سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه
یک قصه عاشقانه در خیابانهای تهران. فیلمی در محدوده خیابان نواب و جمهوری و فردوسی و خیابانهای اطراف. وقتی داستان زن سرخپوش میدان فردوسی در هسته اصلی روایت فیلم جا باز میکند، کل سفر زن قهرمان قصه به طوافی عاشقانه شبیه میشود دور این نماد عاشقانه قدیمی شهری. «ترومای سرخ» یک فیلم شهری تمامعیار شده، بدون آنکه نمایی از شهری که قصه در آن میگذرد، نشانمان دهد. اکستریم لانگ شات میدان فردوسی در ابتدای فیلم و مشابه همین نما در انتها در چشماندازی از شهر تهران و برج میلاد از بام تهران در نمای پایانی را اگر نادیده بگیریم، آن وقت انگار نصف فیلم را از شیشه جلوی یک ماشین، آن هم سرخرنگ، دیدهایم؛ ماشینی که باز هم یک زن راننده آن است و قرار است راوی تمامی قصههای عاشقانهای باشد که میشنویم.
«ترومای سرخ» یک قصه عاشقانه شنیدنی شده تا تصویری، و جالب آنکه تا میانه هم به طرز غریبی سینماییترین فیلم شهری ایرانی این سالهاست. بخش عمده سرزندگی فیلم، حداقل تا وقتی داخل ماشین سرخرنگ زن هستیم، به دکوپاژ بهشدت دقیق و حسابشده کارگردان برمیگردد. برشهای مینیاتوری که میبینیم، به فیلم ریتم میدهد. موتور محرکه قصه است. کمبودهای احتمالی فیلمنامه را پر میکند. شهر را در تکهپارههای پازلوار برایمان بازآفرینی میکند. انگار بخواهیم آن را باز کشف کنیم. کاری که هر روزه میکنیم. از کنار این تابلونگارههای شهری رد میشویم، بیخبر از کشف و شهودی که ساده از آن دور شدهایم.
همین طرح و برنامه اگر برای نیمه دوم فیلم بود، جایی که وارد مترو میشویم، یا آن امامزاده که گورستان کوچکی هم کنارش جا خوش کرده، به چشمانداز کاملتری میرسیدیم از شهری که این همه قصه عاشقانه تلخ و شیرین در خود جا داده. اگر لحن فیلم در پایان یکباره اخلاقی و پند و اندرزگونه نمیشد و راز اصلی فیلم به یک اشاره اخلاقی ساده فروکاسته نمیشد، آن وقت «ترومای سرخ» همان دینامیک یکپارچهای را میداشت که هر فیلم خوب عاشقانهای دارد.
«ترومای سرخ» تا وقتی نگار با بازی خوب پریوش نظریه را در حریم امن ماشین خود دارد، فیلمی سرپاست. به محض دور شدن از ماشین پنچرشدهاش نمیتوانیم نقطه اتکایی پیدا کنیم به همان اندازه قدرتمند برای راهیابی به آنچه قرار است شیرازه این حکایت عاشقانه باشد. با اینکه جغرافیای قصهمان داخل مترو ظاهرا گستردهتر شده و قصههای بیشتر و رنگارنگتری هم امکان نمود یافتهاند، اما از آن جادوی سابق دیگر خبری نیست.
داستانکهایی که اطراف نگار میگذرد، خوب و حرفهای اجرا شدهاند، اما کمی به تصنع پهلو میزنند. مثلا داستان دو دختری که یکی از آنها به شوهرش شک کرده، یا داستان دخترهای عشق اصغر فرهادی داخل مترو، یا دختران دانشجونمایی که دزد از کار درمیآیند، یا مردی که قبلتر در صف خرید بلیت مترو بیصبرانه به نگار پرخاش میکند. این همه مدخلهای خوبی برای ورورد به یک قصه جذاباند، اما از بخت بد با وجود شکل و شمایل حرفهایاش ناقص و ابتر جلوه میکنند. بیشتر به اتودهای کلاسی میمانند که خوب و بینقص اجرا شدهاند. شاید این حرفها در مورد فیلمی از هنر و تجربه که سر و شکل آبرومندانه و شکیلی دارد، کمی بیانصافی باشد. فیلمی که واقعا هنر کارگردانی در آن موج میزند، ولی متاسفانه پای منطق فیلمنامهاش در یکسوم پایانی واقعا میلنگد.
وقتی هسته اصلی داستانت نذری میشود که زن برای شوهر مرده اولش هر ساله به جا میآورد و این ادای نذر قرار است مثلا با یک شوک فیلمنامهوار در پایان غافلگیرمان کند، که بدبختانه نمیکند، آن هم از فیلمی که این همه امیدوارمان کرده و بهترین حسوحال یک فیلم شهری را درون ماشین قهرمان زن قصه بهمان هدیه کرده، آن هم از طریق قصههایی که فقط میشنویم، در چنین وقت و احوالی حق داریم کمی سرخورده شویم از پتانسیلی که چه میتوانست بکند و نمیکند.
همه انرژی فیلم در پایان میشود واگویههای اخلاقی که نگار روی تصویری از تهران از بام تهران میخواند. جایی که شهر بهتدریج با تاریکی شب تازه دارد بیداری تازهای را تجربه میکند. حتی این نمای پایانی حکایت از ذوق و سلیقه کارگردان دارد، اما قصهای نیست که این همه شوق و انرژی درونی را تبدیل به راز کند.
گاهی از یاد میبریم که کار هنر جز قصهگویی، که اسماعیل میهندوست با «ترومای سرخ» نشان داده و چه خوب و کاربلد هم به آن تسلط دارد، کمی هم شکل دادن و حفظ رازی است که چون شیرازهای قرار است مخاطب را در پایان با خود و دنیای درونی فیلم درگیر کند. «هزار و یک شب» را تنها جذابیتهای حکایتی آن این همه سال زنده نگه نداشته. این ساختار تودرتو از قصههایی که انگار خیال تمامی ندارند، از جادو و رازی بهره میبرند که در پایان هم ناگشوده باقی میماند. هیچکس نمیپرسد شهرزاد قصهگو توان این همه حکایتگویی را از کجا و چطور به دست آورده. این همه رازی است که در پایان نزد شهرزاد باقی میماند. شاید که به قول شاملو:
اشک رازی است
لبخند رازی است
عشق رازی است
اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- در لایو «هنرمندان و مسئولیت اجتماعی» مطرح شد/ امیریوسفی: فضای مجازی تنها مامن این روزهایمان برای تمرین دموکراسی است
- رنج عاشقی / نگاهی به فیلم “ترومای سرخ”
- زنی میان عشق و خاطره/ نگاهی به فیلم «ترومای سرخ»
- که عشق آسان نمود اول/ گفت و گو با اسماعیل میهن دوست، کارگردان «ترومای سرخ»
- بدان سرخپوشی بیاندیش…/ نقدی بر «ترومای سرخ»
- نمایش و نقد «ترومای سرخ» در خانه هنرمندان
- افتتاح نمایش «ترومای سرخ» در موزه سینما
- نگاهی به فیلم «ترومای سرخ»/ موبایل سرخ
- نگاهی به فیلم «ترومای سرخ»/ ترومای زرد
- یادداشت هوشنگ گلمکانی برای فیلم «ترومای سرخ »/ چیزهای زندگی امروزمان
- با فیلمهای بخش چشم انداز سینمای ایران آشنا شوید
نظر شما
پربازدیدترین ها
- معضل پایان باز/ نگاهی به فیلم «شب طلایی»
- اختصاصی سینماسینما/ «ادینگتون» با فیلمبرداری داریوش خنجی به کن میرود
- نگاهی به فیلم «دختر، پدر، دختر» ساخته پناهبرخدا رضایی/ آنچه میبینید، همان است که میبینید!
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- تازهترین خبرها از جشنواره/ کدام فیلم جشنواره کن را افتتاح میکند؟
آخرین ها
- با حکم دادگاه انقلاب تهران؛ سازندگان «کیک محبوب من» به حبس محکوم شدند
- نخل طلای افتخاری به رابرت دنیرو سپرده میشود
- در آستانه انتشار سریال؛ پوستر رسمی «وحشی» رونمایی شد
- درباره «رها»/ تاراج
- راهیابی فیلم کوتاه «گوسفند» به سه جشنواره مورد تایید اسکار
- «سامپو» و «خو» در راه آمریکا و برزیل
- ۴روز مانده تا اعلام برنامه رسمی جشنواره؛ فیلم پرستاره وس اندرسون، شانس نخست افتتاح کن ۲۰۲۵
- ماه رمضان، افزایش قیمت بلیت یا ترامپ؟ ماجرای گیشه نوروزی سینما و انتظاراتی که برآورده نشد
- «برهوت» به روسیه میرود
- اختصاصی سینماسینما/ «ادینگتون» با فیلمبرداری داریوش خنجی به کن میرود
- «روزی روزگاری در هالیوود۲» در نتفلیکس با کارگردانی دیوید فینچر
- ۲ میلیون تماشاگر طی ۵ هفته؛ آیا گیشه سینماها در اکران نوروزی ناکام ماند؟
- الهه نوبخت آثار جشنواره سوئیسی را داوری میکند
- موفقیت پویش «۱۰۰۱ امید» در آزادی ۱۲۵۴ زندانی جرایم غیرعمد
- انتشار فراخوان پانزدهمین دوره جوایز ایسفا
- مونا فرجاد با «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- اکران یک فیلم اقتباسی؛ «هنری جانسونِ» دیوید ممت روی پرده میرود
- نقدی علمی بر عملکرد صدا و سیما
- درنگی بر خارج از متنِ «هامون»/ مهم است این چیزها را بدانیم؟
- تازهترین خبرها از جشنواره/ کدام فیلم جشنواره کن را افتتاح میکند؟
- دیدار و گردهمایی بزرگ پخشکنندگان آثار هنر و تجربه در جشنواره کن
- به کارگردانی گرتا گرویگ؛ مذاکره مریل استریپ برای نقش اصلانِ «نارنیا»
- مرگ بازیگر سرشناس هالیوود؛ وال کیلمر درگذشت
- خبرهایی از «جزیره آزاد» و «ذرات آشوب»
- «موسی کلیمالله»؛ دومین فیلم پرفروش اکران نوروزی
- «در سرزمین برادران» در فرانسه اکران میشود
- رکوردشکنی «پایتخت ۷» در تلوبیون؛ ۳۳۰ میلیون دقیقه تماشا و ۶۶۰ هزار کاربر همزمان
- فوت بازیگر آمریکایی؛ ریچارد چمبرلین درگذشت
- بزرگداشت رخشان بنیاعتماد برگزار شد
- نگاهی به فیلم عزیز؛ فیلمی قابل احترام