تاریخ انتشار:1400/11/20 - 15:47 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 170015

سینماسینما، ایلیا محمدی‌نیا

اینکه فیلمساز جوانی چون محمدحسین مهدویان خیلی زود در شیوه فیلمسازی برای تعدادی از کارگردانان جوان تبدیل به الگو می شود از عجایب روزگار است. فیلم «ضد» و امیر عباس ربیعی یکی از همین نمونه های تاثیر پذیری هستند.

فیلم تکلیفش با خودش روشن نیست. می خواهد اثری در مایه ملودرام سیاسی باشد اما هم در درام عاشقانه اش می ماند و هم در بیان سیاسی واقعه ای که برای ما آشناست.
آدم های فیلم تعریف مشخصی ندارند. فیلم می خواهد همزمان چند داستان را پیش ببرد. هم می خواهد به رابطه عاشقانه سعید و بیتا بپردازد و هم از حضور منیژه در سازمان و ارتباطش با ناصر بگوید و هم از نفوذ سعید در حزب جمهوری و در نهایت به خرابکاری او بپردازد. غافل از اینکه مخاطب چیز زیادی درباره سعید که گویی شخصیت محوری فیلم است نمی داند. ما می دانیم زمانی دانشجو بود. حال رئیس حراست حزب جمهوری اسلامی و عضو سازمان مجاهدین خلق است و عاشق بیتا.
اما نمی دانیم چگونه جذب سازمان خلق شده و چرا این میزان وفادار است که از هر چیزی می گذرد.
بیتا چرا اینقدر ساده لوح است؟ رفتارهای متناقض منیژه بر چه مبناست؟
فیلم ضد در خوشبیانه ترین حالت با این فیلمنامه تخت به درد یک سریال مناسبتی در تلویزیون می خورد.
به نظر می رسد تهیه کننده و کارگردان مدیوم را اشتباه گرفتند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها