سینماسینما، شروین فضلعلی زاده؛
انیمیشن دنیایی جادویی و جذاب است؛ ولی نباید فراموش کنیم که این دنیای دوستداشتنی تنها مختص به کودکان نیست و چهبسا بزرگسالان هم دوست دارند تا دنیای خیالی خود را در این مدیوم بیابند و از آن لذت ببرند و ساعاتی در این دنیای غرق رویا و خیال شوند.
ولی در طی سالهای حضور انیمیشن در ایران به این مدیوم به عنوان محصولی کودک محور نگاه شد و همین موضوع سبب گردید تا کلاً انیمیشن با واژه «کارتون» فقط و فقط اثری مختص این قشر شناخته شود و بهاینترتیب بخش بزرگی از مخاطبان انیمیشن از لذت این هنر محروم شوند
کمکم با بالاگرفتن موج جدید دوبلههای آثار انیمیشن در اوایل دهه هشتاد، توجه به تأثیر و نفوذ انیمیشن در خانوادهها بیشتر شد و در نتیجه شاهد ظهور استودیوها و استعدادهای جدیدی در بخش دوبله بودیم.
با این اتفاقات ناگهان فشار روی محتوای متنی و داستانی آثار انیمیشن به شکل عجیبی بالا گرفت! چرا عجیب؟ چون این موضوع سبب شد تا داستان و حتی جنسیت برخی از شخصیتها و آثار انیمیشن تغییر کنند و این تغییر بعضاً بهجای تلطیف داستان، باعث بروز فاجعههای محتوایی شد. مثلاً در دوبله انیمیشن مشهور وال – ایی برای اینکه رابطه عاشقانه بین دو ربات اصلاح شود جنسیت ربات فضایی تغییر کرد و در نتیجه در پایان مخاطبان شاهد رابطه عاشقانه بین دو پسر شدند! و یا سری انیمیشن «گروه شوگان» با تغییر جنسیت قهرمان دختر داستان در دوبله چنان به سمت فاجعه پیش رفت که بعد از چند قسمت، پخش آن ناگهان متوقف شد!
یکی دیگر از مشکلات در بخش دوبله آثار کودک عدم توجه به محدودیتهای واژگان و رعایت استفاده از برخی از کلمات در ترجمه این آثار است که بعضاً با تصور «خوشمزه» شدن آن، با شوخی و جملاتی که بیشتر برای بچهها بدآموزی دارند تلاش میشود تا مخاطب را حفظ کنند. درحالیکه در پروتکلهای جهانی، حساسیتهای زیادی روی عدم استفاده از کلمات و جملات بد و توهینآمیز وجود دارد.
اما گاهی ریزبینی و دقت در ممیزی دوبله آثار توسط استودیوها طی چند سال اخیر باعث شده تا شاهد آثار تأثیرگذار و پرطرفداری باشیم. یکی از این آثار سری انیمیشن سهبعدی مشهور «معجزهآسا: داستانهای لیدی باگ و کت نوآر» محصول مشترک فرانسه، کره جنوبی، ژاپن، برزیل و ایتالیا که در ایران با نام «ماجراهای دختر کفشدوزکی» یا «ماجراجویی در پاریس» شناخته میشود.
استودیوی سورن با مدیریت دوبلاژ مینا مؤمنی سالهاست که دوبله این مجموعه را بر عهده داشته و آن را به یکی از محبوبترین آثار انیمیشن چند سال اخیر بدل کرده است.
در خصوص این موضوع و بایدها و نبایدهای دوبله آثار کودکان، پای صحبتهای مینا مؤمنی نشستیم.
سورن چطور سورن شد؟
اینطور میتوانم توصیف کنم: «جمعشدن یکسری انرژی و حجمی از انگیزه بالا». وقتی در «گلوری» شروع به دوبله کردیم در واقع زیر نظر یک مجموعه بودیم. اما بعد که از مجموعه جدا شدیم باعث شد استقلال را تجربه کنیم و راه خود را پیش بگیریم؛ بنابراین این سیب خیلی چرخید. اگر بخواهم فقط یک خط درباره آن صحبت کنم، نمیشود؛ چون این راه خیلی پستیوبلندی زیادی داشت تا به یک انسجام برسد و موسسهای شود که هم گویندههای قدیمیتر و هم جدیدترها را در خود جای دهد. با جمعشدن تجربیاتی از پیشکسوتان و از دوبله نوین و نگاهی نو و ایجاد سلیقههای جدیدتر در دوبله، «سورن» تشکیل شد.
میخواستید صرفاً کار دوبله را انجام دهید یا از ابتدا مصمم بودید استودیوی مستقلی داشته باشید؟
همه کسانی که در این استودیو فعالیت میکنند ابتدا اهداف مختلفی داشتند. یک نفر میخواست بیشتر درس بخواند و یک نفر میخواست در حد تفریح باشد و یک نفر میخواست استودیو باشد. بهمرور و با بهوجودآمدن وجه اشتراک میان اعضا، «عرفان هنربخش» برای بهوجودآمدن استقلال خیلی تلاش کرد؛ یعنی انگیزه اول او ایجاد استقلال بود. اولازهمه میخواست ما یعنی گویندهها، استقلال داشته باشیم و بعد فعالیت ما قانونی باشد و به رسمیت شناخته شوند؛ یعنی این پتانسیل جوان رسمیت داشته باشد و خوب دیده شود؛ بنابراین پلهپله ابتدا راهاندازی استودیو بود، سپس مجوزها اخذ شدند و بعد از مجوزها، همکاری با تمام مؤسسات رسمی ایران بود و در نهایت تأسیس VOD که برای خود ما باشد تا علاوه بر رسمیتی که ایجاد شده، تریبون خود را هم داشته باشیم؛ یعنی تریبونی باشد که کارهای سورن با دیدگاه خود و ساختاری که فکر میکند بهتر است در این VOD پخش شود. ابتدا شاید افق کوتاهمدت بود؛ اما بهمرور بیشتر و بیشتر شد و بیشتر مصمم شدیم تا بتوانیم بیشتر گسترش بیابیم.
با قدیمیها شروع کردید؛ ولی نیروهای جوانی هم در این مجموعه تربیت شده است. آدمهایی که شاید تجربه نداشتند، حرفهای نبودند و الان برای خودشان در دوبله و صداپیشگی، وزنهای هستند و باتجربه و حرفهای شدهاند. بحث آموزش چقدر برای شما در کار اهمیت داشت؟
اوایل دغدغه نبود؛ چون در دورهای بودیم که تب دوبله بالا گرفت و به آموزشهای زیاد و بیرویه به نسبت پتانسیل بازار عدم تعادل داشت؛ بنابراین یکی از خطمشیهایی که «عرفان هنربخش» برای سورن در نظر گرفت این بود که ما با صداهای خاطرهانگیز آثار را ببینیم؛ چون خود ما خاطرههایی از پیشکسوتها داشتیم. هم از پیشکسوتهای قدیمی و هم نسل جدید دوبله که از طریق گلوری و در دهه ۸۰ به مردم معرفی شدند؛ یعنی دوست داشتیم هم با هنرمندان قبل از دهه ۸۰، هم دهه ۸۰ و هم پتانسیل نیروی جوانی که در اوایل دهه ۹۰ در سورن تشکیل شد، کار کنیم. اوایل میگفتیم تا وقتی تعداد گویندههای قدیمی که کوله باری از تجربه دارند هستند، چرا با اینها کار نکنیم و دنبال نیروی جدید برویم؟ برای همین هم با بزرگواران پیشکسوت سندیکا چند پروژه را داشتیم و هم از گویندگان که قبلاً در گلوری کار کرده بودند، بچههای تئاتر، رادیو نمایش و کسانی که خیلی در دوبله کم کار بودند و پتانسیل بالایی داشتند در پروژهها استفاده کردیم. بهمرور وقتی سورن وارد دهه دوم فعالیت خود شد از سال ۹۰ تاکنون، حس کردیم نیاز است برخی پتاسنیلهای جدیدتر و تازهنفستر، وارد گود شوند. ما به انگیزههای بالاتر نیاز داشتیم و در دهه دوم فعالیت دیدیم میتوان در کنار فعالیت روتین، راهی را باز کرد تا خطمشیهایی که خود از قدیم داشتیم به نیروی جدیدتر و تازهنفستر منتقل شود که در دهه بعدی برای اینکه دوبله همچنان پویا و سرزنده بماند و نیروی انگیزهبخش و پرانگیزه در آن فعالیت داشته باشد، آنها دست نسل قبلی را بگیرند.
مخاطبین، سورن را یک برند موفق میدانند. شما چقدر خود را موفق میدانید؟
پاسخ به این سوال کمی سخت است. در یکسری چیزها وقتی نتیجه کارهای خود را دیدم خیلی خوشحال شدم. بازخورد این آثار برای من خیلی لذتبخش بود. یعنی دیدم بذرهایی که چندین سال قبل کاشته بودم الان رشد کرده و جواب گرفته است. راه طولانی بود و کار یک شبه نبود. یک سری تجربیات بزرگ و کوچک در مجموعه گلوری و انجمن گویندگان جوان کسب کرده بودیم. سختیهای و دوندگیهای رسیدن به استقلال، در حالیکه تک و تنها هستید و باید خودتان بدون اتکا به جایی، گلیمتان را از آب بیرون بکشید هم در کنار آن تجربیات وجود داشتند. این دو در کنار یکدیگر به روندی تبدیل شدند که بهمرور جا افتاد. یعنی دیدگاه فنی تثبیت شد و مخاطب خاص خود را پیدا کند. این موضوع برای ما هدف و آرزوی خیلی مهمی بود. همانطور که در نسل قبل، دوبلههایی را دیدیم و الان بخشی از زندگی ما شده اند، دوست داشتیم در این سالها این دوبلهها تبدیل به بخشی از زندگی دیگران شود و برای آنها جذاب باشد و این هنر زنده بماند. در کل بازخوردهایی که گرفتم به نظرم رضایتبخش بود.
انیمیشن ذاتا در جامعه نفوذ دارد. فکر میکنید شما و مجموعه سورن چقدر به این نفوذ بیشتر و بهتر انیمیشن در جامعه و در بین مخاطبین کمک کرده اید؟
ما یکسری آثار داشتیم که نیاز بود خیلی بومیسازی و ملموس شود. لازم بود مردم با دیالوگنویسیها، شوخیها و مطالب آن همزادپنداری کنند که قشر زیادی هم هستند؛ البته یک سری هم هستند که دوبله نمیبینند و دوست دارند فرهنگ اصلی کار را ببینند و با آن پیش بروند؛ اما خیلیها هستند دوست دارند بومیسازی در دوبله انجام شود و برای آنها لذتبخش است. برای من هم این کار خیلی لذتبخش است. یکسری کارهایی که خیلی دیده نمیشد و طرفدار نداشت را برای این گذاشتیم که بتوانیم در آنها خلاقیت به خرج بدهیم و آن خلاقیت را ارائه دهیم. ابتدا خیلی بیتجربهتر بودیم. این تجربه ها کم کم پختهتر شد و به جایی رسید که علاوه بر اینکه خط مشی داستان به هم نمی خورد، فرهنگسازی هم اتفاق می افتاد. برای این موضوع ابتدا خیلی گارد وجود داشت و خود ما هم در آن مبتدیتر بودیم و نقدهای زیادی از بیرون بود که «شما دیالوگ را عوض میکنید»، «فیلمنامه را عوض میکنید»، «کاراکتر جدید خلق میکنید» و …! اما چون ما بیشتر روی «هنر دوبله» مانور میدهیم، دوست داریم در این موضوع بیشتر هنر باشد تا اینکه بخواهیم برگردان عین به عین داشته باشیم. برای همین بیشتر به این سمت رفتیم که خلاقیت را در آن وارد کنیم تا نسل جدید با آن ارتباط بگیرد. همیشه این مسئله وجود دارد که میتوان انیمیشن ها را با زیرنویس و یا با زبان اصلی دید. وقتی زیرنویس وجود دارد و یکسری هم در زبان انگلیسی قوی هستند، میتوانند فیلم را زبان اصلی ببینند؛ ولی وقتی قرار است دوبله شود باید یک اتفاق خوبی برای آن بیفتد. یعنی باید برای آن دوبله درست و مناسب انجام شود در غیر این صورت به دوبله نیاز نیست. ما آن قسمت را میبینیم که وقتی قرار است کاری دوبله شود بهترین کار برای آن اتفاق بیفتد.
یعنی آورده و ارزش افزوده دوبله اثر را در نظر دارید.
بله.
کارهای مختلفی با برند سورن شناخته میشوند؛ ولی دو اثر خیلی بیشتر از همه به چشم می آید و مخاطب هر دو کودک است. یکی «گشت پنجهای» و دیگری «دختر کفشدوزکی» است. «گشت پنجهای» از آن دست آثاریست که مشخص است روی تولید و محتوای آن کار شده و واژههایی که بکار میبرند واژههای خاصی است که کودک بتواند استفاده کند. همینطور ابزاری که در آن وجود دارد و رنگآمیزی و اخلاق و رفتارها، مختص کودک هستند. در این پروژه شرایط چطور بود؟چطور توانستید به محتوای نرمی که الان وجود دارد، برسید؟ اثری که نزدیکترین و متعهدترین نسخه به تولیدکننده اصلی آن است.
در میان تمام دسته بندی مخاطبان، کار کودک خیلی حساستر است. نمی توان در آنها دخل و تصرف کرد؛ چون اتاق فکری پشت تولیدشان بوده و چارچوبی را برای آنها در نظر گرفته اند که خیلی نمیتوان به آن دست زد. تنها کاری که میتوان برای این اثار کرد گذاشتن صداهای گوشنواز و کوک و تیپسازیهای درست و دیالوگنویسی و برگردانهای صحیح است که در ذهن کودک نقش ببندد. زیاد نمیتوان دیالوگها را تغییر داد؛ ولی وقتی کلمات درست ادا شود و صداهای خوب و کوک برای دوبله کار داشته باشد، قطعا محبوب خواهد شد. روی کوک بودن صداها تاکید میکنم؛ چون در کار کودک یکسری تیپسازی باید انجام شود و اگر این تیپسازیها ناکوک باشد به اثر لطمه می زند؛ یعنی بهتر است کار روی رنگبندی خوبی جلو برود. این نکات اصلی است که باید در کار کودک رعایت شود و بعد از آن خیلی نکته خاصی وجود ندارد که شما بخواهید خلاقیت خاصی در آن بکار ببرید، یعنی از خودتان چیزی به آن اضافه کنید. نکته بعدی در مورد آثار موزیکال است. موزیک برای بچهها جذاب است و باید موزیک درستی روی این آثار قرار گیرد؛ یعنی اگر اول اثر تمی دارد آن تم، شعارگونه و جالب باشد تا در ذهن کودک نقش ببندد و این را بیاموزد. اینها در کار کودک مخصوصاً گشت پنجهای که رده سنی پائینتری دارد نکات طلائی بود و باید روی آنها مانور داده میشد. شاید به نظر برسد کار خردسال و کودک کارهای راحتی است، شاید از نظر برخی هم طاقتفرسا باشند؛ اما خیلی مهم است که یکسری موسیقی با زبان فارسی در ذهن بچهها نقش ببندد یک سری کاراکتر با تیپهای بامزه باشد که بچه با ان همزادپنداری کنند. خیلی مهم است که آن صدا چطور در بچگی در ذهن کودک نقش ببندد.
یک سختی که این کار داشت این بود که یکی از برگ های برنده ای که از سورن سراغ داریم و آن خوشمزگی هایی است که در دوبله استفاده میکنید تا اثربرای مخاطب جذابیت بیشتری داشته باشد و در کارکودک مخاطب آثاری مثل «گشت پنجهای» کمتر مورد استفاده قرار میگیرند و در واقع محدودیت برای استفاده از یکسری از شوخی ها وجود داد. چطور این چالش حل کردید تا خروجی کار همچنان جذاب بماند؟
شوخیهای رده سنی پائینتر را در آن قرار دادیم که مشکل نداشته باشد؛ اما برای کارهای بزرگسال این مسئله است که بحث انیمیشن میتواند گستردهتر شود. از یک جایی به بعد انیمیشنها در ظاهر فقط انیمیشن هستند و همه فکر میکنند انیمیشن برای کودکان است در صورتیکه وقتی کار را نگاه میکنیم اصلا کار کودک نیست و اتفاقاً پیامهایی که در آن وجود دارد برای بزرگسالان است که شاید برای بچهها قابل فهم نباشد؛ بنابراین بعد از یک زمانی این چالش را داشتیم که وقتی انیمیشن جای خود را به فیلم داد؛ یعنی بازار بزرگتر شد. کار قدری سخت شد؛ یعنی اتفاقاً خیلی از انیمیشنها برای رده سنی نوجوانها به بالا هستند و وقتی نگاه کردیم به نظر من رده سنی ۱۳ سال به بالا هستند و برای کودک ۶-۵ ساله مناسب نیستند. هم زمان برگردان به فارسی و هم از لحاظ فیلمنامه بزرگسال هستند؛ اما در کارهای نوجوانان دست ما بازتر است و راحتتر میتوانیم در آن بداهه گویی قرار دهیم و به قول شما خوشمزگی را داشته باشیم تا وقتی همان نوجوان یا بزرگسال کار را میبیند حال خوبی داشته باشد. اینکه انیمیشن جای فیلم را گرفت برای این بود که انیمیشن خیلی حال بهتری به نسبت فیلمها دارد. مخصوصاً اینکه دوبلهپذیر هستند و بهتر است انیمیشنها دوبله شوند و بستر مناسبی هستند برای اینکه آن خوشمزگیها و تیکههای بامزه و لهجههای اختیاری و تیپ سازیهای جدید و لفاظیها در آن قرار گیرد و این به نظر من حال خوب کن است.
خود را موظف میدانستید محتوایی که قرار است در این انیمیشن (گشت پنجه ای) بیان شود را وفادار باشید و صرفاً همانند آنچه در برخی از کارها دیده میشود، لطافت آن در کار حفظ شود ؟
حتما خود را موظف می دانستیم. موقعی که داشتم کار را میدیدم خودم برخی مواقع میگفتم چقدر خوب است و کاش در بچگی ما این انیمیشن اینطور پخش میشد؛ چون جزو انیمیشنهای استاندارد برای بچههاست و بیخود نیست این میزان از کودکان آن را دوست دارند. موقعی که کار را میدیدم که میگفتم این انیمیشنی است که در سن کم دنبال آن بودم و این کار را دوست داشتم. در داستان که قرار میگرفتیم میگفتم برای بچهها خیلی کاربردی است و خیلی چیزها را به آنها میآموزد. مواردی که برای آنها سخت است که اینها را ببینند. ۱۰۰ درصد به این مسئله فکر می کردم و این فضا قوی برای رشد و تربیت بچهها است و باید بهترین را برای آنها قرار داد.
به برند جدید یعنی «دخترک کفشدوزکی» برسیم که اتفاقات و طرفدارانی که دارد حتی برای من عجیب و غریب است. کلاً اینکه چطور این پروژه را شروع کردید؟ چطور شد به این نتیجه رسیدید که تم اثر از داستان نوجوان به بالا به سمت نوجوان به سمت پائین بیاورید؟ محصولات مختلفی از تولیدات داخلی و خارجی میبینیم که با برند و شخصیت این اثر هستند و دوبله شما باعث شده تا این انیمیشن طرفداران بیشتری پیدا کند.
شروع این کار به دورهای برمیگردد که «عرفان هنربخش» دنبال کارهای جدید بود و ترجیه میداد سریال طولانی باشد. پتانسیل این موضوع وجود داشت و این انیمیشن جزو کارهایی بود که پیشنهاد شد. عرفان گفت کار خوش رنگ و لعابی است و خوب به نظر میرسد. وقتی کار دوبله را شروع کردیم هنوز داستان جانیفتاده بود و من با آنها همزادپنداری را نداشتم. ولی نکاتی در آن وجود داشت که به ما میگفتند ممیزی است و باید تغییر کند. دوبله این اثر زمانی شروع شد که پخش به صورت DVD بود و باید دو سری نظارت کیفی و ممیزی روی آن صورت می گرفت؛ بنابراین ما مجبور شدیم در دیالوگها دست ببریم تا رده سنی آن را کاهش دهیم؛ چون تا آن زمان کاری که اینقدر برای گروه سنی نوجوانان باشد نداشتیم. برای من هم جزو اولین سریالهایی بود که برای نوجوانان کار میکردم؛ اما وقتی پخش شد دیدم کودکان این را دوست دارند؛ یعنی خیلی از بچههای کوچکتر با «دختر کفشدوزکی» ارتباط گرفتند و آنجا وظیفه ما سنگینتر شد و دیدیم باید بیشتر روی این دیالوگها کار شود، طوری که هم مخاطب نوجوان را داشته باشد و هم برای کودکان مناسب باشد. اینجا اگر بخواهم از سختیهای دختر کفشدوزکی مثال بزنم اینطور می توانم بیان کنم که انگار دائماً باید روی لبه تیغ راه برویم تا نه از اینطرف و نه از آن طرف بیفتد. تمام طیف طرفداران خود را داشته باشد. میتوانم بگویم حساس ترین کاری بود که من در مدیریتهایی که انجام دادم، داشتم. بهمرور که داستان پیش رفت خودم طرفدار این انیمیشن شدم؛ چون به نظرم شاخ و برگهای خوبی در کار داده و شخصیتهای جدیدی وارد آن شده اند. این شخصیتها اسم و رسم خوبی داشتند. «دختر کفشدوزکی» قطعا جزو سریالهایی است که ادامه آن خوب بود و کشش این موضوع داشت؛ ولی همانطور که بیان کردید رده سنی را باید همیشه رعایت میکردیم تا طیف گستردهتری را پوشش دهد و مخاطب هدف فقط یک رده نباشد. من حتی شنیدم کسانی که سن بالاتری دارند و مثلا حتی مادر بچه هستند میگوید من با دختر یا پسرم این انیمیشن را میبینم یا خیلی از پسرهای نوجوان این کار را دوست دارند؛ چون ابتدا به نظر میرسد این کار دخترانه است؛ اما چون ابرقهرمانهای پسر هم دارد یکسری پسرهای نوجوان هم این کار را دوست دارند.
چیزی که وجود دارد این است که داستان و انیمیشن «دختر کفشدوزکی» گستردهای دارد و مدام کاراکتر جدیدی هم به آن اضافه میشود که برای کست و چیدمان این کار، چطور برنامهریزی کردید؟
چیدمان و انتخاب صداپیشه ها یکسری استانداردهایی دارد که برای همه کارها هست و نمیتوان گفت خیلی اختصاصی است و البته من هم وقتی کاری می بینم معمولا در ذهنم صداها و تیپهایی که به شخصیتها می خورند را مرور میکنم. یک روند عمومی دارد و باید روی این روند تمرکز کنم. اینکه نزدیکترین رنگ صدا را به کاراکتر انتخاب میکنم و روی آن قرار میدهم. اصطلاح دیگری در کار دوبله داریم که میگوید «نقش صاحب خود را پیدا میکند» و یکسری کاراکترها هستند که صاحب صدا هستند. ما این صداها را روی کاراکترها قرارمیدهیم. اتفاقاً چالش سختی برای من نداشت؛ چون وقتی یکسری از کاراکترها را دیدم متوجه شدم صاحب این صدا قطعا چه کسی است و انتخاب صداپیشه دختر کفشدوزکی و گربه سیاه، اولین انتخاب من بود و تا ۱۰۰ سال دیگر این انتخاب من خواهد بود. نه تنها خودشان بلکه «کوامی» (شخصیت دستیار و همراه قهرمانان داستان) هم همینطور است. خیلی برای من جالب بود که صداپیشه «دختر کفشدوزکی» که «لیلا سودبخش» گفته، تیپ و شخصیت صدای «کوامی» او نیز هست که همراه اوست. این جنس جور است. برای «عرفان هنربخش» هم در نقش «گربه سیاه» و «کوامی» او، داستان همینطور است. او چند جای دیگر این تیپ را استفاده کرده بود ولی گفتم جنس این هم جور است. کاراکترهای دیگر چون اضافه و کم میشدند قدری چالش برانگیز بود که چطور چیدمان شوند چون نمیدانستم در فصلهای بعد نقش چه کسی کمرنگتر و پررنگتر است تا آنها را بچینم؛ اما وقتی جلوتر رفت دیدم همان صداهایی که باید، روی اینها قرار گرفته است. ولی سختترین کار که چالش بود کاراکترهای خودم بود که دقیقاً کاراکترهایی که میگفتم در همه اپیزودها روبرو هم قرار میگرفتند. یعنی میگفتم برای من عجیب است که بیشترین روبروی هم بودن کاراکترها برای خودم است و نمیدانم این موضوع مثبت است یا منفی. مثبت از این جهت است که وقتی این نقش را میگوییم سریع و بلافاصله با تغییر تیپ و شخصیت، دیگری را هم میگوییم و قسمت سخت این است که روبروی هم هستند و کاش متنوعتر میشد که این موضوع برای من چالش جدید بود و تلاش کردم تا جاییکه میتوانم این تیپها، کاراکترها و صداهای آنها را از هم تفکیکتر بیان کنم.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- بزرگداشت نصرالله مدقالچی برگزار شد؛ صدای ماندگاری که امپراطور دوبله ایران است
- بزرگداشت نصرالله مدقالچی در کانون ادبی زمستان برگزار می شود
- همه صداهای لورل و هاردی در بیست و سومین قسمت «صداهای ابریشمی»
- علی اصغر رضایی نیک درگذشت
- ۵ انیمیشن ایرانی در اسپانیا نمایش داده میشود
- جشنواره پویانمایی تهران در ایستگاه پایانی
- پرویز ربیعی درگذشت
- «عصرانه با انیمیشن»؛ بزرگداشت سعید توکلیان برگزار شد
- راهیابی انیمیشن ایرانی به جشنواره مراکش
- راهیابی دو انیمیشن به جشنواره فیلم ژیرونای اسپانیا
- رونمایی از تیزر مجموعه انیمیشن «رویاهای رنگی»
- اولین کارگاه انتقال تجربه بسته انیمیشن «رویاهای رنگی» برگزار شد؛ امیدواریم اکران انیمیشن کوتاه ادامه پیدا کند
- تحقق آرزوی چندساله فعالان انیمیشن در هنرو تجربه
- فوت گوینده و دوبلور پیشکسوت/ حمید منوچهری درگذشت
- علی محمد اشکبوس درگذشت
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز