تاریخ انتشار:1403/10/03 - 20:29 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 203758
محسن خیمه دوز (منتقد فیلم و تئاتر) در اعتماد نوشت : 

جشنواره سینماحقیقت ۱۴۰۳ را از چند منظر متفاوت می توان تحلیل و بررسی کرد.

الف: سیاسی

وجهی از جشنواره که در سیاستگذاری آن نهفته است ولی تعمدا از آن سخن گفته نمی شود، وجه سیاسی آن است. منظور از وجه سیاسی این نیست که بودجه و امکان را نهادهای حکومتی تامین می کنند و برگزارکننده آن هم کارمندان دولت همان حکومتند که البته این بخشی از سیاسی بودن جشنواره هست، اما همه آن نیست. آسیب دولتی بودن جشنواره خودش را در مدیریت جشنواره نشان می دهد که اتفاقا آن هم قابل نقد است، زیرا در کنار زحماتی که کارمندان نهاد دولتی برگزارکننده می کشند، شلختگی های مدیریتی آن نیز آزاردهنده است. از جمله ایجاد دوگانه «کارتی- بلیتی» که معلوم نیست اول بار چه کسی مرتکب این اشتباه ابلهانه شد. این دوگانه بی مصرف (و شاید هم با مصرف برای برخی عوامل پشت صحنه) در چندین مورد اکران، باعث درگیری بین تماشاگران با هم و درگیری تماشاگران با مسوولان سالن شد از جمله در اکران دوم فیلم «ضدقهرمان».

آسیب دیگر مدیریت جشنواره ناتوانی از حل مساله تکرارشونده گران و بی کیفیت شدن غذاهای بخش فودکورد ساختمان چارسو است (همان مشکل فودکورد پردیس ملت در هنگام برگزاری جشنواره ها). آسیب دیگر مدیریتی این است که در یک جشنواره فرهنگی، هنری محلی برای نشستن و دورهمی اهالی فرهنگ و نقد و اندیشه وجود ندارد، زیرا تمام صندلی ها و غرفه ها به اشغال کارمندان و تاجران درآمده در حالی که جشنواره ملی و فرهنگی است، نه محلی، تجاری، اداری، کارمندی.

اما از این نقدهای مدیریتی که بگذریم منظور از وجه سیاسی جشنواره این موارد نیست، بلکه وجه پروپاگاندای آن است. وجهی که در تقابل با نگاه زیباشناختی قرار دارد و نابودگر فرصتی برای آشنایی با بهترین مستندهای جهان در سال ۲۰۲۴٫

ایرادی ندارد در میان مستندهای شاخص، چند مستند هم از چند کشور عربی از چند مستندساز عرب هم به نمایش در آید، اما قطعا ایراد است وقتی تمام سانس ها به تسخیر مستندهای بی کیفیت چند کشور عربی درآید که فاقد تجربه در هنر مستندسازی سازی هستند. در کشوری که به اندازه جمعیت تهران جشنواره سینمایی، تئاتری و هنری دارد به طوری که تعداد جشنواره هایش از تعداد هنرمندانش بیشتر شده! بد نیست یک جشنواره هم برای کشورهای عربی درست کنند و فیلم های خاص آنها را پروپاگاندا کنند تا هر کسی خواست به دیدن آنها برود. اما فرصت سوزی در جشنواره ای که با نام سینما و مستند و حقیقت برگزار می شود و سابقه نسبتا درخشان در اکران مستندهای مهم جهانی داشته (ازجمله مستند زیبای مارلون براندو، مستند زیبای آیزایا برلین و مستندهای زیبای دیگر) کار شایسته، عقلانی و زیباشناسانه نیست عمل پروگاندا در جشنواره سینماحقیقت.

بنابراین بخش سیاسی جشنواره متاسفانه باعث شد که بخش بین المللی آن کلا ارزش هنری و دیداری خودش را از دست بدهد و چند فیلم خوبش هم مثل: سومین رحبانی، اعجاز تبدیل طبقه کارگر به بیگانگان، بروکسل در نمای نزدیک، نیمه پر لیوان را نگاه کن، خداحافظ دنیای شگفت انگیز من، فواد الخوری به روایت فواد و آیدا باز می گردد، دیده نشود یا در خاطره ها نماند.

ب: وجه ساختاری مستندها

در بخش ساختاری نیز دو آسیب جدی مستندهای جشنواره را از حالت تعادل خارج کرده بود.

آسیب اول همان نگاه سیاسی بخش اول است که وارد ساختار مستندهای داخلی هم شده بود و آسیب دوم ضعف ساختاری آن همه مستندهای به نمایش در آمده در جشنواره بود. در بخش پروپاگاندای داخلی، سینمای مستند به ابزاری برای تسویه حساب های سیاسی، جا انداختن خط سیاسی، بی گناه جلوه دادن برخی مسوولان در چهار دهه گذشته و تقلیل دادن آسیب های ساختاری به شخصیت افراد تبدیل شده بود. مستندهایی مثل ضدقهرمان (درباره خلخالی) و فاطمی (درباره دکتر فاطمی) دو نمونه شاخص این رهیافت هستند. چرا در تمام طول فیلم ضدقهرمان همه سعی دارند بگویند خلخالی خودش مقصر بود و این گونه مستندسازی نه مستند است، نه حقیقت، بلکه برعکس، هم ضد سند است و هم ضد حقیقت.

یا در فیلم فاطمی همه کاسه کوزه ها سر فاطمی یا چند عامل خارجی شکسته شده؟ آیا مضحک نیست که در فیلمی ببینیم فداییان اسلام فاطمی را ترور می کنند، شعبان بی مخ و دارودسته اش هم فاطمی را ترور می کنند، حزب توده هم در جهت تقویت خط شوروی فاطمی و مصدق را تضعیف می کند، حکومت شاه و نظامیانش هم فاطمی را دستگیر و اعدام می کنند، ولی همان فاطمی بعد از انقلاب هم نامش از میدان و مترو حذف شده و به جهاد تغییر می کند؟ مستند فاطمی نمی تواند نشان بدهد که اوضاع سیاسی فعلی فرقی با اوضاع سیاسی آن زمان ندارد؟ پاسخش این است که مستند به راه پروپاگاندا می رود و با نشان دادن چند صحنه از سفیر وقت انگلیس همه نگاه ها را به سمت خارج می برد تا نگاه دایی جان ناپلئونی بار دیگر و این بار از طریق جشنواره مستند وارد فضای سیاسی نسل حاضر شود.

اما آسیب دوم مربوط به ضعف ساختاری اغلب فیلم های مستند جشنواره است. فیلم هایی که فله ای تولید شده اند و فله ای هم پذیرفته شده و به نمایش در آمده اند. مستند «رویاباف و قاضی» چه وجهی از زیباشناسی، مستند و حقیقت در خود دارد؟ مستندی که هم ضعف آشکار ساختاری دارد (فیلم کوتاه داستانی است نه مستند) هم تبلیغ دیدگاه ضد حقیقت است (تبلیغ روش های کلاهبرداری تحت پوشش مستندسازی و کلاه گذاری سر قاضی برای رسیدن به منافع شخصی تحت پوشش مستندسازی) و نهایتا وهن مستندسازی و مستندسازان ایرانی است در پوشش یک جشنواره ملی و بین المللی.

یا مستند ضعیف «رخ» درباره یک نقاش سوررئالیست (علی اکبر صادقی) با آن همه آثار درخشان سوررئالیستی، اما حتی یک دقیقه هم در فیلم به جهان درونی این آثار وارد نمی شود و بیشتر ادا و اطوار سوررئالیستی است (خوابیدن و بیدار شدن و تئاتر بازی کردن نقاش روی سن تالار وحدت) تا بیان معنا و مفهوم سوررئالیسم در آثار نقاشی این نقاش. کار به جایی می رسد که کارگردان وارد قاب می شود و به سوژه (نقاش سوررئالیست) دستور می دهد که این طوری حرف بزن و آن طوری حرف نزن و هر چه نقاش می گوید من دیدگاه خودم را دارم (یعنی همان موضوعی که اساس ساخت یک مستند پرتره است) کسی به حرفش گوش نمی کند، زیرا اساسا قرار نیست مستندی از نقاش و جهان سوررئالیستی اش ساخته شود، بلکه هدف طرح مستندساز به بهانه نقاش است. در حالی که اگر مستندساز قبل از ساخت این اثر چند بار فیلم مستند درخشانی را که درباره ارسون ولز ساخته شده بود، می دید هرگز فیلمی به نام رخ را نمی ساخت تا باعث دوری مخاطب از جهان زیبا و سوررئالیستی نقاش شود.

بهتر این بود که جشنواره سینماحقیقت، شرافت مستند و شرافت حقیقت را حفظ می کرد و دو بخش جنبی به نام نگاه سیاسی و نگاه مبتدیان در جشنواره ایجاد می کرد و اغلب آثار پروپاگاندایی و شلخته را در آنجا به نمایش می گذاشت تا هم اساس جشنواره آلوده به پروپاگاندا و شلخته گرایی نشود، هم فیلم های تبلیغاتی سیاسی و شلخته فاقد ساختار هم تریبونی اندک برای خود داشته باشند. اما آنچه در این جشنواره (یا شبه جشنواره) شاهدش بودیم، تبدیل حاشیه به متن بود. متنی که دیگر نیست و حاشیه هایی که خودشان تبدیل به متن شده اند. متنی که دیگر نه مستند است، نه حق

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها