بعد از انتشار گزارش «پرویز جاهد» از جلسه نمایش فیلم «رگبار» در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند با حضور «بهرام بیضایی»، «ابراهیم گلستان»، نویسنده و فیلمساز برجسته ایران که در انگلستان ساکن است، نامهای خطاب به جاهد در مورد این گزارش و بهرام بیضایی نوشت که به تحریریه «شرق» رسیده و عینا در اینجا به چاپ میرسد:
سوم اگوست ۲۰۱۷
پرویز جاهد گرامی
شقالقمر شد و از این نوشته تو درباره بیضایی که امروز خواندم خیلی خوشم آمد. درست است که حکایتی که از بیضایی کردهای چه فراوان گیرندگی داشت و چه بسیار در من اثر گذاشت اما بههرحال تو آن را درآورده بودی و از او نوشته بودی و توانسته بودی وضع دردناک اما تحسینآور بیضایی را روی کاغذ بیاوری. در این دنیا و عرصه چاخانهای بیپایان که از هرکس درباره هر آدم زپرتی میبینی که زپرتیها از او تعریف میکنند جا دارد که گاهی از کسی که حتما نشد- و شاید در این نشد خود بیضایی هم که از گروه متملقها نبود، خودش هم مؤثر بوده باشد و شاید- نشد که وقتی میبایستی میتوانستم به درآوردن او خدمتی کنم. ترکیب بدترکیب نکبتی موجود نگذاشت که من آنچه را که میخواستم در حق او بکنم. میسرم نشد. این تقریباً تنها کسی بود که بایستی و میخواستم اما نتوانستم. نگاهداری دستگاه خودم هم میسر نشد و چیزی را که با چه وقت و چه امیدی ساخته بودم ممکن نشد که نگهداری کنم. به دنبال که نگاه میکنم خیلی از تغابن، از ناکامیها و نشدنهای خودم میبینم. نشد که به او که به شکل کمابیش پیشگویانهای اعتقاد داشتم و لازم هم نبود که حتی به خودش هم بگویم چراکه نوعی پزدادن بسیار توخالی ازآب درمیآمد، فرصتی که بایستی میآمد نیامد و این حسننیت من به باد رفت و من ناچار سالهای به زحمت پر از بطالت را گذاشتم و گذشتم. حتی توی خاکسترهای امیال سوختهام جز خودم کسی به آنچه نشد واقف نشد. حالا تو هم بشنو اما در یاد نگه ندار. خوشحالم که میلانی توانست به او برسد اما محزونم که از آمدن او به انگلستان بیخبر بودم و بیخبر ماندم تا وقتی که از تو شنیدم که اینجا بوده است و بعد رفته است. بههرحال ما همه روزی روزگاری جایی بودهایم و بعد رفتهایم یا میرویم. در متن جریان اینجور عدمهای بیحاصل جاگرفتن نه منحصر به ماست نه با اتفاقافتادنشان کمر غول شکسته شده است. اگر روزی روزگاری به بیضایی رسیدی سلام به او برسان و بگو درود بر تو که گوشهای از توفیق را نصیب بردی. من این فیلم را ندیدهام. درواقع از بیضایی فقط باشوی غریبه را دیدم که در آن تحسینم که به پشیزی هم نمیارزد نصیب او و بازیگرش شد. خودت سلام و امیدهای من به کارهای دقیق و کامل خودت را بگیر و بپذیر. به خانمت و پسرت هم سلام فراوان.
ابراهیم گلستان
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظرات شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی
- «سامی»؛ روایتی انسانی از جنگ بیپایان
- سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید
- گیشه سینما در دست کمدیها/ دو فیلم جدید اکران شدند
- اعلام بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۵
- مصوبهای برای حذف وزارت فرهنگ؛ مصوبه «سیاستهای صوت و تصویر فراگیر»؛ تعارض با جمهوریت
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟






این جدا افتادن های ناگزیر چه دل آزار و حسرت بار است. ولی با همه این احوالات این گونه ارتبات ها خود مایه دلکرمی است. درود بد گلستان سلام بر بیضایی.