درس میخواندند. به نظرتان این مقدمه طولانی که ارتباط چندانی با موضوع فیلم نداشت، لزومی داشت؟
بیایید از آخر فیلم به این موضوع بپردازیم. رضا نوربختیار میگوید این بناهایی که در اینجا (میدان نقش جهان) ساخته شده، زیبا و هنرمندانه هستند، اما هیچ جایی اشاره نشده که این آثار چگونه ساخته شده و شکل گرفتهاند. در واقع روزنوشتی از مراحل و چگونگی ساخت آنها وجود ندارد. اگر روزی به هر دلیلی این بناها فرو بریزد، ما اصلا نمیدانیم چگونه باید آنها را مجددا ساخت.
مثل همان میدان نقش جهان و مسجد شیخ لطفالله که در فیلم به آن اشاره میشود.
وقتی نوربختیار به دبیرستان سعدی اشاره میکند که چه کسانی بودند و درس خواندند، اگر اینجا ثبت نشود، کسی نمیداند چه کسانی در آنجا بودند. من در واقع تلاش کردم به لحاظ اهمیت این دبیرستان که بعدها شد دانشکده سینمایی سوره اشاراتی به گذشته آن داشته باشم.
اشاره به بخش پایانی فیلم داشتید. بد نیست درباره متن زیبایی که در تیتراژ پایانی با صدای بهرام بیضایی آمده بود، بگویید. آیا متن را بیضایی در رثای زاون نوشته و خوانده بود؟
بله، وقتی زاون فوت کرد، در محفلی خصوصی تنها یک بار خواند که خوشبختانه توانستم فایل آن را در فیلم استفاده کنم. بیضایی از بستر شهر میگوید. او متوجه شده که زاون چه مرارتهایی برای پیشبرد اهدافش کشیده است.
وقتی صدای بیمار زاون را در انتهای فیلم روی ترکهای بستر رودخانه زایندهرودی که دیگر نبود، دیدم، احساس کردم چندان به فضای روزهای بعد زاون در اصفهان امیدی ندارید.
واقع امر این است که من چندان ناامیدانه نگاه نکردم. به نظرم رسید تا کی خاطره زاون در اذهان میماند. درست مثل خاطره زایندهرود در بستر خشک آن. آن هم وقتی که دیگر نه زاون هست نه رودخانه و نه حتی دانشکده سوره. اما بههرحال سرانجام آبی در حال جاری شدن است؛ هرچند گلآلود اما هست.
آیا صرفا با تکتک دانشجویانی که در عکس بودند، مصاحبه کردید؟
نه. کسانی از بچههای تئاتر هم بودند. کسانی هم برای مقطع بالاتر بودند مثل ابراهیم ایرجزاد. من تلاش کردم در فیلم مصاحبه محدود به یک مقطع نباشد.
سکانسهایی در فیلم بود که اگر استفاده نمیشد، نهتنها لطمهای به فیلم وارد نبود، بلکه به ریتم بهتر فیلم منجر میشد. مثل سکانس خانه دانشجویی و شوخیهایی که با هم داشتند. واقعا چه ارتباطی بین این سکانس با فیلمی درباره زاون وجود دارد؟ یادمان باشد همچنان که شما مدعی هستید، موضوع اصلی فیلم زاون است، تعطیلی دانشکده سینمایی سوره و شهر اصفهان است.
یکی از موضوعهای فیلم همین دانشجویان هستند.
اینجور به نظر میرسد که شما راشهایی در اختیار داشتید که دلتان نیامد در فیلم نیاورید.
البته من کلی راش در اختیار داشتم که امکان استفاده از آنها را در فیلم پیدا نکردم. میخواستم نشان دهم دانشجوها در آن سالها در چه شرایطی زندگی میکردند. جایی آرش خزایی اشاره میکند که ما دنبال خانه دانشجویی بودیم و کسی به ما خانه نمیداد و این خصوصیت این شهر است. در واقع یک جور فضاسازی آن دوران مدنظرم بود. در فیلم مسئله من فقط زاون نبود. بلکه آدمهایی در پیرامون زاون که او روی تفکرات و کارهایشان تاثیر گذاشته هم برای من مهم بودند.
شما در این فیلم تلاش کردید همانند یک مادر دلسوز و البته نگران درباره همه اتفاقات آن دوران طلایی اشاراتی داشته باشید، اما یادمان نرود همچنان که پیشتر به آن اشاره کردید، فیلم درباره دانشکده سوره است و اینکه چرا تعطیل شد. فیلم درباره زاون است که یک دوره طلایی را در اصفهان در حوزه سینما و تئاتر ایجاد کرد و متاسفانه با مرگش همه آن رویاها کمرنگ شد، فیلم درباره اصفهان و اتمسفر اصفهان است و… حال فکر نمیکنید پرداختن به موضوعاتی همچون خانه دانشجویی و… باعث میشود ذهن مخاطب از مطالب اصلی به سوی مسائل حاشیهای منحرف شود.
شما فکر میکنید مخاطب فیلم ذهنش درگیر مسائلی جدا از چیزهایی که من مدنظر داشتم شود؟ من میخواستم هیچ چیزی از آن دوران ناگفته نماند.
اما اینکه بخواهید درباره همه چیز هم صحبت کنید، به فیلم و جان کلام فیلم لطمه میزند. ممکن بود همان دانشجویان درگیر گرانی مثلا بنزین شوند و بر حسب تصادف راشی هم در این ارتباط داشته باشند. چه لزومی دارد در فیلم باشد؟ چه ارتباطی با موضوع اصلی فیلمتان دارد؟
امیدوارم اینگونه نباشد و شاید من هم اشکالاتی داشته باشم. من میخواستم فضای دانشجویی آن مقطع زمانی را نشان دهم.
اما مسئله فیلم این نبود. مسئله زاونی بود که بهرغم همه تنگنظریها در اصفهان ماند، آن هم وقتی که خیلی از هنرمندان اصفهانی ترجیح دادند با این نگاههای مسئلهدار به جای دیگری کوچ و فعالیت کنند.
مسئله من فقط زاون نیست، مسئله من خود من هم هست. به همین جهت سراغ دانشجویی میروم که افسرده شده است.
درباره اکران فیلم در گروه هنر و تجربه بگویید.
به واسطه آقای مصطفی حسینی، مدیر امور سینمایی اصفهان، به آقای علمالهدی معرفی شدم. ایشان فیلم را دیدند و بسیار تلاش کردند که فیلم همزمان با سالروز تولد زاون در این گروه روانه اکران شود.
فکر میکنید گروه هنر و تجربه جای خوبی برای اکران و نمایش فیلمتان باشد؟
بله، بهحتم جای مناسبی برای این کار است. از طرفی واقعا جای دیگری نیست که فیلم در آنجا امکان اکران داشته باشد.
هنر و تجربه در اصفهان فعال است؟
متاسفانه خیلی فعال نیست. چون سالن سینمایی ویژه اکران فیلمهای هنر و تجربه را خارج از شهر بردند که این کار را برای کسانی که پیگیر دیدن فیلمها هستند، سخت میکند. البته با پیگیریهایی که انجام دادم، موفق شدم اکران فیلم را در سینما ساحل در مرکز شهر اصفهان به دست آورم.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- این هنر و تجربه آنتی ویروسی ست بر فیلم های به هرقیمت مسخره
- تحقق آرزوی چندساله فعالان انیمیشن در هنرو تجربه
- جعفر صانعی مقدم: گسترش فعالیتها در سینمای «هنر و تجربه» بستگی به تامین نیازهای مالی دارد
- انتشار تیزر هفته فیلم ایتالیا + ویدئو
- اسامی فیلمهای حاضر در هفته فیلم ایتالیا اعلام شد/ از آثار مورتی تا برتولوچی
- هفته فیلم ایتالیا ۱۱ آذر آغاز میشود/ نمایش آنلاین و رایگان فیلمها
- چهارمین دوره هفته فیلم اروپایی برگزار میشود/ اعلام جزییات رویداد
- نانهای بیات/ نگاهی به فیلم «حوا، مریم، عایشه»
- کدام چریکه؟ کدام بهرام؟/ نگاهی به مستند «چریکه بهرام»
- سالها بایست تا دَم پاک شد/ نگاهی به فیلم «پری»
- فهرست فیلمهای روی پرده در سینماهای «هنروتجربه»/ «منگی» از ۱۵ شهریور میآید
- تابناک: نخستین گامها برای تعطیلی بستر نمایش دهها فیلم سینمایی ایران؟
- قابهای نامتعارف بیمعنی/ نگاهی به فیلم «امیر»
- ابوالفضل جلیلی: مشکل فیلمهای من این است که مردم را به فکر میاندازد
- آئین دیدار با عوامل فیلم «یلدا» برگزار شد/ گپی با فروغ قجابگلو بازیگر فیلم مسعود بخشی
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- بخش رسمی جشنواره کن شروع به کار کرد
- درباره آثار ایرج رامینفر/ تکیه بر پشتوانه نظری، برای رسیدن به نقاط قوت
آخرین ها
- رونمایی از فیلم آذر هفت صبح / گزارش تصویری
- همکاری همراه اول و بانک پارسیان برای پیادهسازی سامانه تعاملی سهبعدی هوش مصنوعی
- آغاز دور جدید حراج شمارههای رند همراه اول
- میزبانی جشنواره تورین از سه فیلم ایرانی
- روایتی عاشقانه از زهره ومنوچهر
- فروش «گلادیاتور» به ۲۲۰ میلیون دلار رسید/ «شرور» در هفته اول اکران صدرنشین گیشه جهانی سینما شد
- «جسدهای جاندار» در گالری ثالث؛ آثار مسعود کیمیایی تماشایی میشود
- «سلام آنا» به جشنواره داکا میرود
- جایزه فرانسویها برای «در سرزمین برادر»
- دومین جایزه بینالمللی یک بازیگر در یک هفته؛ فروغ قجابگلی، بهترین بازیگر جشنواره آمریکایی شد
- درخواست هواداران: هنگام تماشای فیلم «شرور» فعلاً همخوانی نکنید
- داستان کوتاه/ بومرنگ
- دعوت دبیر جشنواره جاده سبز از مستند سازان
- گزارشی از فیلمهای پرمخاطب جهانی؛ ۱۰ فیلم پرفروش سال ۲۰۲۴ همه دنباله هستند!
- فصل سوم «آقای قاضی» ساخته میشود/ تولید سیتکام در دستور کار سیمرغ
- گزارشی از گیشه سینماها؛ ۳ فیلم کودک و نوجوان در میانِ ۵ فیلم صدرنشین گیشه در هفته گذشته
- بیست و سومین جشن حافظ برگزیدگانش را شناخت/ تقدیر از یک عمر فعالیت هنری مرتضی عقیلی
- «انسان سالم»؛ زنِ سالم
- «لیلی و مجنون»؛ داستانی که در هر عصر روایان خویش را میطلبد
- جشنواره فیلم جهانی آسیایی به «در آغوش درخت» جایزه داد
- انتشار اولین تصویر سعید آقاخانی و آناهیتا افشار در «خاتی»
- نمایش مستند «کارون – اهواز» در جشنواره نیجریهای
- مراسم رونمایی از کتاب «بیتا؛ درختها ایستاده میمیرند» / گزارش تصویری
- درباره آثار ایرج رامینفر/ تکیه بر پشتوانه نظری، برای رسیدن به نقاط قوت
- در آستانه سالگرد درگذشت بیتا فرهی؛ «بیتا؛ درختها ایستاده میمیرند» رونمایی شد
- پایان کار مجید زینالعابدین؛ سرپرست بنیاد سینمایی فارابی منصوب شد
- موتمن: سردر سینماهای کشور شبیه تئاتر بولینگ عبدو شده است/ فارابی را تعطیل کنید
- مستند لهستانی از جشنواره هلندی جایزه گرفت/ ایدفا برندگان خود را شناخت
- بخش رسمی جشنواره کن شروع به کار کرد
- نکوداشت مقام فرهنگی و هنری علی اکبر صادقی؛ هنرمندی که هنر و اندیشه اش رنگ کهنگی نمی گیرد