سینماسینما، جابر تواضعی
من را زاون قوکاسیان خدابیامرز به لاهیجی معرفی کرد. روشنگران بهعنوان ناشر تخصصی آثار بیضایی، برای انتشار کتاب نکوداشت او گزینهای رؤیایی بود. آن روزها دوگانه تهران و شهرستان از حالا پررنگتر بود. نکوداشت در شهرستان برگزار شده بود و از من جوانک شهرستانی هم هنوز چیزی درنیامده بود.
با اینکه خوشبین نبودم، گفتوگوهای مقدماتی به نتیجه رسید. اما در برخوردها حسابی محتاط بودم. شنیده بودم عذر دو کار دیگر درباره بیضایی را خواستهاند و دلم نمیخواست چهارسالی که سر این کتاب گذاشته بودم، باز هم طولانیتر شود.
صراحت، صلابت و جذبه شهلا لاهیجی همیشه آدم را توی هولوولا نگه میداشت و البته مهر زنانهای از پشت این نقاب بیرون میزد. سیگار با سیگار میگیراند و ساعتها از خودش و زندگی شخصیاش و همراهیاش با همسر مرحومش میگفت که سایه کمرنگی از آنها در ذهنم مانده.
عصاره حرفهایش کموبیش تصویر زن قدرتمندی است که در آثار بیضایی میبینیم و قدرت و استقلال، «زنانگی»اش را نابود نمیکند. بین آنها اینکه همیشه زودتر از همسر از خواب بلند میشده تا برایش میز صبحانه بچیند، از همه پررنگتر است و حتی کار خیاطی که چون در حافظهام واضح نیست، به همیناش بسنده میکنم. هرچه بود، زمین تا آسمان تفاوت داشت با مردستیزی زنان و دختران نسل جدید و تصویر مزخرفی که از زن مستقل ساختهاند و این یکیدو سال هم پررنگتر شده.
وقتی برای امضای قرارداد تماس گرفت، یکهفتهای طفره رفتم. میترسیدم بگوید فلانقدر مشارکت کن یا در بهترین حالت نخواهد حقالتالیف بدهد. مسألهام پول نبود. اصرار داشتم که کار حرفهای و با پرنسیب انجام شود و کار حرفهای یعنی کاری که برایش بها میدهند. بالاخره با ترسولرز رفتم. برایم ده درصد حق التالیف زده بود که در شرایط همیشه اسفبار نشر، برای من بیستپنجساله شهرستانی تازهکار، ایدهآل بود. ذوقم را پنهان کردم و گفتم: «خیلی کم است خانم لاهیجی!». چانهای نزدیم. بلافاصله بندی اضافه کرد که در چاپهای بعدی دوازده درصد. چک ۵۶۰ هزارتومانیاش هم بیدردسر نقد شد.
خاطره بعدیام مال روزی است که اولین نسخه چاپشده کتاب را تحویل گرفتم. حال خوشی را بعد از بیرون آمدن از دفتر روشنگران تا مقصد بعدیام میدان آرژانتین داشتم، احتمالاً دیگر هیچوقت تجربه نخواهم کرد. با سرعتی بین هروله و یورتمه و چهارنعل در ولیعصر و پارک ساعی میدویدم و همزمان بلندبلند میخندیدم و گریه میکردم. بیخیال آنهایی که برمیگشتند و نگاه میکردند.
«سرزدن به خانه پدری» سالها است که نایاب است. چند سال پیش به صرافت تجدید چاپش افتادم و نشد. لاهیجی به تیراژ پایین کتاب اشاره میکرد و میگفت بازار باید بخواهد و من میگفتم بازار چه چیزی را باید بخواهد، وقتی نمونهاش را نمیبیند؟ گفتوگویی که به نتیجه نرسید.
فکر میکنم همه چیز به سن و حوصله و بیماریاش برمیگشت. اما او در دورهای کار فرهنگی کرد که انتشاراتیها را آتش میزدند. در تمام این سالها او از کنار همه حاشیههای سیاسی مثل کنفرانس برلین و امثال آن رد شد و در تمام این سالها همچنان یک ناشر باقی ماند. ناشر زنی که با گرگها میدوید و عنوان کتابهایش مخصوصاً در سالهای پیشین، معیار خوبی است برای نگاه مؤلف و فرهنگیاش.
روانش به نیکی و شادی.
▪ عنوان مطلب اشارهای است به کتاب «زنانی که با گرگها میدوند» نوشته کلاریسا پینکولا است که افسانههایی است درباره کهنالگوی زن وحشی.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی





