تاریخ انتشار:1395/12/06 - 13:01 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 46748

مستند آقای نخست وزیرروایت و بازنمایی تاریخ معاصر ایران در اشکال مختلف آن اعم از کتاب شامل رمان و قصه، فیلم (چه مستند و چه داستانی) و… همیشه در روزگار ما با کنش‌ها و واکنش‌های گاه متناقض و گاه غیرمنصفانه از منظر اشخاص، احزاب و گروه‌های مختلف همراه بوده و هست. در این میان حوادث منجر به ملی شدن صنعت نفت و وقایع ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ در رأس این مناقشات است که گویی حواشی پیرامونی آن تمام‌شدنی نیست.

سینماسینما، ایلیا محمدی‌نیا: محمدرضا امامقلی، کارگردان مستند «آقای نخست‌وزیر»، متولد ۱۳۶۸ در قزوین و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی، در فیلم خود تلاش دارد نگاهی منصفانه به شرایط منجر به ملی شدن صنعت نفت و وقایع کودتا و ۲۸ ماه صدارت دکتر محمد مصدق داشته باشد. امامقلی اولین اثر خود را در سال ۱۳۸۷ با عنوان «زندگی شبکه‌ای» با موضوع شبکه‌های اجتماعی در ایران و جهان تولید کرد و در سال ۱۳۹۳ مجموعه «کالای کشتار» را به ثمر رساند. او کارگردانی مستند «کربلای ۹۴» را نیز برعهده داشته است.

دکتر مصدق، ملی شدن صنعت نفت، قضایای ۲۸ مرداد ۳۲ و… ازجمله مسائل تاریخی است که بسیار به آن پرداخته شده و فیلم‌ها و سریال‌های متعددی درباره آن تولید شده است، ازجمله همین سریال «معمای شاه»، و البته همیشه هم محل مناقشه بوده است. چه چیزی باعث شده که به سراغ چنین سوژه ملتهب و پرحرف و حدیثی بروید؟

درباره اهمیت پرداختن به مسائل مهم تاریخی کمتر کسی است که آگاهی نداشته باشد. یکی از برهه‌ها و مقاطعی از تاریخ معاصر که در سال‌های اخیر نگاهی موشکافانه و دقیق به آن نشده بود، همین مسئله ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ و درنتیجه سقوط کابینه مصدق است. فیلم‌های داستانی که نگاهی دقیق به این موضوعات داشته باشند، نداریم و البته در حوزه سینمای مستند نیز فعالیت درخوری را شاهد نبودیم. در پارادایم مستند، ما باید به دنبال عبرت‌آموزی از وقایع و اتفاقات تاریخی باشیم. رسالت اجتماعی و فرهنگی فیلم مستند تاریخی همین است. باید بدانیم که چرا مستند تاریخی را می‌سازیم. پس باید مقطعی از تاریخ را انتخاب می‌کردیم که به درد امروز جامعه ما بخورد. به نظرم شباهت بسیاری مابین ایام ملی شدن صنعت نفت و شرایط امروز ما وجود دارد.

در مورد ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق فیلم‌های بسیاری ساخته شد که به صورت مستقیم یا اشاره‌وار به این موضوعات پرداختند. وقتی فیلم «آقای نخست وزیر» را کارگردانی می‌کردید، اعتقاد داشتید آن فیلم‌ها حق مطلب را به‌درستی ادا نکرده‌اند؟

یکی از کارکردهای فیلم مستند تثبیت نگرش‌ها و باورها و گفتمان غالبی است که فیلم‌ساز سعی می‌کند داشته باشد. به نظرم غالب فیلم‌هایی که در این موضوع ساخته شد، آثاری نبودند که بتوانند تاریخ را به گونه‌ای روایت کنند که جنبه عبرت‌آموزی داشته باشد. معمولا نگاه‌‌ها جناحی و طیفی بود. اگر بخواهیم صراحتا بگوییم، این دست از فیلم‌ها جهت‌گیری خاصی را دنبال می‌کردند. خیلی از این فیلم‌ها هم تولید داخلی نبود. شبکه‌های تلویزیونی همچون بی‌بی‌سی درباره تاریخ معاصر فیلم می‌ساختند و طبیعی است که تاریخ را آن‌گونه تعریف می‌کردند که منافع آن‌ها را تامین کند.

یعنی معتقدید که آثار تولیدشده به تاریخ وفادار نبودند؟

بله، شاید بتوان گفت یکی از علت‌های اصلی آن این بود که بسیاری از این فیلم‌ها وفادار به تاریخ نبودند. ضمن این‌که فحوای کلام فیلم آن چیزی نبود که عبرت‌آموزی برای نسل امروز داشته باشد. بازنمایی این آثار از مسائل و وقایع تاریخی همیشه با جهت‌گیری‌های خاص، که منافع آن‌ها یا جریانی را دنبال می‌کرد، همراه بود. عموما هم این جهت‌گیری‌ها این‌گونه بود که دامن خود را از هرگونه دخالت یا اثرگذاری مخرب و موثر پاک کنند. فیلم‌های مستندی که خارج از کشور ساخته می‌شود، متاسفانه گفتمان انقلاب ما نیست.

اما تولیدات داخلی در حوزه مستند درباره مصدق و ۲۸ مرداد کم نبود. فکر می‌کنید آن‌ها هم جریانات آن سال را به نفع خود مصادره می‌کردند؟

عموما همین‌گونه بود. در مستند گونه سیاسی که «آقای نخست وزیر» در همین ژانر و گونه تعریف می‌شود، به نظرم درست است که تولید کم نداشتیم، اما عموما این آثار بیشتر طعنه سیاسی می‌زنند. درنتیجه بر مبنای آن فیلم، نمی‌شود تاریخ را قضاوت کرد، چون حرف‌های کلی زده شده و کمتر به مسائل ریز و جزئی‌تر نگاه می‌شود. به نظرم با وفاداری به تاریخ، جا داشت که بار دیگر به وقایع آن سال‌ها پرداخته شود.

فیلم با جمله‌ای شروع می‌شود با این مضمون: «۶۰ سال قبل وقتی سیاستمداران انگلیسی و آمریکایی قصد سفر به ایران را داشتند، به آن‌ها توصیه می‌شد فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» را ببینند.» توضیح می‌دهید این جمله را از کجا آوردید؟

این جمله از کتاب «کودتا: روابط ایران و آمریکا» نوشته آقای آبراهامیان که به کودتای ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ پرداخته، آمده است. در آن مقطع سیاستمداران پیش از سفر به ایران به هم دیدن فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» را توصیه می‌کردند. یا این‌که خواندن کتاب داستانش را به هم پیشنهاد می‌دادند، چراکه شرایط سیاسی آن روزهای ایران را به قصه فیلم و داستان نزدیک می‌دیدند. شرایط سیاسی عجیب و غریبی در آن روزها وجود داشت. این‌که گروه یا فردی در رأس امور قرار گیرد و خیلی سریع برکنار یا حذف شود، امری به نظر طبیعی در حوزه سیاست بود که البته این شرایط بی‌ربط هم به کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» نبود. جالب است بدانید در آن سال‌ها تصویر دکتر مصدق یک بار به‌عنوان چهره سال روی جلد مجله تایم منتشر می‌شود که البته مقاله مرتبط که در داخل مجله چاپ می‌شود، سراسر توهین به ایشان است. درحالی‌که در جلد مجله به نظر از او به‌عنوان یک سیاستمدار آزادی‌خواه نام برده می‌شود. همین نشان می‌دهد شرایط ویژه‌ای در ‌آن سال‌ها حاکم بود.

شیوه کار در تهیه مستند «آقای نخست وزیر» چگونه بود؟ به عبارتی پژوهش و فیلمنامه‌ای از قبل وجود داشت و شما تنها در مقام کارگردان فیلم حضور یافتید، یا این‌که از ابتدای کار پژوهش در کنار گروه بودید؟

در «سفیر فیلم» جلسات محتوایی داریم و به بحث پیرامون مباحث مختلف تاریخی می‌پردازیم. یکی از مباحث مطرح‌شده در این جلسات مبحث ملی شدن صنعت نفت بود. که چون در جلسات آن حضور داشتم و جزو علاقه‌مندی‌های من بود، تصمیم گرفتم آن را کارگردانی کنم. درحقیقت ایده اولیه با علاقه‌مندی من کم‌کم شکل و سروسامانی گرفت و آقای حبیبی به‌عنوان مسئول پژوهش در پروژه همکاری کردند.

شکل تعامل شما با پژوهش‌گر اصلی فیلم چگونه بود؟

آقای حبیبی خلاصه پژوهش‌ها را آماده می‌کرد و در جلسات هفتگی با ایشان بحث می‌شد و رفته رفته شکل کلی فیلمنامه شکل می‌گرفت.

درباره «سفیر فیلم» توضیح می‌دهید؟ پیش از این فکر می‌کردم زیرمجموعه‌ای از سازمان سینمایی اوج است. چراکه در تیتراژ فیلم نامی از اوج برده می‌شود.

سفیر فیلم مجموعه‌ای متشکل از بچه‌های دانشجوی دانشگاه شریف است که در محدوده‌های ۸۹-۸۸ تصمیم گرفتند وارد فعالیت در عرصه هنر شوند. هسته اولیه سفیر فیلم شکل گرفت و اولین تولیدشان فیلم «یزدان تفنگ ندارد» بود که رفته رفته مجموعه‌ای از تهیه‌کنندگان را دربر گرفت. دوستان حاضر در سفیر فیلم را کسانی تشکیل می‌دهند که نسبت به مسائل پیرامونشان دغدغه‌مند هستند. معتقدند کاری که در حوزه هنر تولید می‌شود، باید مسئله‌محور باشد. درحقیقت سوژه‌محور نبودند. اعتقاد دارند که فیلم مستند برای جامعه باید حرف داشته باشد. از بدو تاسیس سفیر فیلم این سیاست مدنظر بود و هم‌چنان در تولید آثار نقش محوری دارد.

بودجه سفیر فیلم چگونه تامین می‌شود؟

درحقیقت می‌توان گفت سفیر فیلم در بخش خصوصی می‌گنجد. بخشی از منابع مالی از محل فروش آثار به دست می‌آید. ساخت تیزر، فیلم و کرایه تجهیزات از دیگر منابع مالی سفیر فیلم است.

بنا بر گفته شما، سفیر فیلم وابسته به جریان، نهاد و موسسه خاصی نیست. عده‌ای جوان علاقه‌مند به حوزه هنر هستند که دغدغه دارند و دوست دارند با زبان هنر حرف‌های خود را بزنند.

بله، همین‌طور است. البته ممکن است از طرف نهاد یا موسسه‌ای حمایت شوند، مثل موسسه سینمایی اوج، که از یک‌جایی به بعد از فیلم «آقای نخست وزیر» حمایت کرد.

اما معتقدید سازمان سینمایی اوج در مواجهه با سفیر فیلم به‌عنوان نهاد مادر عمل نکرده است؟

بله، کاملا مستقل از هم هستند. سازمان سینمایی اوج بعد از ساخت و تولید «آقای نخست وزیر» از آن حمایت کرد. فرایند تولید فیلم به صورت کامل در سفیر فیلم اتفاق افتاد.

درباره شکل‌گیری فیلمنامه بگویید.

آذر ماه ۹۳ نوشتن فیلمنامه شکل جدی‌تری گرفت و تیم پژوهش شامل آقای حبیبی، من و آقای حسنی، تهیه‌کننده فیلم، درباره شکل روایت فیلم و پژوهش به بحث و تبادل نظر می‌پرداختیم. تابستان ۹۴ بود که فیلمنامه آماده شد و تصویربرداری آن را آغاز کردیم. در این بخش ابتدا مصاحبه‌ها را گرفتیم که پرسش‌هایی که از دل پژوهش‌ها می‌آمد، در کنار پرسش‌هایی که در حین مصاحبه به ذهنمان خطور می‌کرد، ترکیب شدند و از مصاحبه‌شوند‌ه ها می‌پرسیدیم. این مصاحبه که محدودیتی به لحاظ زمانی برای آن در نظر نگرفته بودیم، گاه تا دو ساعت طول می‌کشید. در حین مصاحبه جهت‌گیری خاصی را دنبال نمی‌کردیم. منتظر می‌شدیم که مصاحبه‌شونده هر آن‌چه به ذهنش خطور می‌کند، بگوید.

پروسه تصویربرداری چقدر طول کشید؟

حدود یک ماه و نیم صرف تصویربرداری شد.

بلافاصله هم تدوین را شروع کردید؟

بله، با پایان تصویربرداری تدوین کار را شروع کردیم. در این بخش بیشترین وقت گروه را جمع‌آوری آرشیو فیلم‌ها و صداها گرفت. بیشترین حجم پژوهش فیلم را کتاب‌ها، مقالات و پایان‌نامه‌ها تشکیل می‌دادند. سعی کردیم در حوزه پژوهش هیچ کتابی را کنار نگذاریم تا پژوهش دچار لکنت نشود. در بیشتر کتاب‌ها نویسندگان گرایش‌های خود را دنبال می‌کردند. آبراهامیان نگاه چپ را وارد کرده بود و اعضای جبهه ملی یا نهضت آزادی دیدگاه‌های خود را منتشر کرده بودند. ما سعی کردیم نگاهی جناحی یا شخصی به کتاب‌ها نداشته باشیم. سعی می‌کردیم نقد‌ها و پرسش‌های جناح‌های مقابل را در مواجهه با مصاحبه‌شونده ‌ها از آن‌ها بپرسیم. تلاش داشتیم بی‌طرفانه به قضایای آن سال‌ها بپردازیم.

تاکید دارید که بگویید بی‌طرفانه عمل کرده‌اید، اما اکثر کسانی که مورد مصاحبه قرار گرفته‌اند، اعضای جبهه ملی یا نهضت آزادی هستند و البته یک نفر آقای عبد خدایی از فداییان اسلام. چرا از گروه و جریان‌های دیگر کسی در فیلم حضور ندارد؟

مهم‌ترین دلیلش این بود که ما اصرار داشتیم با کسانی مصاحبه کنیم که شخصا در بطن آن حوادث و اتفاقات بوده و حضور داشتند. نمی‌خواستیم از کارشناسان مسائل سیاسی و تاریخ معاصر استفاده کنیم. همین مسئله دست ما را می‌بست. افرادی که در فیلم می‌بینید، باقی‌مانده همان افراد از آن سال‌ها بودند. مثلا از فداییان اسلام، فقط عبد خدایی بود و از نهضت آزادی یا جبهه ملی، همین‌هایی که در فیلم دیدید.

یعنی از توده‌ای‌ها کسی نبود؟

چرا بودند، اما در کلیت فیلم خیلی دنبال آن نبودیم که به حزب توده بپردازیم. اگر وارد جریانات حزب توده می‌شدیم، فیلم خیلی مفصل و طولانی می‌شد.

بحث من این نیست که مفصل به قضایای حزب توده پرداخته شود. شما همان‌گونه که از منظر فداییان اسلام و جبهه ملی و نهضت آزادی به قضایای ۲۸ ماه نخست وزیری مصدق پرداختید، از منظر نگاه حزب توده هم اگر می‌پرداختید، فیلم کامل‌تری نمی‌شد؟

بله، بخشی از این امر به‌خاطر عدم دسترسی به اعضای حزب در کشور بود. بسیاری از آن‌ها یا از دنیا رفته بودند، یا این‌که ساکن خارج از کشور بودند. که عملا انجام مصاحبه را غیرممکن می‌کرد. از طرفی ترجیح دادیم از لحاظ تصویری تصاویر ما یکدست باشد که حضور عده‌ای در خارج از کشور این امر را دچار اختلال می‌کرد. البته بخشی از کسانی که در داخل کشور حضور داشتند، حاضر به مصاحبه نشدند. درنتیجه مصاحبه‌ها تمام آن چیزی بود که می‌توانستیم داشته باشیم.

یکی از نکات جالب فیلم حضور اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی، آن هم در این حجم، بود. تا پیش از فیلم شما، چنین اتفاقی افتاده بود؟

گمان نمی‌کنم. حداقل این‌که به یاد نمی‌آورم.

آن‌ها راحت پذیرفتند جلوی دوربین شما قرار بگیرند؟

طبیعتا در شروع کار کمی مقاومت وجود داشت، اما رفته رفته وقتی نوع نگاه ما به مقوله ۲۸ ماه صدارت دکتر مصدق را دیدند، همکاری خوبی کردند.

فیلم را به اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی نشان دادید؟

بله، آقای دکتر یزدی فیلم را دیدند و از به تصویر کشیدن وقایع ۲۸ مرداد و… راضی بودند و معتقد بودند که هنوز جریان‌های خارجی به دنبال توطئه علیه کشور هستند. آقای هرمیداس باوند و نماینده آقای برومند که فکر کنم دختر خانمشان بودند، در مراسم رونمایی فیلم حضور داشتند. آقای عبد خدایی هم فیلم را دیدند. اما نباید فراموش کرد که ما با همه این‌ها مصاحبه مفصلی داشتیم که به‌طبع نمی‌شد در یک فیلم ۷۰ یا ۸۰ دقیقه‌ای همه را آورد. طبیعتا و از سر اجبار بخشی که به موضوع و مضمون اصلی فیلم مربوط می‌شد، در فیلم گنجانده شد و مابقی را آرشیو کردیم.

وقتی که می‌خواستید برای مستند «آقای نخست وزیر» از اعضای جبهه ملی یا نهضت آزادی استفاده کنید، واقف بودید که این امر می‌تواند توسط اشخاص یا جریان‌های مخالف با تعابیر دیگری تفسیر شود؟

بله، این‌ها را می‌دانستیم. کسی که وارد حیطه فیلم و مستندسازی می‌شود، باید صابون این واکنش‌ها را به تنش بمالد. اگر قرار بود عافیت‌طلبانه به قضایا پرداخته شود، بهتر است در سینمای مستند را تخته کنیم. خاصیت فیلم مستند همین است که شما را به جاهایی می‌برد که سخت بتوان وارد شد. از همان ابتدا می‌دانستیم فیلم نقدهای زیادی را با خود خواهد داشت و خود را برای این شرایط آماده کردیم. ما فقط می‌خواستیم به قضایای ملی شدن صنعت نفت پس از نزدیک به ۶۰ تا ۷۰ سال نگاهی بی‌طرفانه داشته باشیم. اگر نگران نقدها و واکنش‌ها بودیم، قطعا کار به تولید نمی‌رسید.

یکی از نقدهایی که به فیلم شما وارد می‌کنند، این است که شما تاریخ را صرفا از منظر موافقان دکتر مصدق نگاه کردید و تنها آقای عبد خدایی به‌عنوان عضوی از فداییان که با بعضی سیاست‌های دکتر مصدق مخالف بود، در مستند شما حضور داشت و همین نقیصه باعث شد که فیلمتان جامع همه نظرات نباشد. این انتقاد را می‌پذیرید؟

البته نقش گفتار متن روی فیلم را نباید فراموش کرد. ما سعی کردیم بی‌طرفانه به مسائل نگاه کنیم. سعی کردیم راوی صادق تاریخ باشیم. گمان می‌کنم دوستان باید سر لوله تفنگ را رو به جریان‌های خارج از کشور نشانه بگیرند. آمریکا و انگلیس کودتایی در کشور راه انداختند که حداقل ۵۰ سال کشور را عقب نگه داشت. اثرات کودتا دیگر برای همه روشن است. حال به جای پرداختن به این موضوع برویم به مسئله جبهه ملی و نهضت آزادی بپردازیم که آیا از آن‌ها باید استفاده کنیم و به سراغ آن‌ها برویم یا نه. چرا نباید به سراغ این افراد برویم. در بطن حوادث آن سال‌ها بودند و نقش داشتند. ما باید در یک‌سری مسائل منافع ملی را در نظر بگیریم. این اختلافات داخلی چیزی جز ضرر برای کشور نداشته و نخواهد داشت.

در تولید فیلم چقدر استقلال خود را حفظ کردید؟ آیا موردی بوده که مسئولان سفیر فیلم خواستار تغییر آن باشند؟ مثلا مصاحبه‌ای باشد یا نباشد، یا چیزهایی شبیه به آن؟

حتی یک فریم از فیلم را هم سفارشی کار نکردیم. این‌که شیوه و ساختار فیلم برای اغنای مخاطب چگونه باشد، در یک فرایند گروهی اتفاق می‌افتاد. به‌عنوان کارگردان حرف‌هایم در فیلم فصل‌الخطاب بود. سفیر فیلم تنها در حوزه بسترسازی تولید فیلم حضور داشت و هیچ‌گونه اعمال فشاری از سوی آن‌ها نبود. فیلم آن چیزی بود که من مدنظر داشتم.

یکی از نکات برجسته فیلم شما استفاده از صداها و فیلم‌های آرشیوی بود که برای نخستین بار رونمایی می‌شد. مثل تصاویر مربوط به دکتر مصدق تا کاشانی، سفرای آمریکا و انگلیس و… چگونه به این آرشیو درخور توجه دسترسی پیدا کردید؟

طبیعتا به‌سختی همه این‌ها فراهم شد. آن زمان تکنولوژی تصویربرداری در ایران خیلی ضعیف بود. اگر اخباری به صورت تصویری گرفته می‌شد، غالبا توسط آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها گرفته می‌شد. بخش اعظم این تصاویر از طریق اینترنت گردآوری شد. بخش دیگری را هم از طریق موسسه مطالعات تاریخ معاصر، فیلمخانه ملی، مرکز اسناد انقلاب و آرشیو مرکزی صدا و سیما توانستیم جمع کنیم. که البته عموما شامل عکس می‌شد. همه این مراکز یک روال اداری و بوروکراسی عجیب و غریبی دارند که بسیار فرسایشی است. مثلا از مراکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۰ فریم عکس انتخاب کردیم که همان زمان سرور کامپیوتری آن‌ها خراب شد و دو ماه کار عقب افتاد و درنهایت به دستمان نرسید.

الان منابع خارجی در اینترنت در دسترس است؟

بله، الان موجود است. در این زمینه باید به تکنیک‌های سرچ یا جست‌وجو در اینترنت اشراف داشت. یکی از کارهای ما این بود که به زبان‌های مختلف وقایع و اتفاقات تاریخی را در اینترنت جست‌وجو می‌کردیم که گاهی نتایج در قیاس با زبان انگلیسی بسیار شگرف بود.

فیلم درباره ۲۸ ماه نخست وزیری دکتر مصدق است و قرار بر این گذاشته شد که فعالیت‌های ایشان در این ۲۸ ماهه به نقد کشیده شود. چرا به یکی از نکات درخشان دوران صدارت دکتر مصدق که پس از تحریم نفتی ایران توسط انگلیس و آمریکا شکل گرفت، اشاره نکردید؟ یعنی ۲۸ ماه مملکت‌داری بدون اتکا به نفت و دلارهای نفتی.

یک سکانس کامل به اقتصاد ملی پرداختیم.

تنها اشاره فیلم در این موضوع از زبان دکتر یزدی اتفاق می‌افتد که گفت مصدق ۲۸ ماه اقتصاد بدون اتکا به نفت را تجربه کرد. و حتی صادرات کشور در این مدت از واردات نیز بیشتر شد.

از زبان آقای موسویان به مسئله اوراق قرضه اشاره کردیم.

بله اشاره دارید، اما درحالی‌که ما در عصر حاضر نیز با همین مسئله، یعنی اتکا به نفت در اقتصاد کشور، مواجه هستیم، شما خیلی گذرا از این بخش از کارنامه درخشان دکتر مصدق عبور کردید. به نظر می‌رسد مباحث سیاسی فیلم شما سایه سنگینی روی دیگر مباحث مهم آن دوران دارد.

در فرایند کلی کار، به اندازه‌ای که می‌بایست، به قضایای اقتصاد بدون اتکا به نفت پرداخته شده و اشاره داشتیم. با توجه به اتفاقات مهمی که در آن برهه تاریخی روی داد، زمان کمی را به اقتصاد دوران دکتر مصدق اختصاص ندادیم. نگاه کنید از زبان آقای موسویان، دکتر یزدی و حتی آقای عبد خدایی به اقتصاد ملی پرداختیم.

اجازه بدهید به قول فردوسی‌پور قانع نشوم. به نظرم مسئله اقتصاد بدون اتکا به نفت آن‌قدر مهم بود که شاید لازم است در یک فیلم مستقل به آن پرداخته شود و در فیلم شما هم‌ چنان‌که گفتم، مباحث سیاسی بر مباحث دیگر چربش بیشتری داشت.

بله، خودم دوست داشتم بیشتر به آن بپردازم. اما زمان فیلم اجازه چنین کاری نمی‌داد. این‌که آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق برای حمایت از تولیدات داخلی لباس‌های خود را از نساجی کازرون تهیه کردند و حتی دکتر مصدق دستور می‌دهد که همه مطلع شوند که او کت و شلواری با تولیدات نساجی کازرون می‌پوشد، بسیار برای من جالب بود. شاید به قول شما بهتر است به شکل مستقل به این قضیه پرداخته شود.

ملی شدن صنعت نفت ایران همیشه با نام دکتر مصدق عجین شده است. در فیلم شما هنوز بحثی از ملی شدن صنعت نفت نشده، درست در دقیقه ۷ فیلم روی تصویری از نواب صفوی، گوینده متن فیلم می‌گوید که او، یعنی نواب صفوی، نگران ملی شدن صنعت نفت ایران است. در این‌باره توضیح می‌دهید؟

این‌ را که ایشان (نواب صفوی) مستقیما نگران ملی شدن صنعت نفت باشد، تایید نمی‌کنم. بلکه شاید نگرانی از عدم استقلال کشور باشد. اما این را ‌که نقش فداییان اسلام در آن دوره چه بوده، می‌توان به صورت مستقل در فیلمی آورد. نقش فداییان اسلام آن‌جایی در فیلم «آقای نخست وزیر» اهمیت پیدا می‌کند که این گروه با از میان برداشتن هژیر و رزم‌آرا فضایی را مهیا می‌کند برای این‌که دکتر مصدق در مقام نخست وزیر قرار گیرد. البته که بین دکتر فاطمی و گروه فداییان اسلام ملاقات‌هایی صورت می‌گیرد و توافقاتی حاصل می‌شود. فداییان اسلام نگران جاری شدن احکام اسلام بود و معتقد بودند شاه توانایی اداره کشور را ندارد. به همین جهت وقتی وزیر پیشنهادی شاه یعنی رزم‌آرا جهت اخذ رأی اعتماد به مجلس می‌رود و می‌گوید شما توانایی ساخت یک لولهنگ (آفتابه) را هم ندارید، با او برخورد می‌کنند. این‌که قضاوت کنیم که نواب صفوی فقط به‌خاطر قضایای نفت نگران بوده، قطعا چنین نیست.

اما به نظر می‌رسد تعمدا نام فداییان اسلام و مشخصا نواب صفوی به‌عنوان یکی از پایه‌گذاران ملی شدن صنعت نفت در فیلم شما معرفی می‌شود.

پایه‌گذار که نمی‌توان نام برد، اما به‌عنوان زمینه‌ساز این جریان می‌شود به آن اشاره کرد. در مبحث ملی شدن صنعت نفت فداییان اسلام با زمینه‌سازی کردن شرایط برای ظهور دکتر مصدق درحقیقت شرایط را برای ملی شدن صنعت نفت فراهم آوردند. دکتر مصدق چه در مقام نمایندگی مجلس و چه در مقام نخست وزیری اقداماتی انجام می‌دهد که باعث ملی شدن صنعت نفت ایران می‌شود. چه بسا اگر دکتر مصدق می‌توانست روابط خود با گروه فداییان اسلام را گسترش بدهد، شاید در قضایای ۲۸ مرداد و دیگر قضایا موفق‌تر عمل می‌کرد. اما هم‌چنان‌که می‌دانید، در اوایل نخست وزیری ایشان فداییان دستگیر و روانه زندان شدند. باید گفت سهم پیروزی یک اتفاق برای یک نفر نیست، هم‌چنان‌که سهم شکست نیز برای یک نفر نیست.

جایی در فیلم اشاره می‌شود به حضور سرهنگ MI6 به همراه نماینده انگلیس در ایران جهت انجام مذاکره درباره موارد اختلافی درباره نفت، که به‌خاطر بدگمانی نمایندگان ایرانی جلسه به هم می‌خورد. درباره دلیل بدگمانی صحبتی نمی‌شود. و این‌که ماموریت سرهنگ مورد نظر چه بوده است.

در مستند اشاره می‌شود که نماینده انگلستان به همراه خود سرهنگی از MI6 به‌عنوان مترجم را می‌آورد که این قضیه که او مامور مخفی است، لو می‌رود و همین مسئله باعث کدورت می‌شود. فکر می‌کردم در همین حد کفایت می‌کند.

در آن سال‌ها هم‌چنان‌که در فیلم شما آمده است، وقتی به خانه نماینده شرکت نفت انگلیس در ایران هجوم برده می‌شود، اسناد عجیب و غریبی از میزان دخالت شرکت نفت انگلیس و دولت انگلستان در اقتصاد و دولت ایران کشف می‌شود. چرا از کنار این اسناد مهم این‌قدر راحت عبور می‌کنید؟

هدف این بود که صرفا اشاره‌ای به این موضوع شود. در روایت مستند خود، نیاز به گره‌هایی داشتیم که به فهم بهتر جریان اصلی کمک کنند. اما پرداختن به خود این موضوع می‌توانست ما را از مسیر اصلی مستند درباره دکتر مصدق منحرف کند. می‌خواستم مخاطب متوجه شود که در حاشیه ۲۸ ماه صدارت دکتر مصدق چه اتفاقاتی روی داد. و این‌که ملی شدن صنعت نفت چه فرایند مشکلی را طی کرد که به سرانجام رسید. و دکتر مصدق و همکاران او و مردم ایران با چه دشمنان قدرتمندی دست‌وپنجه نرم کردند.

درحقیقت می‌شود گفت در مقام کارگردان جاهایی اشاره‌وار از کنار بعضی مسائل رد شدید و به‌واقع از مخاطب خواستید که با عنایت به این اشاره‌ها که در فیلم آمده، کمی خارج از متن فیلم که فرصت طرح مفصل آن نبود، مطالعه کند؟

بله، دقیقا مدنظرم همین بود. فیلم یک فرایند ارتباطی با مخاطب را دنبال می‌کند. کدهایی در فیلم هست که هر چقدر مخاطب بیشتر کدگشایی کند، بهتر به درک درست‌تری از شرایط تاریخی آن روز می‌رسد. درحقیقت سرنخ‌هایی به مخاطب می‌دهیم که او خود برای کشف آن اقدام کند. یک‌سری اتفاقات در آن مقطع تاریخی روی داد که نمی‌توانستیم خیلی مفصل به آن بپردازیم و در همین حال نمی‌توانستیم بدون اشاره به آن از کنارش عبور کنیم. تلاش کردم این سوال در ذهن مخاطب شکل بگیرد.

الان که فیلم «آقای نسخت وزیر» را روانه اکران عمومی سینماهای گروه هنر و تجربه کرده‌اید، درباره دکتر مصدق چه فکر می‌کنید؟

من تحلیل خودم را می‌گویم. مصدق آدم بزرگی بود. اگر این معادله را که آدم‌های بزرگ اشتباهات بزرگی هم مرتکب می‌شوند، قبول داشته باشیم، باید بپذیریم که اشتباهاتی از ایشان سر می‌زند که منجر به کودتای ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ می‌شود. که می‌توانست با تدبیر ایشان چنین اتفاقاتی نیفتد. به نظرم دکتر مصدق نه یک اسطوره است که نشود به آن دست یافت و نه یک انسان عادی. به‌هرحال نقش ایشان در ملی شدن صنعت نفت نقش پررنگی است. در اشتباهات ایشان بی‌بصیرتی خواص آن زمان کم نبود، اما به هر جهت ایشان قدرت را نمایندگی می‌کرد و به قبول دکتر یزدی در فیلم، «رهبر باید رهبری کند» و خوش‌بینی او به کمک دولت آمریکا موجب شد که ایران ۲۵ سال در دیکتاتوری غوطه‌ور شود.

فیلم قضاوت نمی‌کند؛ چه درباره دکتر مصدق، چه آیت‌الله کاشانی و چه نواب صفوی و فداییان اسلام، آیا شما این مطلب را قبول دارید؟

اگر بخواهم فیلم را منصفانه قضاوت کنم، می‌گویم نقد بی‌طرفانه. یعنی می‌شود منتقد باشی و بدون نگاه جهت‌دار به موضوع یا اشخاص نگاه کنی. سعی کردم فیلم نگاهی منتقدانه و بدون سمت و سو داشته باشد.

حرف پایانی؟

می‌خواهم پیشنهاد کنم فیلم را بدون هیچ پیش‌داوری ببینند. آن‌هایی که تاکنون فیلم را بدون پیش‌داوری نگاه کرده‌اند، خیلی از فیلم راضی بودند. به‌عنوان فیلم‌ساز وقتی واقعه‌ای را بدون غل و غش به تصویر می‌کشید، این امر باعث می‌شود مخاطب به اثر شما اعتماد کند. و اعتماد موجب اقناع مخاطب می‌شود. وقتی این اتفاق بیفتد، یعنی به‌عنوان فیلم‌ساز موفق عمل کرده‌اید. این‌که بینندگان فیلم اعتقاد دارند که فیلم جهت‌گیری خاصی نداشته، این برای من ارزش دارد. چیزی که باعث شد این فیلم را بسازم، عبرت‌پژوهی تاریخی بود که چه در گفتمان قرآن و چه ائمه وجود داشت. در وصیت‌نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع) در بندی چنین آمده است: «تاریخ را مطالعه کن و از گذشته برای آینده چراغی بساز.» وقتی این‌ها را مطالعه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که باید تاریخ را چگونه دید. قطعا باید تاریخ را همان‌گونه که هست، دید، نه آن‌گونه که خودتان می‌خواهید برداشت کنید. «آقای نخست وزیر» بی‌طرفانه ساخته شد و دوست دارم بی‌طرفانه دیده شود.

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها