سینماسینما، نویسنده: پیتر دبروژ/ ترجمه: ماریا تابع بردبار
اگر این فیلم را ندیدهاید، این نوشته میتواند بخشهایی از داستان را لو دهد
خاویر جیانولی با اقتباس از یکی از شاهکارهای بالزاک در ادبیات فرانسه دنیایی را به تصویر میکشد که پژواک عجیبی در زمانهی ما پیدا میکند.
در فرانسه، نامهای راستینیاک و روبامپره، حتی این روزها هم نمادین عمل میکنند؛ دو شخصیت نمادین که تصویرگر جنبههای متضاد یک رذیلت اخلاقی هستند. هر دو شخصیت برجستهی مجموعه قصههای کمدی انسانی نوشتهی اونوره دو بالزاک، تازه به دوران رسیدههایی جاهطلب و آدمهایی بیاهمیت از تبار نجیبزادههایی معمولی هستند که اوایل قرن نوزدهم سر و کلهشان در پاریس پیدا میشود و در مسیر رسیدن به اوج، آبرو و شرف خودشان را به خطر میاندازند. این استراتژی به نفع راستینیاک عمل میکند؛ اما برای لوسین دو روبامپره اینطور نیست. جزئیات صعود سریع و سقوط تحقیرآمیز او در شاهکار اقتباسی از بالزاک به خوبی به تصویر کشیده شده است: فیلم توهمات گمشده ریلهای ترن هوایی را برای این بازگویی سینمایی مجلل و بسیار رایج تدارک میبیند.
اقتباس از بالزاک برای هیچ فیلمسازی کار کمی نیست و کارگردان با کاستن سه جلد (و بیش از ۷۰۰ صفحه) که ممکن است فیلم دو ساعت و نیمهی توهمات گمشده را به خطر بیندازد، میلیونها انتخاب دارد. انتخاب بازیگر بسیار مهم بود – او زیرکانه از کشف تابستان ۸۵ استفاده کرد و بازی نقش لوسین را به بنجامین ووازن سپرد و بازیگران مطرح (از جمله ژرار دوپاردیو و خاویر دولان) را کنار این تازه وارد با استعداد قرار داد – اما تصمیم مهمتر فیلمساز تاکید بر حرفهی مخفی شخصیت اصلی یعنی روزنامه نگاری بود.
برای مخاطب روشن میشود که هیچ چیز جدیدی در مورد اخبار جعلی وجود ندارد و اگر مخاطبان امروزی بفهمند رسانهها دو قرن پیش چقدر قدرتمند – و چقدر فاسد – بودند احتمالا شوکه میشوند. بالزاک زمان وقوع این داستان را سال ۱۸۲۱ تعیین کرد، درست زمانی که چاپخانهها امکان تولید انبوه اطلاعات نادرست را فراهم میکردند و هنرمندان تاثیرگذاری که همهی آثارشان به فروش میرفت، رویاهای خود را برای آفرینش ادبیات بزرگ واقعی کنار گذاشتند و به جای آن به تأثیرگذاری صرف و جذب مخاطب بسنده کردند. فیلمنامهی پر روایت جیانولی میگوید: «پول عضو جدیدی از خاندان سلطنتی بود و هیچکس نمیخواست سر آن را ببرد.» فیلمنامهی وزین جیانولی بهترین و مهمترین دیدگاههای استاد، البته استاد بالزاک را با فکری باز و روشن در خود میگنجاند.
در آن زمان، رماننویس در معرض بازتابهای منفی در مطبوعات زرد بود: همیشه این احتمال وجود داشت که جنجالی مطبوعاتی برپا شود. اکنون، جیانولی بالزاک را پس از آن همه سرخوردگی و نومیدی پیروز و سربلند از کار در میآورد: «توهمات گمشده» منتقدان بالزاک را شارلاتان میداند و نشان میدهد چگونه ممکن است هر نقدی را در خدمت به یک دستور کار پیچاند و بدتر از آن، چقدر به راحتی میتوان افکار عمومی را دستکاری کرد. این درام ممکن است به شدت درگیر لباسها و کالسکهها به نظر برسد؛ اما تمام مخاطرات یک فیلم گانگستری مدرن را به جان میخرد و به روزنامهنگاران قلم فروش نقش ضدقهرمان را میدهد.
فرانسویها میگویند: «هرچهقدر چیزی بیشتر تغییر کند، بیشتر ثابت میماند.» هنگامی که فیلم در آنگولم شروع میشود، لوسین آرمانگرا خود را شاعر تصور میکند. یک حامی ثروتمند، لوئیز دو بارژتون دوست داشتنی و تنها (سِسیل دو فرانس)، تلاش های او را تشویق و تحسین میکند. لوئیز به هنر اعتقاد دارد و از مجموعهای کوچک از غزلهای لوسین حمایت میکند که تا حدودی از روی بی احتیاطی «به او» تقدیم شده است. همهی اشخاص حاضر در سالن میتوانند بفهمند منظور او چه کسی است.
در نگاه نویسندهای جوان، دیدن اثر خود به صورت چاپ شده اعتباری عظیم است، خواه واژههایش شایستگی چاپ شدن روی کاغذ را داشته باشند یا نه. بعد از اینکه لوئیز هزینهی چاپ مجموعهی «گل مینا»ی شاعر را تامین میکند، لوسین اعتماد به نفسش را از دست نمیدهد. اما رابطهی خاص آنها – یا حداقل بُعد اروتیک آن – عمری کوتاه دارد. وقتی شوهر تحقیر شدهی لوئیز پروژهی شخصی او را کشف میکند، لوسین به اجبار به پاریس میرود تا ثروت را در آنجا جستجو کند.
لوسین دو روبامپره با استفاده از نام خانوادگی مادرش به ایدهآلیستی مصمم به نوشتن رمان تبدیل میشود و از بدبینی و منفیبافی دست میکشد. در این میان لوسین جاهطلب و بیشرم همهی فرصتهای شهرت، ثروت و عشقی را میآزماید که یک شهر مدرن در خود دارد. لوسین برای اولین بار به اپرا دعوت میشود سپس در اولین بازی خود تصور هر حرکت اشتباهی را ممکن میکند: او روی یک تغییر ظاهر احمقانه سرمایهگذاری میکند، از آداب اپرا چیزی نمیداند و با رفتارهای متمایل به جناح چپش لوئیز و دخترخالهی باوقارتر او، مارکیز دِسپار بدنهاد (ژَن بالیبار) را معذب میکند. مارکیز نفرت و بدجنسیاش را پشت فروتنی ظاهرا مودبانهای پنهان میکند.
سکانس اپرا باید شما را متعجب کند، زیرا لوسین همچنان صمیمی را نشان میدهد که در گودال مارِ اشراف پاریسی تحقیر شده است. آمریکاییها عاشق داستانهای از فرش به عرش رسیدن هستند، اما موانع طبقاتی در فرانسه به مراتب نفوذناپذیرتر از این حرفها هستند. این فیلم لوسین را به تصویر میکشد که از میانبر به اوج میرسد – و بعداً او را به همین دلیل مجازات میکند -. جنبههایی از «همشهری کین» در داستان او وجود دارد، بهویژه در نگاه شکاک به مطبوعات، اگرچه نتیجه آنقدرها هم بد نیست. بالزاک معتقد به از نو ساختن وتغییرات کلی است و تجربهی لوسین را در پاریس به آموزشی اخلاقی تلقی می کند.
وقتی داستاننویسی لوسین را به جایی نمیرساند، با دوست شدن با سردبیر معمولی یک روزنامه – اتین لوستو (با بازی فوق العادهی ونسان لاکوست) – که فهمیده است چگونه با قلم خود امرار معاش کند، در انتظار فرصت میماند. اتین با تشخیص نسخهی خام و بیتجربهی خودش در لوسین، او را میپذیرد و راه و چاه این پیشه را به او نشان میدهد. اتین توضیح میدهد که کار او «این است که سهامداران روزنامهها را ثروتمند کند، به نحوی که کلی پول به جیب بزنند». اگر سهامداران درآمدی داشته باشند، اتین هم در ازای مقالات و نقدهای تحسینآمیزش از کمکهای مالی آنها بینصیب نمیماند.
هر دو مرد روسپیهای خیابانهای پاریس را به بوتهی قضاوت میکشند و این طنز را نادیده میگیرند که خودشان با فروش نوشتههایشان به بالاترین قیمت پیشنهادی، حتی بیشتر از روسپیها در معرض خطر هستند. درست در همان برهه از تاریخ فرانسه، تأثیر آنها بسیار زیاد و ارزشمند است و اتین از این تاثیر برای تفهیم کردن دوست دختر معصوم و پاکش استفاده میکند. الگویی که لوسین به زودی از آن پیروی میکند و میکوشد احساسات خود را نسبت به لوئیز را در کورالی (سالومه دوائل) دفن کند، کورالی بازیگری است که اولین تجربهی حرفهای و با کیفیتش را پشت سر میگذارد. ابتدا اتین از لوسین دعوت میکند تا نمایش کورالی را ببیند و ارزیابی کند و روشن شدن تکلیف تضاد منافع او، مسیر شغلی هر دوی آنها را در مسیر صعودی قرار می دهد.
جیانولی که عاشق همه چیز تئاتر است (روایت او از داستان فلورانس فاستر جنکینز، «مارگریت»، بهتر از نسخهای است که مریل استریپ در آن نقش آفرینی میکند) برای تماشاگران روشن میکند که چگونه درآمد نمایشها از طریق تشویق و رشوه به دست آمده یا از دست رفته است. دویست سال بعد، این مورد نه تنها از بین نرفته است، بلکه پیچیدهتر هم شده است. دنیای کورالی هر چه قدر هم که جذاب باشد، اما ایفاگر نقش پرتکنندهی حواس برای جاهطلبیهای ادبی سرکوب شدهی لوسین و عشق او به لوئیز است.
لوسین به واسطهی اتین با یک ناشر (دپاردیو) آشنا میشود و به نقد و بررسی نویسندهی رقیب، ناتان (دولان)، میپردازد، گویی ناتان نقش وجدان خفتهی لوسین را بازی می کند. لوسین خود را در موقعیتی میبیند که میتواند آخرین رمان رقیبش را نابود کند، اما به جای ضربه زدن به آن – زیرا او در این مرحله چیزی فراتر از یک مافیای جوان نیست – او شایستگی کتاب را در مییابد و از آن کار چشم پوشی میکند. بالزاک به خاطر گناهان دیگرش، لوسین را به این راحتی رها نمیکند، اما همین یک عمل مهربانانه ممکن است چیزی باشد که او را در نظر ما رستگار می کند.
منبع: ورایتی، ۶ سپتامبر ۲۰۲۱
https://variety.com/2021/film/reviews/lost-illusions-review-illusions-perdues-1235057169/amp/

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظرات شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- برای دومین دوره؛ ایریس نوبلوخ رئیس جشنواره کن شد
- مجوز ساخت سینمایی برای ۸ فیلمنامه صادر شد
- اکران آنلاین «بچه زرنگ» از ۵ فروردین
- میزبانی عمارت نوفل لوشاتو از بیش از ۵۰ هزار مخاطب در سال ۱۴۰۳
- بیست و یکمین جشنواره تصویر سال در ایستگاه پایانی/ برگزیدگان معرفی شدند
- هومن عظیمی مدیرکل مطبوعات و خبرگزاریهای داخلی شد
- درباره سریال جاسوسی «سازمان »با تم روانشناختی
- راهیابی انیمیشن ایرانی به جشنواره هپی ولی آمریکا
- از ۲۵ فروردین؛ سریال هومن سیدی به شبکه نمایش خانگی میآید
- مهدی مسعودشاهی درگذشت
- نمایش «مرسی آقای لانگلوا» در شب فرهنگی ایران و فرانسه
- پایان مهلت ثبتنام بخش رسمی جشنواره کن/ فیلمهایی که شیفتگان سینما را مشتاق جشنواره فرانسوی میکند
- به کارگردانی گرتا گرویگ؛ جیمز باند سابق به دنیای نارنیا میرود
- ترویج فرهنگ نیکوکاری با حمایت همراه اول از بیماران پروانهای
- معرفی بستههای ویژه رومینگ نوروزی همراه اول
- دیوان عالی کشور تایید کرد؛ حکم قصاص و زندان عاملان قتلِ داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
- ۵ فیلم کوتاه ایرانی در بخش رقابتی جشنواره سوئیس
- اسپانسر ساسی مانکن و معاویه کیست؟
- در دومین هفته اکران؛ تیزر «هفت بهارنارنج» منتشر شد
- پروانه ساخت غیرسینمایی برای ۹ فیلمنامه صادر شد
- هفت نکته از جشنواره ۴۳ فیلم فجر/فیلمسازی به مثابه شغل کارمندی
- ناگفته های منوچهر شاهسواری از سریال در پناه تو
- بلاگرهای سینمایی، بلایی سینمایی
- فوت «اشرف سادات» فیلمهای داودنژاد/ بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم دوبی درگذشت
- فوت بازیگر «هری پاتر» و «دکتر هو»/ سایمون فیشر-بکر درگذشت
- همراه اول و وزارت نفت برای هوشمندسازی صنعت نفت و گاز تفاهمنامه امضا کردند
- همراه اول و دانشگاه علموفرهنگ تفاهمنامه همکاری امضا کردند
- مجوز ساخت سینمایی برای ۸ فیلمنامه صادر شد
- سومین دوره جایزه همراه اول برای رسالههای برتر مهندسی برق و فناوری ارتباطات برگزار میشود
- یادداشت کیوان کثیریان/ نامهای به ساترا؛ جهانِ تصویر، تحت کنترل شماست
عالی بود. رمان را سالها پیش خوانده بودم و شخصیت شاعر جوان و مادام ثروتمند، دو شخصیت رمان زنبق درهء بالزاک را تداعی میکرد. امشب از تمام عوامل فیلم، کارگردانی، بازیهای قدرتمند، فیلمبرداری، موسیقی، همه و همه بسیار لذت بردم. ممنون از نقد خوبتان