تاریخ انتشار:1395/06/31 - 14:50 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 27738

سیما فراهانی در روزنامه شهروند نوشت : ۵‌سال گذشت. ۵‌سال از آن شب شوم که زیور قربانی یک انتقامجویی وحشتناک شد. زنده است، نفس می‌کشد، ولی دیگر زندگی نمی‌کند. تنها نفس‌هایش است که او را زنده نگه داشته است. زیور در آن شب غم‌انگیز، به همراه دختر ۱۸ ساله‌اش به نام یثری پنج‌ سال پیش از سوی دو برادر شوهرش قربانی یک حمله اسیدی شد. دختر زیور فقط ۱۹ روز بعد از این حادثه تلخ زنده ماند و زیور هم بینایی هر دو چشم و زیبایی‌اش را از دست داد و بارها و بارها جراحی شد. خودش می‌گوید در این مدت آن‌قدر جراحی شده که پرونده سنگین پزشکی‌اش را با ویلچر جا به جا می‌کنند. ۵‌سال از آن روزها گذشته اما درد و رنج زیور کمتر که نشده هیچ، بیشتر هم شده است. حالا بعد از تحمل این همه درد و رنج حکم قطعی دادگاه غم این مادر درد کشیده را بیشتر از گذشته کرده است. اسیدپاش او تنها ۱۰‌سال زندانی می‌شود. این برای زیور از همه دردهایی که کشیده بود، تلخ‌تر است. زیور که تنها امیدش به مجازات برادرشوهرش بود، حالا با این حکم آن کور سوی امیدش را هم از دست داده و غم و اندوهش چند برابر شده است. روزهای این زن جوان در بیمارستان‌ها و شب‌هایش با درد و رنج می‌‌گذرد.
۱۸ تیر ماه‌ سال ۹۰ بود که زیور وقتی در کنار تنها دخترش به خواب رفته بود، با فریادهای دخترش و سوزش عجیب صورتش از خواب پرید و متوجه شد که روی صورتش اسید پاشیده‌اند. دختر زیور ۱۹ روز بعد از این حادثه جان باخت اما زیور ۷ ماه بعد در جریان مرگ دخترش قرار گرفت. چراکه خودش در بیمارستان با مرگ و درد دست و پنجه نرم می‌کرد. دو برادرشوهر زیور با نقشه‌ای که از قبل کشیده بودند آن شب بالای سر این مادر و دختر حاضر شدند و روی آنها اسید پاشیدند. حالا برادرشوهر بزرگتر زیور با حکم شعبه دوم دادگاه کیفری استان ایلام، به اعدام و ۱۵‌سال زندان و دیه محکوم شده و برادرشوهر کوچکتر که زیور را به این روز انداخته است، تنها ۱۰‌سال زندانی می‌شود.
او هم باید نابینا می‌شد
این زن در مورد این حکم و سال‌هایی که رنج کشیده است به «شهروند» می‌گوید: «اصلا باورم نمی‌شود. تمام این عذاب‌ها را برادرشوهر کوچکترم به نام فرید به من تحمیل کرده است. او بود که بعد از فوت شوهرم از من خواستگاری کرد و وقتی با جواب منفی من روبه‌رو شد نقشه انتقام کشید. اما برادر بزرگترش به نام احسان را مجبور کرد که تمام جرم را خودش به تنهایی به گردن بگیرد. روزهای اول وقتی دو برادرشوهرم را دستگیر کردند، احسان اعتراف کرد که به تنهایی دست به این اسیدپاشی زده است. در صورتیکه همه ما می‌دانستیم این کار را فرید انجام داده است. تا این‌که درنهایت احسان اعترافاتش را پس گرفت و گفت که به خاطر فشار خانواده‌اش تمام جرم را گردن گرفته است. او به ماموران و قضات دادگاه گفت که به همراه فرید و با نقشه‌ای که او کشیده بود، به سراغ من و دخترم آمده‌اند. احسان گفت که خودش روی دخترم و فرید روی من اسید پاشیده است. با این حال پس از این همه کشمکش قضات دادگاه احسان را به ۱۵‌سال زندان و اعدام و پرداخت ۸۰۰‌میلیون تومان دیه محکوم کردند. ولی فرید را که روی من اسید پاشید و باعث نابینایی من شد، تنها به ۱۰‌سال زندان محکوم کردند. باز هم امید داشتم و به این حکم اعتراض کردیم ولی دو روز پیش این حکم از سوی قضات دیوانعالی کشور تأیید شد و ما همه امیدمان را از دست دادیم. من چشم‌هایم را از دست دادم ولی کسی قرار نیست قصاص شود. در این مدت روزهایی را پشت سر گذاشته‌ام که توصیفش دشوار است. بارها برای این‌که خانواده‌ام را کمتر آزار دهم سعی کرده‌ام سکوت کنم و از درد ناله نکنم. برای همین آرزو دارم خانه‌ای از خودم داشته باشم تا با پسرهایم در آن‌جا کمی آرامش پیدا کنم. اما توانایی مالی تأمین خانه‌ای هرچند کوچک را نیز ندارم. تنها امیدم به زندگی، گرفتن حق خودم و دخترم از کسانی بود که ما را به این روز نشانده‌اند. دو پسر دارم که تمام امید زندگی‌شان من هستم. به خاطر آنها دوست دارم چشمم ببیند. اما حالا با صدور این حکم دیگر هیچ امیدی ندارم. برادر شوهر کوچکترم که مقصر اصلی بود درحال حاضر آزاد بوده و الان در آموزش‌ وپرورش معلم است. خدا را خوش می‌آید که من این‌همه زجر بکشم و او آزاد باشد و تازه تدریس هم کند. من با خشونت مخالفم، دلم هم نمی‌خواهد کسی مثل من زجر بکشد اما وقتی آنها هنوز می‌گویند زیور چیزی نشده و دو روز بعد جراحی پلاستیک می‌کنی و خوب می‌شوی، قلبم آتش می‌گیرد. آدم‌ها یک بار می‌میرند ولی من بارها و بارها مردم و این خیلی سخت و زجرآور است.»
او ادامه می‌دهد: «چیزی که در این میان مرا خیلی آزار داد، صحبت‌هایی است که برادرشوهر بزرگترم در اعترافاتش گفت. او گفت که برادر کوچکترش وقتی اسید را از کرمانشاه تهیه کرد، مقداری از آن را روی یک مرغ امتحان کرد تا ببیند تا چه حد می‌سوزاند. بعد از آن نقشه اسیدپاشی را اجرا کرد. از شنیدن این موضوع قلبم به درد آمد. او حتی یک موجود زنده را هم سوزانده و هیچ‌کس این بی‌رحمی‌ها را ندیده است. احسان می‌گفت که فرید برای این‌که من دیگر برای هیچ مردی نباشم چنین نقشه‌ای را کشیده و اجرا کرده است.»

