تاریخ انتشار:1400/06/23 - 14:48 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 161340

سینماسینما، شادی حاجی مشهدی

اگر تماشای سریال «خاتون» را آغاز نکرده‌اید، این نوشته می‌تواند بخش‌هایی از داستان را لو دهد

برای بازنمایی بخشی از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در مدیوم سینما، به یک روایت مستدل، مستند و جذاب نیاز است تا با نقش‌آفرینی بازیگرانی که هر یک در جای درستی قرار دارند، قصه‌ را باورپذیر و قهرمانانش را به یاد ماندنی کنیم. مجموعه‌های انگشت شماری را به یاد می‌آوریم که از این فرمول جادویی بهره برده باشند. شاید آثاری همچون: سربه‌داران، روزگار قریب، درچشمِ باد، کیف انگلیسی، کوچک جنگلی، هزاردستان و شهرزاد را پیش از همه در حافظه تاریخی خود داشته باشیم، اما آن‌هایی را بیشتر از همه دوست داریم که توانسته‌‌ایم با شخصیت‌هایشان همذات‌پنداری کنیم.

جالب است که از منظر روانشناسی در هنر، زنان در مقام قهرمان یا پروتاگونیست‌، بیش از مردان در ذهن مخاطبان ماندگار می‌شوند و شاید به همین دلیل است که به شکلی ناخودآگاه، زنان نمادین بسیاری را در سینما، ادبیات، تاریخ و هنر به خاطر می‌آوریم.

سریال «خاتون» به کارگردانی تینا پاکروان اما، به تعبیری می‌تواند از حیث تلفیق تماتیک، مشابه «برباد رفته»، اثر جاویدان ویکتور فلمینگ و یک ورژن ایرانی از یک درام پرمخاطبِ ملی- تاریخی باشد که همچون نسخه کلاسیک هالیوودی، زشتی‌های «جنگ» را به زیبایی‌های یک قصه «عشقی» پیوند می‌زند. در «خاتون» از همان ابتدا با روایتی حماسی اما زنانه روبرو هستیم؛ روایتی که این‌بار از دریچه دوربین یک فیلمسازِ زن -که از قضا راه پرتجربه‌ و دشواری را تا امروز پیموده – تعریف می‌شود. ما در این سریال با فراز و فرودهای تاریخی ملتی روبرو می‌شویم که رشادت‌ها و از خود گذشتگی‌هایشان، ابعاد تازه‌ای در قالب قصه‌ای جذاب و شخصیت‌هایی آشنا پیدا می‌کنند.

تاکنون شش قسمت از سریال «خاتون» به نمایش درآمده و این مجموعه توانسته علاقه‌مندان بسیاری را با خود همراه کند. برای چشیدن طعمِ گسِ تاریخ باید آن را یک بار دیگر با محوریت زنان مرور کرد، باید نگاهی مادرانه و دلسوزانه به آنچه بر مردم این سرزمین رفته داشت، باید به جای رفاقت‌های به خاک و خون کشیده شده و پیکرهای پر از گلوله در برابر تاریخ ایستاد، باید فهمید وقتی که زنی دست از تمناکردن و خواستن می‌کشد، دیگر عاشق نیست و معنی دیگرِ به زور خواستن و بی‌اجازه تصاحب کردن، تجاوز است. باید دانست زنان برای باور عشق به رفتار عاشقانه دل می‌بندند و نه به کلام مدعی، چرا که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها…

در ابتدای تیتراژ آغازین فیلم جمله‌ای بر صفحه نقش می بندد: «به یاد همه کسانی که در این سرزمین شجاعانه جنگیدند.» این جمله جوهره اصلی و هسته مرکزی این قصه پرتلاطم است. جنگیدن در برابر اشغالگران، شجاعانه ایستادگی کردن برای وطن و در نهایت از خود گذشتگی به وقت عاشق شدن، لایه‌های درونی‌تری از یک درام پر بازیگر را شکل می‌دهد.

در قسمت ششم نوبت به گره‌افکنی‌های رمانتیک قصه می‌رسد؛ می‌بینیم که پدر خاتون در اسارت ارتش متجاوز انگلیس در جنوب است و خاتون در بند ارتش روس در شمال، کمیسر رجب اف مثل یک گرگ گرسنه برای ربودن دل خاتون نقشه می‌کشد، شیرزاد کم جرات و مردد است و خاتون ناامید از عشق شیرزاد، دل بریده و خسته، خود را به دست سرنوشت سپرده است. ارتش روس به قلع و قمع کردن مردم و مبارزان ادامه می‌دهد و کوچه‌های شهر را خونین کرده؛ خاتون حرف‌های ناگفته بسیاری در دل دارد که باید پیش از رفتن به شیرزاد بگوید.

در شش قسمت پخش شده از مجموعه «خاتون» با واقعیت‌هایی از وضعیت آشفته دهه ۲۰ ایران روبرو می‌شویم. کشوری که علیرغم اعلام بی‌طرفی، به اشغال نیروهای شوروی و بریتانیا در‌آمده و پل تدارکاتی مهمی برای نیروهای متفقین و تجهیز جبهه‌ی شوروی محسوب می‌شود. نیروهای شوروی بی‌اعتنا به بی‌طرفی ایران، روز سوم شهریور ۱۳۲۰ از شمال و شرق و نیروهای بریتانیا از جنوب و غرب وارد ایران شدند و همه شهرها را در مسیر خود اشغال کردند و به تهران رسیدند. ارتش مستقر، از هم پاشیده و رضاشاه به اجبار استعفا داد و متفقین، سلطنت را به محمدرضا منتقل کرد. در بحبوحه‌ی این آشفتگی، کشور دچار بحران نان و غله بود و اسیران لهستانی نیز چندی بعد راهی ایران شدند.

خاتون، قهرمان زن قصه، فرزندِ خلفِ یک مبارز سیاسی در تبعید است. شیرزنی که به جبر عشقِ شیرزاد در خانه‌ اربابی‌ همسرش، زیر ذره‌بینِ انتقادهای همیشگی مادرشوهر است. او اهل شعر و کتاب است، تیراندازی می‌کند و زبان فرانسه می‌داند، زنی‌ست‌ که دغدغه‌‌های انسانی دارد و به شرایط زمانه و جامعه خود آگاه است.

او همچنین، مادری است که دردِ مادرانِ رنج دیده وطنش را می‌فهمد و بی‌باکی و درک متقابل از سوی همسرش را به عشقی خودخواهانه و سلطه‌جویانه و آتشین، ترجیح می‌دهد. او در تلاش است عاشقانه زندگی و شجاعانه از عزیزانش دفاع کند.

مجموعه «خاتون» تیپ‌سازی رنگارنگی دارد و در پرداختن به جزئیات درام و پرورش شخصیت‌های اصلی و فرعی موفق است. گواه این مدعا توانمندی و پتانسیل بسیاری از بازیگران این مجموعه برای اجرای موفق نقش‌هایی است که پیشتر در سینما و تلویزیون ندیده‌ایم. اشکان خطیبی در نقش شیرزاد و نگار جواهریان در نقش خاتون در مقام دو دلداده‌ی سرسخت و یاغی، شیمی جذابی دارند. بهناز جعفری در نقش رعنا، با آن لهجه بی‌نقص گیلکی بازی کم‌نظیری دارد و شبنم مقدمی با آن ابروهای قیطانی بالا داده‌ی ارباب خانمی‌اش در نقش فخرالنسا درسطوحی بالاتر از توقع بیننده ایفای نقش می‌کنند، حتی علی فروتن هم دیگر ما را به یاد عمو فیتیله‌ای‌ها نمی‌اندازد و بابک حمیدیان نیز با آن چشم‌های زمردین و نگاه موذیانه، ‌در هیات یک کمیسر اجنبی خوش می‌درخشد.

از یک سو با یک پروژه تاریخی–سیاسی اپیزودیک روبرو هستیم که بین مستندات قابل اعتماد و قصه‌ای پرکشش برای جذب مخاطب در نوسان است و از سویی دیگر به ابعاد مهمی از یک کنشمندی جمعی و عواقب تراژیک آن در یک بزنگاه‌ مهم تاریخی اشاره دارد. اگرچه از پرداختن به برخی از جزئیات مهم تاریخی و تطابق جز به جز آنها با واقعیت صرف‌نظر شده، اما به نظر می‌رسد این رویکرد بیشتر تحت تاثیر بسط داستان پردازانه و سویه دراماتیک فیلمنامه باشد؛ از این‌رو برای بسیاری از مخاطبان جوان‌تری که کمتر به زیر و بم‌های تاریخی این مرز و بوم احاطه دارند، مرور دوباره روزهای ملتهب جنگ جهانی دوم، هنوز هم جالب است.

شاید برای اغلب هم‌نسلان ما که ممکن است دیگر از شنیدن خاطرات روزهای اِشغال از زبان مادر بزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها محروم شده باشند، کندوکاو در کتاب‌‌های تاریخ، حوصله و علاقه بیشتری از پرداختن به روزمره‌گی‌های زندگی مدرن امروزی بطلبد. درواقع مرور دوباره تاریخ در قالب یک قصه جذاب و دیدنی، درباره شور و شجاعت مردم و حوادثی که برای ارتش و دولت ایران در هنگام حضور نیروهای متخاصم اتفاق افتاده در کنار مواجهه با قحطی و سوءاستفاده‌های دیپلماتیک اشغالگران از این سرزمین، درس‌هایی از تاریخ در خود نهفته دارد که امروز هم قابل تاویل و تحلیل است و به همین روی ثبت رویدادها و آگاهی از پیامدهای تلخ جنگ جهانی دوم در روزگاری که دیگر دوست و دشمن تعریف درستی برای ملت‌ها ندارد، می‌تواند پندآموز باشد.

منبع: مجله نماوا

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها