به گزارش سینماسینما، زهرا مشتاق در روزنامه شرق نوشت:
این بامداد می تواند نزدیک به مرگ باشد. آسمانی که پر از لکه های کوچک نورانی است که با سرعتی عجیب ناپدید می شوند. صداها، همزمان با همین نقطه های روشن ظاهر می شوند و اندام آسمان را می درند. عجیب تر آنکه، همه اینها درست در وسط عادی ترین شکل زندگی رخ می دهد. میان ماهواره روشن و کانال های اخبارگو. کتاب و کاغذهای روی میز و یک ظرف پر از هندوانه. صداها این طوری می آید. مثل یک تیزی که ناغافل، پیکری را به قصد مرگ می شکافد. ترسیده بودم؟ نمی دانم. حس مبهمی بود که شباهتش بیشتر به اضطراب بود تا ترس. شاید هم راست نمی گویم یا ابا دارم از بیان ترسی که در تنهایی مطلق به جانم ریخته است. لباس تنم می کنم و به سمت پنجره می روم و آن را باز می کنم. در چشم هایم نگرانی موج می زند. این را از صورت منقبض شده ام می فهمم. سرم را بیرون می برم و به آسمانی نگاه می کنم که دیگر آبی نیست. تاریکی عظیمی است که شره نورهایی مشکوک روشنش کرده و ترسناک تر، امواج در نوسان صداهای مهیبی است که هر چند دقیقه کوتاه، جایی فرود می آید. چه خجالت آور است که در ذهنم می گذرد، هیچ انفجاری به سمت خانه من نخواهد بود یا نباشد. آیا معنای دیگرش این است، که مرگ دیگری را بر خود ترجیح می دهم؟ همین حالا و درست در همین لحظه، چندین جان از دست رفته اند؟ در چه حالت هایی بوده اند؟ در خواب رفته اند یا در هوشیاری و آگاهی کامل، شاهد مرگ خویش بوده اند؟ صداهای مهیب، بنای توقف ندارند. مرگ نزدیک است. کاری از من بر نمی آید. چه کارهای ناتمامی، چه زندگی بی سرانجامی! کاش می شد، مسیحا را می دیدم. حتا شده برای یک بار. بغلش می کردم، فشارش می دادم، بویش می کردم و می گفتم تا چه اندازه دوستش می دارم. دیگر معلوم نیست تا دهم مرداد که تولد ۱۸ سالگی تنها بچه ام است، زنده بمانم. لعنت به جنگ، لعنت به دوری های اجباری. لعنت به نطفه هایی که در غلط ترین موقعیت های جغرافیایی بسته می شوند.
گوشی را بر می دارم و برای چند نفر جمله هایی می نویسم شبیه خداحافظی. شبیه آنکه دیگر فرصتی برای هیچ چیز نیست جز مرگ که درست بر فراز خانه ها به پرواز درآمده و هر جا که بخواهد فرود می آید. میان عشق های ناکام، عشق های نوبرانه و کدورت هایی که تنها نیازمند فرصتی برای ترمیم بوده اند. بچه های کوچک و آنها که عمری سپری کرده اند در اندوه و شادمانی، رنج و تعب یا آسودگی و آرامش. به خودم فکر می کنم. خودم را نگاه می کنم و از تنهایی غمبارم به گریه می افتم. زندگی بدون داشتن خانواده، بی معناترین شکل زیستن است. تعلیقی بی پایان و یک جور آویزان ماندن آونگ وار، میان زمین و آسمان است. باید کسی باشد که بشود او را در آغوش گرفت و شاید تنها در این شکل است که می توان وحشت مرگ را تاب آورد. در واتس آپ، برای پدرم در دورترین قاره دنیا، پیام می گذارم. برایش جمله ای می نویسم. مکث می کنم. حروف را پاک می کنم و فقط می نویسم به امید دیدار. برایش می نویسم
بابا جان سلام
اینجا شرایط خیلی ترسناکی است.
نمی دانم چه بشود!
اگر همدیگر را ندیدیم، خداحافظ!
شاید پس از مرگ، جهان بهتری در انتظارمان باشد.
امیدوارم همه شما سلامت باشید.
بوس و بغل محکم….
روی گوشی، مدام خبرهای تازه می رسد. پروکسی ها کار نمی کند و فقط تیتر خبرهای تلگرام را نشان می دهد. خبرها می گوید ترامپ از صلح سخن گفته، از آتش بس. می گویند اگر حملات تا ۳/۵ بامداد تمام شود، ایران آتش بس را می پذیرد و پاسخی به حملات سهمگین امشب، که در تمام این چند روز، بی سابقه بوده است، نخواهد داد. به ساعت نگاه می کنم. درست سه و بیست شش دقیقه بامداد است و من نمی دانم جنگنده های حمله کننده چگونه خواهند توانست در چهار دقیقه، سکوت را به آسمان برگردانند. بعد تیتر خبر دیگری می آید. توئیت وزیر امور خارجه است که تا ساعت ۴ بامداد برای توقف جنگ زمان تعیین کرده است. به ساعت نگاه می کنم. چهار و سی و دو دقیقه است. تلویزیون را روشن می کنم. اخبار و تحلیل زنده، خبر از آتش بس دارد، جنگ گویا به پایان رسیده است و حالا در صفحات پر ورق تاریخ، یک جنگ دیگر نیز نوشته خواهد شد؛ جنگ ۱۲ روزه….
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- یادداشتی بر نمایش «رابین هود»؛ بشارت پیروزی
- نرگس آبیار خدای زدن به دل ماجراست
- «تابستانی که برف آمد» در سینما اندیشه بررسی میشود
- «تابستانی که برف آمد»؛ قصهای خانوادگی و عاشقانه با نشانههای هنری
- یادداشتی بر «صبحانه با زرافهها»/ باز تعریف دگرگونهی یک داستان اجتماعی محض
- «مفیستوفلس»؛ روایت ترسناک فاشیست تکثیرشده
- نمایش «هم این، هم آن»؛ در مسیر تعامل، همدلی و تفاهم متقابل
- «پیرپسر»؛ دیکتاتورهایی با مغزهای کوچک زنگزده
- «بیصدا حلزون»؛ تلخی میان تصمیم و تسلیم
- یادداشتی برای «ژولیت و شاه»؛ قصهای آمیخته از تخیل و واقعیت
- یادداشتی برای فیلم «رها»/ جامعه ناکارآمد و پدرهای بیخاصیت
- حتی نام ایران او را به گریه میانداخت/ داور زنده زنده دق کرد
- به بهانه برنامه «جعبه سیاه»؛ کفن و آگهی فوت لیاقت چه کسانی است؟
- چشیدن طعم نابرابری/ نگاهی به فیلم «عامهپسند»
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- از استعفای اعتراضی جعفر پناهی تا تقابل با هیاتمدیره؛ پشت پرده اختلافات صنفی سینماگران
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «غریزه»؛ عشق پرشور نوجوانی، عبور از ممنوعهها
- رابطه ظرف و مظروف
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- میراثِ کودکی
- بازیگر «پاریس تگزاس» در فیلم تازه نادر ساعیور
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- این فیلم انعکاس واقعیتهای زندگی آدمهاست/ لیلا حاتمی: حواس کسی به «قاتل و وحشی» نیست
- «ارس، رود خروشان» روایت فاتحان شهرهای رفته بر باد است
- اکران و نقد نمایندهی کانادا در اسکار در سینما اندیشه
- نگاهی به مستند «زیر درخت لور»؛ بیانیهای هنری درباره شکلی از رنج جمعی
- «پیکار با پیکر»؛ وقتی که سخن هرودوت بهانه فیلم میشود
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- یک جایزه و دو تقدیر برای فیلمسازان ایرانی در جشنواره الیمپیای یونان





