اگر اهل مطالعه مجلات و روزنامهها باشید حتما یادداشتها و تکنگاریهای سروش صحت را خواندهاید. اگر اهل سینما و تلویزیون باشید، حتما بازی و کارهایی که کارگردانی کرده است را به یاد میآورید. حال میتوان گفت اگر اهل کتاب باشید هم حتما صحت را بهعنوان مجری برنامه موردعلاقه کتابخوانها یعنی «کتاب باز» دیدهاید. خود سروش صحت معتقد است چهار کار اصلی در زندگیاش دارد که سعی میکند بدون اجحاف در حق دیگری به همه آنها برسد. نام او در سالهای اخیر بیشتر بهعنوان کارگردان تلویزیون به میان آمده و سریالهایش نشان از مخاطبشناسی درست او دارد. در یکی از روزهای شلوغ پایانی ضبط برنامه «کتاب باز» در حالی که برای رفتن به تست گریم یک فیلم عجله داشت، پای صحبتش نشستیم تا از تجربههای کاری و زندگی این روزهایش بگوید.
وقتی کارنامه کاری سروش صحت را نگاه میکنیم، در بازهای با یک حرکت سینوسی مدام میان بازیگری و نویسندگی در حرکت بوده است. دلیل این چیست؟ خود خواسته بود و میخواستید هر دو حوزه را برای خودتان نگه دارید؟ یا شرایط و پیشنهادها این موج را برایتان به وجود میآورد؟
نویسندگی، بازیگری، کارگردانی و نوشتن در مطبوعات کارهای موردعلاقه من است و همیشه سعی کردهام هر چهار کار را ادامه بدهم. یک زمانهایی به بعضی از آنها بیشتر رسیدهام و به بعضی کمتر، حتی در تعدادی از آنها قوت دارم و در بعضی ضعف که تلاشهایی شده تا این نقاط ضعف را برطرف کنم، اما همیشه در کنار هم آنها را پیش بردهام.
از سریال اولی که برای تلویزیون ساختید یعنی «چهارخونه» تا کار بعدی که «ساختمان پزشکان» بود نزدیک به سه یا چهار سال طول کشید. این وقفه به چه دلیل در کارنامه کارگردانی شما به وجود آمد؟ خودتان این زمان را لازم داشتید یا با طرحهایتان موافقت نمیشد؟
باید بگویم که من در زمان ساخت سریال «چهارخونه» بسیار کمتجربه بودم و در میان کارهایی که کارگردانی کردهام، خودم «چهارخونه» را کمتر از بقیه دوست دارم. بنابراین بعد از آن سریال به زمان احتیاج داشتم تا کار بعدی که میسازم به خود و سلیقهام نزدیکتر باشد؛ البته طرحهایی هم بود که خب هیچوقت شکل نگرفت.
با شروع به ساخت سریال «پژمان» دیگر کمتر بهعنوان بازیگر دیده شدید. انگار در سالهای اخیر تمام تمرکزتان را روی کارگردانی گذاشتهاید. این اتفاق به روندی که برای کارنامه کاریتان در نظر گرفتید و در ابتدای صحبتهایتان به آن اشاره کردید لطمه نمیزند؟
بله دقیقا. مدتهاست که در تلویزیون بازی نکردهام، چون در کارهای خودم هیچوقت بازی نمیکنم، اما در این چند سال در سینما در دو سه نقش کوتاه حضور داشتهام.
چرا در کارهایی که خودتان کارگردانی کردهاید هیچوقت بازیگر نبودهاید؟
غیر از یک تله فیلم که ساختم و خودم به اجبار در آن بازی کردم، هیچوقت در کاری که کارگردانش هستم بازی نکرده و نمیکنم، چون من از نظر فیزیک بازیگری نیستم که برای هر نقشی مناسب باشم، بلکه برای نقشهای خاصی میشود از من استفاده کرد که البته به توانایی من برای ایفای آن نقشها هم بستگی دارد. از طرفی همیشه برای من اینطوری بوده است که یک چشم سوم یا یک فرد بیرونی باید هدایتم کند و همیشه به کارگردان احتیاج دارم.
از تلاشتان برای حفظ مسیر و پرداختن به علاقهمندیهایتان گفتید، اما کاری مثل «شام ایرانی» در میان کارنامه کاریتان دیده میشود که خیلی با سایر فعالیتها همخوانی ندارد و بیشتر شبیه یک اتفاق سفارشی است.
من در سری اول «شام ایرانی» که بیژن بیرنگ کارگردان آن بود، همراه با رامبد جوان، مهدی پاکدل و اشکان خطیبی حضور داشتم و بسیار تجربه دلچسبی بود و خوش گذشت. بعد از آن به فکر این افتادم که سرگرمیسازی هم میتواند بسیار اتفاق خوبی باشد و کارگردانی چند فصل از آن را پذیرفتم. آن تجربه برای من بسیار خوب بود. یک جورهایی هم فضای متفاوتش برای من شبیه استراحت و دورشدن از فضایی بود که همیشه دنبال میکردم.
در باور عام مردم شما همیشه بهعنوان یک کمدین و کسی که متنها و سریالهایش همه طنز هستند شناخته میشوید، اما کارهای جدی متفاوتی هم در کارنامه کاریتان است که دیده شدهاند. مثل نقش آن عاشق و شیدا در فیلم «تقاطع» یا کاراکتر پدری متفاوت در «قاعده تصادف». این نقشهای جدی و کاراکترهایی که از شناخت عام مردم دور است کجای زندگی بازیگریتان قرار دارد؟
نقشهای جدی من بیشتر براساس پیشنهادهایی که میشد اتفاق افتاده است، اما از آنجایی که تصمیم گرفتم از این به بعد کمی به مقوله بازیگری جدیتر بپردازم (البته این تصمیم را مدتهاست درباره کارگردانی و نویسندگی هم گرفتهام)، بنابراین سعی میکنم از پیشنهادهای جدی بیشتر استقبال کنم. در زمینه نوشتن و ساخت کارهای جدی هم طرح دارم و حتی یک طرح سریال ملودرام با ایمان صفایی داریم که هر وقت آن را به سازمان میبریم مسئولان میگویند این خیلی طرح خوبی است، اما فعلا یک کمدی میخواهیم. برای همین طرح جدی ما همیشه در کناری میماند.
همکاری با ایمان صفایی پس از سریال «پژمان» شما را تبدیل به یک زوج کرده است که با همکاری همدیگر نبض بیننده را میتوانید در دست بگیرید. از این همکاری بگویید.
عملا فکر میکنم دیگر کار نگارش فیلمنامهای را بدون حضور ایمان نمیتوانم انجام دهم. آنقدر با هم یکی شدهایم و سلیقهها و نوع کارکردن ما به هم نزدیک شده که دیگر کارکردن بدون او برایم سخت است.
از معدود بازیگرانی هستید که تجربه همکاری با کارگردانهای مختلفی از طیفهای متفاوتی را داشتهاید. از اصغر فرهادی، رضا عطاران، مهران مدیری، سیروس مقدم، محمدرضا هنرمند و… اما حالا که در ساخت کارهایتان به یک امضا رسیدید، ردپای کمتری از آنها دیده میشود. خودتان سعی کردهاید تاثیرات آنها در کارهایتان نباشد یا سبک کاریتان با آنها متفاوت است؟
تجربیات بسیار ارزشمندی از همکاری با کارگردانهایی مثل اصغر فرهادی و مهران مدیری و همه عزیزانی که در کنارشان بودهام، دارم. حتی کار با بعضی از آنها روی نگاهم به بازیگری و کارگردانی تاثیر گذاشته، اما بالاخره این تاثیرات از فیلتر وجودی انسان عبور کرده و در کار جور دیگری نمود پیدا میکند.
درباره «لیسانسهها» مصاحبههای زیادی کردهاید، اما نکتهای که کمتر به آن پرداخته و شاید حالا که رو به اتمام است بهتر است دربارهاش صحبت کنیم موضوع عجیب اختلاف سنی بازیگران سریال است. شما بازیگرانی را برای بازی در نقش مازیار و پدرش انتخاب کردهاید که کمتر از ۱۰ سال با هم اختلاف سن دارند. یا مسعود و پدرش که نقششان را امیرحسین رستمی و افشین سنگ چاپ بازی میکنند. این انتخابهای عجیب در «شمعدونی» هم دیده میشد؛ این تناقض سنها با ریسک همراه نبود؟ اگر برای مخاطب لو میرفت یا اصلا نقشها در نمیآمد آن وقت دیگر تناقض تلخی میشد.
اتفاقا جالب است در «شمعدونی» محمد نادری که نقش پدر امیر کاظمی و ویدا جوان را داشت، خودش هنوز مجرد است، اما امیر و خانم جوان متاهل بودند. این نکته خیلی مهمی بود که بازیگران وقتی در کنار هم میایستادند با تکیه بر چند فاکتور جلوی مخاطب این اختلاف سنی کم را لو ندهند. فاکتورهایی مثل گریم، طراحی لباس، متن و مهمتر از همه نحوه بازی که باعث میشود در کنار هم راحتتر پذیرفتنی شوند. خوشحالم که در این دو سریال انتقاد یا نظری مبنی بر نپذیرفتن این اختلاف سنیها را نداشتم.
بیشتر بازیگران و کسانی که در تلویزیون کار میکنند از ممیزیها و شرایط سخت این روزهای تلویزیون میگویند، اما «لیسانسهها» با خیلیها شوخی کرد و از طرفی گاهی خود تلویزیون و قوانینش را هم به تمسخر در آورد. شائبههای زیادی درباره شما و «لیسانسهها» بود که چطور تلویزیون ممیزیهایش را شامل حال «لیسانسهها» نکرده است؟
ما در این مجموعه با خیلیها شوخی کردیم، از احسان علیخانی، فرزاد فرزین، رضا رشیدپور تا وزارتخانهها و سازمانها و حتی خود تلویزیون، اما باید بگویم خیلی خوشحالم که این ظرفیت و سعه صدر بهوجود آمده تا آدمها چه حقیقی و حقوقی اجازه میدهند با آنها شوخی کنیم و توهین به حساب نمیآورند. حتی احسان علیخانی پست گذاشت و گفت خیلی با شوخی ما خندیده است.
در میان تمام کارهای هنری که انجام میدادید، جای مجریگری در کارنامهتان خالی بود که با «کتاب باز» آن را هم تجربه کردید. بهعنوان مجری با دوربین راحتاید و خیلی ساده حرف میزنید. این را سازندگان این برنامه از شما خواستند یا با تمرین به آن رسیدید؟
من هیچوقت مجری نبودهام و نیستم. طبیعتا وارد شدن به یک دنیای جدید بسیار برایم ریسکش بالا بود و تنها راهی که پیشرو داشتم این بود که خودم باشم، چون در صورت دیگری اصلا از عهده این کار بر نمیآمدم.
برنامه «کتاب باز» مدام اعلام میکند میخواهد مردم کتابخوان شوند و لذت مطالعه را به آنها بچشاند. این برنامه چقدر روی زندگی خودتان تاثیرگذار بود؟
خیلی زیاد، چون به قول معروف نمیتوان واعظ غیرمتعظ بود، یعنی نصیحت کنی به چیزی که خودت به آن عمل نمیکنی. من کتاب خواندن را دوست داشتم و همیشه به کتابخانهها میرفتم تا بتوانم بهتر ببینم و یاد بگیرم و بهتر بنویسم و پس از این برنامه علاقهام به این موضوع بیشتر از قبل شده است.
با حسن تجربهای که از اجرای «کتاب باز» داشتهاید، باز هم قرار است شما را در قامت یک مجری در برنامههای دیگر ببینیم؟
فکر نمیکنم؛ البته آدم نمیتواند آینده را پیشبینی کند و مطلق بگوید، اما فکر نمیکنم دیگر این اتفاق بیفتد چون آدم مناسبی برای اجرا نیستم.