سینماسینما، ترجمه: علی افتخاری
بازیگری شبیه نیکلاس کیج کمتر نظیر دارد. بازیگر ۵۷ ساله برنده اسکار در طول چهار دهه همه کار انجام داده است، از فیلمهای کمدی نامتعارف («پگی سو ازدواج کرد»، «بزرگ کردن آریزونا»، «بوسه خونآشام»، «ماهزده») و فیلمهای درام تحسینشده («ترک کردن لاس وگاس»، «اقتباس»، «احیای مردگان») تا فیلمهای اکشن مجلل («صخره»، «هواپیمای محکومان»، «تغییر چهره»)، فیلمهای ابرقهرمانی تماشایی («روحسوار»، « مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی») و فیلمهای درجه ب عجیب و غریب («مندی»، «رنگ خارج از فضا»). علاوه بر این، کیج این کارها را با ابتکار عمل خاصی انجام میدهد که باعث شده بدیع جلوه کند؛ هم جوایز زیادی بگیرد و هم با تحسین منتقدان روبرو شود. در صنعتی که اغلب به همرنگی با جماعت و سازگاری بها میدهد، کیج جزو نادرترین نمونهها است: یک فوق ستاره عنانگسیخته با شخصیتی بزرگتر از اندازههای متعارف و کاریزمای بینظیر که تقریباً با هر ژانری راحت است، حتی در شرایطی که بهشدت به خودش وفادار است. این کلید بزرگی و جذابیت ماندگار او است.
«خوک» (Pig) تازهترین پروژه او که از ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۱ در سینماهای آمریکا اکران شد، کیجِ کلاسیک را فراتر از محدودههای تعریفشده نشان میدهد. او در اولین فیلم بلند داستانی مایکل سارنوسکی نویسنده و کارگردان، نقش رابین «راد» فلد را دارد، مردی که قبلاً در پورتلند سرآشپز بود و حالا از اجتماع فاصله گرفته و بهتنهایی در کلبهای در اعماق جنگلهای اورگن در غرب آمریکا زندگی میکند. او با کمک خوکِ پرواری خود که خیلی دوستش دارد، در جنگل ترافل (قارچ دنبلان) پیدا میکند و به امیر (با بازی الکس ولف)، مردی جوان و بیتجربه که مواد غذایی کمیاب رستورانهای درجه یک را تأمین میکند، میفروشد. وقتی یک شب خوک محبوب رابین توسط مهاجمانی ناشناس دزدیده میشود، او ناخواسته ناچار میشود دوباره به دنیای متمدن پورتلند پا بگذارد تا خوک خود را پیدا کند.
فیلم در یک چرخش غافلگیرکننده و کاملاً تکاندهنده برای تماشاگرانی که انتظار واکنشی خشن به سبک سری فیلمهای «جان ویک» را دارند، خود را بهعنوان مکاشفهای غمانگیز درمورد از دست دادن، اندوه، هنرهای آشپزی، و چیزهایی که واقعاً به زندگی ارزش و معنا میدهد، ثابت میکند. «خوک» یک فیلم آرام و دلخراش است که برای شادی، همراهی و رضایت خاطر پرپر میزند.
فیلم همچنین زمینه را برای یکی از بهترین نقشآفرینیهای کیج فراهم میکند. او در نقش یک شخصیت مضطرب، چشمهای از رنج، ترس و اندوه را پیدا میکند که با حالتها و اعمال کوچک و ساکت آشکار میشود. کیج بهتدریج، درون ترسیده راب را آشکار میسازد، و روند کار را به یک ویترین زیبا و ظریف از نشان دادن بجای حرف زدن، تبدیل میکند. نقشآفرینی او با نگاههای نگران و زبان بدنِ یک فرد ازپادرآمده، و یک خستگی که همه کارها و حرفهای او را در برمیگیرد، آسیب و خشم را ساطع میکند. فیلم با کارهای عجیب و غریب اخیر کیج فاصله دارد و همزمان مملو از انرژی متمایز اوست که جایگاه او را بهعنوان یک هنرمند بسیار غیرمتعارف تأیید میکند.
بازیگر افسانهای در این گفتوگو درمورد خیلی چیزها صحبت کرده است: بازگشت به اصول دراماتیک، استقبال از چالشهای نقشآفرینی و همکاری با یک فیلمساز فیلم اولی.