هیچکس حمایتم نمی‌کند

زیور در این مدت بارها و بارها تحت عمل جراحی قرار گرفته است. جراحی پلاستیک برای بینی و پلک‌هایش. بعد از وقوع حادثه بینی زیور به‌طورکلی از بین رفت. بسیاری از جراحی‌هایش مربوط به جراحی گذاشتن بینی روی صورت این زن جوان بود. گوشت بینی زیور را پزشکان از پای او برداشته‌اند. همه جراحی‌ها و فرآیند درمانی بسیار هزینه‌‌بر بوده و توسط خانواده تأمین شده است. او می‌گوید: «در این مدت به جز کمی کمک مردمی که به دستم رسید، آن هم خیلی جزیی دیگر هیچ حمایتی از من صورت نگرفت. هیچ مسئولی به دیدنم نیامد و هیچ‌کس به من کمک نکرد. تا الان هم خودم هرجور بوده زندگی‌ام را جمع و جور کرده‌ام. ولی همیشه در سکوت بوده‌ام و کسی از من حمایت نکرده است.»

شکایت آمنه همه چیز را بهم ریخت

زیور در ادامه صحبت‌هایش به فیلم لانتوری اشاره می‌کند و می‌گوید: «فیلم را دیدم. خیلی تحت‌تأثیر قرار گرفتم. می‌دانم «مریم» بازیگر نقش اسیدپاشی شده فیلم بخشید، اما من با بخشش اسیدپاش‌ها موافق نیستم. من خواهان قصاصم چون دلم می‌خواهد اسیدپاش‌ها ببینند ما چه می‌کشیم. درد و رنج ما یک روز و دو روز نیست و همه عمر با ما است. من سوی چشم‌هایم را از دست دادم. من همه‌جا گفتم که دیگر صورت و زیبایی برایم مهم نیست من چشم‌هایم را می‌خواهم. از طرفی بعد از تماشای این فیلم، رضا درمیشیان کارگردان فیلم لانتوری، به ما قربانیان اسیدپاشی قول مساعد داد که برای‌مان با این فیلم گلریزان می‌کند تا حمایتی باشد برای تمام قربانیان اسیدپاشی. وعده‌ای که ما را خوشحال کرد. اما درنهایت با شکایتی که آمنه بهرامی از عوامل فیلم کرده است همه چیز بهم ریخت. کارگردان فیلم هم گفته چون درگیر این شکایت است فعلا نمی‌تواند کاری برای ما انجام دهد. در صورتیکه من تصور می‌کنم ما قربانیان اسیدپاشی باید در کنار هم باشیم. این فیلم زندگی تمام ما قربانیان اسیدپاشی بود، نه فقط یک نفر؛ به نظر من سرگذشت همه ما با هم برابر است و هیچ فرقی نمی‌کند. برای همین نباید یک نفر آن را به اسم خودش بزند و ما را نادیده بگیرد. من با دیدن معصومه کمی قدرت و انرژی گرفتم و توانستم بعد از دو‌سال روحیه‌ام را بدست آورم. معصومه‌ای که چند‌سال پیش توسط پدرشوهرش مورد حمله اسیدی قرار گرفت و زیبایی و چشمانش را از دست داد. با دیدن او بود که توانستم از بستر دوزخ بلند شوم و حالم کمی بهتر شد. برای همین ما اگر در کنار هم باشیم راحت‌تر می‌توانیم با این زندگی جهنمی کنار بیاییم.»
با اعدام مخالفم
زیور در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «در حال حاضر پسرهایم بزرگ شده‌اند و خرج‌شان خیلی بالا رفته است. اما من مانده‌ام و یک دنیا درد و غم که نمی‌توانم برای پسرهایم مادری کنم. برادرشوهرم زندگی‌ام را تباه کرد. او بعد از فوت شوهرم بود که اصرار داشت با وجود زن و بچه‌اش، با او ازدواج کنم. اما بعد از جواب منفی من این نقشه را کشید و حتی برادر بزرگترش را هم چون اعتیاد داشت قربانی این ماجرا کرد. او یک بار اعتراف هم کرد ولی بعد در دادگاه منکر این اسیدپاشی شد و گفت که اعترافاتش تحت شکنجه بوده است. شاید دادگاه هم به‌خاطر این موضوع چنین حکمی را صادر کرده است. ولی هرچه هست من به حقم نرسیدم و او همچنان آزادانه زندگی می‌کند. حتی وقتی حکمش صادر شد باز هم دستگیرش نکردند. من در کل با اعدام و مرگ کسی مخالف هستم. برای همین دلم نمی‌خواهد کسی اعدام بشود. اما دوست دارم کسی که بینایی مرا گرفته خودش هم قصاص شود. من دلم می‌خواهد به حقم برسم. تا الان حتی پول دیه هم به من پرداخت نشده و من هیچ حقی نگرفته‌ام. برای همین امیدوارم روزی صدایم به گوش مردم برسد و حقم گرفته شود.»

برچسب‌ها:

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها