محمد تاجیک : شبکه آی فیلم ،پنج شنبه شب ،اقدام به نمایش فیلم امروز ساخته رضا میرکریمی کرد . فیلمی که دوسال قبل در سینماها اکران شد و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد .
/مدیر سینما استقلال :میتوانم بگویم ۹۵ در صد مخاطبان از فیلم امروز راضی بودند/
به گزارش سینما سینما ،در زمان اکران این فیلم ،مدیر سینما «استقلال» با بیان اینکه استقبال مردم از فیلم «امروز» خیلی خوب بوده است، گفته بود :تاکنون حدود ۲۳ هزار نفر به تماشای این فیلم رفتند و حول وحوش ۱۲۰ میلیون تومان در این سینما فروش داشته است. پاسبانیان در شهریور سال ۹۲ درگفتوگویی با ایسنا گفته بود:فیلم «امروز» بعد از فیلم «طبقه حساس» پرفروشترین فیلم امسال در سینما استقلال بوده است با توجه به اینکه «طبقه حساس» در سینمای ما سیصد میلیون فروش داشت.او افزوده بود :ما خودمان هم انتظار چنین استقبالی از فیلم «امروز » را نداشتیم چون خیلیها میگفتند فیلم فروش آنچنانی نخواهد کرد ولی خوشبختانه فیلم جواب داد و فروش خوبی کرد. از سویی دیگر باید گفت بیشتر مخاطبان فیلم قشر تحصیل کرده و دانشجو بودند و همچنین خانوادهها هم استقبال خوبی از فیلم کردند. در واقع بیشتر تماشاگران این فیلم قشر فرهنگی بودند.پاسبانیان تاکید کرده بود:نمیخواهم بگویم که صدر در صد مخاطبان راضی از فیلم بودند ولی میخواهم بگویم که درصد بالایی از مخاطبان با فیلم ارتباط برقرار کرده بودند. میتوانم بگویم ۹۵ در صد مخاطبان از فیلم امروز راضی بودند.حتی وقتی هفته گذشته برنامه هفت برای نظر سنجی از تماشاگران به سینما استقلال آمده بود برای خود من جالب بود که اکثرا از فیلم راضی بودند و اعلام رضایت میکردند.
او ادامه داده بود:ما موارد زیادی داشتیم که به ما می گفتند چرا با فیلم امروز قرار داد بستید این فیلم که نمیفروشد ولی جالب است بدانید فروش جمعه ما در سینما استقلال خیلی نزدیک فروش «شهر موشها» در سینما قدس بوده است.آن هم پس از ۸ هفته اکران و با فیلمی مثل امروز،این درحالی است که تعداد صندلیهای این دوسالن هم تقریبا یکی است.
مدیر سینما استقلال گفته بود :اتفاقا باید بگویم ما نه تنها شاهد افت مخاطب در طول اکران فیلم امروز نبودیم بلکه شاهد اوج گرفتن تعداد مخاطبان در طول اکران این فیلم از ابتدا تا به امروز بودیم.خوشبختانه مخاطب هرروز بیشتر از دیروز با فیلم «امروز» ارتباط برقرار میکند و فیلم تازه جا افتاده است .
او افزوده بود :طبق قانون شورای صنفی ما در تابستان هیچ فیلمی را بیش از هفت هفته نمیتوانیم نمایش بدهیم .نه این فیلم بلکه همه فیلمها .جالب است بدانید که فروش این فیلم در هفته آخر پنج میلیون تومان بیشتر از کف فروش است.ما در هفته گذشته ۱۸ میلیون فروش داشتیم و من معتقدم اگر این محدودیت هفت هفتهای وجود نداشت تا دوسه هفته دیگر میتوانست بر پرده سینماها بماند.
خبرگزاری فارس :حضور «امروز» میرکریمی در کنار سه فیلم حامی فتنه در جشنواره تورنتو چه معنی خاصی پیدا میکند؟
خبرگزاری فارس در زمان حضور این فیلم درجشنواره تورنتو می نویسد :حضور «امروز» میرکریمی در کنار سه فیلم حامی فتنه در جشنواره تورنتو چه معنی خاصی پیدا میکند؟آیا در این جنگ سینمایی گرای درستی به مسئولان سینمایی داده نشده که بدانند حضور «امروز» میرکریمی در کنار سه فیلم فتنه در جشنواره تورنتو چه معنی خاصی پیدا میکند؟
ستایش پرویز جاهد از فیلم امروز میرکریمی:من یونس را خوب می فهمم
پرویز جاهد منتقد مطرح سینما در فیس بوک خود درباره این فیلم نوشته است:وقتی دیگران بی وقفه حرف می زنند، وقتی همه بدون این که بدانند تو کیستی و از کجا آمده ای و دردت و گرفتاری ات چیست، دربارۀ تو ناروا قضاوت کرده و محکوم ات می کنند و… یا ترا به خاطر جرمی که نکرده ای زیر مشت و لگد می گیرند، همان بهتر که خاموش باشی. این همان کاری است که یونس، راننده تاکسی خاموش فیلم «امروز» می کند. من یونس را خوب می فهمم و با او بیشتر از هر کاراکتر دیگر سینمای امروز ایران ارتباط برقرار می کنم. مرسی آقای میرکریمی.
ستایش جاناتان رزنبام منتقد صاحب نام آمریکایی از فیلم امروز:وقتی فیلم امروز میرکریمی را دیدم به این نتیجه رسیدم که این کارگردان مشخصا ویژگیهای یک استاد راداراست
سیر حرکتی فیلمنامه و پایانبندی داستان امروزبه نوعی یادآور شاهکار «خشت و آینه» ساخته ابراهیم گلستان است
پس از انتخاب فیلم «امروز» به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۵، «جاناتان رزنبام» یادداشتی بر این فیلم نوشته است و در آن به ستایش این ساخته سید رضا میرکریمی پرداخته است.
به گزارش سینما سینما ، این منتقد صاحب نام آمریکایی در یادداشتی که با عنوان «سینمای ایران امروز» در وبسایت شخصی خود نوشته، آورده بود: «اولین فیلم بلند سیدرضا میرکریمی با عنوان «کودک و سرباز» (۲۰۰۰) را دیدهام و آن در فهرست ۱۰۰۰ فیلم برتر خودم و بخش ضمیمه مجموعه (Essential Cinema) در سال ۲۰۰۴ قرار دادهام. «فرد کمپر» نیز نقد خود بر فیلم «زیر نور ماه» دومین ساخته بلند رضا میرکریمی را اینگونه آغاز میکند که نسخهای تازه از روایت دینی است که در آن نیکوکاری و عدالت از پیروی محض از قوانین مهمتر است و حالا که فیلم جدیدش «امروز» نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۵ را دیدم به این نتیجه رسیدم که این کارگردان مشخصا ویژگیهای یک استاد را داراست”.
بخشی از استادی میرکریمی به علاوه تیم بازیگران قابل ملاحظه و میزانسن فوق العاده آن در فیلم «امروز» مربوط به مسائلی میشود که کارگردان تصمیم گرفته آنها را در فیلم نشان ندهد و یا درباره آنها صحبتی نکند.»
«رزنبام» در ادامه مینویسد: «در صحنه آغازین فیلم مردی را در روی صندلی عقب تاکسی میبینیم که در حال صحبت کردن با موبایل و در مسیر حرکت به سوی دادگاه است و مخاطب در نظر اول، او را نقش اصلی قلمداد میکند اما در واقع نقش محوری داستان راننده تاکسی است که تصویر آن را نمیبینیم و تنها به مسافر تاکسی میگوید که او را جلوتر میبرد.
این راننده تاکسی شخصیتی کم حرف دارد که اغلب از برقراری مکالمه با دیگران اجتناب میکند و حتی به پرسشها نیز پاسخ نمیدهد که مخاطب این موضوع را زمانی متوجه میشود که وی مسافر بعدیاش یعنی یک زن باردار و بیچاره را سوار میکند و درگیری او با داستان این زن و سرنوشتش چیزی است که در ادامه تا پایان داستان در قاب تصویر میبینیم.
عنوان فیلم هم کنایه آمیز و هم مناسب به نظر میرسد. کنایه آمیز از جهت که سطح اتفاقهای داستان (عمدتا رویدادهای روزمره در یک بیمارستان با امکانات کم) یادآور نئورئالیسم بیش از نیم قرن ایتالیاست و مناسب از این جهت که تمام آنچه درباره این راننده تاکسی که پرسنل بیمارستان او را شوهر زن میدانند بر مخاطب پوشیده است، به اهمیت تمام آن چیزهایی است که درباره او، بیمارستان و زن در فیلم میبینیم؛ در واقع ناآگاهی، مخاطب را مجبور میکند تا با هوشیاری تصمیم بگیرد چه چیزی مهم و چه چیزی مهم نیست.
سیر حرکتی فیلمنامه و پایانبندی داستان به نوعی یادآور شاهکار «خشت و آینه» ساخته ابراهیم گلستان کارگردان موج نوی ایرانی است که قهرمان داستان آن نیز یک راننده تاکسی جوانتر است که اطلاعات بیشتری درباره او در فیلمی ارائه میشود. عنوان فیلم ابراهیم گلستان برگرفته از سروده سعدی شاعر کلاسیک ایرانی است:”آنچه در آینه جوان ببیند؛ پیر درخشت خام ببیند” و این سروده را میتوان به راننده تاکسی در فیلم میرکریمی و گلستان مرتبط دانست، اما زیبایی فیلم «امروز» و چالش اخلاقی اصلی در دنیای امروز در چگونگی برخورد با نادانی و عدم آگاهی است.»
ستایش جالب دبورایانگ در هالیوود ریپورتر از فیلم امروز :لبخندهای ظریف پرویز پرستویی
بهنوشته پایگاه اینترنتی هالیوود ریپورتر، دبورا یانگ با معرفی فیلم ” امروز” و مروری برکارنامه میرکریمی، تلاش این فیلمساز را برای نمایش مهر و عطوفت بیپیرایه یک راننده تاکسی به یک زن بیپناه جوان را ستود.
به گزارش سینما سینما ،یانگ در ادامه ضمن یادکردن از آخرین نماینده سرشناس ایران در اسکار، با مقایسه سادهای بین فرهادی و میرکریمی، روی تفاوتهای شیوه فیلمسازی این دو هنرمند انگشت گذاشته است. از دید او میرکریمی با رئالیسمی گزیدهگو و ظریف به روایت داستان خود دست میزند و از این رهگذر است که طرح روشن قصه او که حتی ممکن است خیلی ساده بهچشم برسد، رازهای درونش را نه بهتمامی که بهمرور جلو رفتن ماجراها آفتابی میکند.
در این موضع دبورا یانگ مجبور شده تا میزان اهمیت موقعیت مادر پابهماه قصهی میرکریمی را با برشمردن تفاوتهای فرهنگی خاص ایران و غرب توضیح دهد؛ چیزی که شاید در نظر مخاطب غربی چندان غریب نباشد و به همین دلیل ممکن است ارزش حرکت راننده تاکسی فیلم را آنقدرها بهچشم آنها نیاورد. او سپس با بازگشتی به فیلمهای پیشین میرکریمی و نشانه رفتن درونمایههای اینچنینی در این فیلمها، این واقعیت را در کنار سادگی و کمخرج بودن فیلمهای او گذاسته و از این منظر سینمای او را وامدار نئورئالیسم ایتالیا میبیند.
یانگ در ادامه به تحسین بازی پرویز پرستویی و سهیلا گلستانی پرداخته و کار آنها را در فیلم میرکریمی ظریف و شایان توجه میداند؛ لبخندهای ظریف پرویز پرستویی که: “هرازگاهی چیزی از درون این شخصیت کمگو و سخت را به بیرون نشت میدهند” از دید منتقد هالیوود ریپورتر اصلا پنهان نمانده است. در دیگر سو هیاهو و فغان گلستانی تازهکار آنچنان به چشم یانگ جالب آمده که او را شبیه “یکی از شخصیتهایی که از رمانهای دیکنز بیرون پریدهاند” دیده و از همین منظر، چنین نتیجه گرفته که تکگویی بلند او در راه اتاق عمل میتوانست پایانبندی بهتری برای این فیلم؛ دستکم برای مخاطب غربی باشد.
ستایش نویسنده روزنامه اعتماداز فیلم امروز : فیلم« امروز »برای درد امروزمان/فیلم «امروز» اگر بتواند دو مفهوم اخلاق و قضاوت را شاخص ساز کند در پرده سینما به پیروزی بزرگی جدا از سرگرمسازی ذاتی سینما، دست یازیده
ابراهیم عمران درروزنامه اعتماد نوشت : کاستن از درد و رنج آدمی اگر در این وانفسای «کممحبتی» اولویت اول و غایت نهایی آمال آدمیان گرفتار نباشد دستکم باید در ردههای آغازین «کمک یاری» باشد و چه امری بهتر از اینکه «الم» انسانی کاهش یابد از بذل توجه همنوع… مراد از این «پیش قلیانی» به قول قدما، نقبی است به فیلم «امروز» ساخته جناب میرکریمی و آفتی را مورد عنایت قرار داده که اگر به درستی مفهوم این فیلم دریافت شود، خیلی از مصایب پیرامون زندگی مدرن امروز شاید، به جوابدهی موجهی برسد. اینکه اطرافیان هر فردی به راحتی از کنار هم و به سادگی از مشکلات دیگری رد نشوند و در حقیقت «نترسند» موهبتی است که رفتار اخلاقگرایانه مسبب آن است و اگر مدیومهای مختلف بتوانند این نگره فکری را به طور اصولی تبیین کنند و از اندیشهیی دفاع منطقی داشته باشند شاید گم شده مهر و محبت این روزهای جامعه نمایان شود. شخصیت اصلی داستان «امروز» اگر کم حرف است و اگر دیر جوش ولی شاخصههای دیگری دارد که کفه ترازوی انسانیتش را سنگینتر میکند و انسان بودن به معنای «اخلاق انسانی» داشتن را به طور بارزی مشخص میکند و در این پروسه قضاوت را به عهده زمان مینهد و خویشتن را در معرض «داوری» دیگران قرار میدهد، هر چند این داوری به ضرر و خسران روحی برایش تمام شود. این فیلم آگاهی میدهد درباره هر امری، قضاوت پیشدستانه نباید صورت گیرد و شاید این کم حرفی و کم دماغیاش از آنی نشات میگیرد که دیگران بیمحابا درباره هر امری سخن میرانند و در پی آیند و روند گفتههایشان نیستند و هر چه میشنوند را به راحتی به دیگری منتقل میکنند و عجب از این انتقال کلامی… فیلم «امروز» اگر بتواند دو مفهوم اخلاق و قضاوت را شاخص ساز کند در پرده سینما به پیروزی بزرگی جدا از سرگرمسازی ذاتی سینما، دست یازیده و پس از مدتها سینما را پرده زندگی واقعی قرار داده و بس…
مانفیست سینما
نگاه علیرضا بهرامی به کارنامه فیلمسازی رضا میرکریمی، بهبهانه اکران «امروز»
علیرضا بهرامی در هفته نامه مثلث نوشت :
رضا میرکریمی تاکنون هفت فیلم سینمایی در ۱۳-۱۲ سال ساخته اما بهنظر میرسد در ۴۸ سالگی، بیش از این مدت زمان و این میزان کار پختگی داشته باشد که بیشک به اندیشه پس فعالیت حرفهییاش بازمیگردد. او خود معتقد است درواقع کار حرفهیی انجام نمیدهد که زندگی کند، بلکه زندگی میکند و در جریان آن کاری بیرون میآید. این یعنی که در پس این وجهه حرفهیی فیلمسازی، نهتنها بهاندازه ۴۸ سال علم آموزی از زمانی که میرکریمی پا به عرصه گیتی گذاشته و اولین درکهایش از جهان هستی صورت گرفته نهفته است، بلکه بسیار فراتر از آن، مبتنی بر یک تاریخ طولانی کمالجویی بشر و درنتیجه خطا و آزمون و آموزههایی در جهت تعالی بشریت بهعنوان پشتوانهای عظیم و مؤثر قرار گرفته است.
سیدرضا میرکریمی سال ۱۳۴۵ در زنجان تولد یافته است. او علاوه بر برخی تجربههای تلویزیونی و فیلم کوتاه در جوانی با دو فیلم کوتاه «برای او، یک روز بارانی» و «خروس» به موفقیتهایی ازجمله در جشنواره فیلم فجر دست یافت. این نکتهای است که خیلیها از آن غافلند که وقتی میرکریمی در سالهایی به کارگردانی تبدیل شد که عملا جایزههای جشنواره فیلم فجر بهعنوان مهمترین رویداد سینمایی کشور بین او و کسانی چون مجید مجیدی، بهنوبت ساخت فیلمهایشان تقسیم میشد، سالها قبل، از همین جشنواره جایزهای در حوزه فیلم کوتاه گرفته بود. درواقع میتوان گفت میرکریمی ِ فیلمساز، از آن دسته واقعیتهایی است که آهسته و پیوسته با شتابی یکنواخت – و نه حرکتی یکنواخت -، روند صعودی خود را طی میکنند و اوج میگیرند. بنا بر همین اصل، قطعا میرکریمی در زمان ساخت فیلم «امروز» با زمان ساخت نخستین فیلم بلندش، از نظر دانش، بینش و توانایی هنری، تفاوتهای بسیاری داشته است. اما نکته جالب اینکه او قطعا در مسیری با یک سمت و سو و جهتگیری روند صعودی خود را طی کرده و نه دچار تغییر جهت یا کند و تند شدنهای ناگهانی شده است. بهعبارت دیگر، میتوان گفت که او، هم از نظر مفهومی و هم از نظر شکلی، مانفیست خود را برای طی مسیر فیلمسازی انتخاب کرده و به آن وفادار هم مانده است.
وقتی اولین فیلم سینمایی رضا میرریمی با نام «کودک و سرباز» در سال ۱۳۷۸ عرضه و بهسرعت مورد توجه واقع شد، نوید ظهور فیلمسازی خوشآتیه در دل اهالی جدی سینما قوت گرفت. این خوشآتیگی هم بهدلیل تواناییهای فنی و هم بهدلیل جسارتی موجود در بطن ذهن فیلمساز مورد نظر بود. این فیلم علاوه بر جلب توجه در حوزه داخلی در حد کسب دیپلم فتخار از جشنواره فیلم فجر، تا چند سال در جشنوارههای متعدد فیلم در نقاط مختلف دنیا بهنمایش درآمد که در برخی از آنها موفقیتهایی نیز بهدست آورد. ضمن آنکه این فیلم بهمثابه یک معرفینامه بود برای این کارگردان جوان که پیشنهادها و طرحهایی را بهسوی او روانه ساخت.
اما میرکریمی با فیلم دومش یعنی «زیر نور ماه» خیلی بیشتر دیده شد. این فیلم اولین اثر جدی در حوزه سینما ست که به حریم روحانیت بهشکل ویژهای وارد شد و نگاه نویی را در سینما در برخورد با قشر روحانیت – بهدور از نگاه کلیشهیی و غیرمنعطف پیشین – ایجاد کرد. «زیر نور ماه» داستان طلبهای در آستانه ملبس شدن به کسوت روحانیت است که بین پوشیدن این لباس و اولویت دادن به وظایف انسانیاش، با تردیدها و چالشهایی ذهنی مواجه میشود. البته میرکریمی با وسواسی خاص، همواره مخاطبانش را تا انتها همراهی میکند، آنهم بهسوی جایگاهی تؤام با اطمینان خاطر. از این منظر میتوان گفت که او یکی از صادقترین فیلمسازان ما در مواجهه با مخاطب است که معمولا ضمن استفاده سطح بالا از امکانات فنی هنر سینما، هیچگاه از این امکانات در جهت غافلگیری مخاطب به هر قیمت یا رهاسازی او در ورطهای نامشخص استفاده نمیکند؛ بلکه آثار میرکریمی بدون آنکه حرف پیچیدهای را در اطراف مخاطب بتنند، او را به تعمق به مفاهیمی وامیدارند که هر روز خیلی ساده از کنار آنها گذر میکند. این نکتهای است که در فیلمهای اخیر میرکریمی بسیار نمایانتر شدهاند.
به هر حال میرکریمی همچنان پیگیر اکران فیلم اول خود در میانه سال ۱۳۸۰ بود که چراغ ساخت فیلم سومش را با عنوان «اینجا چراغی روشن است» روشن کرد. این فیلم داستان متولی امامزاده یک روستا است که زمانی تصمیم میگیرد قلب خود را عمل کند و بهدنبال جانشینی برای خویش میگردد. ولی مردم به دلیل شرایط و مسائل سختی که برایشان پیش آمده و اعتقاد خود را نسبت به این امامزاده از دست دادهاند، حاضر نیستند این مسؤولیت را قبول کنند و هر کسی بهانهای میآورد تا این که پیرمرد علیرغم میل باطنی خودش، مجبور میشود تولیت آن امامزاده را به برادرزاده کمعقل خود بسپارد و از این جا ماجراهای فیلم آغاز میشود. “اینجا چراغی روشن است” اگر چه مثل کار قبلی میرکریمی تم مذهبی دارد، ولی بر خلاف “زیر نور ماه“ که موضوعی اجتماعی به نظر میآید، از مصادیق خیلی ملموس روز جامعه اجتناب کرده و کلیت فیلم در فضایی روستایی بهسر میبرد، اما درواقع همان چیزی را هدف قرار داده که ما در جامعه امروز خود با آن دست به گریبانیم.
اساسا میرکریمی را یکی از فیلمسازان صریح میتوان برشمرد که هم معمولا آنچه را که اعتقاد دارد، با شجاعت بیان میکند، هم با توجه به اعتماد به سلامتی که در نفس خود سراغ دارد، مفاهیم بسیار حساسی را به چالش میکشد که شاید اگر کسی غیر از مشخصات فردی او به سراغ آنها میرفت، با مقاومتها و ضدیتهای بیشتری مواجه میشد. فیلم یادشده در جشنواره آن سال فیلم موفقی بود و جوایز بسیاری را از آن خورد کرد، اما در عین حال کارگردان اثر بعدا مطرح کرد که احساس می کند این فیلم به بازنگری بیشتری نیاز دارد.
فیلم بعدی رضا میرکریمی یعنی «خیلی دور خیلی نزدیک» در سال ۸۳ فضای جدیدی را برای او و شاید سینمای ایران باز کرد. این فیلم که در جنشواره فیلم فجر نیز ۶ سیمرغ بلورین ازجمله جوایز بهترین فیلم و کارگردان را کسب کرد، با نمایشی که از بهکارگیری امکانات سینما در سینمای ایران داشت، درواقع نوعی جهش از نظر برخی استاندارهای فنی در فیلمسازی کشور بهشمار میرود. این فیلم هم طبق معمول فیلمهای او، با تهیهکنندگی حوزه هنری ساخته شد.
«بههمین سادگی» نیز در سال ۸۶ فیلم موفقی از آب درآمد که طبق همان نگاه ساده میرکریمی به دنیای اطراف و در این فیلم، جهان پیرامونی یک زن خانهدار، باز هم مورد توجه قرار گرفت و علاوه بر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای یک بازیگر ناشناخته، هرچند در رقابت با «آواز گنجشک»های مجید مجیدی جایزه بهترین کارگردانی را واگذار کرد، اما سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را هم بهدست آورد. این فیلم یک درس بزرگ برای خیلی از فیلمسازان جوان بههمراه داشت مبنی بر اینکه برای ساخت فیلمی موفق الزاما به یک قصه عجیب و غریب نیاز نیست و تنها با یک برش از زندگی انسانهای اطراف خود، اثری قابل تامل میتوان خلق کرد که به دل و مذاق بسیاری خوش آید و خوش بنشیند.
میرکریمی در تجربه سینمایی بعدیاش به «یه حبه قند» رسید؛ فیلمی قوی که البته در جشنواره فجر، کمتر مورد توجه داوران واقع شد و بهنوعی نوار موفقیتهای سیمرغی فیلمهای او را گسست. اما این موضوع باعث نشد که ارزشهای حرفهیی فیلم از جانب اهالی سینما و رسانه مورد توجه قرار نگیرد. این واقعیت را نهتنها با یک جستوجوی ساده در فضای اینترنت و صفحات رسانهها، بلکه با رصد میزان اقبال مردم که مبتنی بر ارتباط حسی و ارزیابیشان از این اثر بهشدت ایرانی بود، میشد درک کرد.
پس از آنکه موضعگیری میرکیریم درباره داوریهای جشنواره فجر، به یک جنجال بدل شد و عملا هم فیلمش در جشنواره نادیده گرفته شد، میرکریمی یکتنه به میدان آمد و تا روزی که فیلمش در اکران به فروش قابل توجه دست نیافت، از حضور در صحنه دست نکشید. پس از آنهم آن ماجرای انتخاب فیلمش برای معرفی به اسکار و تحریم آکادمی اسکار به بهانه تولید یک شبه فیلم موهن به مقدسات مسلمانان پیش آمد که بسیاری، آنرا تسویه حساب شمقدری با یارانش با حوزه هنری دانستند که سینمای منسوب به تفکر دولتیان را با بهانه مقابله با جریان موسوم به انحرافی، تحریم کرده بودند.
به هر حال شاید بتوان گفت این ماجراها فصل و نگاه جدیدی را در پیش روی فعالیت حرفهیی میرکریم گشور و او پس از تهیه و تولید چند فیلم کار اولی ها و نیز تجربه کار انیمیشن، به ساخت فیلم «امروز» مبادرت کرد که در جشنواره سال ۹۲ بهنمایش درآمد. هرچند این فیلم هم مانند «یه حبه قند»، سیمرغ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را برای او به ارمغان نیاورد و در جشنواره هم چندان روی خوش ندید، اما علاوه بر بهدست آوردن جایزههایی چون بهترین بازیگر نقش مکمل زن (برای شبنم مقدمی)، در زمان اکران عمومی، به یک نمونه از محصولات متفاوت سینمای ایران، مبتنی بر تفکری خاص، تبدیل شد. این فیلم از اقبال عمومی نسبی هم برخوردار شده است.
شهیدی فر: فیلم امروز میرکریمی تداوم آژانس شیشه ای حاتمی کیاست
محمدرضا شهیدی فر،مجری مطرح تلویزیون در یک برنامه از فیلم معراجیها به شدت انتقاد کرده وبه تمجید از فیلم امروز ساخته رضا میرکریمی پرداخته است. به گزارش پارس توریسم شهیدی فردر برنامه «سودای سیمرغ» درخصوص فیلم های اکران شده جشنواره خاطرنشان کرد: «معراجی ها نه تنها ضعیف ترین بلکه بدترین فیلم آقای ده نمکی است. ایشان دفاع مقدس را در نیمه اول فیلم، تا حد یک نمایش تخته حوضی بلکه پائین تر تقلیل داد. نیمه دوم فیلم نیز وهن جنگ بود. اگر جنگ ما این بوده که من پیشنهاد می دهم کسانی که جنگ رفتند، اعلام برائت کنند. من نمی دانم خانواده شهدا و جابنازان با دیدن این فیلم چه احساسی پیدا می کنند.» وی پرداختن به سینمای دفاع مقدس را مختص انسان های زندگی کرده در آن دوران ندانست و گفت : ««شیار ۱۴۳» نشان داد اینکه می گویند تنها کسی از دفاع مقدس فیلم بسازد که آن زمان زیست کرده، بیشتر به یک شوخی ژورنالیستی شبیه است که تنها بدرد چند لحظه خندیدن می خورد.» شهیدی فر همچنین فیلم «امروز» را تداوم آژانس شیشه ای آقای حاتمی کیا دانست و عنوان کرد: «این را نه به خاطر اشتراک در بازیگری پرویز پرستویی می گویم. می خواهم بگویم این شخصیت همان حاج کاظم است. فرد آرامی که مراقب جنگ، تاثیراتش و نسل جنگ است و بی سرو صدا کارش را می کند.» «امروز» نشان داد، نسل جنگ همچنان حافظ و جامعه امروز آیند ایرانی است شهیدی فر افزود: «چیزی که در «امروز» می بینیم این است که نسل جنگ همچنان حافظ جامعه امروز و آینده ایرانی است. یعنی نسل آینده را هم او تربیت خواهد کرد. چیزی که آقای میرکریمی به ما امید می دهند این است که همان نسل زخمی و از جنگ برگشته در اخلاقی ترین برخورد ممکن به تربیت نسل بعد می پردازد. راننده تاکسی ای که در شهر می گردد و جامعه را پاسداری می کند و دست هر افتاده ای را بدون هیچ سوال را می گیرد با آنکه همه اتهام ها هم متوجه خودش است، داد نمی زند و فریاد واسلاما برنمی آورد.» شهیدی فربا این پیش بینی که فیلم «امروز» مظلوم خواهد ماند، افزود: «این فیلم در تمجید و ستایش اخلاق و دفاع مقدس اتس و در عین حال اینکه گلایه هایش را هم از جامعه امروز پنهان نمی کند و علنا شکایت می کند.
تمجید حسن فتحی ازفیلم امروز :فیلم امروز میر کریمی فیلم جذابی است…میرکریمی فیلمسازی است که خودش را تکرار نمی کند
حسن فتحی دراسفند سال ۹۲در یادداشتی درروزنامه آسمان نوشت :فیلم امروز ساخته رضا میر کریمی فیلم جذابی بود وبازی بازیگران هم دراین فیلم خیلی خوب بود .آقای میرکریمی هر فیلمی که می سازد عنصری غافلگیر کننده در فیلمش وجود دارد وهمیشه فیلمهایش غیر منتظره است .او هیچ وقت خودرا محدود ومحصور نکرده که یک مدل فیلم بسازد .
میرکریمی فیلمسازی است که به نظرم ضریب ریسک بالایی دارد واین مسئله را من خیلی می پسندم .او خیلی تلاش می کند که خودش را تکرار نکند و درعین اینکه مکث وتاملی دارد همیشه مخاطب خودرا غافلگیر می کند .
بیشتر از آنکه به فکر درمان باشندبه فکر پرونده و پروندهسازى اند /باز خوانی ستایش جعفر پناهی از فیلم «امروز»ساخته رضامیرکریمی
جعفر پناهی کارگردان مطرح سینما در زمان جشنواره فیلم فجر یادداشتی در ستایش از این فیلم منتشر گرد که باز خوانی آن دور از لطف نیست.
کارگردان فیلم سینمایی «بادکنک سفید» معتقد است رضا میرکریمی در ساخت تازهترین فیلم خود به قله جسارت در فیلمسازیاش پای نهاده است.
به گزارش گام نو ، جعفر پناهی درباره فیلم «امروز» رضا میرکریمی که در سی و دومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده، نوشته است:
«میرکریمى فیلمساز جسورى است، این جسارت را در فیلمهاى قبلىاش هم مىتوان دید، اما در «امروز» به قله آن پاى مىنهد.
قراردادهاى رایج شخصیتپردازى را مىشکند و بدون دادن بک گراند -جدا از چند نشانه آن هم بدون تاکید- به شخصیت اصلى فیلماش، او را در معرض قضاوت مىگذارد. راننده تاکسى در سکوت با چشمانى که سفیدىاش به سرخى مىزند و پاى بىحسى که دیگر به درد نمىآید و فقط گاهى مىخارد و حکایت از آسیبهاى دوران جنگ دارد، خود را بىنیاز از قضاوت دیگران مىببیند. او به یک نوع شناخت و آگاهى رسیده است که نیازى نمىبیند، در مقابل قضاوتهاى دیگران عکسالعمل از خود نشان دهد. گویى شورش بدون سرو صداى فرد علیه اجتماع است. اجتماعى که بدون آگاهى از حقیقت خود را محق هر نوع قضاوت و عکسالعمل مىبیند.
اگر قهرمان «خیلی دور، خیلی نزدیک» شهر را ترک مىکند و در تنهایی به شناخت مىرسد، قهرمان «امروز»اش در دل جامعه با آگاهى و شناخت خود را در معرض اتهام قرا مىدهد تا نظارهگر قضاوتهاى سطحى آنها باشد. اما این شناخت از کجا آمده، جسارت میرکریمى دقیقا در همین جاست که به مخاطبان فیلماش هم نمىگوید تا آنها هم براساس شناخت و آگاهى خود تخیل کنند، قصه بسازند و قضاوت کنند.
دادن بکگراند به این شخصیت و ملموس کردن آن، راحتترین کارى بود که مسلما میرکریمى و شادمهر راستین به آسانى از پس آن بر مىآمدند. اما آنها با آگاهى از آن پرهیز کردند، چرا که هر نوع بک گراند اضافه تناقض آشکار در فرم و محتوا بود، وقتى آدمهاى فیلم آگاه بر بکگراند راننده نیستند و بر آن اساس قضاوت مىکنند، بگذارید مخاطب هم با همان اطلاعات اندک قضاوت نماید.
نویسنده و کارگردان با آگاهى از دادن اطلاعات اضافى پرهیز مىکنند تا حکایت امروز ایران را بسازند، ایرانى که نمادش بیمارستان است، بیمارستانى که درختهاى تنومند آن حکایت از قدمتاش دارد و هنوز ناتوان از بازسازى دوران جنگ است، بیمارستانى که بیمارانش از صداهاى مزاحم آرامش ندارند. صداهایى که ظاهرا در اثر بازسازى ایجاد مىشود، ولى سرو صدا براى هیچ است و بیشتر اداى بازسازى است، با این وجود همه گردانندگاناش از مسئولان و مدیران گرفته تا نگهبان دم درش، بیشتر از آنکه به فکر درمان باشند به فکر پرونده و پروندهسازى براى بیمارانند و خود را محق مىدانند هر قضاوت کورکورانهاى که مىخواهند بکنند و این قضاوتشان را حتى با خشونت نشان دهند.
شخصیت اصلى اما، حتى در مقابل خشونتى که از آن در امان نیست سکوت مىکند، حاضر به عکسالعمل و همکلام شدن با آنها نیست. اوبا معدود افرادی با میل و رغبت همکلام مىشود. یکى از آنها دختر بچهاى است علاقهمند به نقاشى که علىرغم میلاش مجبور است شب سخت بیمارستان را تحمل کند؛ چرا که مادرش دکتر کشیک است و دوست ندارد بچه در خانه تنها بماند. دختر بچه را در بیمارستان حبس کرده و حتى اجازه نقاشى به او نمىدهد. راننده تاکسى در غیاب زن وسائل نقاشى را به دختر مىدهد و از او میخواهد نقاشى کند. دختر تنها کسى است که گویى راننده را درک مىکند و نیز تنها کسى است که متوجه معلولیت پاى راننده مىشود.
نفر دیگر که راننده در بیمارستان به دلخواه خود با او سخن مىگوید، نوزاد نامشروعى است که چند ساعت بیشتر از تولدش نگذشته. او نوزاد را که خود باعث زنده ماندنش است، درون ساک مخفیانه از بیمارستان خارج مىکند، وقتى در ساک را داخل ماشین باز مىکند چهره نوزاد دیده مىشود. همین چهره پلان آخر فیلم است. صداى راننده بر روى این پلان شنیده مىشود که گویى خطابش ابتدا نوزاد است و کمکم مىفهمیم از طریق موبایل با خانوادهاش صحبت مىکند و میگوید در حال بازگشت به خانه است، اما نمىگوید چه به همراه دارد. چون مطمئن است آنها قضاوت کورکورانه نخواهند کرد. پس او حتما باید نوزاد را از بیمارستان بیرون مىبرد، تا امید در ما، به نسل آینده باقى مىماند.
امیدوارم میرکریمى در برابر سر و صداها و قضاوتهاى سطحى که از فیلماش خواهد شد، همچون قهرمان «امروز» سکوت کند و بگذارد هر کس قضاوت خود را بکند. این نیاز جامعه «امروز» است.»
انتقاد شدید هفته نامه ۹دی متعلق به رسایی از فیلم امروز میرکریمی :وقتی شبکه آیفیلم صدا و سیما هزینه تولید چنین فیلمی را بدهد حتما اوضاع صدا و سیما جوری شده که ترانه رپی از یک خواننده زیر زمینی هم پخش میکند !
هفته نامه ۹ دی- نوشت :زن جوان پابهماهی سوار تاکسی میشود. راننده زن را به بیمارستان میرساند. زن از راننده میخواهد که تا پذیرش او را همراهی کند. راننده میپذیرد. اما این راننده بیشتر از پذیرش درگیر ماجرای زن میشود و برای حفظ آبروی زن که نام شوهر در شناسنامهاش نیست در بیمارستان میمانند و در برابر طعن و کنایههای بخشی از کارکنان که او را یک مرد هوس باز میدانند، صبوری میکند تا آبروی زن حفظ شود. زن از دنیا میرود اما بچهاش سالم بدنیا میآید. مرد که خود فرزندی ندارد، نوزاد را بر میدارد و با خود میبرد. این خلاصه داستان فیلم «امروز» رضا میرکریمی است. فیلمی که در جشنواره فجر گذشته نمایش داده شد و چندان به چشم نیامد. اما حالا در سینماها اکران شده است تا عموم مردم مخاطب آخرین ساخته کارگردان فیلمهایی چون «زیر نور ماه»، «خیلی دور خیلی نزدیک» و «یه حبه قند» باشند.
جولان نمادها
فیلم میرکریمی آرام است و ساکت. ریتم کندی دارد و سر وو صدا در آن خیلی نیست. دیالوگها کم هستند و گفتگو به ندرت شکل میگیرد. از زیر زبان شخصیت اصلی هم (راننده با بازی پرویز پرستویی) باید با انبردست حرف کشید. بنابراین طبیعی است که مخاطب باید حرف فیلم را بیشتر از دل نمادها و… و البته همان خرده دیالوگها بیرون بکشد. اگرچه ممکن است این نمادها به چشم همه مخاطبان نیاید و پرداختن به آنها ممکن است کمی تخیلی و زیادی مته به خشخاش گذاشتن به نظر برسد. اما باید توجه داشت که این نمادهای جزئی حتی اگر تنها راه برای پی بردن به پیام اصلی فیلم نباشد –که در برخی وجوه هست- حداقل مهمترین راه برای پی بردن به حرف و ایده فیلمساز است.
تلاقی نسلها
راننده از رزمندگان دوره دفاع مقدس است و جانباز. سوپروایزر بیمارستان هم در دوران جنگ امدادگر بوده است. از این نسل یک دکتر سن و سال دار هم حضوری کوتاه در فیلم دارد. این یک نسل حاضر در فیلم است.
نسل بعدی هم که جوانان این دوره و زمانه هستند نمایندگانی دارند. زن باردار، دکتر جوان بیمارستان، کارگری که مسافر شبانه تاکسی است و… . و نوزاد هم که به نوعی یک نسل تازه متولد شده را نمایندگی میکند.
از میان شخصیتهای فیلم فقط سوپروایزر و دکتر سن و سال دار، راننده را درک میکنند و پی به فداکاری او میبرند. از آنطرف دکتر جوان بیشترین خصومت را با مرد دارد و او را هوس باز میداند و حتی کتکش میزند. پرستار جوانی هم که از معدود شخصیتهای جوان فیلم است که دلش به حال مرد میسوزد، هنگام کمک به او دائم اظطراب دارد و مراقب اطراف است. در این شرایط نوزادی که احتمالا نسل پنج و شش انقلاب است تنها کسی است که قرار است مونس و همدم مرد جامانده از دوران جنگ باشد و جای فرزند نداشته او را پر کند! یعنی امید رزمندهها و مردان دوران جنگ و کسی که قرار است راه آنها را ادامه دهد، نسلی است که تا انتهای فیلم هم معلوم نمیشود حلال زاده است یا حرامزاده، و مادرش کتک خورده است و مجروح است و مورد تحقیر است و بیکس و کار است و حامی ندارد و… .
حرف مشترک خیلی از فیلمها
برای اینکه بدانیم دوران جنگ با الان چه فرقهایی دارد و آن روزها چقدر خوب بوده است و بعد از جنگ تا چه حد گند خورده است به مملکت، ارجاعات واضحتری هم در فیلم وجود دارد. یکجا دربان بیمارستان علنا میگوید که اوضاع بیمارستان در زمان جنگ خیلی خوب بوده است و الان هشت سال است که دارند بیمارستان جدید را میسازند و همه بدبختیها از همین بیمارستان جدید است و…! فیلمساز برای ذساندن این پیام از آن جمله واضح دربان گرفته استفاده میکند تا برخی نمادهای جزئی. مثل سکانسی که راننده در حیاط نشسته و پشت سرش سه کولر قرار دارد که از همه آنها آب چکه میکند و هدر میشود، اما وقتی رزمنده میرود وضو بگیرد، آب قطع و وصل میشود و او باید دنبال شیری بگردد که آب داشته باشد.
اینها اتفاقی است؟
تاکسی در شهر حرکت میکند. مسافری به سمت دادسرا میرود تا آبروی یک نفر را بریزد! موتورسواری به آینه میکوبد و آن را میشکند. خیابانها پر از چاله چوله و دست انداز است. کارگرانی که سوار تاکسی میشوند همه میخوابند جز یکی که وقتی رادیو را روشن میکند، موج رادیو تلاوت را عوض میکند تا ترانه رپی در مذمت شهر تهران و کثافات آن گوش کند ( حالا اینکه اصولاً پخش چنین ترانهای از رادیو امکان دارد یا نه بماند چون بالاخره وقتی شبکه آیفیلم صدا و سیما هزینه تولید چنین فیلمی را بدهد حتما اوضاع صدا و سیما جوری شده است که ترانه رپی از یک خواننده زیر زمینی هم پخش میکند دیگر)!
در انتهای فیلم هم وقتی راننده جانباز دارد نوزاد را از طریق پشت بام بیمارستان میدزدد، در مجاورت بیمارستان یک پادگان است که در آن سربازها مشغول ورزش هستند. و البته مرد هم نوزاد را از طریق قسمت انباری بیمارستان که وسایل قدیمی در آن وجود دارد میدزدد و نجات میدهد!
واقعا میتوان وجود این حجم از نماد و استعاره را اتفاقی دانست؟ میتوان از کنار همه آنها رد شد و به گفتگوهای فیلمساز درباره اینکه فیلمش به لزوم اصلاح جامعه و حضور قهرمانانی صبور و… میپردازد دلخوش کرد؟
«امروز» میرکریمی اصلاً با فیلمهای سیاهنمای روشنفکری قابل قیاس نیست و نمیتوان آن را با همان چوب راند؛ اما نمیتوان از آنچه هم که در بالا گفته شد بیتفاوت گذشت و بر اشکالات آن چشم بست. که بزرگترین مسئله آن مشخص نبودن تکلیف نوزاد است. اینکه آیا او حاصل یک رابطه نامشروع است یا فرزند یک ازدواج موقت. هرچند که حس و حال فیلم به گونهای است که ما نمیتوان بپذیریم نوزاد، نامشروع باشد اما این قضاوتی است که فیلمساز به خورد ما میدهد نه الزاما حقیقت.
فیلمی برای جهان اسلام!
«امروز» هر چه که باشد فیلمی نیست که رسانه جمهوری اسلامی ان را سر دست بگیرد و در ویترین خود قرار بدهد و به آن افتخار کند. لااقل این فیلم نمیتواند برای مسلمان غیر ایرانی شناخت بهتری از ایران ایجاد کند. حال باید پرسید کدام معیار و شاخصه این فیلم را در اولویت شبکه آیفیلم برای حمایت و تولید قرار داده است؟ مخاطب مسلمان غیر ایرانی با دیدن این فیلم قرار است چه پیامی بگیرد؟ چه شناختی از ایران پیدا کند؟ چه دیدی نسبت به جامعه ایرانی داشته باشد؟ طبیعتا جواب این سوالها را باید مدیران صدا و سیما بدهند، وگرنه فیلمساز در فیلمش نشان داده است که حتی برای سوالهای برآمده از فیلمش هم پاسخی ندارد و جواب خیلی از سوالها را به خود مخاطب واگذار کرده است!
حمله حسن عباسی به فیلم امروز میرکریمی
حسن عباسی در یکی از مصاحبه های خود بدون نام بردن از فیلم امروز ساخته رضا میرکریمی ،به این فیلم به شدت حمله کرده است .
به گزارش گام نو حسن عباسی در گفت وگو با خبرگزاری دانشجو با انتقاد از فیلمهایی که زنازادگی را عادی جلوه می دهندگفته است : مثلا فیلمی که نشان می دهد که دارد یک بچه را می دزدند و معلوم نیست که پدر و مادر او کیست.
در ستایش سکوت/یادداشت یزدان سلحشور درروزنامه ایران درباره فیلم امروز
یزدان سلحشور در روزنامه ایران نوشت :رضا میرکریمی، فیلمساز خوبی نیست، فیلمساز بزرگی است که با آثار خود توانسته سینمای ایران را در خارج از مرزهای جغرافیاییاش، نامآور کند. او فیلمسازی است که با ایدههای کوچک، فیلمهای بزرگ میسازد و فیلمهایش هم نه تنها به عنوان آثار هنری برجسته مطرحاند که گواه دوره تاریخی ساخت خود نیز هستند و معمولاً هم فوراً در ایران، یا مورد کپیبرداری قرار میگیرند یا ایدههاشان در ساخت آثاری دیگر به کار گرفته میشوند. فیلم «زیر نور ماه» وی نه تنها به ساخت بیش از ۱۰ فیلم مشابه منجر شد که ایدهاش، بارها و بارها در تلویزیون ایران، در ساخت آثاری مشابه به کار گرفته شد. گفته میشود که میرکریمی با توجه به سقف بودجه سینمای ایران، خیلی گران فیلم میسازد که به طور متوسط، چهار تا پنج برابر هزینه ساخت فیلم در ایران است. اما منتقدان پرهزینه بودن آثار وی از این نکته غافلاند که اثری مثل « خیلی دور، خیلی نزدیک» اگر قرار بود با همین کیفیت ساخت، در هالیوود ساخته شود، لااقل ۸۰ برابر هزینه ساخت ایران، باید خرجاش میشد. اگر هم در اروپا ساخته میشد مثلاً در فرانسه و با تهیهکنندگی لوک بسون که استاد دخل و خرج اقتصادی متناسب با کیفیت بالاست، حداقل ۴۰ برابر هزینه ساخت ایران، باید خرج این فیلم میشد! میرکریمی در مقایسه با کیفیتی که در ساخت آثارش به مخاطب عرضه میکند، فیلمسازی کمهزینه است.
«امروز» میرکریمی وقتی در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، بسیاری از منتقدان منصف را هم به واکنش منفی واداشت در حالی که فیلم فوقالعادهای بود، اما چرا؟ «امروز» موقعی در جشنواره نمایش داده شد که انبوهی از فیلمهای با ریتم کُند که در واقع ریتمی نداشتند و مخاطب را به مرز دیوانگی میکشاندند، اعصابی برای منتقدان باقی نگذاشته بود. در نتیجه خیلی از آنها، وقتی که فیلم شروع شد و پرستویی، سهیلا گلستانی را به بیمارستان رساند و تا حدی «ایده اولیه فیلم»[نه ایدههای کمالبخش بعدی] مشخص شد، با این پیشفرض که «میرکریمی هم خراب کرد»، یا گرفتند روی صندلیشان خوابیدند یا سالن را ترک کردند یا با اعصاب خُرد و با همان پیشفرض، به استقبال باقی فیلم رفتند. خیلی از این منتقدان، بعداً نوشتند که این فیلم هم مثل اغلب فیلمهای جشنواره، قصه نداشت یا قصهاش مشکل داشت. در حالی که میرکریمی اگر به فرض محال، به هیچ چیز فیلمهایش توجه نکرده باشد، حواساش همیشه به قصه بوده و در این مورد، هیچ وقت کم نیاورده. منتقدان سینمایی البته در مورد فیلم پیشین او یعنی «یه حبه قند» هم نظرات متناقضی داشتند در حالی که حتی مخاطبان عادی سینما هم[ آنهایی که من در کنارشان چندبار فیلم را دیدم] هنگام دیدن نمایش تلویزیونی یا نسخه شبکه پخش خانگیاش، هیچ مشکلی با قصه یا ریتم آن نداشتند.
«امروز» اساساً درباره سکوت است با مفاهیم مختلفاش و به گمان من، به نظر میرسد این قصه ادامه منطقی «آژانس شیشهای» حاتمی کیا باشد که دیگر شخصیت عصیانگر آن فیلم[یا یک نفر مثل آن؛ با توجه به برخی اختلافهای مشهود مثل فرزند نداشتن این یا جانباز بودناش] این قدر خسته است که دیگر نه دست به اسلحه میبرد نه از خودش دفاع میکند نه مهم است برایش که دیگران چه جور در موردش قضاوت میکنند اما در آخر ترجیح میدهد که دقیقاً همان کاری را کند که سرپرستار بیمارستان به کنایه دربارهاش حرف میزند یعنی مثل یک گنجشک، قطره آبی را برای خاموش کردن آتش جنگل به منقار بگیرد.«امروز» یک فیلم مدرن است در توصیف سکوت که به رغم شدیداً ساکت بودنش، حتی یک لحظه هم ریتم را از دست نمیدهد.
«امروز»؛ فیلمی با سه تفسیر متفاوت/تحلیل جالبی از نویسنده سایت مشرق
امیر اهوارکی درباره این فیلم درسایت مشرق نوشته است :«امروز» بیش از همه یک تله فیلم در موضوع حکم نکردن دربارۀ دیگران است، هرچند که بنمایههای نمادین (سمبولیک) هم دارد و حتی میتواند فیلمی در تمجید از مقام مادر تلقی شود. فیلم امروز، داستانِ زن بارداری را تصویر میکند که یک راننده تاکسی ناخواسته به ماجرای او وارد میشود.
«امروز» بیش از همه یک تله فیلم در موضوع حکم نکردن دربارۀ دیگران است، هرچند که بنمایههای نمادین (سمبولیک) هم دارد و حتی میتواند فیلمی در تمجید از مقام مادر تلقی شود. فیلم امروز، داستانِ زن بارداری را تصویر میکند که یک راننده تاکسی ناخواسته به ماجرای او وارد میشود.
نقد و نظر
آخرین ساختۀ میرکریمی، فیلم غریبی است. ظاهراً جناب کارگردان مثل فیلم سومش (اینجا چراغی روشن است) حرفهایی داشته که نمیتوانسته صریح بگوید و لذا این زبان مغلق را برای فیلم خود برگزیده است. در خصوص اینکه این فیلم چه میخواهد بگوید نمیتوان به قطعیت سخن گفت. و لذا برای کشف راز و رمزهای فیلم باید قصه را چند باره، مرور کرد.
یک راننده تاکسی به نام یونس که احتمالاً از رزمندگان سابق و مجروحان دفاع مقدس است زنی در آستانه زایمان را به بیمارستان میرساند. زن از یونس درخواست میکند برای اینکه متوجه تنهاییاش نشوند تا وقت پذیرش با او بماند. نام زن، صدیقه است و در شناسنامهاش نام مردی درج نشده. صدیقه در راه با موبایل یونس به فردی به نام یعقوبی زنگ زده بود اما موفق به صحبت نشد. اما ساعتی بعد یعقوبی از سر کنجکاوی، زنگ میزند و یونس را شوهر صدیقه گمان میبرد و میپرسد: چه وقت از سفر برگشتید؟ یونس میگوید: «امروز». و سپس نام فیلم، بعد از ۳۵ دقیقه درج میشود.
در ادامۀ گفتوگو میفهمیم که یعقوبی، مددکار است و صدیقه مددجو، احتمالاً در بهزیستی. صدیقه در مورد خودش اطلاعات چندانی نمیدهد و یونس هم چیزی نمیپرسد. گونۀ چپ او زخمی است و دکتر به یونس خبر میدهد که دنده راستش نیز دو ماه قبل شکسته و او در این مدت به پزشک مراجعه نکرده است. دو سه اشاره نیز از خود صدیقه میشنویم. او به پرستار میگوید که این زایمان سوم من است و الآن بچهای ندارم. یونس قبل از عمل به ملاقات او میرود. زن میگوید: چقدر خوب است که تو چیزی نمیپرسی چون ممکن بود نتوانم راست بگویم. او ترس دارد که دخترش نیز همچون وی، بدون مادر بزرگ شود. قبل از رفتن به اتاق عمل، صدیقه به پرستاری که دستبند نام او را به مچش میبندد میگوید: ولم کنید! من دیگر فرار نمیکنم!
چند تفسیر از معانی فیلم
فیلم امروز را میتوان مصداق آن شعر مولوی دانست که «هر کسی از ظن خود شد یار من». به هر حال، برای معانی این فیلم چند احتمال میتوان برشمرد:
الف. حکم نکنید!
۱٫ موضوع فیلم امروز، «حکم نکردن» است و فیلمساز سعی دارد مخاطبش را به این تجربه برساند که دربارۀ دیگران قضاوت نکند حتی اگر خطای او محرز باشد. صدیقه در مظان اتهام شدید است؛ زن بارداری که در شناسنامهاش نام شوهر دیده نمیشود. او به مددکار بهزیستی گفته که شوهرش به سفر رفته ولی احتمالاً مجبور به دروغگویی شده است. زیرا به یونس چنین چیزی نمیگوید و حتی ابراز خوشحالی میکند که او در این باره چیزی نمیپرسد.
همه در بیمارستان در خصوص این زن جوان و مرد مسنّ، قضاوت میکنند. خانم مجد سرپرستار بیمارستان که تجربۀ مداوای مجروحان دفاع مقدس را نیز دارد در ابتدا موضوع همسر صیغهای را بیان میکند و به یونس میگوید: این کشور، بهشتِ مردانی مثل تو است. او در نوبت دوم حدس میزند که یونس فقط راننده باشد و لذا حقوق او را یادآور میشود که شما آزاد هستید که بروید. مجد در مرحله سوم با سکوتش به بردن بچه و پروندۀ او از بیمارستان کمک میکند. در طرف مقابل، پزشک مرد است که یونس را مضروب میکند و او را مقصر میداند و…
یونس، قهرمان قصه و مرد ایدهآل فیلم است. ما از همان ابتدا با مرام و شخصیت فعال او آشنا میشویم؛ او در تاکسی گل گذاشته است، تاکسیمترش کار میکند، اضافۀ لیوان آبش را به گلدان بیمارستان میریزد و برگهایش را هرس میکند، در وقت نوشیدن چای قند را نصف میکند، از صدیقه سؤالی نمیپرسد و بر وی حکم نمیکند و ظن بد نمیبرد. یونس حتی از خود دفاع نمیکند و در نتیجه، اتهامات ضرب و جرح صدیقه را با سکوتش بر خود میخرد. مضافاً که او هزینۀ بیمارستان را نیز با مبلغی که راننده کمکی (حسام محمودی فرید) برایش آورده پرداخت میکند. آنچه او فهمیده آن است که این زن چادری بایست آبرومند باشد لذا از او حمایت میکند حتی به این قیمت که به او تهمت بزنند. او از ملامت دیگران نمیهراسد. و شگفتا که قرآن مجید این را از اوصاف مؤمنان دانسته است: «یجَُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یخََافُونَ لَوْمَهَ لَائمٍ» (مائده/ ۵۴).
مطابق این تفسیر، جناب کارگردان میخواهد یک مرد ایدهآل به ما معرفی کند؛ کسی که در تهران «امروز» بیتفاوت نیست و مددکار ضعیفان است. یونس میلنگد. احتمالاً جانباز است و در دوران جنگ در همین بیمارستان بستری بوده است، چون راههای فرعی بیمارستان را به خوبی میشناسد.
وجه دیگر همین تفسیر، آن است که فیلمساز یک راننده تاکسیِ نمونه به ما معرفی کرده است. خیلی مرسوم است که رانندگان تاکسی به سمت مسافران دربستی بروند و از سوار کردن فقرا امتناع ورزند. اما یونس نه تنها از صدیقه کرایه نگرفت و حتی یک روز خود را مصروف به او کرد و برای او کتک خورد بلکه هزینۀ عمل جراحیاش را نیز با قرض کردن از همکارش پرداخت نمود. این شخصیت یونس به شخصیت حاج کاظم در فیلم آژانس شیشهای (۱۳۷۶) پهلو میزند. او نیز یک مسافربر بود که با فروش اتومبیلش به مدد دوست زمان جنگش رفت.
ب. تفسیر نمادین از زنان برگزیده
تفسیر دوم آن است که فیلم را سمبولیک بدانیم. به این ترتیب صدیقه (سهیلا گلستانی) را میتوان نمادی از حضرت صدیقه کبری(س) یا حضرت مریم(س) تلقی کرد. هر دوی این اشارات در فیلم وجود دارد.
اشاراتی به حضرت فاطمه زهرا(س):
۱٫ صورت زخمی و پهلوی شکستۀ صدیقه
۲٫ سقط شدن دو جنین قبلی او
۳٫ چادری بودنش
۴٫ نام صدیقه
اشاراتی به حضرت مریم(س):
۱٫ قرائت آیهای از سورۀ مریم در رادیوی اتومبیل به وقت سرویس شب کارگران: ﴿یَا اُخْتَ هَارُونَ مَا کاَنَ أبوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ مَا کاَنَتْ اُمُّکِ بَغِیًّا﴾ (مریم/ ۲۸). (وقتی حضرت مریم با عیسای نوزاد به بیت المقدس رفت یهودیان به او گفتند:) ای خواهر هارون! پدر و مادرت که بدکار نبودند.
۲٫ یونس بعد از اینکه از طریق دکتر به گذشته زن آگاه میشود با تأکید برای او «گل مریم» میخرد.
۳٫ شوهر نداشتن صدیقه
به هر حال در این زن، نشانههایی از دو بانوی برگزیدۀ همۀ اعصار گنجانده شده است. در کنفرانس مطبوعاتی جشنواره فجر جناب میرکریمی در جواب سؤال راقم که به نشانههایی از حضرت صدیقه اشاره کرده بودم گفت: من این نشانهها را آگاهانه استفاده کردهام و آنها را دوست دارم.
ج. در وصف مقام مادر
تفسیر سوم این است که این فیلم به شأن والای مادر میپردازد، کسی که رنج و درد بسیاری متحمل میشود تا فرزندش را به دنیا آورد. بیشترین اشارات فیلم در این خصوص، میان یونس و صدیقه در اتاق درد گفتوگو میشود. مثلاً این جمله صدیقه: آیا مردها میفهمند نگرانی مادر یعنی چه؟ و یونس جواب میدهد نه! و سپس خاطرۀ سینما رفتن خود در کودکی و نگرانی مادرش را بازگو میکند. آقای یعقوبی (مددکار بهزیستی) نیز همین وجه از شخصیت صدیقه را هویدا کرد: در زمانهای که همه به دنبال سقط کردن هستند او نگران بچه خود است.
به این ترتیب درد و دلهای نگهبان بیمارستان با یونس نیز جایگاه خود را مییابند. سخنان او نقدگونهای است بر وضعیت زنان مدرن امروز. نگهبان، از ناسازگاری زنش میگوید که او زیر باد کولر مینشیند و به من فرمان میدهد. در نهایت هم خبر داد که هشت ماه است که همسرش غذا درست نکرده. حتی خانم مجد (سرپرستار بیمارستان) هم میتواند در این رده، دستهبندی شود. زیرا که به کودکش توجه ندارد و یونس به ناچار در نقاشی کردن کمکش میکند و حتی به وقت خواب بر رویش ملحفه میاندازد.
و اما بعد
این سه تفسیر متفاوت از فیلم امروز، با یکدیگر تعارض ندارند و هر سه میتوانند درست باشند. ولی بهتر بود جناب فیلمساز وحدت موضوع را رعایت میکرد تا مخاطب دچار تعدد مضامین نشود.
برخی ممکن است مفاهیم مطرحشده در فیلم را بپسندند ولی ساختار بطیء آن را نه. انتقاد اصلی بنده بر این فیلم به کم بودن شخصیتهای آن و اندک بودن درام فیلم برمیگردد. جناب میرکریمی در جشنواره به منتقدانش میگفت: فیلم به همین سادگی (۱۳۸۵) نیز در ابتدا استقبال نشد ولی بعد به عنوان یک اثر کلاسیک جا افتاد. (نویسنده هر دو اثر، میرکریمی و شادمهر راستین هستند). به نظر راقم فیلم امروز، از آن دسته نخواهد بود. زیرا از شخصیت و درام کافی برخوردار نیست و تئاتری بودن (محدود بودن لوکیشن) و ریتم بطیء قصه از حوصله تماشاگر عام، خارج است.
تماشای «امروز» چندان راحت نیست و فیلمساز به قاعدۀ فیلمهای قبلیاش ما را در رنجی که میبرده شریک کرده است. اما تماشای این فیلم تلویزیونی ـ تئاتری، حوصلۀ بیشتری از آثار قبلی کارگردان میخواهد. زیرا اطلاعات را به کندی و اندک اندک به مخاطب انتقال میدهد و تکرار هم نمیکند. و لذا باید خصوصاً به صداهای فیلم توجه کرد چونکه حجم بسیاری از اطلاعات از همین طریق منتقل میشوند. و این برای یک فیلم سینمایی بد است که در آن صداها بیشتر از تصاویر اهمیت داشته باشند. مضافاً که این فیلم محصول شبکه تلویزیونی آی.فیلم است و صداهای فیلم معمولاً در تلویزیون به خوبی شنیده نمیشوند.
تحلیل کمال تبریزی از آخرین ساخته رضا میرکریمی در سینمای امروز ایران:شخصیتی مثل یونس تا بهحال در سینمای ایران نبوده است
کمال تبریزی در هفته نامه مثلث نوشت :
من همیشه فکر میکنم به عنوان یک فیلمساز به یک منتقد نیاز دارم اما به یک منتقد واقعی به مفهوم درست کلمه. در همه جای دنیا منتقدان متفاوت با لِولهای مختلف وجود دارند، تقریبا در سینماهای مطرح دنیا تعدادی منتقد خاص و ویژه وجود دارند که آنها ویژگی مربوط به خودشان را دارند. یعنی آنقدر در یک مسیر کاملا درست و مشخص برای اهالی سینما و مردم آن کشور تعریف کردهاند که به یک محک تبدیل شدهاند. مثلا اگر منتقدی در یک گوشه دنیا چه خوب و چه بد از یک فیلم تعریف میکند، همه چیز تمام است و هنگامی که راجع به یک فیلم صحبت میکند، اصلا بحث مالی در آن نیست، شائبه دوستی و رفاقت در آن مطرح نیست و تنها درباره خود آن فیلم صحبت میکند. مثل متر یا ترازویی که دقیقا آن فیلم را میسنجد، مثل کاغذهای تورنسل است که محیط اسیدی و بازی را نشان میدهد. ما به منتقد اینچینی به شدت برای سینمای مان نیاز داریم اما متأسفانه نداریم.
من به عنوان یک فیلمساز به این احتیاج دارم و دلم میخواهد جامعه منتقدان به این فکر کنند که اصلا وظیفه ما چیست؟ به نظر من وظیفه یک منتقد نیست که به جشنواره فیلم فجر برود و به همه فیلمهای سینمایی جایزه بدهد. باید فیلم را به لحاظ علمی آنالیز بکند و شکل آن را به درستی به شما معرفی کند. در این روند چه اتفاقی ایجاد میشود؟ نسبت درستی بین مخاطب و فیلم ایجاد خواهد شد. یعنی روی قشرهای متفاوت مخاطب تأثیر میگذارد. رابطه بین فیلمساز و فیلمش را مقداری روشنتر میکند، مسیری را که فیلمساز حرکت میکند تشخیص میدهد و به او مثل بلده راه یا مرید کمک میکند. بالاخره هر کاری که میکنی باید چیزی، ترازوی عمل شما باشد. من چنین کسی یا کسانی را نتوانستم در سینمای ایران پیدا کنم.
با این اوصاف، فیلمساز به منتقد نیاز دارد و منتقد جزو عوامل یک فیلم است، همانطور که دیگران کمک میکنند که یک فیلم ساخته شود، بعد از ساخته شدن، منتقد کمک میکند تا فهمیده شود. البته منتقدان فکر نمیکنند که چنین رسالتی را بر عهده دارند. اگر شما به عنوان فیلم ساز، یکسری مضامین را انتخاب میکنید و ارتباطمان را با جامعه و مخاطب در نظر میگیرید، منتقد هم باید برای خودش آرمانگرایی داشته باشد.
به همین دلیل فیلمساز به منتقد نیاز دارد و منتقد جزو عوامل یک فیلم است، همانطور که دیگران کمک میکنند که یک فیلم ساخته شود، بعد از ساخته شدن، منتقد کمک میکند تا فهمیده شود. البته منتقدان فکر نمیکنند که چنین رسالتی را بر عهده دارند. اگر شما به عنوان فیلم ساز، یکسری مضامین را انتخاب میکنید و ارتباطمان را با جامعه و مخاطب در نظر میگیرید، منتقد هم باید برای خودش آرمانگرایی داشته باشد.
بنابراین من به عنوان فیلم ساز فکر میکنم جهتدهنده سینمای ملی ما باید منتقدان باشند. حالا باید پرسید که چند تا منتقد وجود دارد که به این فکر کند که وقتی قلمش را روی کاغذ میگذارد و کاری که میکند، چه تأثیری در آینده سینمای ایران دارد یا میگوید نه فعلا مینویسم تا پدر فلان گروه را دربیاوریم؟ درحالیکه او باید مثل یک معلم سر کلاس است، تشخیص بدهد که با شاگردان یا کسانی که میخواهند دیالوگ برقرار کنند، چگونه ارتباط برقرار بکند یا مثلا وقتی من به عنوان کارگردان کار میکنم، باید به عنوان کارگردان بدانم که با فیلمبردار و بازیگرم چطور صحبت کنم، با کدام بازیگر چه طور صحبت کنم که بیشترین انرژی را آزاد کند. اگر قرار باشد طبق دستورالعملی با همه یک جور برخورد کنم که اتفاقی نمیافتد. حتی من باید بدانم با کسی که سر صحنه پذیرایی میکند با آن کسی که بازیگر نقش اول است چه طور برخورد کنم. معتقدم اگر مدیریتی وجود نداشته باشد، اصلا کارمان به سرانجام نمیرسد.
من متأسفانه هنگامی که برخی از نقدها را میخوانم، احساس میکنم این بینش و جهانبینی پشت نوشته نیست و در صورتی که اگر وجود داشته باشد، از سر و روی آن میبارد و مشخص می شود که نوشته به سینمای ملی ایران، مجموعه سینما و آدمهای رنگارنگی که در سینما وجود دارد، فکر میکند و بر همه ژانرها تسلط دارد و میداند که این اتفاقها باید بیفتد. من معتقدم که نباید همه منتقدها در ژانر بخصوصی بگویند چه فیلم عالی است و بعد از دیگران غافل باشند. باید باغ سینمای ایران گلهای متفاوت داشته باشد. البته تشخیص دادن آن بسیار کار دشواری است که چطور بدانید آفت این باغ کجاست و در نهایت زیبایی آن کجاست؟ اگر این موضوع را درست تشخیص بدهی، به باغبانی تبدیل میشوی که این باغ را صفا میدهد و اگر اشتباه باغبانی بکنی، همه آن را میسوزانی و دیگر چیزی از سینما باقی نمیماند.
///شخصیتی که تا بهحال در سینمای ایران نبوده است
با این اوصاف، معتقدم فیلم سینمایی «امروز»، تازهترین اثر سیدرضا میرکریمی، فیلم شخصیت است، شخصیتی که تا به حال در سینمای ایران نبوده است. آدمی که در عین واقعی و معمولی بودن در طول فیلم به یک آدم خیلی عمیق تبدیل میشود. حتی فرض کنید یک آدم غیر روشنفکر که کمکم این آدم که متعلق به طبقه متوسط یا زیر متوسط است، به آدمی تبدیل می شود که جزو طبقه نابغه محسوب میشود.
البته ظاهر اینگونه نیست و در ابتدا مخاطب همینطور با آن حرکت میکند. یعنی شما در ابتدا فکر میکنی داستانی درباره یک راننده تاکسی است که طبق سابقه ذهنی تان مشخص است در شهر چه نوع آدمهایی راننده تاکسی میشوند. بعد به تدریج جلو میروی، میبینی این آدم دارد، همه اقشار جامعه را پشت سر میگذارد و به نقطه بسیار بسیار عالی میرسد. نکته دیگر کاراکتری است که بسیار سکوت دارد، زیاد حرف نمیزند و این مهمترین ویژگی اوست و بدون آنکه از کلمات استفاده بکند، به راحتی میتوان با آن همذات پنداری پیدا کرد.
نکته دیگری که ویژگی فیلم امروز است، این است که فیلم درباره کشف شخصیتی است که در سینما تا به حال با آن مواجه نبودهایم و به نحوی ارتباط بسیار مستقیم و بیواسطه با مخاطبش دارد، یعنی درجهای که مخاطب میتواند همذات پنداری بکند، به فیلم برنمیگردد، بلکه به خود آدم برمیگردد. مثلا زمانی هست که خود فیلم المانهایی دارد که موجب میشود شما با آن ارتباط برقرار کنید. اما ویژگی اصلی این فیلم (امروز) آن است که مخاطب باید المانهایی در خودش داشته باشد تا بتواند با فیلم ارتباط برقرار کند و این بسیار عجیب و غریب است و بیشترین چیزی که باعث شد من از فیلم «امروز» لذت ببرم، همین موضوع بود.
مثل این میماند که شما کنفرانسی میروید، هنگامی که طرف صحبت میکند، شما هیچ چیزی از آن نمیفهمید چون از کلماتی استفاده میکند که مابهازا، کد یا رمزی دارند که شما کلید آن را ندارید. اصلا برتری هم نیست، یعنی میخواهم بگویم آن کسی که متوجه میشود و ارتباط برقرار میکند، نسبت به مخاطب دیگر برتری ندارد اما جهانش فرق میکند. در واقع نوع نگاه و خود وجودش متفاوت است، حالا نمیدانم آقای میرکریمی به صورت آگاهانه این کار را انجام داده است یا خود به خود در ساختار فیلم بهوجود آمده است؛ اما به نظر من، این بارزترین ویژگی فیلم «امروز» است، یعنی خیلی بیشتر از زمانه خودش پیشتر میرود، چون متأسفانه، زمانه ما دورهای است که نمیتوانیم هیچ چیزی را تشخیص بدهیم. آنقدر شلوغ و درهم است مانند همان فتنهای که حضرت امیر میگوید، «در دورانی که معلوم نیست خوب و بد کجاست و خیر و شر چیست، سعی کن طوری رفتار کنی که کسی نتواند از تو سوءاستفاده کند». قهرمان قصه “امروز” در همین مقطع زندگی میکند اما آنقدر از این شرایط اجتماعی جدا شده که به یک آدم کاملا انتزاعی تبدیل میشود و این مهمترین ویژگی فیلم است.
البته اگر کسی متوجه این موضوع نشود، بیشتر در آن روزمرگی زندگی فرو رفته است و چون این کاراکتر (پرویز پرستویی) خودش را بیرون کشیده است، اگر بتوانیم با آن همذات پنداری بکنیم، سعی کردهایم از آن روزمرگی خارج شویم و به نحوی در آن موقعیت قرار بگیریم.
در فیلم “امروز” این مهمترین نکتهای بود که مرا جذب می کرد. کشش فیلم برای من از اول تا آخر همین بود و متوجه شدم چیز که حول آن میآید همه در ارتباط با این آدم است. بنابراین هنگامی که فهمیده شود دیگر به درستی پیش میرود، یعنی منطقش را پیدا میکند و مثل یک پازلی میماند که همدیگر را کامل میکنند و تو را پیش میبرد، البته اگر فهمیده نشود به یک چیز آزاردهنده برای مخاطب تبدیل میشود و این پازل تا آخر جور نمیشود که نمیشود
/// فیلمی که پیام ندارد
با این وصف، فکر میکنم “امروز” فیلمی است که پیام ندارد، در واقع فیلم سعی کرده شما را به حالی برساند و دچار احوالاتی بکند. شما را به مداری میبرد که میگوید انسانها میتوانند از این جایگاه به زندگی نگاه کنند و آن وقت به همچین آدمهایی تبدیل میشوند. مثل کسانی که برای شما همیشه مرموز هستند. حتی شخصیت قصه هیچ وقت برای شما تا آخر باز نمیشود. همین که هی سوال میپرسید که چرا اینجا چنین کاری را انجام نمیدهد؟ چرا کار روزمره و عادی که مردم جامعه ما آن را انجام میدهند را نمیکند؟ در واقع همین ممکن است شما را آزار بدهد که چرا این اتفاق نمیافتد و بعد به همین دلیل شما از فیلم فاصله میگیرید اما چون قرار نیست اصلا این اتفاق بیافتد، یعنی شما باید از دریچه آن آدم نگاه بکنی این اتفاق خود به خود درست میشود، پس به آن مفهوم رایج، معنی یا پیامی در فیلم وجود ندارد. یعنی صحنهای را در آن نمیبینید که اگر این کار این طور شود، درست است. نه تنها این را نمیگوید، حتی برعکسش هم هست و ممکن است شما احساس کنید یک امر اشتباهی را به شما تحمیل میکند. علت هم این است که شما از زاویه و مدار این شخصیت نگاه نمیکنید، بنابراین این امر به نظرتان اشتباه است اما هنگامی که به نحوی با خودش همگون شویم، همین همذات پنداری که میگوییم در سینما وجود دارد، کلید اصلی فیلم است و اگر این اتفاق از ابتدای فیلم بیفتد، شکل میگیرد.
به همین دلیل هم هست زمانی که مردم فیلم را نگاه میکنند، کاری به این تجزیه تحلیل ندارند. خود به خود احساسی که از فاصله با جامعه دارند را پیدا میکند. اساس احساس میکنم بسیاری از آدمهای جامعه ما به خاطر ویژگیهای جامعه از آن فاصله میگیرند.
جامعه ما به جایی رسیده که نمیتوانیم شور و هیجان را ایجاد کنیم. ممکن است در آدمهایی با سطح توقع خودشان ایجاد شود اما تعداد بسیاری از افراد جامعه هم هستند که هیجان زده نمیشوند، بنابراین آنها این فیلم را دوست خواهند داشت. معتقدم آنهایی که از جامعه فاصله گرفتهاند با این فیلم ارتباط برقرار میکنند، چون قهرمانش هم همینطور است. معمولا فیلمهایی هستند که قهرمان هم خودش دچار تنش و هیجان میشود و این روند را در فیلم می تواند منتقل بکند اما اینجا و در فیلم “امروز” چون این اتفاق نمیافتد، ویژگی فیلم شده است. من یادم است هنگام نمایش فیلم در جشنواره فجر جعفر پناهی درباره فیلم مطلبی نوشت، به نظرم او به خاطر دوری و انتزاعی که از جامعه پیدا کرده همذات پنداری میکند و من این روند را کاملا درک میکنم.
/// تناقضی که فیلم را درخشان میکند!
تناقضی در فیلم وجود دارد که جزو یکی از موارد درخشان آن است. چون باید ببینید تعریف شخصیتپردازی در سینما چیست؟ تعریف این است که تو شخصیتات را معرفی بکنی و بگویی این آدم متعلق به چه قشری از جامعه است و چه ویژگیهایی دارد. شغلش چیست؟ در گذشته چه کار میکرده در حال چه کار میکند و… حالا ما در این شرایط در یک فیلم میخواهیم درباره یک آدم گمنام صحبت کنیم و اگر بخواهیم گمنامی آن را طبق تعریف سینما بیان کنیم، یعنی آن اصل را زیر پا گذاشتهایم و این گمنامی دیگر فایده ندارد.
این سختترین کار ممکن در سینماست و به تعبیری تازهترین و عجیبترین کاری است که ممکن است در یک فیلم وجود داشته باشد. به نظرم جزو درخشانترین نکتههای فیلم است؛ یعنی پایه فیلمت را براساس شخصیتی بگذاری که قرار نیست آن را به بیننده معرفی کنی، شخصیت هم نمیخواهد این اتفاق بیفتد. سازنده فیلم هم نمیخواهد که این اتفاق بیفتد، بنابراین با آدمی روبهرو هستی که ممکن است درکاش نکنی. تنها راه درک کردنش این است که بتوانی با موقعیتی که در آن قرار گرفته، احساس همذاتپنداری کنی، بتوانی منطقش را احساس و درک بکنی.
اینها در حالی است که رابطهای که از طریق علت و معلولی در سینما تعریف میشود، اینگونه است که شما شخصیت را تعریف میکنی، اتفاقی بهوجود میآوری و تأثیر میگذاری اما در فیلم “امروز” این موارد در فیلم حذف شده اند و در واقع یک ارتباط درونی به وجود میآوریم. یعنی یک ارتباط دیدگاهی و تفکری بین شخصیت و مخاطبت بهوجود آمده است. این روند موجب میشود که این فیلم به یک نوعی تبدیل شود. به همین دلیل می گویم «امروز» را فردا میفهمیم، برای آنکه باید به معادلات آن در سینما دست پیدا کنیم، یعنی بتوانیم سینمایی را تعریف کنیم، زبانی را تعریف کنیم که از طریق منطق و علم آکادمیک سینمایی آن ارتباط را با فیلم برقرار کند و ارتباط از طریق مفاهیم و یکسری اعتقادات برقرار میشود. باید آن آدم خودش این ویژگیها را داشته باشد. یعنی میتوان گفت، “امروز” فیلمی است برای مخاطبانی که باید یک فهم قلبی و نه عقلی داشته باشند، یک فهم درونی باید داشته باشند انگار که فیلم برای آدمهایی که با یک تراز فکری و اندیشه خاص هستند، ساخته شده است.
مخاطبان آن نو هستند نه آدمهایی که روتین فکر میکنند، عادی هستند و در مقابل خشم، عکسالعملهای یک جور دارند. شخصیت فیلم “امروز” طوری است که در موقعیتهایی قرار میگیرد که عکسالعمل عادی و روتین از خودش نشان نمیدهد. یک عکسالعمل متفاوت و خیلی جلوتر از آنی را که اتفاق میافتد نشان میدهد، بنابراین لازمه فهمیدنش این است که شما به عنوان مخاطب به چنین درکی رسیده باشید.
/// یک چیز ناجور!
اما به نظرم به لحاظ اخلاقی یک چیز ناجور در فیلم وجود دارد. کسی که با فیلم ارتباط برقرار میکند و از آن تعریف میکند، یک جوری هم خودستایی میکند و انگار میخواهد بگوید، من میفهم که چه طور است.
در سفر اخیرم به ژاپن، بحثی شد منطبق با مفهومی که در فیلم «امروز» هست، یعنی جنسی که تو ( به عنوان مخاطب) باید با این فیلم ارتباط برقرار کنی. ژاپنیها معتقدند که برای سفر کردن از یک نقطه کره زمین به نقطه دیگر نباید مسیر مستقیم را طی کنیم، مثلا از این نقطه پرواز کنیم تا به نقطه دیگر برسیم، راهش این است در واقع ایستگاههایی درست بکنیم که شما در آن ایستگاهها بمانی تا زمین بچرخد و بعد وقتی آن قسمت زمین به تو رسید، مثل آسانسور وارد آن نقطه بشوی. به نظرم عجیب است وبر روی آن دارند کار می کنند. میگویند بسیار امن است، چون در یک مسیر تونلی منتظر میمانی، تو سفر نمیکنی، زمین سفر میکند. تو به آن نقطه نمیروی، آن نقطه به دیدار تو میآید. فیلم “امروز” هم همین طوراست، در واقع باید به یک نقطهای برسی که آن دیدار بتواند حاصل شود. باید خودت را به نقطهای برسانی که بتوانی با فیلم ارتباط برقرار کنی.

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- اسپانسر ساسی مانکن و معاویه کیست؟
- مجوز ساخت سینمایی برای ۸ فیلمنامه صادر شد
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- پایان مهلت ثبتنام بخش رسمی جشنواره کن/ فیلمهایی که شیفتگان سینما را مشتاق جشنواره فرانسوی میکند
آخرین ها
- یک جایزه دیگر برای «دانه انجیر معابد»/ برندگان جوایز فیلم آسیایی معرفی شدند
- متوهمی به نام «اون»!
- نگاهی به سریال «شوگر»/ محله چینیها
- سریال کُمدی «خجالت نکش» نوروز منتشر میشود
- عرضه ۲۳۵ مستند در شبکه نمایش خانگی
- وکیل مادر وحیده محمدیفر: پرونده قتل مهرجویی و محمدیفر بسته نشده/ حکم صادره قطعی نیست
- دبیر جوایز ایسفا مشخص شد
- اکران نوروزی ۴ مستند مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی
- حامد رحیمینصر «ترومای آقای ایکس» را روی صحنه میبرد
- مجوز ساخت غیرسینمایی برای ۵ فیلمنامه صادر شد
- بازیگر نقشهای اکشن تایید کرد؛ دواین جانسون در فیلم اسکورسیزی بازی میکند
- برای دومین دوره؛ ایریس نوبلوخ رئیس جشنواره کن شد
- مجوز ساخت سینمایی برای ۸ فیلمنامه صادر شد
- اکران آنلاین «بچه زرنگ» از ۵ فروردین
- میزبانی عمارت نوفل لوشاتو از بیش از ۵۰ هزار مخاطب در سال ۱۴۰۳
- بیست و یکمین جشنواره تصویر سال در ایستگاه پایانی/ برگزیدگان معرفی شدند
- هومن عظیمی مدیرکل مطبوعات و خبرگزاریهای داخلی شد
- درباره سریال جاسوسی «سازمان »با تم روانشناختی
- راهیابی انیمیشن ایرانی به جشنواره هپی ولی آمریکا
- از ۲۵ فروردین؛ سریال هومن سیدی به شبکه نمایش خانگی میآید
- مهدی مسعودشاهی درگذشت
- نمایش «مرسی آقای لانگلوا» در شب فرهنگی ایران و فرانسه
- پایان مهلت ثبتنام بخش رسمی جشنواره کن/ فیلمهایی که شیفتگان سینما را مشتاق جشنواره فرانسوی میکند
- به کارگردانی گرتا گرویگ؛ جیمز باند سابق به دنیای نارنیا میرود
- ترویج فرهنگ نیکوکاری با حمایت همراه اول از بیماران پروانهای
- معرفی بستههای ویژه رومینگ نوروزی همراه اول
- دیوان عالی کشور تایید کرد؛ حکم قصاص و زندان عاملان قتلِ داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
- ۵ فیلم کوتاه ایرانی در بخش رقابتی جشنواره سوئیس
- اسپانسر ساسی مانکن و معاویه کیست؟
- در دومین هفته اکران؛ تیزر «هفت بهارنارنج» منتشر شد