تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۱/۰۷ - ۱۳:۴۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 168433

سینماسینما، آرین نغزگو


«قهرمان» تازه‌ترین ساخته اصغر فرهادی است که این روزها وارد شبکه نمایش خانگی شده؛ او بار دیگر به سراغ طرح موضوعی در نکوهش دروغ و ریا رفته و با چاشنی جامعه‌ای تحت تاثیر رسانه، قصه‌ای متفاوت را روایت کرده است.
اما تازه‌ترین فیلم فرهادی تفاوت‌هایی با آثار پیشین در بحث شخصیت‌سازی و روایتگری دارد، او که فیلمسازی به دور از قضاوت‌گری در شکل‌دهی و خلق شخصیت‌هاست، در این فیلم نوعی از روایت کلاسیک میان خیر و شر را پیش چشمان مخاطب به نمایش می‌گذارد.
فرهادی پس از سال‌ها پرداختن به زندگی طبقه متوسط بار دیگر وارد روایتی از طبقه فرودست جامعه اما با فاکتورهای امروزی شده است، از این رو شیراز را به عنوان جغرافیای قصه‌اش انتخاب کرده تا در فضایی مابین سنت و مدرنیته روایت و عناصر شکل دهنده آن را پیش ببرد.
فیلم جامعه‌ای به شدت بی‌اعتماد را نمایش می‌دهد. آدم‌هایی که در حسادت، مادیات و جاه‌طلبی غرق شده‌اند و در این بین سرخوردگی و سقوط، دستاورد یک قهرمان متزلزل از اجتماعی است که تحمل قهرمان‌ها را ندارد. فیلم همچنین نقش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی را به شکلی بدبینانه در ظهور و سقوط یک قهرمان تعریف می‌کند.
فرهادی در این فیلم، قهرمانش را در شرایط پیچیده انتخابی دشوار قرار می‌دهد. دو راهی‌های اخلاقی که فیلمساز در بازنمایی سینمایی آن‌ تبحر دارد. او شخصیت اصلی فیلمش را در موقعیت‌های پی در پی میان راست و دروغ و انتخاب بین منفعت شخصی یا مصلحت اخلاقی قرار می‌دهد و قهرمانی خلق می‌کند که درونش ضد قهرمانی نهفته است.
شخصیت رحیم با بازی متفاوت و درخشان امیر جدیدی پیش برنده داستان است و فیلمساز با انتخاب زاویه دید اول شخص تلاش کرده تا مخاطب را با لحظه، لحظه زندگی رحیم همراه سازد. رحیم که بنا بر دلایل مالی و با شکایت باجناق سابقش «بهرام» روانه زندان شده باید از فرصت مرخصی دو روزه زندان برای جلب رضایت بهرام استفاده کند.
فیلم با نمایی لرزان از کُریدورهای تاریک زندان آغاز می‌شود. هدف از این دوربین روی دست قصد فیلمساز در مستند نمائیِ روایت است، فرهادی به سیاق همیشگی قصد دارد که شخصیت‌هایش را به رئالستی‌ترین شکل ممکن و از جنس مردم کوچه و خیابان ببینیم، با قصه زندگیشان همراه شویم و البته سهم همیشگی مخاطب در شکل دهی ذهنی (سوبژکتیو) به شخصیت‌ها و قصه به قوت خود باقی است.
در نمای معرف این فیلم، فیلمساز مخاطب را با جغرافیای قصه آشنا می‌کند. رحیم در حال بالا رفتن از پله‌های بی‌انتهای نقش رستم و مقبره خشایارشاه است، اینجا «نشانه‌ای» خلق می‌شود که ایده اصلی فیلم بر آن استوار است. فرهادی با بیانی سینمایی قهرمانش را به قله می‌برد فقط فرصت نوشیدن یک چای به او می‌دهد و سپس بازگشت به پائین رقم می‌خورد این ایده اصلی و پیرنگ فیلم «قهرمان» است.
فرهادی در قهرمان یکبار دیگر سعی در بازنمایی بن بست‌های زندگی شخصیت‌هایش دارد. او خیر و شر را مفهومی مطلق نمی‌بیند. قهرمانِ فیلمش را در سخت‌ترین پرتگاه‌های اخلاقی به چالش می‌کشد و شخصیت مقابلش را نیز اسیر تنگ نظری و بدبینی نشان می‌دهد.
در زمینه فیلمنامه، ضعف‌هایی در تعریف شخصیت‌ها وجود دارد، برای مثال فیلم اطلاعات زیادی از دلایل بدبینی و شاید بُخلِ نهانِ شخصیت بهرام و دختر او به مخاطب نمی‌دهد، روایت فرهادی به بسیاری از شخصیت‌ها مانند دختر بهرام، خواهر و شوهر خواهر رحیم نزدیک نمی‌شود و تمام این شخصیت‌ها در حد تیپ‌های ساده و حاشیه‌ای باقی می‌مانند.
فیلمنامه فرهادی دارای یک مک گافین نیز هست. زنی که دنبال طلاها می‌رود و مشخص نیست مالک اصلی آن‌ها باشد، با وجود اینکه در صحنه‌های بعدی دیگر اثری از این زن و طلاها دیده نمی‌شود اما اولین تعلیق فیلم با کنش این شخصیت شکل می‌گیرد و علت اصلی برای معلول‌های پی در پی این قصه است.
فرهادی که در فیلم‌های پیشین خود مانند جدایی نادر از سیمین و فروشنده مهارتش برای ایجاد تعلیق را به نمایش گذاشته این بار موفقیت همیشگی را ندارد، نخستین تعلیق برای مخاطب درباره شخصیت فرخنده و نقش احتمالی او در ماجرای پس دادن کیف پول ایجاد می‌شود که با پیش‌روی قصه به سرعت از ذهن مخاطب خارج شده و با چرخش زاویه دید به روایتِ «دانای کل»، عشق حقیقی فرخنده در جریان جدل‌ها با برادرش عیان می‌شود و درست همین زمان تعلیق دوم فیلم با ماجرای لو رفتن فیلم‌های درگیری رحیم با بهرام آغاز می‌شود که آن‌هم تعلیق پرکششی نیست.
فیلمساز در خلق شخصیت رحیم، انسانی با تمام ضعف و قوت‌هایش خلق می‌کند. شخصیتی که گذشته او روشن نیست و قضاوت ما بی تاثیر از سرگذشت مبهم او شکل می‌گیرد. او در موقعیتی وسوسه می‌شود، مسیر عافیت خودش را انتخاب می‌کند و پس از ناامیدی از موفقیت تصمیم به انجام عملی اخلاقی-انسانی یعنی بازگرداندن کیف طلاها می‌گیرد.
رحیم شخصیتی توانمند و آشنا به هنر است، او خوشنویس است و در صحنه‌هایی از فیلم اشرافش به موسیقی و ساز نیز به تصویر کشیده می‌شود با این وجود او بیکار است و بحران فعلی او نیز سرانجامِ تلاشش برای راه اندازه یک کسب و کار با پول نزول است که به دلیل کلاه‌برداری شریک کاری‌اش پایانی جز زندان برای او ندارد.
اما لبخند همیشگی و فیزیک تکیده از رحیم شخصیتی ساده لوح به تصویر می‌کشد که مورد سواستفاده قرار گرفته است، رحیم که در ابتدا قصدی برای ایفای نقش یک قهرمان ندارد با خواست مسئولین زندان و موسسه خیریه و با کمک رسانه تبدیل به قهرمان می‌شود و ساده لوحی او در طول این مسیر حتی به فرزند نوجوانش که دچار لکنت زبان است آسیب وارد میکند.
یکی از نقاط عطف فیلم سکانس فرمانداری است. جایی که تنها خواسته رحیم یعنی داشتن یک شغل در فرمانداری که بخشی از قول‌های داده شده به اوست، این شخصیت را در چالشی جدید قرار می‌دهد. مسئول فرمانداری که تحت تاثیر شایعات و فضای مجازی به مثابه یک بازجو با رحیم برخورد می‌کند، او را در موقعیتی پیچیده برای گفتن دروغ‌های بیشتر قرار می‌دهد. اینجاست که دومینوی دروغ‌های رحیم، بحران را در زندگی‌اش سرازیر می‌کند.
قطعا بازی خوب امیر جدیدی در شکل‌گیری درست شخصیت رحیم تاثیر بسزایی دارد، فرهادی یکبار دیگر توانمندی خود در بازی گرفتن را به نمایش گذاشته و از امیر جدیدی که بازیگری با فیزیک قدرتی است یک شخصیت آسیب پذیر و باور پذیر ساخته، همچنین سحر گلدوست که اولین تجربه سینمایی را با این فیلم به دست آورده بازی خوبی در نقش فرخنده ایفا کرده است.
اما به نظر می‌رسد تمام مسیر شخصیت‌پردازی در خدمت سکانس مهمی از فیلم قرار می‌گیرد جایی که رحیم مسیر سوءاستفاده و طرح دروغ‌های جدید تحمیلی را سد می‌کند. او با یک چرخش درونی تصمیم می‌گیرد در مقابل کسانی که برای توجیه چهره خود از فرزند او نیز سوء استفاده کرده‌اند بایستد و بازگشت به زندان را به تقلای تحقیر‌آمیز برای آزادی ترجیح دهد.
در مجموع قهرمان فیلمی با محوریت یک شخصیت اصلی است که بازگشتی به سینمای اجتماعی اصغر فرهادی محسوب می‌شود، فیلم با طرح قصه‌ای چند لایه و یک شخصیت پیچیده، مخاطبش را با مسیر ناهموار زندگی او همراه می‌کند و در این مسیر ذهن مخاطب را به عنوان بخشی از روایت به خدمت می‌گیرد.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها