سینماسینما، کیوان کثیریان – ناصر ملک مطیعی؟ مگر زنده بود؟ هنرمند را که از صحنه جدا کنی جانش را ستاندهای. ستارهای که بیهیچ دلیل قانعکنندهای به جای بازی جلوی دوربین، پشت دخل قنادی بایستد، به قتل رسیده است؛ مثل امیرکبیر سلطان صاحبقران. چهل سال است به قتل رسیده است. هنرمندی که در کشور خودش، بعد از چهل سال از حضور در یک برنامه تلویزیونی ساده محروم باشد، آیا زنده است؟
مردی که حق طبیعیاش تضییع میشود و تنها آرزویش به دلش میماند، کشته شدهاست. بازیگری که چهل سال از عشقش جدا میافتد، چهل سال در وطنش غریب میماند و نادیده گرفته میشود، بغض میکند و میگوید؛ «عاشق کارم بودم ولی دور بودم»، زنده است؟
***
ناصر ملک مطیعی؟ مگر مرده است؟ هنرمندی که چهل سال از بازی محروم باشد و فراموش نشود و همچنان در کوچه و خیابان مردم با احترام به او نگاه کنند و به او مهر بورزند مگر میمیرد؟
هنرمندی که با همه بیمهریها و جفاها، کشورش را ترک نکند، بماند، محرومیت بکشد، از هیچکس توقعی نداشته باشد، دم نزند و همچنان نجیب و شریف بماند، مگر میمیرد؟ بازیگری که بخشی از تاریخ سینمای یک سرزمین باشد مگر مردنی است؟ هنرپیشهای که بعد از نیم قرن، مردم اینهمه نقش و ژست و دیالوگ از او به یاد داشته باشند مگر میمیرد؟ ستارهای که هربار اسم مردم به میان بیاید بغض کند، مگر میمیرد؟ مردی که تشییع پیکرش اینهمه پرشور و عاشقانه باشد، هرگز نمیمیرد.
***
ناصر ملکمطیعی؟ همان سوپر استار مشهور؟ جوان اول؟ مرد؟ لوطی؟ بامعرفت؟ همان که مرام و منشاش با جوانمردی آغشته بود؟ همان؟
ناصرخان ملک مطیعی اگر اینهمه با قلب مردم اتصال دارد و پیر و جوان به او مهر میورزند، نه فقط به دلیل نقشهایی است که بازی کرده و روی پرده افتاده، بلکه بیشتر بخاطر نقشهایی است که نگذاشتند بازی کند، بخاطر سالهایی است که به ناحق نتوانسته روی پرده نقشی بیافریند و به خاطر ارادت و مهری است که به مردم نثار کرده است.
فارغ از اینکه سینمای ناصر ملک مطیعی را دوست داشته باشیم یا نه، او مظهر آدمهایی است که حق مسلمشان بدون دلیل قانع کنندهای زیرپا گذاشته شد و قربانی تنگ نظری و بیخردی و تعصب کور شده است که نمونههایش در این سرزمین بسیار است و از این منظر هم، او یکی بود از همین مردم.
***
ناصر ملک مطیعی، ستارهای بود که تا انتهای عمرش برای مردم نقش اول باقی ماند و همه دلخوشیاش این بود که پیش مردم احترام و آبرو دارد. چه نقشهایش را دوست بداریم چه نه، او بخشی از تاریخ سینمای ایران است و بخش مهمی از آن. اگر حالا هزاران نفر به بدرقه پیکرش میآیند، بیدلیل نیست. نمیدانم آنها که تصمیم گرفتند او را حذف کنند و چهل سال حق بدیهی فعالیت در سینما را از او گرفتند، حالا چه حالی دارند، نمیدانم چقدر از این کار سود بردهاند و چقدر از کارشان راضیاند و چقدر سینما از غیبت ملک مطیعی و فردین و پوری بنایی و امثال آنها منتفع شده.
اما میدانم کسی که تاریخ سینمای ایران و مردم ایران از او به نیکی یاد خواهند کرد ناصر ملکمطیعی است. کسی که سالیان سال همه به احترامش تمام قد میایستند و کف میزنند، هماوست. کسی که تا سالها فیلمهایش را میبینند و نامش را با احترام بر زبان میرانند، اوست و کسی که نامش از یاد نسل اندر نسل مردم ایران نمیرود، بیشک ناصر ملک مطیعی است نه کسانی که کمر به حذفش بستند.
منبع: روزنامه اعتماد
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- جایزهای فراتر از پناهی و فیلمش
- طبقه فرودست، اخلاق و مسالهی انتخاب
- یک یادداشت در هفت پرده
- آنها که «علت مرگ: نامعلوم» را توقیف کردند باید پاسخگو باشند!
- چند کلمه دربارهی فساد و فحشا و ابتذال و «کیک محبوب من»
- به بهانه تغییر رییس سازمان سینمایی/ باید مدیران را پاسخگو کنیم
- جشنواره اسپانیایی به «دوربین فرانسوی» جایزه طلایی داد
- «شامیر» به سیبری میرود
- بررسی مشکلات فیلمنامهنویسی درگفتوگوی کیوان کثیریان با شادمهر راستین و مهران کاشانی/ سانسور مشکل اساسی سینمای ایران
- سینمای مستقل و آینده سینمای ایران بررسی شد؛ سینمای مستقل آزادی، سلطه ناپذیری، عشق و ارزش زن را بازتاب میدهد
- ضرورت توجه به سینما مستقل در ایران بررسی میشود
- یادداشت کیوان کثیریان؛ کلی آیهی یأس و یک آرزو/ درباره انتخاب وزیر ارشاد دولت چهاردهم
- صدداستان ۳؛ انتشار ۳ داستان کوتاه با صدای طوفان مهردادیان
- فرهنگ کجای زندگی نامزدهای انتخابات است؟
نظرات شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- مژده شمسایی: پیکر بهرام بیضایی در آمریکا به خاک سپرده میشود
- «ایرانم» علیرضا قربانی به تبریز رسید
- در رثای مردی که از فرهنگ ایران نوشید/ بیضایی؛ دلباخته شاهنامه
- بیضایی در بزنگاه ادبیات کهن و مدرن
- توجه ویژه لوموند به درگذشت بهرام بیضایی
- ایران را می شناخت/یادداشت احمد مسجد جامعی درباره بهرام بیضایی
- به یاد استاد بیضایی؛ صدایی که نه فریاد بود، نه خطابه
- برای بهرام بیضایی/ اسطوره همیشه زنده
- زبان بهمثابه مقاومت؛ در یادِ بهرام بیضایی
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه






به نظر من هنرمند هیچوقت نخواهدمرد بسیار متن خوبی بود انانکه این رفتار زشت را با این هنرمند مردمی کردند من انانرا مرده پندارم