صحنهای در «خوک» هست که در آن راب شخصیت شما به یک سرآشپز توضیح میدهد که نمیتواند برای دیگران زندگی کند، چون «ما چیزهای زیادی نداریم که واقعاً به آنها اهمیت دهیم.» آیا برای شما فیلمها هنوز یکی از همین چیزهاست؟ و فلسفه شما هم هست – درنهایت، باید کارها را به دلایلی انجام دهید که واقعاً برای شما اهمیت دارد؟
دلیل این که در «خوک» بازی کردم این است که میتوانم با شخصیت راب ارتباط برقرار کنم. من این شخصیت را درک کردم، این مرد را درک کردم. احساس کردم تجربه زندگی، خاطرات و حتی رابطهی مثلاً با گربه یا سگم – که دیگر با من نیست – را دارم که بتوانم این داستان را به روشی بیشباهت با بازیگری، بیان کنم. همهچیز فقط خودش را نشان داد. وقتی با مایکل (سارنوسکی) کارگردان فیلم ملاقات کردم، احساس کردم ازنظر لحن، علایق مشابه داریم.
و بله، من در نقطهای بودم که همه ملزومات بازی در این نقش را داشتم. داشتم. به همهچیزهایی که تجربه کرده بودم نگاه میکردم، و واقعاً به دنبال چیزی بودم که با نقشآفرینی در فیلم نشان دهم – جایی که میدانید نقش برای شماست. در اینجا تنها چیزی که برای من جالب بود ارتباط آن با رابطه من با گربهام بود، یا داستانی که میخواستم بگویم، بدون این که هیچ صدایی از بیرون آن را خراب کند.
فیلمنامه «خوک» پس از مدتها اولین چیزی بود که خواندم و دیدم همه این ویژگیها را دارد. به خودم گفتم، «خوب، من میتوانم این کار یا آن کار را انجام دهم، و سرگرمکننده است و به نظر میرسد مردم هم از آن لذت میبرند.» اما این تنها کاری نیست که میتوانم انجام دهم. من مدتها خیلی سخت تلاش کردم که یک سبک نقشآفرینی «کابوکی غربی» اپرایی خلق کنم، چون سعی میکردم قالب طبیعتگرایی را بشکنم، اما فکر میکنم در جایی از راه، بعضی دوستان در رسانهها فراموش کردند که من در عین حال میتوانم یک نقش را خیلی آرام و درونی بازی کنم. این چیزی بود که احساس کردم باید به آن برگردم. باید به آن برمیگشتم چون میتوانستم از کابوکی غربی بیشتر لذت ببرم، و همچنین اشتیاقم را به فیلمهایی که با آنها بزرگ شدم و به من انگیزه میدادند، دوباره زنده کنم، فیلمهایی مانند «کابوی نیمهشب» و «مردم عادی» که بسیار متفکرانه بودند.
«خوک» برای من، بازگشت به آن سبک نقشآفرینی بود، و من میخواستم به آن برگردم. و راستش را بخواهید، الان این همهچیزی است که میخواهم انجام دهم. واقعاً میخواهم روی روان و درام تمرکز کنم. این عشق من است و همیشه همینطور بوده است. بنابراین، بله، وقتی در صحنهای که شما به آن اشاره کردید بازی میکردم، این حس را داشتم که میتوانم با آن صحنه ارتباط برقرار کنم، چون من آنچه را که راب تجربه کرده، گذراندهام. چیزی که به زیبایی درباره آن خیلی توضیح داده نمیشود و ضمنی است. فکر میکنم راب در جایی از راه دیگر علاقه ندارد کاری را که بقیه از او میخواهند، انجام دهد. آن صحنه، و آن کلمات، خودشان را به آنچه من خودم احساس میکردم، قرض دادند.
مسیر کاری اخیر شما کمک کرد با راب احساس نزدیکی کنید. او هم یک فوق ستاره مشهور است که حالا در یک گوشه دنیا که خودش انتخاب کرده، کارهای شخصی انجام میدهد؟
بدون تردید به نکته خیلی درستی اشاره کردید. دقیقاً همین است. زمانی بود که در سه یا چهار فیلم جری بروکهایمر یا هر فیلم دیگری کار میکردم، و این برای من جالب بود چون این کار را نکرده بودم. و به نظر میرسید در ذهن برخی آدمها، در صنعت و همچنین رسانهها، این علامت سؤال ایجاد شده بود که آیا من حتی میتوانم یا نمیتوانم این کار را انجام دهم. از دید خودم، همیشه بازیگری بودم که مانند یک قهرمان اکشن عمل میکند، فقط برای این که ببیند میتواند کاری را انجام دهد یا نه؟ میتوانم با شان کانری در یک فیلم بازی کنم و با او جلوی دوربین بروم؟ یا میتوانم نقش یک «کلهشق» جنوبی را که وقتی در لانگ بیچ، کالیفرنیا، بچه بودم و آرزویش را داشتم، بازی کنم. من مدرسه میرفتم و با خودم فکر میکردم آیا میتوانم این کار را انجام دهم؟
من از طرفداران فیلمهای قدیمی چارلز برانسون بودم، و هنوز هم هستم، که شبها پخش میشدند، و کلینت (ایستوود) یا برانسون را در این فیلمها میدیدم، مثل فیلم «دکتر نو»، و فکر میکردم بازی در این فیلمها باید جالب باشد. اما این اولین عشق و علاقه من نبود. من بازیگر شدم چون جیمز دین را در «شرق بهشت» دیدم، و فروپاشی عصبی او در آن فیلم روی من تأثیر گذاشت، وقتی سعی میکند پول را به پدرش بدهد و پدر او را قبول نمیکند. آن صحنه بیشتر از هر چیز دیگر روی من تأثیر گذاشت. بیشتر از هر آهنگ راک، بیشتر از هر سمفونی کلاسیک، بیشتر از هر نقاشی. بنابراین ریشههای من، اشتیاق واقعی من، همیشه درام بود.
من باید به آن برمیگشتم، و احساس کردم «خوک» واقعاً به من فرصت داد تا اولین علاقه خودم در سینما را کندوکاو کنم، و این کار را به شیوهای انجام دهم که حس کنم در لحظهای از زندگی شخصیام هستم، جایی که نیاز ندارم بازی کنم. میخواستم بدون از هر نوع استفاده از جلوههای ویژه، نقشآفرینی نمایشی یا هر چیز دیگری، طنینانداز شود. این نقش بیشتر درمورد بازگشت به دنیای کوچک، چه داخلی و چه خارجی است، و این که ببینیم با چه چیزی میتوان ارتباط برقرار کند.
مقدمهچینی خالص «خوک» یادآور سری فیلمهای «جان ویک» است، اما فیلم هر نوع انتظار تماشاگر برای خشونت انتقامجویانه را کاملاً از بین میبرد. فکر میکنید «خوک» در دل خود یک داستان عاشقانه را روایت میکند؟
بله، و ونسا بلاک (تهیهکننده) یکی دیگر از کسانی است که با این تعبیر موافق است، این که «خوک» یک داستان عاشقانه است. از یک طرف مردی را میبینیم که حیوان خانگیاش بهترین دوست اوست. و از طرف دیگر داستانی عاشقانه درباره ارتباط او با بهترین دوستان است. با ادامه فیلم، رابطه راب با شخصیت امیر شکل میگیرد و آنها بهنوعی به بهترین دوستان هم تبدیل میشوند.
من فیلمهای «جان ویک» را ندیده بودم و علاقهای هم نداشتم که ببینم. فکر نمیکنم حتی یک تیر هم در فیلم ما شلیک شود. این فقط بازگشت به آرامش و مکاشفه برای بازی در فیلم بود، نه این که بگویم «جان ویک» عالی نیست، اما من بیشتر به «خوک» فکر میکنم تا «جان ویک». و میدانم سازندگان «خوک» نیز هرگز «جان ویک» را در ذهن خود نداشتند. تنها نحوه تأثیر شخصیت جان ویک روی تماشاگران باعث شد این ذهنیت به وجود بیاید که «بیایید نقاط را به هم متصل کنیم، یک خوک گمشده هست و یک سگ گمشده.» اما درواقع هیچ ارتباطی بین «خوک» و سری فیلمهای «جان ویک» وجود ندارد.
چقدر درمورد جستجوی ترافل تحقیق کردید؟ بخش زیادی از این موضوع در فیلمنامه بود؟
خیلی روی ترافل و راههای پیدا کردن آن وقت نگذاشتم. کاری که انجام دادم این بود که با چند سرآشپز در پورتلند دیدار و درمورد علاقه آنها به آشپزی تحقیق کردم. غذا برای من خیلی مهم است، و فکر میکنم این موضوع در فیلم نیز بهخوبی دیده میشود. اهمیت دادن و عشق به غذا، نهتنها برای گذران زندگی، بلکه بهعنوان یک قالب هنری معنوی. مدتی را به تحقیق درباره این مسئله گذراندم. همانطور که گفتم، غذا برای من مهم است و سپاسگزارم که معلمهای خوبی داشتم که به من کمک کردند.
«خوک» اولین فیلم بلند داستانی مایکل سارنوسکی است. همکاری با فیلمسازی که میخواهد اولین فیلمش را بسازد، دلهرهآور است یا هیجانانگیز- مخصوصاً درمورد فیلمی که به نظر میرسد لازم است بین کارگردان و بازیگر اعتماد زیادی وجود داشته باشد؟
من این مزیت اضافه را داشتم که میدانستم فیلمنامه نوشته خود مایکل است. من و او با هم ناهار خوردیم و درمورد معنی فیلمنامه، مکالمهای خیلی آرام و صمیمانه داشتیم؛ این که فیلمنامه چطور روی من تأثیر گذاشت و چطور دوست دارم نقش راب را بازی کنم. خیلی آسان به نظر میرسید. فیلمنامه به لحاظ روایی هیچچیز اجباری نداشت و من اعتقاد زیادی داشتم که ما میخواهیم فیلمی با همان ویژگی بسازیم. من اغلب آن را با یک هایکو سینمایی مقایسه میکنم، جایی که فاصله بین هجاها بهاندازه خود هجاها مهم و یادآورنده است. ۵-۷-۵. استفاده بسیار پراکنده از دیالوگ، و حتی استفاده پراکنده از نماها. چیزی که دوربین روی آن تکیه میکند، با نقشآفرینی تقویت میشود. فکر میکنم این نکتهای بود که خیلی درمورد آن فکر شد، و باعث شد من یک نفس راحت بکشم.
بسیاری از کارهایی که در سالهای اخیر انجام داده بودم بیشتر جلوه بیرونی داشت، و نقش راب فرصتی بود برای این که نفس بکشم و برای مدت کوتاهی اکسیژن را نگه دارم، و حس کنم، دم، بازدم، و اجازه بدهم این روند، کند و متفکرانه و ملایم باشد. من و مایکل به یک اندازه نسبت به داستان مشتاق بودیم. بنابراین در پاسخ به سؤال شما، من اصلاً نگران دیدگاه او نبودم. هیچکدام از آن مزخرفات «اوه، او یک فیلماولی است» به ذهنم خطور نکرد. به خودم گفتم، «او این فیلمنامه زیبا را نوشت که تقریباً حس یک هایکو را دارد، و ما میخواهیم فیلمی بسازیم که هر دو از آن لذت ببریم.»
این که در مقام بازیگر، به قول خودتان اکسیژن را نگه دارید و از یک نقشآفرینی بهمراتب بیرونیتر فاصله بگیرید، چالش بیشتری دارد؟
نه، آرامشبخش بود. بازگشت به نوع دیگری از سبک نقشآفرینی بود که من آرزویش را داشتم. این به معنای دست کم گرفتن کارهای کابوکی غربی نیست که من انجام میدهم، که آن هم با طراحی است، چون به چالش کشیدن نقشآفرینی در فیلم بهعنوان سبکی که فقط طبیعتگرایی نیست، علاقه دارم، اما احساس کردم وقت آن رسیده که به برخی تماشاگران و همچنین خودم یادآوری کنم که من هم میتوانم با این قلممو نقاشی کنم. نه این که من پیکاسو هستم؛ نیستم. اما یادم میآید یک بار از پدرم پرسیدم، «پیکاسو – چون او پرترههای بسیار عجیب و غریب، سورئالیستی و انتزاعی میکشید – میتواند در قالب فوتورئالیسم هم نقاشی کند؟ و پدرم جواب داد، «آه، بله، او خود را از قالب رها کرده است.» بنابراین من به خودم میگفتم، «خوب، من میخواهم سعی کنم و ببینم با نقشآفرینی در فیلم هم میتوان این کار را انجام داد.» و آن را بررسی کردم، اما وقتش شده بود که به چهرهپردازی فوتورئالیستی آرام برگردم. باید این کار را برای خودم انجام میدادم، و فکر میکنم باید به بعضی دوستان در رسانهها یادآوری میشد که من میتوانم این کار را انجام دهم. بنابراین زمانبندی درست بود.
منبع: اسکوایر (نیک شگر)/ مجله نماوا
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- بزرگترین شکستهای تجاری سینما در سال ۲۰۲۲
- بازگشت «کرودز» به صدر جدول باکس آفیس/ سقوط «زن شگفت انگیز ۲» در گیشه
- هشت فیلمی که جز شرمندگی ثمرهای برای سازندگانشان نداشتند
- انیمیشن «کرودها: یک عصر جدید» صدر نشین گیشه سینماهای آمریکا
- نیکلاس کیج اولین سریالش را بازی میکند
- نقشی که فقط نیکلاس کیج میتواند آن را ایفا کند
- نیکلاس کیج به «سرزمین عجایب والی» پیوست
- دو فیلم ایرانی در فهرست فیلمهای منتخب سال ۲۰۱۹
- مروری بر سینمای مانی حقیقی در جشنواره اسلو
- حسن معجونی بهترین بازیگر جشنواره سیتگس شد
- ناراحتی شدید نیکلاس کیج از شوخی با تصویر او در یک فیلم + عکس
- نیکلاس کیج جشن فیلم فانتزی را با خون به پایان میبرد
- احمد طالبینژاد در گفتوگو با سینماسینما/ «خوک» یک فیلم مشکوک است
- پیمان یزدانیان در گفتوگو با سینماسینما/ موسیقی و داستان «خوک» در یک مسیر هستند
- پریناز ایزدیار در گفتوگو با سینماسینما/ «خوک» یک اثر ویژه در سینمای ایران است
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش