سینماسینما، محمدرضا امیر احمدی
«سلب مسئولیت» (Disclaimer) ساخته آلفونسوکوارون، مینی سریالی که شگفتی تمامعیاری است در نقاشی با نور. فصلهای بازگشت به گذشته، آن فصلهایی که از دید شخصیت مادر نویسنده و پسر از دست داده، روایت میشود، وامگیری آشکار و زیبایی است از فیلم «مرگ در ونیز» (۱۹۷۱) ویسکونتی. به این میماند همهی مهارتِ نقاشان سدههای گذشته را در به کارگیری نور برای نقاشی کردن صحنه به کار گرفته باشند. کارهای آلفونسو کوارون چیزی در میانهی سینمای داستانگوی هالیوود و سینمای هنری اروپا است. او فُرم را از سینمای مستقل اروپا به عاریت میگیرد، تا به نقشمایههای داستانیاش عمق و غنای افسونکننده ببخشد. آلفونسو کوارون در پی ایجادِ شگفتی در پی تصاویری است، که رازآمیز بنماید. او را باید معمار تصاویر دانست. با تصاویر همچون پیکرهای برخورد میکند. انگار میخواهد با پیرایش تصاویر، چیزی همچون تندیس داود میکلآنژ از دل آن بیرون بکشد.
داستان سریال همه چیز را توضیح میدهد. فیلم، با تصاویر قطاری در حال گذر شروع میشود. آن بیرون، تصاویر گذرا و شتابان را میبینم. همچون نوار فیلمی با سیل تصاویری، که از برابر ما میگذرد. قاب داخل کوپه، به سالن نمایش سینمایی میماند. کُنِش درون قاب، چیزی از جنس سینما را تداعی میکند. همه چیز سیر شتابان، و شکلِ قراردادی یک فیلم معمول داستانی را به یاد میاورد. زوج جوانی که در قطار بودند به ونیز میرسند و آنجا دختر از طریق تلفنی متوجه میشود باید به لندن برگرد چون خالهاش را از دست داده. تصادف محض پسر جوان را به زنی غریبه و متاهل و مرموز آشنا میکند و ماجرایی دردناک برایش رقم میزند.
از یاد نبریم داستان با زوج توریست جوانی شروع میشود، که در حال گذر از شهرهای تاریخی ایتالیا هستند. انگار عرصهی دنیا صحنهی نمایشی است، و ما تماشاگرانی که مثل توریستهای جوان ابتدای فیلم برای تماشا آمدهایم. همچون زوج توریست داستان، پا به صحنهی داستان میگذاریم، تا شگفتزده شویم، از دیدن عجایبی که قرار است چشممان را خیره کند. از یاد نبریم جایی که داستان فلشبک رُخ میدهد ونیز است، که شهری است بنا شده روی آب. بهشتی که گذرا و ناپایدار جلوه میکند.
بعدآً میفهمیم فصل ابتدای فیلم، در واقع خوانش تصویری درون کتابی است، که مادر پسر جوان صحنهی ابتدایی نوشته. نمایشی و غیرواقعی بودن فصلهای مربوط به زوج فیلم، در عین حال به عنوان فلشبک داستانی عمل میکند. با ساختار بصری به کل متفاوت با بخش دیگر داستان، که زمان حال و بخش روزنامهنگار زن داستان با بازی کیت بلانشت را روایت میکند. خیال (فصلِ ایتالیاگردی زوج جوان و بعد تنها شدن پسرک بابت تلفنی که به دختر میشود) و واقعیت ( فصل زندگی کیت بلانشت بالغ که ناخواسته درگیر واقعهای از گذشته میشود) درهم آمیخته میشود، و کابوسی واقعی را بوجود میاورد.
جدا از ساختار راشومونگونهی روایت، و درهمتنیدگی روایتهایی که با هم نمیخوانند، به نظر میرسد که در وهلهی اول غلبه و پیروزی با بخش خیالی و داستانی است. روایتِ سوءاستفادهای که از پسر جوان میشود، و به دام افتادنش در هوس زنی متاهل و مرموز که پسر کنار دریا دیده ، و به عبارت بهتر، با دوربینش تصویرش را شکار کرده.
به «مرگ در ونیز» ویسکونتی برگردیم و چیزی که سریال کوارون سخت بدان چسبیده. در فیلم ویسکونتی، موسیقیدان، گوستاو مالر، به سفری به ونیز آمده، و به دام رویای تصویر زیبای پسر نوجوانی میافتد، که کنار دریا میبیند. انگار این افسونی باشد، که او را به درون مهلکهای میکشاند. هزارتویی همچون کوچههای ونیز، که فرجامش مرگ است. به این میماند که شخصیت اصلی با فرشتهی مرگ در روزی آفتابی کنار دریا دیدار کرده باشد.
صحنهی پایانی «مرگ در ونیز» را به یاد بیاوریم. نور خورشیدی که که از شدت تابش، تصویر پسر نوجوان را به سرابی بدل کرده. گویی این رویایی باشد که موسیقیدان فیلم، هیچگاه به آن نخواهد رسید. مرگ از جایی که عین زندگی است رُخ مینماید. یعنی ساحل دریا، که در حالت عادی باید زندگی و جاودانگی را به یاد بیاورد، اما اینجا مرگ را با همهی حقیقت مهیبش به رُخ میکشد.
در سریال کوارون تصویر زن جوان کنار دریا، دعوتی است به بازی که جوان را به کام خود میکشد. حداقل این چیزی است که در بخش اول روایت میبینیم. شدت نور و میزان تابش آفتاب، در کار پنهان کردن حقیقت هولناک دیگری است. حقیقتی که مادر پسر جوان، در همین فصلهای فلشبک سعی در پنهان کردنش دارد. پُشت نور خورشید و درخشش آفتاب، سیمای هیولایی خوابیده که به حقیقتی که مادر جوان در کتابش جعل میکند سیمایی فریبنده میدهد.
این همه را نه در نمادپردازی یا روایتپردازی داستانی، که در بازی خیرهکننده با جنس تصاویر میبینیم. شاید به همین علت است که از مینی سریال کوارون در جشنوارهی ونیز رونمایی میشود. به عنوان اتفاقی مهم در عرصه ی تصاویر متحرک. کوارون، قدرت تصاویر را به ما یادآور می شود، وقتی در کار جعل واقعیت بکار رود. این همه را به هنرمندی، و با نورپردازی هنرمندانه و فیلمبرداری دو فیلمبردار خبرهاش بدست میآورد. کوارون نه تنها دستآوردی فنی که به گونهای کاشف قدرت نهفتهی تصاویر معرفی میشود. آن هم در عصری که هوش مصنوعی در کار ورود به عرصهی رقابت برای داستانگویی و سرگرم کردن تماشاگر پا به میدان گذاشته.
این تصویری است از واقعیتی، که در کار فریب امیال و هوش و حواس انسانی عمل میکند. آن هم در بهشتی چون ونیز ایتالیا، که تصاویر نقاشان سدههای گذشته، چون خدایان نظارهگر این منازعهی نابرابرند. فیلم کوارون میگوید ما همچون کیت بلانشت، در این جدل تصویری شوکزده و بیسلاح و محکوم خواهیم بود. کابوسی در راه است، که ما آن را نمیبینیم، چون شیفتهی تصاویری شدهایم که به زیور نور چشمنواز شدهاند. در سیل بیامان دنیایی گرفتار شدهایم که به تمامی در کار فریب است، و حقیقتی ناخوشایند را در درون خود پنهان میکند.
اینکه این کابوس چیست، و چه چیز کیت بلانشت داستان کوارون را این همه آشفته و بیدفاع کرده، لذتی است که برای خوانندگان این جستار میماند، وقتی که شاید کنجکاوی آنان را بر آن دارد به تماشای مینی سریال کوارون بنشیند و از این راز سر دربیاورد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «غریزه»؛ وقتی همچون تبعیدی از شهر خود میگریزی
- درباره انتخاب نماینده ایران برای معرفی به آکادمی اسکار/ تا خورشیدی بالای سرت، چه وقت دوام بیاورد
- درباره «علت مرگ: نامعلوم»/ کاش نبود پنجرهای، یا چشمهایی که ما را بپاید
- «آدمفروش» نوعی بازی با نور و رنگ، که آدمها در آن مهمان تصاویرند
- «زن و بچه»؛ دوئلی تصویری با چهرههایی خیرهشده به دوربین
- از فیلمهای نصحیتگونه و سفارشی تا بازی میخکوبکننده یک بازیگر
- یاداشتهای جشنواره/ هفت فیلم زیر ذرهبین
- درباره سریال «پنگوئن»؛ بهای زنده بودن در کابوسی اکسپرسیونیستی
- «ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو»؛ گفتوشنود با شبحی از گذشته که خیال رفتن ندارد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ آلفونسو کوارون، از سینما میگوید/ سینما به موسیقی شباهت دارد
- وقتی کابوس از ازل با بشر زاده شد/ نگاهی به فیلم «سمره»
- نمایشی از بطالت/ نگاهی به فیلم «پلان ۷۵»
- یک مواجههی ناخوشایند/ نگاهی به فیلم «پس از ورود»
- یک وسترن تمام عیار/ نگاهی به فیلم «سایه کتیر»
- پس از ۲۳۰ روز فیلمبرداری؛ آلفونسو کوارون «سلب مسئولیت» را تمام کرد
پربازدیدترین ها
- فوت خواننده پیشکسوت موسیقی نواحی گیلان/ ناصر مسعودی درگذشت
- نگاهی به فیلم «بیسر و صدا»؛ ایده خلاقانه، مسیر اشتباه
- حقایقی درباره بازمانده ساخته سیف الله داد/ماجرای توقیف فیلم بازمانده به دلیل حجاب!
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- «رابین هود»؛ افسانهی شیرین مرد شریف قانون شکن!
آخرین ها
- معرفی برندگان هیئت ملی نقد آمریکا ۲۰۲۵/ «یک تصادف ساده»؛ بهترین فیلم بینالمللی/ «نبردی پس از دیگری» ۵ جایزه گرفت
- ۱۵ اثری که برای فهرست اولیه اسکار فیلم بینالمللی شانس بالاتری دارند
- تأملی بر حضور نوری بیلگه جیلان در جشنواره جهانی فیلم فجر؛ داور غایب
- بیانیه کانون کارگردانان سینما درباره بازداشت سینماگران در مهمانی خصوصی
- واکنش رضا کیانیان به گزارش تاریخ سه هزار ساله زیر چرخ لودرها
- اعلام مستندهای دو بخش از نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- واکنش کانون کارگردانان سینمای ایران به حکم جعفر پناهی
- شروودِ تالار وحدت؛ جایی که ماهان حیدری قهرمانان آینده را پیدا میکند
- تورج اصلانی داور جشنواره ترکیهای شد
- سروش صحت و علی مصفا «بیآتشی» را روایت کردند
- سام درخشانی هم استعفا داد
- نمایش موزیکال «رابین هود» / گزارش تصویری
- حلقه منتقدان فیلم نیویورک منتخبان ۲۰۲۵ خود را اعلام کرد/ «نبردی پس از دیگری»، بهترین فیلم شد؛ پناهی، بهترین کارگردان
- جشنواره جهانی فیلم فجر۴۳؛ در ایستگاه پایانی «درس آموختهها» بهترین فیلم شد/ جایزه ویژه داوران به کارگردان ژاپنی رسید
- «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» به چین میرود
- گاتهام ۳ جایزه به «یک تصادف ساده» داد/ «نبردی پس از دیگری» بهترین فیلم جوایز مستقل نیویورک شد
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- مصائب افزایش سن ، از جولیا رابرتز تا نیکول کیدمن
- تام استاپارد؛ نویسندهای که جهان را از نو صحنهپردازی کرد
- نگاهی به فیلم «پارتنوپه»؛ زیبایی از دست رفته
- توقیف سکوی پخش «بازمانده» پس از انتشار ویدیوی بدون مجوز
- «سمفونی باران» کلید خورد
- «ناتوردشت» به باکو میرود
- از جدال اندیشه تا لبخند روی ردکارپت
- گفت وگو با کارگردان مستند «مُک» به بهانه حضور آن در جشنواره سینما حقیقت
- «زوتوپیا ۲» رکورددار فروش جهانی سینما شد
- صدای بخش خصوصی را بشنوید؛ هوای آلوده با تعطیلی تئاتر تمیز میشود؟
- «رها» بهترین فیلم اول جشنواره گوا شد
- سنگرم اندازه همان کافه ام بود
- نگاهی به تازهترین قسمت برنامه «اکنون»؛ سیر و سلوک بازیگری





