سینماسینما، محمدرضا امیر احمدی
کفایت مذاکرات
کمدی بیمایه و کلیشهای و فیلمفارسیوار، که جایش در اکران عمومی است. از تصمیمهای غریب هیأت انتخاب که چنین فیلمی را انتخاب میکنند. ابتذال محض. فیلمنامهای برای نقد به واقع وجود ندارد. هر چه هست مشتی شوخی بیمزه و حال به همزن که مثلاً قرار بوده خوشمزه جلوه کند، و فرسنگها از درآوردن یک موقعیت کمدی متعارف دور است. چون سازندهاش سهیل موفق، دنیایش چیز دیگری است. این که فیلمش چقدر در گیشه میفروشد، و اینکه بحرانی که سینمای ایران را گرفت به دامن او نگیرد. وقتی رویا و آرمانی برای فیلمسازی در سر نداشته باشی، زمانی طرحی برای تولید فیلم نداری، آن زمان فیلم مهملی مثل «کفایت مذاکرات» درست میکنی، تا میخی بر تابوت کار فیلمسازیات کوبیده باشی.
اسفند
ساختهی دانش اقباشاوی، روایتی است از زندگی و تلاشهای شهید علی هاشمی در شناسایی و طرحریزی عملیات خیبر در قرارگاه سری نصرت. این عملیات که یکی از مهمترین نبردهای ایران در دوران جنگ تحمیلی بود، با هدف فتح جزایر مجنون انجام شد. فیلمی که خواسته مقطعی حساس از زندگی شهید علی هاشمی، یکی از فرماندهان دوران جنگ را به تصویر بکشد، اما نتیجه فیلمی شعاری، در ردهی فیلمهای زندگینامهای سفارشی این گونه است.
چالش فیلمنامهای فیلم در ایجاد هماهنگی میان بومیان خوزستان و رزمندگان ایرانی است که در نهایت به فتح جزیرهی فاو میانجامد. مشکل اینجاست که تصویر کردن چنین چیزی احاطه بر شخصیتسازی، و تسلط بر طراحی داستان میخواست، که فیلم از همهی اینها به دور است. کندی روایت و نارسایی در ایجاد تعلیق دراماتیک، هر تلاشی را برای فضاسازی داستانی از بین برده.
وقتی با شخصیتهایی روبرو هستی که به آدمهای مقوایی بیشتر شبیه هستند، تا انسانهایی که نمیشود باورشان کرد، و وقتی جنگ برای فیلمساز وسیلهای برای چیدن ظواهر برای مثلاً دادن حس و حال جنگی است، و وقتی همه چیز آنقدر دور از باور است، که برای نزدیک شدن به آدمهای داستانت تلاش نمی کنی، نتیجه می شود فیلم «اسفند»، که شاید سرمایهگذاران دولتی را راضی کرده باشد، اما با معیارهای جلب تماشاگر سینما نمیخواند.
فیلمساز نتوانسته صحنههای جنگی را هم طوری سر و سامان دهد، که حداقل توی ذوق زننده نباشد. این همه به کنار، بازیهای بد، و موسیقی متوسط بر ضعفهای فیلم افزوده. تمام توجه فیلم، فیلمبرداری خوش منظرهای است تا حواسها به اصطلاح به بزرگی و عظمت صحنههای جنگی جلب شود. تلاشی ناموفق، که از هم اکنون می توان شکست کامل هنری و تجاری برایش پیشبینی کرد.
لولی
اولین ساخته ی داستانی رضا فرهمند که پیشتر با مستندهایی چون «زنانی با گوشوارههای باروتی»، «نتهای مسی یک رؤیا» و «آزادی» خود را شناسانده بود، این بار فیلمی تک لوکیشن در مورد تصوف و دینداری و و عرفان ساخته. با وجودی که فیلم در مکانی بسته میگذرد، اما تنوع در دکوپاژ باعث شده فیلم در شکل ظاهری خستهکنده از کار درنیاید.
فیلمساز خواسته فیلمی اجتماعی بسازد با نگاهی به فضاهای چند فرهنگی، فیلمی اخلاقمند و روشنفکرمابانه، فیلمی که خوشایند جشنوارههای خارجی باشد. فیلمساز خواسته از امامزاده، مکانی سرشار از رنگ و معنویت بیرون بکشد، جایی که امکان وجود فضای سرد و مرده در فیلم وجود نداشته باشد، اما چنین چیزی، بیشتر به توجه و کار روی فیلمنامه نیاز داشت. فیلم از کمبود فضاهای داستانی رنج میبرد.
لولی در لغت به معنی زن بدکاره است، اما در فیلم به معنای کسی است که خودش را در تصوف و عرفان گم کرده. فیلمساز خواسته، نگاهی توریستی به جایی چون امامزاده در فیلم داشته باشد. برای همین فضاسازیها به گونهای است، که جلوه ای خوش آب ورنگ از چنین مکانی به تماشاگر ارائه دهد.
گروه تولید به تهیهکنندگی جلیل اکبری صحت ادعا دارند خواستهاند فیلمی تولید کنند، تا مرزهای میان سینمای مستند و داستانی را از بین ببرند، و داستانی انسانی و اجتماعی را در فضایی پر از راز و پیچیدگیهای عاطفی روایت کند. این همه اما در مرحلهی داستانسرایی در همان اولین قدم با مشکل روبرو میشود.
فیلمساز تلاش داشته با فرم سینمایی خاص برآمده از سینمای مستند، به فیلمی با شکل و شمایل داستانی جلوهای رازآلود بدهد. برای همین تکیه را بیشتر روی فیلمبرداری گذاشته تا فیلم را از این طریق فضاسازی کرده و بدان فُرم داده باشد. نتیجه، نقصان در ساماندهی داستانی است. آناندازه که تماشاگر ، حداقل عام، جذابیتی برای دنبال کردن داستان در خود نمیبیند.
این گونهی فیلمسازی، باید در کار با فرم آن قدر قوی باشند، تا خلأهای داستانی را بپوشانند. به نظر نمیرسد فیلمساز با تجربهی کار در سینمای مستند، بر چنین نوع فیلمسازی احاطه داشته باشد. نتیجه آنکه، فیلم دور از واقعیت و خستهکننده جلوه میکند. فیلمی که به نماهای خوش آب و رنگش بیشتر تکیه میکند، تا طراحی برای سامان دادن به حال و فضای فیلم.
چشم بادومی
اولین ساخته سینمایی ابراهیم امینی که سابقه فیلمنامهنویسی در آثار مهدویان را داشته. مائده دختر نوجوان ایرانی عاشق یکی از خوانندههای کیپاپ شده(خوانندهی کرهای معروف که پارسال خودکشی کرد) و میخواهد برای دیدار او و شرکت در یک مسابقه به سئول برود. او در آزمون پذیرفته میشود اما مادر مخالف جدی اوست.
فیلمی دربارهی دغدغههای نوجوانی با بازی مهدی هاشمی، که نقش کسی را بازی میکند که خودش در نوجوانی عاشق جیمز دین بوده، و خیلی دوست داشته او را ملاقات کند. دغدغهای مشترک، که حالا در و جود نوهی او سربرآورده. فیلم سعی کرده خودش را به دغدغههای نسل جوان نزدیک نشان دهد. اما برای رسیدن به این هدف به قصه خوبی هم نیاز داشته، که این فیلم فاقد آنست.
فیلم آنقدر دور از خواستههای نسل جوان است، که به نظر میرسد فیلمساز بیشتر فیلمی سفارشی برای دغدغهها مسئولان جامعه ساخته. فیلمی که میخواهد پندآموز باشد، و در عین حال همه چیز را از دریچه چشم شخصیت اصلی نوجوانش تصویر کند. این دو مسلماً با هم نمیخواند، و نتیجه آشفتگی در روایت، و شعاری بودن مضمون آنست.
وقتی ایدهی نویی برای کار با موضوعات روز جوانانه نداشته باشی، نتیجه میشود فیلمی که پیام مثلاٌ اخلاقیاش را میخواهد رو و مستقیم بدهد. مطمئن باشید هیچ یک از نسل جوان به تماشای چنین فیلمی نخواهد رفت. این نشان میدهد سینمای بدنهی ایران تا چه اندازه از جریانات اجتماعی دور است، و تا چه اندازه در اوهامی بیپایه زندگی میکند. این همه به کنار اگر با قصه سرراست سر و کار داشتیم شاید می شد کمی به فیلم امید بست، اما فیلم همین را هم ندارد. نتیجه، فراموشی فیلمی است که به ظاهر دغدغهمند جلوه میکند اما جز حرفهای نصیحتگونهی بی فایده چیزی برای عرضه ندارد.
اشک هور
جدیدترین ساخته مهدی جعفری، دومین فیلمی است که درباره زندگی شهید علی هاشمی این سالها ساخته شده. داستان فیلم دربارهی علی هاشمی سردار سپاه است، که در منطقهی هور در زمان جنگ مفقود شده و ۲۲ سال بعد با پیدا شدن باقی مانده بدن او، به وطن انتقال می یابد. با کاری مواجهیم که میتوانست از جمله فیلم های شعاری مربوط به جنگ باشد، اما مهدی جعفری گویی در این تخصص دارد که در جایی میانهی یک خط مرزی حرکت کند، به گونهای که فیلمی دربارهی شهیدان جنگ بسازد اما به سویههای انسانی آن توجه کند.
او این بار ملودرامی درباره مادری چشم انتظار فرزند را به داستانهای شناخته شدهی این گونه افزوده، و استفادهی درستی هم از آن کرده. در وهلهی اول بازی رویا افشار در نقش مادر علی هاشمی است، که حقیقتاً میخکوبکننده است. رویا افشار آنقدر در کار بازیگری کارآزموده شده، که درآوردن نقش ، جلوههایی تازه و حسی تازهای به این نقش افزوده. نتیجه ایجاد حس سمپاتی زیاد با شخصیتی است که خلق میکند. به این همه اضافه کنید موسیقی، فیلمبرداری، جلوههای ویژه میدانی که در سطح حرفهای و متناسب با فضای داستان کار شدهاند.
مهدی جعفری، بعد سالها کار در سینما با کار با فضاهای جنگی آشناست، و میداند چگونه فیلم بسازد، تا تماشاگر نسبت به موضوع بیتفاوت نباشد. این امتیاز بزرگ کار اوست. در فیلم جدیدش ایدههای بصری زیادی در کارگردانی میبینیم. فیلمی که تماشاگر را کاملاً درگیر قصهی عاطفی و با احساسش میکند. این همه فیلم او را یک سر و گردن بالاتر از فیلمهای مشابه قرار میدهد، فیلمهایی که انگار ساخته میشوند، تا نهادهای دولتی تامینکنندهی بودجهی فیلم را راضی نگه دارد. فیلم مهدی جعفری نمونهای از سینمای خوب جنگ است، که ریشههای انسانی فراموش شدهای را به این گونه فیلمها اضافه کند.
فیلم جعفری البته «شیار ۱۴۳» نرگس آبیار را در خاطر زنده میکند، اما فیلمساز توانسته استقلال خود را از اثر آبیار حفظ کند، و فیلمی با روایت و نقطه دید روایی و حسی خودش در مورد موضوع جنگ بسازد.
![](/wp-content/themes/cinemacinema/img/tel.gif)
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- یاداشتهای جشنواره/ هفت فیلم زیر ذرهبین
- یک کمدی کمرمق، یک داستان واقعی و فیلمی که نامش آن را لو میدهد
- درباره سریال «پنگوئن»؛ بهای زنده بودن در کابوسی اکسپرسیونیستی
- «ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو»؛ گفتوشنود با شبحی از گذشته که خیال رفتن ندارد
- وقتی کابوس از ازل با بشر زاده شد/ نگاهی به فیلم «سمره»
- نمایشی از بطالت/ نگاهی به فیلم «پلان ۷۵»
- یک مواجههی ناخوشایند/ نگاهی به فیلم «پس از ورود»
- یک وسترن تمام عیار/ نگاهی به فیلم «سایه کتیر»
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- آیین پایانی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- «خدای جنگ» سیمرغ ویژه جشنواره فجر را نپذیرفت
- برگزیدگان جشنواره فیلم فجر معرفی شدند؛ سعید خانی: «قاتل و وحشی» را اکران کنید/ مصطفی زمانی سیمرغش را با حسن پورشیرازی تقسیم کرد
- حاشیههای جشنواره فیلم فجر/ ادامه حسرت تماشای یک فیلم پس از ۵ سال و نامزدهای پرسش برانگیز
- به بهانه اعلام اسامی نامزدهای جشنواره فیلم فجر
- ایستگاه پایانی؛ ایدههایی که هدر رفت و سرمایههایی که بر باد شد
- آقای نعمتالله، فیلمتان را به خانهها ببرید!
- از فیلمهای نصحیتگونه و سفارشی تا بازی میخکوبکننده یک بازیگر
- تنوع ژانر؛ به چه قیمتی؟!
- پول می دهید که فحش بخورید ؟
- یادداشتی بر فیلم سینمایی «رها»/ رهایی
- آخرین روز جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ معرفی نامزدهای بخش مسابقه سینمای ایران
- جوایز گویا اهدا شد؛ اسکار سینمای اسپانیا به ۲ فیلم رسید
- واکنش ستاره اسکندری به توقیف «قاتل و وحشی»/ سالهاست که اندیشه را پشت قرهای کمر پنهان کردهاید
- یک اثر قابل اعتنا، رژه یک فیلم روی اعصاب و کارگردانی که دیر رسید
- یادداشتی برای «ژولیت و شاه»؛ قصهای آمیخته از تخیل و واقعیت
- «خاتی»؛ در حلقه داستان تکراری و نخنما
- از انیمیشنی ناتوان در جذب مخاطب تا ایدههایی هدر رفته و با ساختار تکراری
- معرفی برگزیدگان جشنواره رتردام
- وقت اعتراض به توقیف و ممیزی نرسیده است؟!
- استانداردهای یک کمپانی حرفهای
- «رکسانا»؛ فیلمی که دردها را فریاد میزند
- با مشخص شدن نمایش فیلمهای بخش ویژه؛ «بی سر و صدا» در جشنواره فجر اکران نمیشود
- «بچه مردم»؛ نگاهی جدید به موضوعات تلخ
- «پیرپسر»؛ ناگفتههایی که گفته میشود
- «شوهر ستاره»؛ حقیقتی منبعث از زندگی و تجربهی زیستهی بخشی از زنان
- نهمین روز نمایش آثار جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- هیولایی باستانی
- خرد کمتر لذت بیشتر