تاریخ انتشار:1395/08/24 - 15:28 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 32276

شهرام شاه حسینیشهرام شاه‌حسینی با فیلم‌هایی که بیشتر متعلق به سینمای بدنه بوده، ساخت فیلم بلند را آغاز کرد. در سال‌های اخیر با حضورش در تلویزیون و ساخت چندین مجموعه تلویزیونی، از جمله «مثل یک کابوس»، «تاوان» و «همه چیز آنجا است»، وقت بیشتری برای سریال‌سازی صرف کرده، دراین‌میان شاید توقیف آخرین ساخته سینمایی شاه‌حسینی «خانه دختر» توجه بسیاری از منتقدان را متوجه کارگردانی کرد که با ساخت این فیلم توانست نوع دیگری از فیلم‌سازی را تجربه کند.

به گزارش سینماسینما، بهانه گفت‌وگو با شهرام شاه‌حسینی تازه‌ترین تجربه سریال‌سازی او «هشت‌ونیم دقیقه» است. ضعف‌ها و قوت‌های حضور در تلویزیون و مسیری که تا به امروز طی کرده، محورهای این گفت‌وگو است.

بعد از توقیف «خانه دختر»، کمتر وارد مسائل حاشیه‌ای فیلم شدید و بعد سراغ ساخت فیلم دیگری رفتید که به نتیجه نرسید. تصور می‌کنم اگر چنین اتفاقی برای«خانه دختر» نمی‌افتاد، شاید مسیر کاری شما کمی با امروز متفاوت‌تر بود، چه شد که باز به سمت تلویزیون برگشتید؟

فکر می‌کنید اگر «خانه دختر» اکران می‌شد، در روند کار من تأثیر می‌گذاشت؟
دست‌کم فکر می‌کنم اکران‌شدن این فیلم با تحسین‌هایی که از سمت منتقدان داشت، تأثیر بهتری در روند فیلم‌سازی شما داشت.

شاید. درباره فیلم «خانه دختر» اکران‌شدن یا نشدن آن، جنگ زیادی به‌پا شد و از زوایای مختلف از جانب سازندگان، مخالفان و موافقانش به آن پرداخته شد. وزارت ارشاد هم کاملا در سکوت مطلق بود. موضع وزارت ارشاد در مقابل فیلمی که به آن پروانه ساخت داده کاملا عجیب است، اینکه حتی اگر قرار است فیلمی توقیف شود، این کار را باید خودش انجام دهد، نه ارگان یا نهاد دیگری. چرا پشت فیلم نمی‌ایستد؟ حداقل یک‌بار اعلام کند من مجوز فیلم را صادر کرده‌ام و الان صلاح می‌دانم توقیف باشد. بگذریم، قطعا در طول این مدت بسیاری مثل من از این کشمکش‌های بی‌مورد خسته شده‌اند. نمی‌دانم اگر فیلم اکران می‌شد چه تأثیری در ادامه کارم داشت، اما موافقم قطعا دیدن حاصل زحمات یک گروه، جذاب و جالب است و من هم دوست داشتم با تماشاگرانش این فیلم را ببینم. اما از این جهت که بعد از ساخت این فیلم تهیه‌کنندگان سینما چه نگاهی به من دارند که آیا فیلم‌ساز خوبی شده‌ام یا نه و آیا این فیلم نقطه مهمی در کارنامه من هست یا خیر؟ برایم مهم نبود و نیست. مهم‌ترین اتفاق خودم بودم و همه اتفاقات اطرافم را دیدم و همه‌چیز تغییر کرد.
اینکه بعد از سال‌ها تصمیم گرفتید فیلم طنز بسازید کمی عجیب بود. چه شد که از ساخت «پنجاه کیلو آلبالو» منصرف شدید؟

از تجربه‌کردن ژانرهای مختلف لذت می‌برم، فیلم‌نامه «پنجاه کیلو آلبالو» از نظر من نیاز به بازنویسی داشت. اما تهیه‌کننده دوست داشت همان قصه ساخته شود. اختلاف نظر ما درباره فیلم‌نامه زیاد بود و به‌همین‌دلیل از ساختش منصرف شدم و تصمیم گرفته شد شخص دیگری فیلم را بسازد. اما اصولا به ژانر خاصی پایبند نیستم، مثل اینکه مدت‌هاست دوست دارم یک فیلم فانتزی بسازم.

دوست داشتید «پنجاه کیلو آلبالو» را چطور بسازید؟

متأسفانه فیلم را ندیدم و نمی‌توانم بگویم الان چطور است و قطعا در اولین فرصت خواهم دید اما یک هجو به تمام معنا برای ساخت این فیلم مدنظرم بود؛ فیلمی که خیلی زود تماشاگر را وارد دنیای متناقض و احمقانه کند، دنیایی که هیچ منطقی ندارد و قائل به زمان و مکان نیست. قصه به من اجازه چنین کارهایی را نمی‌داد، مگر اینکه بازنویسی می‌شد و همه‌چیز دقیق نوشته می‌شد که متأسفانه اتفاق نیفتاد.
ظاهرا برخلاف گذشته میل بیشتری برای کارکردن با نویسندگان حرفه‌ای دارید.

بله، سینما هنر گرانی است و روزبه‌روز بر تعداد علاقه‌مندان این رشته اضافه می‌شود، می‌بینیم تعداد فیلم‌اولی‌ها بیشتر شده است و اتفاقا باذوق و بااستعداد هستند. معتقدم جوان‌هایی که به‌تازگی وارد سینما شده‌اند، حتی بهتر از نسل‌های قبل‌تر از خود کار می‌کنند و برای زمان دیگری هستند. درنتیجه این یک هشدار و زنگ خطر بزرگ برای همه ماست؛ اینکه خیلی وقت آزمون و خطا نداریم و باید کمی مراقب بود و فیلم‌نامه‌ای را برای ساخت انتخاب کرد که حداقل بتوانیم مدتی با آن دوام بیاوریم، مگر اینکه تبدیل به یک آدم ارزان و پول‌نگیر شوی که هر سال یک فیلم بسازی.

شاید به دلیل کوتاه‌بودن زمان ساخت چند سریال، بیشتر به عنوان یک کارگردان تلویزیونی معرفی می‌شوید تا کارگردان سینما، خودتان به این مرزبندی‌ها قائل هستید؟

تلویزیون جایی است که در آن احساس راحتی می‌کنم. البته می‌توان درباره این موضوع که من بیشتر کارگردان تلویزیون هستم یا سینما، بحث کرد. اما نکته اینجاست که کارکردن در تلویزیون را جدی می‌گیرم، عمده‌ترین دلیل آن هم مخاطب انبوه این رسانه است. درنتیجه وقتی انرژی برای کار گذاشته می‌شود و تلاش می‌کنی قصه‌ای برای مخاطبانت تعریف کنی، اگر به‌خوبی آن را انجام ‌دهی مردم متوجه این تلاش هستند. وقتی این میزان از پیغام و بازخوردهای خوب از یک سریال وجود دارد، برای من به عنوان کارگردان خوشایند است. یعنی مخاطب قصه را می‌بیند و با آن پیش می‌رود، قطعا بخش عظیمی از این رضایت به این برمی‌گردد که من در کارم کم‌فروشی نکردم، اما قطعا نقصان‌هایی وجود دارد و این نقصان بیشتر شامل کلیت ماجراست، در جزئیات تلاش‌های زیادی صورت گرفته است مثل اینکه به نظر می‌رسد میزانسن درست است، بازیگر کم‌فروشی نکرده و سایر اجزای کار استانداردهای لازم را دارند. اما در نهایت تلویزیون مدیوم بسیار قدرتمندی است، در تجربه اخیرم «هشت‌ونیم دقیقه» سعی کردم در حد توانم به کار شخصیت دهم، چیزی که شایسته مردم است و کانال را عوض نکنند. این میزان از رضایتمندی مردم قوت قلب بزرگی برای من است.
شما از معدود کارگردان‌های تلویزیون هستید که گلایه‌ای از شرایط جاری مثل شرایط اقتصادی یا جرح و تعدیل‌هایی که گاهی به کیفیت کار آسیب می‌زند، ندارید.

قطعا تلویزیون محدودیت‌هایی دارد، چراکه جامعه ما بین مرز مدرنیته و سنت بلاتکیف است و ما در مرحله‌ گذار هستیم، این مرحله خطرناکی است. تلویزیون هم در چنین مرحله‌ای است، نمی‌توان انتظار داشت از این مرحله به‌ناگهان عبور کند. برای قدم روبه‌جلو باید آهسته قدم برداشت و نگاه روبه‌جلو داشت. قطعا تلویزیون با این روند و چالشی که گفتم مواجه هست، بنابر این دست‌به‌عصا راه می‌رود و دوست دارد کارهای بهتر از این تولید کند و حرف‌های جدید‌تری بزند و کمی جسورتر عمل کند. بنابر این اگر حرکت‌های تلویزیون را گاهی محدودیت تعبیر می‌کنیم، به نظرم راه کج‌دارومریزی است که طی می‌کند. اما می‌توانیم انتقادهایی را به تلویزیون وارد کنیم مثل اینکه حتی مثل گذشته هم نیست، چرا دیگر قصه‌هایی مثل سربداران، روزی روزگاری و… در آن ساخته نمی‌شود؟ چرا از ادبیات دور شده است؟ چرا از قابلیت‌های یک نویسنده خوب مثل علیرضا طالب‌زاده و متن‌هایی که قابلیت تبدیل‌شدن به سریالی صد قسمتی را داشته باشد، استفاده نمی‌کند؟ من با روندی که تلویزیون طی کرده است، غریبه نیستم، هرچند به نظرم محدودیت‌های تلویزیون کمتر از سینماست، حداقل تمام‌قد پشت کارگردان مجموعه‌اش می‌ایستد، سر وقت کارها پخش می‌شود و… اما سینمای ما اندازه این حرف‌ها هم نیست، مدیران فرهنگی ما حتی سرشان را بلند نمی‌کنند که از مجوز ساخت فیلم‌شان حمایت کنند. مقصودم فیلم توقیف‌شده‌ام نیست، درباره «خانه پدری» یا «مادر قلب اتمی» و… می‌گویم، حتی نمی‌توانند پای فیلم «رستاخیز» بایستند.
بسیاری از کارگردان‌های تلویزیون مدت‌هاست سرگرم ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی هستند و به‌نوعی تلویزیون از وجود کارگردان‌هایی که آثارشان مخاطبان خوبی داشتند، محروم شده است، فکر نمی‌کنید تا حدی موضوعاتی از این‌دست هم به کیفیت آثار لطمه می‌زند؟

به‌هرحال، نیروهای جوان و تازه‌ای وارد کار شده‌اند و خون تازه‌ای به هنر و سینما تزریق شده است، در این صورت است که مثلا داوود میرباقری اگر می‌خواهد برای تلویزیون کاری بسازد حتما باید یک اثر فاخر باشد و به این صورت وارد تلویزیون شود و زمانی که می‌خواهد سریال خانوادگی بسازد، برادرش این کار را انجام می‌دهد و خودش به عنوان تهیه‌کننده فعالیت می‌کند، پس این افراد از تلویزیون دور نیستند و کار می‌کنند، احتمالا خودشان را در حد و اندازه تلویزیون نمی‌بینند و بزرگ‌تر می‌دانند و اینکه تلویزیون دیگر جای آنها نیست، مقصودم استاد میرباقری نیست، درمجموع می‌گویم نیروهای جوان و بااستعدادی وارد کار شده‌اند که سینما و تلویزیون دوست دارد با آنها همکاری کند، آنها دستمزد کمتری می‌گیرند و بیشتر کار می‌کنند و جسور‌تر و حرف‌گوش‌کن‌تر هستند. درنتیجه برای تلویزیون گزینه‌های بهتری هستند. با بزرگان کارکردن سخت است و می‌دانیم خواسته‌هایی دارند که باید برای آنها فراهم شود و شرایط اقتصادی تلویزیون این اجازه را نمی‌دهد. مدیوم شبکه نمایش خانگی اتفاق جذابی است و برای تلویزیون تلنگری است که به خودش بیاید و با قصه‌های کمی جسور‌تر بتواند بیننده بیشتری داشته باشد؛ قصه‌هایی که بیننده را بیشتر جذب کند. بااین‌حال، تلویزیون ما با همه گرفتاری‌ها از جوانب دیگر هنوز روی پای خودش ایستاده است.
یک‌سری بازیگران به چهره تلویزیونی تبدیل شده‌اند و مدام خودشان را در نقش‌ها تکرار می‌کنند، این اتفاق برای «هشت‌ونیم دقیقه» هم افتاده است، چرا؟

به جز چند انتخاب که به‌نظرم غلط بود، بقیه بازیگران خوب از پس کار برآمده‌اند و انتخاب‌های خوبی هستند، طبعا بهترین‌ها در هر کاری به‌اصطلاح جواب نمی‌دهند. باید دید کدام انتخاب برای مجموعه یا فیلمی که ساخته می‌شود مناسب است؟ بازیگر اگر به صداقت خودش ایمان بیاورد و بعد به من به عنوان کارگردان که پشتیبان او هستم، اتفاق‌های خوبی برایش خواهد افتاد و تصور می‌کنم در «هشت‌ونیم دقیقه» همین بود. علاوه بر اینکه من روشی در کارگردانی دارم و آن این است که کمی بیشتر با عوامل و بازیگرانم رفاقت می‌کنم، چراکه دوست ندارم با کلید دوربین منقبض شوند، برخی از بازیگران با کلید دوربین حرکات مسخره‌ای انجام می‌دهند که اسمش را بازیگری می‌گذارند، بنابراین من قبل و بعد کلیدزدن به‌اصطلاح یخ بازیگر را آب و تصور می‌کنم حاصلش مقابل دوربین خوب است. همیشه دوست دارم چند بازیگر که بیننده خیلی ذهنیتی از آنها ندارد را وارد کنم و دوست دارم با بازیگرانی که تا‌به‌حال تجربه همکاری را با آنها نداشتم، کار کنم.
یکی از بازیگرانی که در این مجموعه باز هم نقش‌های گذشته‌اش را تکرار می‌کند، شخصیت محوری سریال، شبنم قلی‌خانی است. انتخاب نخست شما بود؟

قرار بود بازیگر دیگری این نقش را بازی کند که اتفاق نیفتاد و بهترین گزینه شبنم قلی‌خانی بود و بازیگری بود که به نظرم بدون ریسک می‌توانست این نقش را بازی کند، البته این تصور را داشتم که بعد از پخش مجموعه بسیاری این انتقاد را داشته باشند که باز هم مریم مقدس را تکرار کردی اما به نظرم باید این انتخاب انجام می‌شد. ما در سریال با «یکتا» همراه می‌شویم و قصه او محوریت داستان است و نمی‌توانستم ریسک کنم. اما درعین‌حال سعی کردم در چینش بازیگران دیگر کاری انجام دهم که این میزان انتقاد را کم کند.

ایده داستان این مجموعه چطور شکل گرفت؟ در روند نگارش قصه دخالتی داشتید؟
این طرح ایده آقای مفید تهیه‌کننده سریال بود و قصه نوشته شده بود. طی‌شدن یک طرح تا رسیدن به فیلم‌نامه زمان زیادی می‌برد و سه بار این قصه بازنویسی شده بود. وقتی به این پروژه ملحق شدم و قصه را خواندم به نظرم جذاب بود و هرچه پیش رفتیم فکر کردم قصه پتانسیل بیشتری دارد و می‌تواند کارکردهای دراماتیک‌تری داشته باشد و چقدر ساده از کنارش می‌گذریم. پیش از تصویر‌برداری سریال فکر کردم ریتم مردم امروز بالاتر از چیزی است که ما قصد داریم در سریال به آن بپردازیم و قطعا مردم از ما جلو خواهند زد و ریتم درون سکانسی قصه با مردم هماهنگ نبود و تصمیم گرفته شد قصه‌های کوچک دیگری در کنار قصه اصلی گنجانده شود. در فیلم‌نامه اولیه «یکتا» شخصیت اصلی قصه بود که از صفر تا صد قصه با او روایت می‌شد، همان زمان فکر کردم شخصیت «یکتا» در قصه به شکلی است که فقط دو بال فرشته کم دارد و ممکن است بیننده را پس بزند؛ بیننده‌ای که دوست دارد قهرمانش گاهی وقت‌ها دروغ بگوید یا خیانت کند و چون نمی‌توانیم درباره برخی قهرمان‌های شاخص‌مان چنین چیزهایی را اعمال کنیم مثل «یکتا »، وارد قصه‌های کوچکی شدیم که بیننده آن‌قدر یکنواخت با او پیش نرود، مثلا برخی اوقات «یکتا» را نبیند و وقتی به سراغش می‌آید اتفاقی رخ داده باشد مثل قصه دوست یا برادرش و… به نظرم این قصه‌های کوچک بود که ریتم قصه ما را تند کرد.
سینما برای شما با دستیاری کارگردان‌هایی مثل بهرام بیضایی یا رسول ملاقلی‌پور آغاز شد و بعد کارگردانی را ادامه دادید. از جایی که ایستاده‌اید، راضی هستید؟

احساس می‌کنم کارهای نکرده‌ام بیشتر از کارهایی است که تابه‌حال انجام داده‌ام و احساس خوبی نسبت به جایی که ایستاده‌ام ندارم.
چرا؟

برخلاف نظر شما که می‌گویید سینما را از سن کمی شروع کردم، تصور می‌کنم خیلی دیر این کار را انجام دادم. لازم نبود ۱۰ سال دستیاری کنم برای اینکه فیلم‌ساز شوم، می‌توانستم بعد از دستیاری آقای بیضایی، فیلم‌ساز شوم ولی مسائل مالی و اینکه باید برای فیلم اول بودجه‌ای فراهم می‌شد، این اجازه را به من نداد. دوران سختی را پشت‌سر گذاشتم برای آدمی مثل من که حتما باید کار می‌کرد تا زندگی بگذراند باید دستیاری می‌کردم و این پروسه طولانی شد. حالم از این بابت از خودم خوب نیست. علاوه بر اینکه تصور می‌کنم در کارنامه‌ام فیلم «زن‌ها فرشته‌اند» فیلم بدی نیست، ولی «کلاغ‌پر» فیلم بدی است و نباید می‌ساختم یا فیلم «آقای هفت‌رنگ» که فیلم خوبی نشد. البته سوءتفاهم نشود، قصدم اظهار پشیمانی نیست، مقصودم مسیری است که باعث می‌شود از خودم راضی نباشم، در صورتی که همکاری با آقای فرحبخش برای من فوق‌العاده است و دوست دارم بار دیگر این تجربه را داشته باشم. من از چیز دیگری صحبت می‌کنم، اصلا خودم را آدم هنرمندی نمی‌بینم که اگر «آقای هفت‌رنگ» را نمی‌ساختم باید یک کار عجیب‌وغریب هنری می‌ساختم، منظورم جنس کاری است که باید می‌کردم و نکردم؛ چیزی که بیننده هم از آن لذت ببرد. وقتی هر کاری را شخص دیگری هم می‌تواند انجام دهد، پس تو آرتیست نیستی و من کاری را انجام دادم که دیگری هم می‌توانست انجام دهد. بنابراین از نظر خودم روند کاری‌ای که طی کردم راضی‌کننده نیست حتی با وجود ساخت «خانه دختر». سنم هم بالا می‌رود و احساس خوبی از جایی که ایستاده‌ام ندارم. همه تلاشم را می‌کنم مایه آبروریزی خودم نباشم. بیشتر دوست دارم بدانم کجا ایستاده‌ام و چه می‌کنم و مهم نیست دیگران چه تصوری درباره من دارند.

 

منبع: شرق – بهناز شیربانی

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها