تاریخ انتشار:1399/04/22 - 03:52 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 138730

سینماسینما، محسن جعفری راد

۱- در چند سال اخیر به یک مد بدل شده؛ استفاده از یک ویترین جذاب بازیگری برای جذب تماشاگر که همواره با شکست بزرگ همراه شده اند. نمونه ها فراوان هستند. از فیلم ما همه با هم هستیم ساخته کمال تبریزی تا سریال دل ساخته منوچهر هادی. اما در این میان هستند فیلمسازانی که فیلمنامه، ایجاب می کند باید سراغ بازیگران چهره و مختلف رفت و با تبدیل کردن شخصیت در فیلمنامه به پرسونایی اثرگذار، سعی شود بازی های شورانگیز و شعورمندی از بازیگران در خدمت تاثیر درام بر مخاطب گرفته شود که نمونه مثال زدنی اش که هم اکنون بر پرده سینماهاست، شنای پروانه است.

۲- محمد کارت، هم چندین مستند تاثیرگذار و پرافتخار ساخته و هم فیلم داستانی کوتاه بچه خور که به عنوان یکی از بهترین فیلم های کوتاه چند سال اخیر شناخته می شود و اغلب جوایز را هم دریافت کرد. او خود سابقه بازیگری در مدیوم های مختلف را دارد و حالا در اولین فیلم سینمایی اش، ابتدا همکاری با این همه چهره و سوپراستار، به سنگ بزرگ می مانست اما کارت نشان داد که «سرباز جنگ رفته، تعریفش از جنگ درست است.» او هم بازیگری را می شناسد و هم فریادها و نجواهای محیط پایین شهر را و ترکیب این دو، از نظر بازیگری، نتیجه ای عالی داده است.

۳- می گویند انتخاب مناسب عوامل برای یک فیلم، سهم عمده ای از موفقیت آن را تضمین می کند و در شنای پروانه، کارت با همکاری سینماگری باتجربه ای چند دهه ای مثل رسول صدرعاملی که خود بهترین بازی ها را از بازیگران معمولا می گیرد – از بیژن امکانیان و جمشید مشایخی در گل های داودی گرفته تا ترانه علیدوستی در من ترانه ۱۵ سال دارم و حتی امین حیایی برای فیلم شب که تنها سیمرغ کارنامه اش را برای این بازی گرفت – انتخاب های جسورانه ای داشته است: امیر آقایی در نقش گنده لات جنوب شهر که همه جور خلافی می کند، طناز طباطبایی در نقش همسرش، جواد عزتی در نقش برادر حبس کشیده اش و بازیگران دیگر مثل پانته آ بهرام درقالب گرداننده یک قمارخانه که همه مشتری هایش مرد هستند و البته خودش را هم به شکل مردان نمایش می دهد! اما کارت به خوبی از پتانسیل بالای این بازیگران استفاده کرده است. البته باید تاکید کرد که بازیگر هم باید تجربه گرایی و انگیزه لازم برای محک زدن خودش را داشته باشد تا بتواند روی پرده بدرخشد و به خاطر همین، بازیگران با تمام وجود بازی کردند.

۴- بازیگر اصلی فیلم، جواد عزتی است. حتی اگر بحث قهرمان و ضد قهرمان را پیش نکشیم، چون بیشترین زمان در فیلم به او اختصاص داه شده و موتور متحرکه درام با او روشن و خاموش می شود، طبعا مهمترین بازیگر و نقش فیلم است. عزتی بیشتر در نقش های کمدی بازی کرده و سابقه بیشتری در این ژانر دارد اما هر جا که جدی بازی کرده هم، موفق بوده. مهمترینش بازی اش در فیلم های محمدحسین مهدویان (لاتاری، ماجرای نیمروز یک و دو و …) اما در شنای پروانه ایفای نقش او از این جهت سخت است که فیلم خرده روایت های کمی دارد و تنه اصلی داستان، لاغر است و عزتی یک تنه باید بار فیلم را به دوش بکشد و همین کار را به کمک کارگردان، به خوبی انجام می دهد. در ابتدا آدمی ساکت، مأخوذ به حیا، آرام و از همه مهمتر در تضاد با مردم طبقه اش یعنی پایین شهر است. اما هر چه از فیلم می گذرد، کم کم انگیزه هایش برای شبیه شدن به اطرافیانش و به خصوص برادرش، هاشم، بیشتر می شود. تا حدی که دعوا می کند، می زند، می خورد، می ترکاند، شیشه می شکند، یقه می گیرد، هل می دهد، عربده می کشد، آدم ربایی می کند و …. و این طی طریق از یک بازی درونگرا و ایستا تا یک بازی پراکت و برونگرا خیلی خوب ادا شده است. اما جالب اینجاست که در مناسب ترین زمانی که می شد به او سیمرغ داد، داوران به او بی توجه بودند و حتی کاندید هم نشد و یک بار دیگر بی عدالتی و « تقسیم خودی و غیر خودی» در جشنواره فجر برجسته شد!

۵- بازیگران نقش های فرعی هم غافلگیرکننده اند. امیر آقایی بالاخره به حقش رسید و به کمک گریم فوق العاده و فن بیان عالی اش، سیمرغ گرفت، طباطبایی نقش یک زن درمانده و «ته خط رسیده » را به خوبی بازی کرد، پانته آ بهرام که کمتر به حق خودش رسیده، انعطاف قابل توجهی در فن بیان از خود نشان داده و حتی بازیگری مثل آبان عسگری که اولین بازی اش است، حضوری متقاعدکننده دارد. در کنار اینها دو بازیگر دیگر نیز خوش درخشیده اند. مهدی حسینی نیا که اغلب در نقش های کوتاه در فیلم هایی مثل شنل، متری شیش و تیم و … بازی کرده، در قالب نقش مصیب، عالی است و پایان فیلم با شخصیت او غافلگیرکننده می شود و علی شادمان، کودک معصوم میم مثل مادر، که حالا آنقدر رشد چشمگیری داشته که به راحتی، عربده هایش و رویای پدرخوانده بودنش، قابل باور است.

۶- به نظرم فیلمی مثل شنای پروانه مثل فیلم هایی مثل ابد و یک روز و قبل تر درباره الی … و خیلی قبل تر اجاره نشین ها و بانو، می تواند این بدعت را در جشنواره فجر پایه گذاری کند که جایزه ای به مجموعه بازیگران یک فیلم داده شود که در جشنواره های مختلف دنیا مثل جشنواره برلین مرسوم است که مثلا بازیگران جدایی نادر از سیمین، خرس نقره ای جشنواره برلین را دریافت کردند.

۷- نکته آخر اینکه، این بازی ها از فیلمنامه پر جزییات تاثیر گرفته که البته ضعف های معدودی دارد اما در کل ساختمان استواری طراحی شده است. نکته دیگر به حضور هنرورها و بازیگرانی که نقش های درجه چندم دارند، مربوط می شود. کارت به خوبی انسجام و یکدستی لازم را میان آنها و چهره ها و سوپراستارها حفظ کرده است و به جمع کارگردان می پیوندد که می تواند بهترین بازی را از بازیگرانش بگیرد. از نسل قدیم مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی و از نسل جدید عبدالرضاکاهانی و اصغر فرهادی و از جوان ها سعید روستایی، هومن سیدی و حالا محمد کارت. امیدواریم مثل خیلی از هم نسلانش، مغرور نشود و آهسته و پیوسته حرکت کند. منتظر فیلم دومش هستیم که طبعا و حتما، عیار هنری اش را بهتر و بیشتر آشکار می کند.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها