تاریخ انتشار:1403/11/21 - 12:57 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 205813

سینماسینما، فریبا اشوئی

«خاتی» فیلمنامه ای ترکیبی متشکل از چند پی رنگ مختلف مثل محیط زیست، زندگی عشایری، محیط بانی و یک مثلث عشقی کم جان دارد. مثلث عشقی آن هم که بیشتر  مرور رسم و رسومات قدیمی تحمیلی است و محض نباختن قافیه به زور در متن گتجانده شده است‌.

آتش سوزی و حمله خرسی که دست پرورده خاتی است به مردم و محصولاتشان پی رنگ اصلی روایت «خاتی» است.

این که کارگردان دوربینش را از شهر جدا کرده و ضمن روایت داستان کم جانش چشم انداز زیبا و دلنشینی از کوه، مرتع، دشت های سبز، سد، رودخانه و به خصوص حیوانات وحشی  به مخاطبش ارائه کرده است،اتفاق مهم و مثبتی است. اما حیف که در یک چنین بستر زیبا و بکری خود روایت چنگی به دل نمی زند. داستان زن شوهر مرده ای که قهرمان است و در مقابل زور می ایستد، به ذاته داستان تکراری است. فریدون نجفی هم نتوانسته از این داستان تکراری نخ نما شده نسخه جذاب جدیدتری ارائه کند. داستان در عرض پهن می شود. از آتش سوزی و تربیت حیواتات وحشی و خون بس و طبابت با گیاهان دارویی و بارداری و سقط جنین و… همه چیز دارد و هیچ چیز ندارد. چرا که هیچ کدام از این پی رنگ ها نتوانسته دردی از این درام کم جان دوا کند. چالش دراماتیک قابلی در کلیت این داستان چند پاره تعبیه نشده است. لُختی سکانس ها و بازی های یخ و بی رمق بازیگران را که از قضا از میان چهره های معروف و پُرمخاطب  هم بر گزیده شده اند، تتها لوکیشن و جغرافیای زیبای طبیعی و حضور حیوانات وحشی، توانسته است پُر کند و مخاطب را تا پایان همراه آن  نگاه دارد.

زندگی در کوهستان و فرهنگ عشایری مختصات و ویژگی های خاص خودش را دارد که کارگردان جز پرداختن به ظواهر و زیباسازی تصاویر و موسیقی برگرفته از فرهنگ بومی، از مهم ترین عنصر متن یعنی باور پذیری شخصیت ها ساده و بی توجه عبور کرده است. از خاتی تا آساره، مهرناز و خان و حتی قباد (برادرشوهر با بازی سعید آقاخانی) هیچکدام تسلطی بر لهجه که مهم ترین و اصلی ترین عنصر باورپذیری شخصیت است، حتی به قدر ناچیزش هم ندارند. گویی همان زنان آرا ویراشده شهری لباس ایلیاتی پوشیده اند و …‌

تولید فیلم با موضوعات چالشی و پرخطر علاوه بر پروداکشن سخت، سنگین و پرمخاطره نیازمند نگاهی عمیق‌تر در پرداخت و بویژه شخصیت پردازی است که «خاتی» از این مهم جا مانده است.

لینک کوتاه

 

آخرین ها