سینماسینما، حسین آریانی:
چندی قبل کمال تبریزی که «مارموز» را روی پرده سینماها دارد به همکاران فیلمسازش توصیه کرده بود که فیلم های با مضامین حاشیه ساز خود را به جشنواره فیلم فجر ندهند. حالا با نزدیک شدن به سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر خبر آمده که چند فیلم از جمله چند کمدی از شرکت در جشنواره انصراف داده اند.
در میان این جنجال ها و هیاهویِ انصراف، بار دیگر این بحث پیش کشیده شد که آیا اصولا جشنواره فیلم فجر مکان مناسبی برای حضور فیلم های کمدی (چه از نوع جنجالی و چه غیر جنجالی اش) هست ؟ به خصوص در مورد کمدی هایی که نه به نیت تولیدِ آثاری استاندارد و با رعایت معیارهای زیبایی شناسانه سینما، بلکه تنها به قصد شکستن رکورد فروش و فتح گیشه ساخته می شوند.
از سویی دیگر تاریخ صد و اندی ساله سینما نشان می دهد که فیلم های جدی بیش از کمدی ها مورد اقبال جشنواره های سراسر دنیا بوده اند و اکثر جوایز را به خود اختصاص داده اند. با چنین تحلیلی بی درنگ این سوال به ذهن می آید که پس دیگر چه نیازی است که فیلم های کمدی هر ساله در جشنواره فجر نمایشِ بی فایده و بدون کارکردی داشته باشند؛ و آیا بهتر نیست که کمدی ها، بدون شرکت در جشنواره و دور از حاشیه سازی پیرامونشان، مستقیما به اکران عمومی در بیایند؟
طرح چنین مباحثی پیش از هر چیزی لزوم بررسی و تحلیل دقیق تری از حضور فیلم های کمدی در ادوار مختلف جشنواره فیلم فجر را یادآوری می کند. در مطلب پیش رو نگارنده به تحلیل و بررسی یازده فیلمی پرداخته است که در ادوار مختلف جشنواره فیلم فجر در بخش مسابقه سینمای ایران(سودای سیمرغ) یکی از جوایز اصلی بهترین فیلم، فیلمنامه، کارگردانی و یا بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را دریافت کرده اند.
نگارنده حضور دو فیلم کمدی در جشنواره امسال را مغتنم می شمارد؛ و امیدوار است که هر سال کمدی های ارزشمند و ماندگار بیشتری روی پرده نقره ای فجر بدرخشند و سالن های تاریک جشنواره را روشن کنند؛ تا فهرست کمدی های به یاد ماندنی و ارزشمند، ولی انگشت شمار تاریخ سینمای ایران، طولانی تر و پُربارتر شود.
۱-«جایزه»(علیرضا داوود نژاد، ۱۳۶۱)
(برنده جایزه بهترین فیلمنامه از دومین جشنواره فیلم فجر)
فیلمنامه «جایزه»، چهارمین فیلم بلند علیرضا داوود نژاد با اقتباس از نمایشنامه ای از حسین مکی، توسط خود مکی و داوود نژاد، به نگارش در آمده است. «جایزه» درباره یک کارمند آموزش و پرورش به نام «احمد مزروقی » است که در قرعه کشی بانک اصناف ایران برنده ی جایزه می شود. جایزه این بانک یک هواپیمای دو موتوره است که البته این کارمند اجازه انتقال آن را به شهر محل زندگی خود ندارد. نگهداری از هواپیما در تهران هزینه های زیادی روی دست صاحبش می گذارد. او که دیگر نمی تواند هزینه نگهداری هواپیما را تامین کند به همراه خانواده اش مجبور به کار در فیلم های تبلیغاتی می شود . «احمد مزروقی » چنان غرق این کار می شود که حیثیتش را بر باد می دهد؛ و چون او خود را عامل اصلی این بدبختی می داند، همه چیز را به هم می ریزد و عاقبت در میان ویرانه های دکورِ فیلمی تبلیغاتی دفن می شود…
با نگاهی به خلاصه داستان فیلم می توان دریافت که «جایزه» که در فضای هیجان زده و ملتهب سال های نخستین پس پیروزی انقلاب ساخته شد، چرا و چگونه با پیروی از فضای موجود و شعارهای آرمانخواهانه آن سال ها، به مظاهر و نشانه های حاکمیت امپریالیسم بر جامعه ایرانی و پدیده هایی چون مصرف گرایی و زندگی مدرن شهری می تاخت.
البته آنچه که از «جایزه» روی پرده آمد، ارتباط چندانی با فیلم اصلی نداشت؛ و با جرح و تعدیل فراوانی(به دلیل معیارهای نامشخص ممیزی در آن دوران) همراه بود.
در نهایت اگر چه «جایزه» به دلیل ممیزی افراطی اش، نتوانست نظر مخاطبان را به خود جلب کند؛ اما گویی مضمون به روز و هیجانی اش مورد پسند هیات داوران قرار گرفت. هیات داورانی که چهار تن از آنان از جمله ی مسئولان و مدیران سینمایی وقت بودند. بدین ترتیب در دومین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین فیلمنامه به علیرضا داوود نژاد و ابراهیم مکی اهداء شد.
۲-مردی که زیاد می دانست (یدالله صمدی، ۱۳۶۳)
(برنده جایزه بهترین کارگردانی از سومین جشنواره فیلم فجر)
زنده یاد یدالله صمدی پس از سال ها دستیاری ، برای نخستین اثر سینمایی اش به سراغ فیلمنامه ای از جمال امید و حسن هدایت رفت؛ و در سال ۱۳۶۳ اولین فیلم بلند خود را با عنوان «ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺖ» را کارگردانی کرد. «مردی که زیاد می دانست» که نامش کنایه ای است طنز آمیز به فیلم مشهور آلفرد هیچکاک، با اقتباس از فیلم «فردا اتفاق افتاد»(رنه کلر، ۱۹۴۳ ) ساخته شد.
«مردی که زیاد می دانست» که کمدی مردم پسند و خوش ساختی (البته با معیارهای آن سال های سینمای ایران) بود، از قضا یکی از پیام های مورد علاقه نگاه رسمیِ آن دوران را در خود داشت. پیام کلیشه ای«پول خوشبختی نمی آورد.» -که در اصل برگرفته از فیلمفارسی ها است- شاید امروز با توجه به شرایط و مناسبات اقتصادی حاکم بر کشور، شنیدنش تنها عاملی برای انبساط خاطر باشد؛ اما در سال های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب، متبلورکننده نوعی نگاه آرمانگرایانه و انقلابی فراگیر در میان مردم بود. پس طبیعی است که فیلم در آن زمان مورد توجه داوران قرار بگیرد؛ و جایزه بهترین کارگردانی در سومین جشنواره فیلم فجر به یدالله صمدی اهداء شود.
۳-اتوبوس(۱۳۶۴)
(برنده جایزه بهترین فیلم، تدوین و بهترین بازیگر نقش اول مرد)
زنده یاد صمدی یک سال پس از «مردی که زیاد می دانست» دومین فیلمش «اتوبوس» را این بار هم در ژانر کمدی کارگردانی کرد. «اتوبوس» که داستانی مشابه با فیلمنامه«پرونده قدیمی پیرآباد» بهرام بیضایی دارد؛ به عنوان طرحی از سوسن تسلیمی و بر اساس فیلمنامهای از داریوش فرهنگ جلوی دوربین رفت.
به نظر می رسد این بار هم رویکرد اخلاق گرایانه منطبق بر نگاه رسمی و مورد تایید سیاستگذاران سینمایی دهه شصت، دلیل اصلی توجه هیات داوران در چهارمین جشنواره فیلم فجر(متشکل از مدیران و مسئولان سینمایی و صدا و سیمای وقت)، به «اتوبوس» باشد؛ اثری که دعوت کننده مخاطبان به آموزه های اخلاقی چون گذشت، بخشش و مدارا است. این مسئله در کنار کارگردانی روان و قابل قبول صمدی(البته با استانداردهای آن سال های سینمای ایران) موجب شد که «اتوبوس» در چهارمین جشنواره فیلم فجر مورد توجه قرار بگیرد؛ و جایزه ویژه هیأت داوران برای بهترین فیلم و جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد(زنده یاد هادی اسلامی) و بهترین تدوین(حسین زندباف) را دریافت کند.
۴-آپارتمان شماره ۱۳ (یدالله صمدی، ۱۳۶۹)
(برنده جایزه بهترین فیلم و فیلمنامه از نهمین جشنواره فیلم فجر)
«آپارتمان شماره ۱۳» پنجمین فیلم بلند سینمایی یدالله صمدی که نخستین فیلم او با صدابرداری سر صحنه است، مانند «اتوبوس» بر اساس مضمون دعوت به تفاهم و آشتی میان آدم ها ساخته شد. فیلم در سال ساخته شدنش در اواخر دهه شصت به طور نسبی از عهده به تصویر کشیدن چنین مضمونی در قالب فیلمی مردم پسند و مفرح برآمد.
«آپارتمان شماره ۱۳» که در کنار مضمون مورد اشاره ، به نقد فرهنگ آپارتمان نشینی هم می پرداخت، اثری سرگرم کننده و سالم بود که مخاطبان جشنواره(و سپس عامه تماشاگران در اکران عمومی) را در آن سال ها راضی از سالن سینما بیرون فرستاد.
چنین رویکردی در فیلمسازی، در آن سال ها برای مسئولان و سیاست گذاران سینمایی دلپذیر بود و طبیعی بود که به این کمدی صمدی هم مانند کمدی های قبلی اش روی خوش نشان دهد.
به این ترتیب «آپارتمان شماره ۱۳» با نامزدی ده جایزه و برنده شدن دو جایزه ی بهترین فیلم و فیلمنامه از نهمین جشنواره فیلم فجر به موفق ترین فیلم زنده یاد صمدی در جشنواره فیلم فجر بدل شد.
۵- «لیلی با من است»(کمال تبریزی، ۱۳۷۴)
(برنده جایزه بهترین فیلمنامه و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد از چهاردهمین جشنواره فیلم فجر)
«لیلی با من است» کمدی گرم و پُرتحرکی بود که مخاطبانش را در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر از ته دل خنداند؛ و البته به طور همزمان خیلیها را هم غافلگیر کرد. در سالهایی که هنوز سینمای دفاع مقدس در اوج بود و فیلم هایی چون «سفر به چزابه» و «بوی پیراهن یوسف» ساخته می شد، کارگردانی یک کمدی جنگی، جسارت و شهامت بسیاری را می طلبید.
کمال تبریزی در «لیلی با من است» به خوبی نشان داد که اگر خلاقیت وجود داشته باشد، میتوان حتی با حساسترین موضوعها هم شوخی کرد؛ بدون آنکه احساسات کسی جریحهدار شود.
حضور پرویز پرستویی در موفقیت «لیلی با من است» نقش کلیدی و اساسی داشت. او به خوبی توانست برای اولین بار در سینما، ظرفیت و توانایی بالای خود را در ایفای نقشهای کمدی (که پیش تر، گوشه ای از آن را در فیلمی چون «آدم برفی» نشان داده بود) به رخ همگان بکشد.
گویی در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر این کمدی جنگی مبتکرانه و جذاب، داوران را هم به مانند تماشاگران سر ذوق آورد. هیات داورانی که با حضور دو کارگردان شناخته شده و مطرح (خسرو سینایی و مسعود جعفری جوزانی) ، نگاه دقیق تر و تخصصی تری در انتخاب برگزیدگان اعمال کرد؛ و به «لیلی با من است» جایزه بهترین فیلمنامه(رضا مقصودی و کمال تبریزی) و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد(پرویز پرستویی) را اهداء نمود.
۶-«مارمولک» (کمالتبریزی، ۱۳۸۲)
(برنده جایزه بهترین فیلمنامه، تقدیر ویژه داوران از بازیگر نقش اول مرد و برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران از بیست و دومین جشنواره فیلم فجر)
در سال ۱۳۸۲ چهار سینماگر شاخص (منوچهر محمدی، کمالتبریزی، پیمان قاسمخانی و پرویز پرستویی) در اوج فعالیتِ کارنامه حرفه ای خود ، همکاری را رقم زدند که به خلق یکی از موفق ترین کمدی های پس از انقلاب و تاریخ سینمای ایران انجامید. «مارمولک» حاصل چنین مربع طلایی و منحصر به فردی بود.
منوچهر محمدی که از معدود تهیه کنندگانی است که خود طرح اولیه بسیاری از فیلم هایش را نوشته است، پس از آماده کردن طرح اولیه «مارمولک»، ابتدا نگارش فیلمنامه را به فریدون جیرانی پیشنهاد کرد. و بعد وقتی با او به تفاهم نرسید، فیلمنامه را به پیمان قاسم خانی سپرد.
پیمان قاسمخانی که همواره از او به عنوان یک فیلمنامه نویسِ خوره ی فیلم یاد می شود، در اوج خلاقیت حرفه ای خود فیلمنامه «مارمولک» را متاثر از فیلم «ما فرشته نیستیم» (نیل جردن، ۱۹۸۹) به نگارش در آورد. ایده جذاب «مارمولک» و جابهجایی شخصیت دزد و روحانی، فرصت مغتنمی برای پیمان قاسم خانی فراهم آورد تا کمدی موقعیتِ درجه یکی را خلق کند و نقطه عطفی استثنایی را در کارنامه حرفه ای خود رقم بزند.
«مارمولک» برای پرویز پرستویی هم فرصت ذی قیمتی فراهم آورد تا بهترین نقش آفرینی کمدی کارنامه بازیگری اش تا به امروز را رقم بزند. موفقیت فیلم «مارمولک» بدون حضور پرستویی و بازی دیدنی و درخشان او، که بدون شک نقطه قوت اصلی فیلم به شمار می آید، هرگز قابل تصور نیست.
«مارمولک» در کنار ظرافت هایش در پرداخت شخصیت اصلی ، شخصیت های فرعی جذابی هم دارد که به خوبی به کمک خلق صحنه های کمیک و جذاب فیلم آمده اند. شخصیت های بامزه ای مثل دو پسر جوانی که لحظه ای رضا مارمولک را تنها نمی گذارند؛ و به قول خودشان دارند از حضور او کسب فیض می کنند. یا زن جوان (فائزه) و شوهر قلدر و لمپنش که اختلافاتشان سرمنشاء خلق موقعیت های کمیک پُرشمار و جذابی است.
«مارمولک» بدون توسل به لودگی و شوخی های سخیف، مخاطب را از عام و خاص به یک اندازه با خود درگیر می کند و می خنداند. شاید رمز موفقیت توامان مارمولک در میان داوران و تماشاگران در بیست و دومین جشنواره فیلم فجر هم در همین مسئله نهفته باشد.
خوشبختانه ظرافت های طنازانه «مارمولک» به خوبی از جانب هیات داوران و به خصوص از طرف دو سینماگر شاخص عضو آن و خبره در ژانر کمدی یعنی ابوالحسن داوودی(نان عشق و موتور ۱۰۰۰ و سفر جادویی) و استاد علی نصیریان(آقای هالو و کفش های میرزانوروز) مورد توجه قرار گرفت. و مارمولک علاوه بر دریافت جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، موفق به کسب جایزه بهترین فیلمنامه(پیمان قاسم خانی)، و تقدیر ویژه داوران از بازیگر نقش اول مرد(پرویز پرستویی) در بیست و دومین جشنواره فیلم فجر شد.
۷-«اخراجی ها» (مسعود ده نمکی،۱۳۸۵)
(برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر)
شاید حالا که «اخراجیها» را نگاه می کنیم و آن را فیلمی نه چندان قابل توجه و پُر از نقص می یابیم، دیگر از یاد برده باشیم که این فیلم در زمان ساخته شدنش برای اولین بار به سراغ مضمون ملتهبی رفت که سال ها جزو خطوط قرمزِ فیلمسازی در ژانر جنگ و دفاع مقدس بود.
طرح این موضوع که عدهای لمپن به جبهه بروند و متحول شوند، نیازمند جسارت(و البته در کنار آن خودی بودنی) داشت تا شخصیت های جدیدی در ژانری متولد شوند که پیش از آن، برای بیشترِ نقش های کلیدی و قهرمانانش، به جایگاهی کمتر از معصوم و قدیس رضایت نمی داد.
در کنار تازگی مضمون و عبور از خط قرمزها، بخشی از استقبال چشمگیر «اخراجیها» به شوخیهای کلامی فیلم در قالب ادبیات لمپنی(شیوه گفتار همیشه محبوب در میان عامه تماشاگران و متاثر از فیلمفارسی ها) بر می گشت. بازی چند تن از بازیگران شاخص سینمای کمدی هم دلیل دیگری برای این اقبال عمومی بود.
به دلایلی که برشمرده شد «اخراجیها» ابتدا در جشنواره فیلم فجر و سپس در اکران عمومی مورد استقبال گسترده تماشاگران قرارگرفت و حتی موفق شد رکوردهای فروش را جابهجا کند. بدین شکل «اخراجی ها» در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد.
۸-«همیشه پای یک زن در میان است» (کمالتبریزی، ۱۳۸۶)
(برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر)
«همیشه پای یک زن در میان است» بر اساس مجموعه داستان «غیر قابل چاپ» نوشته سید مهدی شجاعی، ساخته شده است. شجاعی در «غیر قابل چاپ» به مسائل خانوادگی و زناشویی و معضلات اجتماعی با طنزی نیش دار و تلخ و البته در حال و هوایی واقع گرا پرداخته است. کمدی ارائه شده در «همیشه پای یک زن…» اما ترکیبی است از کمدی واقع گرا و فانتزی.
فیلم متشکل از دو خط روایی است: یکی جریان اختلاف و سپس متارکه زوج فیلم؛ و دیگری مسئله امتناع شوهر(که یک ناشر است) از چاپ کتاب نویسنده ای ناشناس با نام مستعار پری طلعت پور و دردسرهای پیرامون آن .
در میان این دو خط روایی، روایت چالش ها و تقابل زن و شوهری که متارکه کرده اند، و حواشی پیرامون جدایی آن ها، موفق تر است. به عنوان مثال در این بخش می توانیم به کاراکتر کمیک و جذاب رضا کیانیان اشاره کنیم که در ابتدا معلولی ویلچر نشین است ولی وقتی متوجه می شود که زن از شوهرش طلاق گرفته، بلافاصله روی پاهایش می ایستد و می گوید که شفا گرفته است!
کمال تبریزی در طول سال های طولانی فعالیتش در سینمای ایران همواره به عنوان فیلمسازی شناخته شده که برای ساخت کمدی هایش(که گاه موفق و گاه ناموفق بوده اند) به سراغ شکستن خطوط قرمز می رود . او این رویکرد را تا آخرین اثر در حال اکرانش «مارموز» دنبال کرده است. در این میان شاید بتوان «همیشه پای یک زن…» را جزو کمدی های متوسط تبریزی به شمار آورد.
در «همیشه پای یک زن…» کمال تبریزی به سراغ خطوط قرمز مربوط به روابط میان زن و مرد رفت و دست به آسیب شناسی طنازانه ی برخی از ناهنجاری های موجود در این روابط زد. جایی که وقتی صحبت از متارکه زنی از شوهرش به میان می آید، بسیاری از مردان پیرامون آن زن بلافاصله گویی در معرض نوعی برانگیختگی، تراکم و انباشتگی لیبیدویی قرار می گیرند؛ و همگی از هر خاستگاه فکری و اعتقادی، و از مجرد و متاهل، تلاششان را برای سوء استفاده آغاز می کنند، تا به هر شکل ممکن وی را بدل به معشوقه یا صیغه خود کنند.
ناگفته مشخص است که وقتی نام کمال تبریزی در کنار چنین مضمون ملتهب و حساسیت برانگیزی قرار بگیرد، تا چه حد می تواند تماشاگرانِ جشنواره فیلم فجر را راهی سالن های نمایش فیلم کند. بدین ترتیب «همیشه پای یک زن…» در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد.
۹-«بیپولی» (حمید نعمتالله، ۱۳۸۷)
(برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و بهترین بازیگر نقش اول زن در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر)
بخش مهمی از موفقیت «بیپولی» به فیلمنامه خوب و تاثیرگذار آن باز میگردد، و همکاری موفقیتآمیزی که دو فیلمنامهنویس آن یعنی حمید نعمتالله و هادی مقدم دوست داشتهاند. لحظات تلخ و طنازانه در «بیپولی» به شکلی ظریف و فکر شده با هم ترکیب شده، و به تعادلی مناسب و هنرمندانه رسیده اند.
اینجا باز هم حس کمال گرایی حمید نعمتالله به کمکش می آید و موفق می شود از راه متفاوت و دشواری به طور همزمان نظر مخاطبِ خاص و عام را جلب کند.
به عنوان مثال او با وجود اینکه برای برخی از نقشهای فرعی «بیپولی» ریسک همکاری با چند تن از بازیگرانِ کمدی های عامهپسند را پذیرفته، ولی در عین حال هوشمندانه فیلمش را از گزند هر گونه لوده گی و ابتذال محفوظ داشته است. نعمت الله با خلق شخصیت هایی جدید و متفاوت از بازیگران کمدی های عامهپسند ، چنان از ایشان در فیلمش آشنایی زدایی کرده، که جمع دوستان قدیمی در شرکت ورشکسته نه تنها تبدیل به نقطه ضعف و پاشنه آشیل فیلم نمی شود، بلکه بدل به سرچشمه ای برای خلقِ صحنههای تاثیرگذار و به یادماندنی می گردد.
شاید تماشاگران بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر هم جذب همین ویژگی های متفاوت و مثبت فیلم شدند و «بیپولی» در کنار کسب جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن(لیلا حاتمی) موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران به طور مشترک با «درباره الی» شد.
۱۰-«ضد گلوله» (مصطفی کیایی، ۱۳۹۰)
(برنده دیپلم افتخار بهترین فیلم و برنده جایزه بهترین فیلمنامه از سیامین جشنواره فیلم فجر)
مصطفی کیایی برای دومین فیلمش «ضدگلوله» مضمونی را برگزید که پیش از آن بارها در سینمای ایران مورد استفاده قرار گرفته بود. اما کیایی به شکلی هوشمندانه روایت «ضدگلوله» را از بستر کلیشه ای و متداولِ همیشگی اش دور، و به گونه ای متفاوت باز خوانی می کند. به همین دلیل شخصیت اصلی فیلم اولا نه تنها به شکلی خلق الساعه و تحمیلی متحول نمی شود؛ بلکه برای رسیدن به تحول نهایی مراحل سخت و طولانی و البته منطقی و مجاب کننده ای(از نگاهِ مخاطب) را پشت سر می گذارد؛ و ثانیا تحول شخصیت اصلی در پایان فیلم مانند بسیاری از فیلم های مشابه، کلیشه ای و شعاری نیست؛ و نمودِ بیرونی، تیپیکال و گل درشتی ندارد.
وقتی شخصیت اصلی فیلم از جبهه باز می گردد همچنان به کار قبلی اش یعنی تکثیر و فروش موسیقی غیرمجاز با همان تیپ و شمایل گذشته، ادامه می دهد. تحول درونی و تجربه معنوی که او از سر گذرانده هم به هیچ وجه نمودی عینی در چهره و شمایل ظاهری اش ندارد؛ بلکه به گونه ای تلویحی و ضمنی در شخصیت او قابل ردیابی است.
گویی این ظرایف از نگاه هیات داوران سیامین جشنواره فیلم فجر که همگی جزو سینماگران مطرح و حرفه ای بودند دوررنماند؛ و «ضد گلوله» موفق شد دیپلم افتخار بهترین فیلم و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را از سیامین جشنواره فیلم فجر دریافت کند.
۱۱-«من دیهگو مارادونا هستم» (بهرام توکلی، ۱۳۹۳)
(برنده جایزه ویژه هیات داوران، دیپلم افتخار بهترین کارگردانی، جایزه بهترین بازیگر نقش دوم مرد و بهترین صدا برداری در سیوسومین جشنواره فیلم فجر)
توکلی که همواره در فیلم هایش جلوه ای تیره و تلخ از زندگی شخصیت هایی روانپریش را پیش روی تماشاگران قرار می دهد در «من دیگو مارادونا هستم» نگاهی هجوآمیز و طنازانه به چنین شخصیت هایی دارد. در حقیقت ظاهر جدی و پُر چالش «من دیهگو مارادونا هستم» سر منشاء خلق موقعیت هایی جفنگ، ابسورد و کمیک است.
«من دیگو مارادونا هستم» در حقیقت فیلمِ شخصیت های پُر شمار، ازدحام و صحنه های پُر جمعیت است. در این میان البته فیلمساز تا حدودی توانسته به ازدحام شخصیتها و موقعیتهای شلوغ فیلم سامان ببخشد؛ هر چند گاهی رشته کار از دستش در می رود؛ و فیلم از انسجام و تعادل خارج می شود.
کمدی موقعیت، شوخی های کلامی، و کمدی بزن و بکوب(اسلپ استیک) در «من دیگو مارادونا هستم» به خصوص در صحنه های درگیری و نزاع خانوادگی نقشی اساسی را ایفا می کنند.
«من دیهگو مارادونا هستم» برخلاف ادعای سازندگانش نه یک کمدی فراگیر و همه پسند که اتفاقا کمدی خاص و متفاوتی است. به همین دلیل در جشنواره فجر، بیش از آنکه مورد پسند مردم باشد، مورد توجه سینماگران، منتقدین و اهالی رسانه بود؛ و اتفاقا دلیل شکست فیلم در اکران عمومی هم نه به ادعای سازندگان فیلم، تنها به زمان نامناسب اکران فیلم، که به همین مسئله خاص بودن کمدیِ فیلم باز می گشت. اینکه «من دیهگو مارادونا هستم» در سیوسومین جشنواره فیلم فجر هم موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران نشد، شاهد دیگری بر مدعای ذکر شده است.
حضور سینماگرانی شناخته شده و حرفه ای در ترکیب هیات داوران سی و سومین جشنواره فیلم فجر از جمله محمد بزرگ نیا و مهتاب نصیر پور و حضور منتقدی چون جواد طوسی موجب شد که ویژگی ها و ظرایف این کمدی خاص و متفاوت دیده شود. و در نهایت «من دیه گو مارادونا هستم» موفق به دریافت جایزه ویژه هیأت داوران برای بهترین فیلم، دیپلم افتخار بهترین کارگردانی و جایزه بهترین بازیگر نقش دوم مرد(هومن سیدی) و بهترین صدا برداری(محمود سماک باشی) شد.
(*) نام رُمانی از ولادیمیر ناباکوف و فیلمی از تونی ریچاردسون
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- با حکم رئیس سازمان سینمایی؛ منوچهر شاهسواری دبیر جشنواره چهل و سوم فیلم فجر شد
- غریقِ عشق چه اندیشه از خطر دارد؟/ نگاهی به فیلم «داستان آدل. ه»
- با حکم وزیر ارشاد؛ رییس سازمان سینمایی، دبیر جشنواره فیلم فجر چهل و سوم شد
- صعود مقاومت ناپذیر و حیرت انگیز آقای کارگردان/ نگاهی به فیلم «چهارشنبه سوری» به مناسبت سالروز تولد اصغر فرهادی
- گفتوگو با علیرضا رئیسیان درباره مهمترین رویداد سینمایی کشور؛ جشنوارهای که انحصاری بود
- چه بودیم و چه شد!
- چرا سیمرغ فیلمنامه حذف شد؟/ نامه سرگشاده کانون فیلمنامهنویسان به رئیس سازمان سینمایی
- توضیح خزاعی درباره اشتباه خواندن دعای تحویل سال: فسیلهای سیاسی مرا تخریب کردند!
- فیلم سروش صحت بدون حتی یک نامزدی/ کاندیداتوری جشنواره فیلم فجر در قبضه ارگانیها
- بالاخره در روز هشتم جشنواره اتفاق افتاد؛ معرفی داوران چهل و دومین جشنواره فیلم فجر
- احتمال حضور «بیبدن» در سودای سیمرغ جشنواره فجر
- اتفاق عجیب در جشنواره فیلم فجر؛ شکست رکورد سانس فوقالعاده با چه فیلمهایی؟
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش