تاریخ انتشار:1395/03/22 - 13:32 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 18037

امیر جدیدی با وجود اینکه چند سالی است وارد سینما شده، ولی تا امروز کارنامه خوبی در عرصه بازیگری از خود به جا گذاشته است. فیزیک مناسب، صد‌ای تربیت‌شده و وسواس در انتخاب نقش‌ها از او بازیگری ساخته که به نظر می‌رسد درآینده بسیار نزدیک به یکی از ستاره‌های سینمای ایران تبدیل خواهد شد. فقط کافی است این مسیر را با دقت و ریزبینی همچنان ادامه دهد تا به جایگاه شایسته خود برسد. با او به بهانه اکران دو فیلم «اژدها وارد می‌شود» و «پایان خدمت» گفت‌وگو کردیم.

امیر جدیدیقبل از پرداختن به جزئیات بازی‌تان، برایم جالب است یک بازیگر جوان در دو فیلم یک کارگردان و در دو موقعیت متفاوت که ربطی به هم ندارند، حضور مؤثر و تعیین‌کننده‌ای دارد و جدای از بحث اینکه از سوی کارگردان انتخاب شده، ‌خود بازیگر هم درانتخاب‌هایش دقت می‌کند؛ مثلا فیلم‌نامه فیلم «پایان خدمت» با وجود پتانسیل‌هایی که داشت، می‌توانست بهتر کارگردانی شود، بااین‌حال یکی از نقاط مثبت فیلم حضور شما بود. نکته دیگر این بود که کارگردان فیلم، حمید زرگرنژاد، می‌گفت بعضی از تهیه‌کننده‌ها اعتقاد داشتند این فیلم «کله» ندارد که منظورشان بازیگر سرشناس بود! اما خوشبختانه در عمل عکس چنین تحلیلی اتفاق افتاد! چون به نظر می‌رسد مسیر سینمای ایران با تحلیل‌های کهنه و قدیمی دیگر منطبق نیست؛ یعنی فیلم‌ها به شکل کلیشه‌ای که حتما باید هنرپیشه‌ای شناخته‌شده‌‎ داشته باشند، چندان فروش نمی‌کنند و برای فروش بالا به المان‌های دیگری نیاز دارند؛ مثلا در نسل جدید بازیگران معتقدم شما و نوید محمد‌زاده قابلیت بازی در نقش اول را دارید؛ درحالی‌که برخی از ستاره‌های سینما از نظر توانایی در چنین جایگاهی قرار نمی‌گیرند.
ممنونم. این نظر لطف شماست.
 چه شد در فیلم «پایان خدمت» بازی کردید؟
چون نقشم را دوست داشتم، بازی کردم.
 دوست‌داشتنِ نقش یعنی چه؟
آقای زرگرنژاد، فیلم‌نامه را برای من تعریف کرد و ذهنیتی را که از فیلم‌سازی داشت، برای من گفت. حس خوشایندی به من دست داد. انگار فیلم را دیده بود و تعریف می‌کرد. هیچ کجای فیلم برایش گنگ نبود و می‌دانست می‌خواهد چه کار کند. همه‌چیز را خیلی خوب جواب می‌داد و به فیلم‌نامه کاملا مشرف بود. داستان هم طرح خود ایشان بود.
 البته فیلم‌نامه آن را بهروز افخمی نوشته است.
بله. نقشم را خیلی دوست داشتم. نقش یک سرباز ترک که در شیراز خدمت می‌کند و درگیر داستان‌هایی می‌شود.
 شما در آن مقطع که در این فیلم بازی کردید، تازه کارتان را شروع کردید؟
سومین کارم بود.
 برای مثال پاشنه آشیل اغلب بازیگران جوان، فن بیان و لهجه آنان است. مردم کشور ما، به دلیل تنوع قومیت‌ها و به‌ تبع آن ویژگی‌های رفتاری و کلامی منحصر به خودشان که یکی از آنها گویش و لهجه است، توقع دارند وقتی خودشان را روی پرده می‌بینند، ‌همه رفتار و عملکرد بازیگر، مانند خودشان باشد. پس روی لهجه‌شان حساس هستند. فکر نکردید ممکن است از عهده نقشی که لهجه خاصی دارد، برنیایید؟ ‌
خیلی دوست دارم وارد کالبد افراد مختلف شوم. هرچه این کالبد راحت‌تر باشد، سخت‌تر می‌توان واردش شد. نقش این سرباز کلا نقش سختی بود.
 خودتان آذری‌زبان هستید؟ ‌
خیر. ولی خیلی از آنها را خوب می‌شناسم. برایم ایده‌آل بود که نقش فردی ترک‌تبار را بازی کنم؛ چون ترک‌ها را دوست دارم.
 معلم زبان داشتید؟
بله. ایشان در دیالوگ‌هایی که باید به زبان ترکی می‌گفتم مرا راهنمایی می‌کرد. البته در فیلم خیلی با لهجه صحبت نکردم، بیشتر روی آوا کار کردم؛ چون اگر می‌خواستم با لهجه صحبت کنم خیلی کلیشه‌ای می‌شد.
به همین دلیل سعی کردم بیشتر روی آواها کار کنم.
 یکی از بهترین صحنه‌های بازی شما جایی بود که دختر به اصفهان فرار می‌کند. بعد به شما تلفن می‌کند و خبر می‌دهد رفته است. شما که در اتوبوس نشسته‌اید، می‌گویید: «از من فرار کردی یا با من فرار کردی؟». کارگردان چقدر در این پلان به شما کمک کرد؟
به‌هرحال کمک که هست، اما وقتی شما به سوی نقشی پرتاپ می‌شوید، کار، دست‌تان می‌آید. ممکن است هر بازیگری وارد کالبد نقشی شود، به‌ طور غریزی واکنش‌های مربوط به آن نقش را از خود نشان بدهد. من حتی شب‌ها که کار تعطیل می‌شد و به محل اقامت‌مان می‌رفتم، سعی می‌کردم آن آوا‌ها را حفظ کنم.
 منظورم این بود وزنی که به واژه‌ها دادید و روی برخی از حروف تأکید کردید، چیزی مثل شعر خواندن بود؟
این مدل که مثل شعر شده حتما در نظرم بوده که از ناخودآگاهم بیرون زده است.
درواقع دلبرانه با یارتان صحبت کردید؟
دلبرانه یک سرباز ترک‌زبان.
 شما در فیلم به ‌دلیل جنس نقش و طراحی لباس و گریم، فیزیک‌تان به هم ریخت. آیا با این مسئله مخالفت نکردید؟ اصلا مشکلی ندارید لباس‌هایی بپوشید که در تن‌تان زار بزند؟
اصلا. مهم این است که شبیه نقش بشوم.
یعنی تیپ و مدل لباس یا سبک موی سرتان را به گروه تحمیل نمی‌کنید؟
آن‌قدر موهای سرم را درفیلم‌ها زده‌اند که دیگر اختیار و اجازه موهایم دست خودم نیست!
 یعنی نمی‌خواهید خودتان را وارد نقش کنید؟
اگر به درد فیلم بخورد، حتما این کار را انجام می‌دهم. گاهی شما باید کلا وارد کالبد کسی دیگر شوید، ولی گاهی هم باید یک‌سری از خصوصیات خودتان را در نقش یا خصوصیات نقش را در خودتان برجسته کنید.
پس نگاه شما به بازیگری از جنس هنر است نه مادلینگ؟
قطعا این‌طور است.

امیر جدیدی
در مسیر بازیگری چه چیزی برای‌تان مهم‌تر است؟ می‌خواهید به کجا برسید؟
دوست دارم نقش‌ها و فیلم‌های خوب بازی کنم. من برای خودم مسیر دارم، اما انتهایش نقطه ندارد. مسیرم، بازی‌کردن نقش‌های خوب است.
فیلم «پایان خدمت» در کارنامه بازیگری‌تان چه جایگاهی دارد؟ به عبارت دقیق‌تر با بازی در این فیلم چه تجربه‌ای کسب کردید؟
خیلی تجربه خوبی بود. البته تجربه چیزهایی است که در پس ذهن من نشسته و نمی‌توانم در باره‌شان صحبت کنم، اما خیلی خوشحالم که در این فیلم بازی کردم.
حتی برای بازی در آن جایزه جشنواره فیلم فجر را هم دریافت کردید.
بله.
بازیگر نقش مقابل چقدر برایتان مهم است؟
خیلی تأثیرگذار است. همه کمک می‌کنند. خانم نقش مقابلم در این فیلم نقش سختی داشت که به نظر من از پسش برآمد.
 اما به نظر می‌رسد چندان در مقابل نقش شما انعطاف ندارد. به عبارتی هم نقش شما و هم خودش را سیاه‌و‌سفید کرده. نظرتان چیست؟ ‌
نظرم این بود که فیلم در ابتدا طوری پیش برود که بیننده به من حس خوبی نداشته باشد و بعد نظرش عوض شود.
بازی طرف مقابل روی شما تأثیری نمی‌گذارد؟
قطعا تأثیر می‌گذارد، اما من تمام تلاش خودم را می‌کنم کارم را درست انجام ‌دهم.
 در همه‌جا بازیگران مقابل در شکل‌گیری بازی‌ها روی هم تأثیر می‌گذارند، وگرنه تصویر به نمایش رادیویی تبدیل می‌شود؛ بنابراین اگر بازیگر نقش مقابل شما خوب بازی کند، بازی شما هم بیشتر به چشم می‌آید. نظرتان چیست؟
دقیقا همین‌ طور است، اما اصولا درباره بازیگر نقش مقابلم با کارگردان صحبت نمی‌کنم و تابع نظر کارگردان هستم.
خب اگر درنهایت نتوانید با طرف کنار ببایید چه‌کار می‌کنید؟ ‌
ممکن است کار را از دست بدهم، اما سعی می‌کنم اظهارنظر نکنم.
درباره همه کارگردان‌ها چنین رفتاری دارید؟ مثلا در فیلم «اژدها وارد می‌شود»، این اتفاق رخ داد که با کارگردان صحبت کنید که فلان کار انجام شود بهتر است؟
قطعا.
اما به نظر می‌رسد در «پایان خدمت» همه‌چیز حساب شده است و روی کار خودتان متمرکزید، اما در «اژدها وارد می‌شود» اتمسفر چیز دیگری است.
چون مدل بازیگری در این دو فیلم متفاوت‌اند. برای بازی در فیلم «اژدها وارد می‌شود»، بازیگر باید خیلی بیشتر از «پایان خدمت» در خدمت فیلم باشد. وقتی یک نفر فیلم «اژدها…» را می‌بیند باید کل فیلم برایش خوشایند باشد؛ چون فیلمِ تصویر است و بازیگرمحور نیست. اما بازیگران باید ایده‌آل مطلق باشند تا همه‌چیز به چشم بیاید. پس بازیگر باید با ایده سر صحنه بیاید و خوب بازی کند و تماشاگر بگوید عجب فیلمی بود. چقدر موسیقی و بازی و فیلم‌برداری و… خوبی داشت، اما در «پایان خدمت» می‌توان بازیگری را محور فیلم قرار داد.
نگاه شما به سینما دقیق است. چگونه این نگاه شکل گرفت؟ ‌
به هر کاری که می‌خواهم انجام بدهم، فکر می‌کنم. می‌توانستم در «اژدها وارد می‌شود» نقش ساواکی را گل‌درشت بازی کنم، اما دیگر به درد فیلم نمی‌خورد. در «اژدها وارد می‌شود»، سعی کردم حتی وقتی ساواکی عصبانی می‌شود، کلمات را با تناژ پایین بیان کنم؛ درحالی‌که می‌توانستم قاتی کنم و روی میز بکوبم و همه خوش‌شان بیاید، اما فایده نداشت؛ چون به درد فیلم نمی‌خورد.
  در صحبت‌کردن با کارگردان به این نتیجه رسیدید؟
ایشان کار را به خودم سپرده بود، اما با هم صحبت ‌می‌کردیم؛ مثلا در «پایان خدمت» این فضا وجود داشت که قاتی کنم و واکنش‌های عجیب بدهم. اما بازی در «اژدها وارد می‌شود»، بازی‌ای بود که باید همه بازیگران در یک خط بازی می‌کردند یا در فیلمی مثل«آفریقا» شما باید هر کاری که می‌توانید برای نقش انجام دهید. اما در «اژدها وارد می‌شود» باید اندازه بازی کنید. گاهی اندازه زیاد است، اما به درد این فیلم نمی‌خورد. می‌توانستم طوری بازی کنم که همه بگویند چقدر خوب بازی کرد، اما فیلم باید دیده شود. بازی من اگر دیده شود، کلیت فیلم را از خطی که داشت، بیرون می‌آورد. کسی نباید بعد از دیدن فیلم بگوید فلانی چقدر خوب بازی کرد، باید بگوید فیلم خوبی بود و هنرپیشه‌ها هم خوب بازی کردند. این دیالوگ درستی برای فیلم است. اگر جوری بازی کنم که چشم تماشاگر را بدزدم، از فیلم بیرون می‌آید و مرا دنبال خواهد کرد. تماشاگر باید فیلم را دنبال کند و در نبود من مدام با دیگران هم‌مسیر شود. گاهی در یکسری فیلم‌ها این بازی‌کردن به درد می‌خورد؛ چون تو هستی و تو فیلم را پیش می‌بری، اما در «اژدها وارد می‌شود» به خاطر فضای وهم‌آلود، تو باید با اتمسفر فیلم اغوا شوی و در «پایان خدمت» تماشاگر باید با حس تو پیش برود و در آخر بگوید «چه مردی بود».
 مثلا به چارکی به جای اینکه بگویید «جناب چارکی» می‌گفتید «جناچارکی»؛ یعنی کلمه جناب را خُرد کردید. چرا؟
دقیقا. به نکته درستی اشاره کردید؛ مثلا به آقای حقیقی گفتم اجازه دهید بگویم «جناب چارکی» که ایشان موافقت کرد. اما در جای دیگری گفت بگو «آقای چارکی».
همکاری با دیگر بازیگران چگونه بود؟ مثلا نوع بازی همایون غنی‌زاده را می‌شناختید؟
ایشان در تئاتر سوررئال بازی کرده و فکر نمی‌کنم تا به حال رئال بازی کرده باشد. در اینکه کارگردان خوب و بااستعدادی است، شکی نیست. خیلی با هم خوب بودیم. تا قبل از فیلم‌برداری یکدیگر را نمی‌شناختیم. اما الان خیلی زیاد صمیمی هستیم. چون دو ماه در قشم هنگام فیلم‌برداری با هم زندگی کردیم و به نظرم از پس نقش به‌خوبی برآمد.
دنیای فیلم همه چیزش دروغین بود. با وجود اینکه ابتدای تیتراژ فیلم نوشته شده بود «براساس یک داستان واقعی». خب در مراحل بازی فکر نمی‌کردید ممکن است داستان لو برود؟
اصلا چنین فکری نمی‌کردم. چرا باید این‌طور فکر کنم؟ مثل این است که شما بگویید وقتی نقش دزد را بازی می‌کنید، فکر نمی‌کردید که تا الان دزد نیستید؟ به ما می‌گویند زیر زمین اژدهاست و دیگر تمام است.
صحنه‌ای که بچه را بغل می‌کنید جالب بود. انگار سال‌ها بچه‌داری کردید.
اتفاقا همین حرف را مانی حقیقی هنگام آن پلان به من زد و گفت بچه خیلی به تو می‌آید.
درباره طرفداران‌تان چه نظری دارید؟
دستشان را می‌بوسم.
تصور می‌کردید این‌قدر طرفدار داشته باشید؟ ‌
نه واقعا. فکر نمی‌کردم این همه طرفدار داشته باشم. در برابر ابراز احساسات طرفداران هم تشکر می‌کنم. همه اینها لطف مردم است.
ظاهرا جوری به بازیگری نگاه می‌کنید که خیلی به آن نمی‌چسبید؟ ‌
نمی‌دانم! این‌طور نیست که به چیزی نچسبم. اگر سر فیلمی باشم، تمام زندگی‌ام را روی آن می‌گذارم و امکان ندارد فیلم‌نامه دیگری بخوانم. باید کارم را تمام کنم تا بعد کار دیگری را شروع کنم. دست‌کم اینکه نمی‌توانم هم‌زمان دو کار را انجام بدهم. سال گذشته در تئاتر «کالیگولا» سر کار بودم و هیچ فیلم سینمایی بازی نکردم.
 بخش مهم بازیگری در دنیای خارج از فیلم، شهرت و محبوبیت است. به نظرتان جنبه مواجه‌شدن با شهرت را دارید؟
امیدوارم اگر جنبه‌اش را ندارم، مشهور نشوم.
نظرتان درباره فیلم «اژدها وارد می‌شود» در جایگاه مخاطب و نه بازیگرش چیست؟
فیلم را از نظر فیلم‌برداری، طراحی صحنه، کارگردانی، بازیگری، موزیک، صداگذاری و… دوست دارم و خیلی خوشحال هستم در این فیلم بازی کردم.
 «اژدها وارد می‌شود»، آن قدر برایتان مهم هست که شما را سخت‌گیرتر کرده باشد و در هر فیلمی نخواهید بازی کنید؟
با فیلم «اژدها وارد می‌شود» نمی‌شود این کار را کرد؛ چون تا به حال در تاریخ سینما چنین فیلمی ساخته نشده بود. با توجه به کانسپت، پروداکشن، لوکیشن و نوع فیلم، این تیپ فیلم در ایران ساخته نشده بود؛ چنین فیلمی ممکن است دیگر ساخته نشود و کسی جرئت نکند لوکیشن‌هایی این‌چنینی پیدا کند و فیلمی از این نوع بسازد. این خیلی ایده‌آل است. اگر این‌طور باشد دیگر نباید بازی کنم.
 واکنش‌های تماشاگران فیلم در داخل و خارج از ایران چه تفاوتی داشت؟ ‌
واکنش‌هایشان خیلی تفاوت نداشت. خیلی خوشحالم که مردم این‌قدر استقبال ‌می‌کنند؛ مثلا در جشنواره فیلم برلین مردم از فیلم خوششان آمده بود؛ چون از ایران توقع چنین فیلمی را نداشتند.

منبع: شرق / فرانک آرتا

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها