تاریخ انتشار:1398/11/13 - 12:00 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 129853

سینماسینما، سحر عصرآزاد
روز اول جشنواره سی و هشتم فجر در پردیس ملت؛ سینمای اهالی رسانه با نمایش سه فیلم سینمایی از کارگردانانی گذشت که زنان در آثارشان محوریت داشتند؛ خواه تعیین کننده خواه مجبور.
«سه کام حبس» هفتمین ساخته سامان سالور به تجارت ماده مخدر شیشه در خانواده ای از طبقه فرودست می پردازد. بحرانی با ضرب الاجل چند روزه که زندگی این زوج را همچون چاه فاضلاب بالازده آشپزخانه شان، در خود می بلعد و آنها را تبدیل به زخم خوردگانی می کند که تا ابد زخمی می مانند. هرچند بحران ایجاد شده به واسطه پنهانکاری مرد در خرید و فروش شیشه به وجود می آید که در فیلم تاوانش را هم پس می دهد، اما باید زن را کاراکتر محوری دانست که هرچند به اجبار اما تصمیمی انتحاری و چه بسا اشتباه برای نجات خانواده اش از بحران می گیرد. زنی که پنهانکاری اش درحد سیگار کشیدن است و در دوراهی بین مظاهر زندگی مدرن همچون تتو و اعتقادات مذهبی و نذرهایش مانده، اما مجبور می شود شیشه جابجا کند، توزیع کند، بفروشد و حتی در موقعیت تجاوز قرار بگیرد. تلخی و تراژیک بودن این موقعیت هرچند می تواند واقعی و وامدار رئالیسم باشد اما واقعیت این است که در یک فیلم سینمایی باید میزان همه عناصر درام کنترل شده و متناسب با تأثیر و بازخوردی باشد که از مخاطب می خواهد. وقتی این میزان به بهای واقع نمایی از دست می رود، نمی توان انتظار داشت مخاطب با همه معضلات ریز و درشتی که در کاراکترها و قصه های فرعی و اصلی طراحی شده، همراهی کند و برایشان دل بسوزاند. مخاطب از یک جایی به بعد این زنجیره افراطی را رها می کند حتی اگر کارگردان بخواهد با ضجه های دردآور یک نوزاد، وجدانش را به چالش بکشد که به همراهی با فیلم ادامه بدهد.
«قصیده گاو سفید» دومین ساخته بهتاش صناعی ها به بحران زندگی زنی با کودکی ناشنوا می پردازد که با از دست رفتن شوهر می خواهد روی پای خودش بایستد. به همین واسطه مقابل رفتارهای بازدارنده خانواده شوهر، همسایه ها و افراد جامعه به عنوان یک زن بیوه تنها ایستادگی می کند. اما وقتی بازپس گیری تاوان مرگ شوهر تبدیل به هدف جدیدش می شود، طبعاً سویه ای جدید از این زن و انتخابگری اش رخ نمایی می کند. زنی که در نیمه اول فیلم می خواهد مستقل باشد و یک هدف بزرگ در سردارد و زبان و لحن و فرم فیلم هم در خدمت روایتی ساده و سرد و بی تکلف از این موقعیت بحرانی است. اما در نیمه دوم این لحن و فرم با پذیرش بدون زمینه مردی غریبه به زندگی اش تحت تأثیر قرار می گیرد و زمینه ای برای ایجاد پرسش های منطقی می شود. طراحی جذاب فیلمساز که یکی از نویسندگان فیلمنامه هم بوده در جلو انداختن اطلاعات مخاطب نسبت به زن در کشف هویت مرد غریبه و چرخشی که در روایت به وجود می آید از نقاط قوت کار است. اما این وجه در طولانی شدن زمان همجواری مرد غریبه با این خانواده، تا حدی زیادی از دست می رود. در واقع این پرسش ها باعث کمرنگ شدن ارتباط مخاطب با یک درام پیشرونده می شوند؛ درامی که زن در آن انتخابگری تعیین کننده ای دارد غافل از آنکه در کنه موقعیت گرفتار یک بازی ندانسته شده است.
«عامه پسند» سومین ساخته سهیل بیرقی است که به تلاش های یک زن ۵۷ ساله برای تغییر مسیر زندگی اش پس از جدایی می پردازد. زنی که با بازگشت به زادگاهش؛ شهرضا قصد دارد از نو شروع کند بدون آنکه درگیر انتظاراتی باشد که به عنوان یک زن- مادر مطلقه از او می رود. هرچند زمینه ای برای این تصمیم طراحی نشده اما فیلمساز هم درام خود را از لحظه ای شروع می کند که او این تصمیم را گرفته و پای در راه سفر گذاشته است. نکته اصلی که باعث سوال برانگیزی فیلم می شود فرم متقاطعی است که بیرقی برای روایت داستان خود انتخاب کرده که تنها حس و حال ذهنی زن را تداعی می کند و این پس و پیش شدن کارکردی در درام و پیشبرد آن یا احتمالاً ارتباط بهتر مخاطب با موقعیت زن نمی کند. بخصوص که برخی سکانس ها در تکرارهای متوالی نه دقیقاً همان سکانس بلکه تصویر مبهم و محدودی از یک مواجهه است که بعدتر رمزگشایی شود درحالیکه پس از کشف وجه جدیدی به فیلم و برداشت مخاطب نمی افزاید. اما واقعیت این است که حرکت خلاف جهت جریان زن؛ هرچند احساسی و هیجانی و بدون پسزمینه، نگاه جسورانه ای به فیلم داده که باعث می شود از تبدیل نشدن آن به فیلمی قابل استناد افسوس خورد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها