سینماسینما، سپیده ابرآویز
میمیریم اگر به جاده خاکی نزنیم. همان طور که پسر کوچک در ابتدای فیلم، جایی که هنوز همه خوابند، جایی که هنوز کسی راه نیفتاده و هنوز کسی به جاده خاکی نزده میگوید: مردیم.
برای ماندن لازم است که به جاده خاکی بزنیم. دیوانه بازی در بیاوریم. آواز بخوانیم. لب بزنیم. چشم و ابرو بیاییم. خل و چل شویم. گریه کنیم. بخندیم. باید همه این کارها را بکنیم تا در طول راه کم نیاوریم. برویم بی آنکه بدانیم به کجا و تسلیم شویم بی آنکه بدانیم چرا.
جاده خاکی ساخته پناه پناهی همین است. فقط یک راه برای نجات. برای ماندن. برای ادامه. جاده خاکی یک فیلم صاف است. حرکت از نقطه الف به نقطه الف. چون هیچ نقطه ب ای قرار نیست اتفاق بیفتد. فیلم اتفاقا اصلا جادهای (به معنای کلاسیک آن) نیست. نه کسی در میانه راه گم میشود. نه کسی میمیرد. نه تصادف میکند. نه از راهی که میرفته به بیراهه میرسد و نه هیچ چیز دیگر.
جاده خاکی از هیچ همه چیز ساختن است. قواعد را بر هم زدن است. از کنش و واکنش و حادثه و اکت دوری کردن و فقط نشان دادن است. فضاسازی محض است. آرام است، بی هیچ درام یا حتی نقطه عطف و فراز و فرود. جاده خاکی یک فرمول تازه است در فیلمسازی برای سینمای ایران. مجموعهای از قابهای زیباست. یک دنیای درونی است که تنها با تصویر منتقل شده است. تمام آنچه باید گفته شود، می شود. با قابهای ساکت و تپش.
فیلم قرار است داستان یک خانواده باشد که پسرشان را میبرند تا به قاچاقبر بسپارند. همین. یعنی این داستان حتی دو خط هم ندارد اگر هم داشته باشد مهم نیست. چون جاده خاکی با قصه کار ندارد. چند آدم را کنار هم میگذارد. یک زن. یک شوهر. یک پسر فراری و یک بچه بیش فعال. یک سگ هم با این خانواده همراه است. سگی که میتواند مفهوم عشق، اضطراب و جدایی را تشدید کند.
توصیف این آدمها آسان نیست . آنها دیالوگ زیادی نمیگویند که به شخصیت پردازیشان منجر شود. شخصیت آنها در لحظات رفتنشان جاری است. در همان دابسمشهای بی سر و ته. فیلمساز برای آنها جملههای روتین خانوادگی نمی نویسد. مرد را کلافه یا زن را مستاصل نشان نمیدهد. رفتارهای آنها در مواجهه با موقعیت، تمام حرفهایشان است. تمام فیلم است. فیلم آن قدر درونی و حسی است که حتی به درد مدیوم داستان هم نمیخورد. فقط باید تماشایش کرد. در تنهایی. در خلوت. در سکوت.
جاده خاکی مثل تماشای دریاست. مثل خیره شدن به موجها و حس غریبی که از این خلسه تخدیر کننده دست میدهد. مثل دراز کشیدن روی ساحل نمناک جایی که تا چشم کار میکند هیچ کس نیست.
در نوشتن از جاده خاکی درست مثل خود فیلم نمیشود خیلی فنی و مکانیکی برخورد کرد. انگار همه چیز این فیلم از یک جهان بکر آمده است. برشهای تدوین، صداگذاری و صدا برداری، حرکات دوربین و هر آن چه که مربوط به سینماست تنها و تنها درگیر با حس میشود و همین کافی است تا جاده خاکی در جایی از درونمان بماند. بازیگران جاده خاکی تک به تک درخشان اند. از کودک فیلم (رایان سرلک ) با این همه استعداد گرفته تا پانتهآ پناهیها و حسین معجونی که لحن و زبان متفاوت و خونسردش به کلمات جان میدهد.
در پایان فیلم جاده خاکی، با این همه هنجارشکنی، با کمترین نگاه فیلمساز به فیلمنامه نویسی کلاسیک، با کمترین میزان هیجان میبینیم که چقدر خوب اثر را درک کردهایم. چقدر با آن همراه شدهایم و چقدر درد آدمهای آن را فهمیده ایم. تک تک شان را شناختهایم و چقدر خوب که موسیقیها و متن ترانهها هیچ ربطی به اتفاقی که میافتد ندارد و چقدر میتوانیم فکر کنیم (یا حتی گول بخوریمب که این بهترین انتخابها برای موسیقی است. در شکل معمولش ما قرار نیست برای رفتن یک مسافر ترانه سوغاتی را بشنویم که این ترانه برای آمدنهاست. قرار نیست برای شروع دوباره یک کودکی بی انتها عزیز بومیای هم قبیله را مزمزه کنیم. اما میکنیم. میشنویم و لذت میبریم و عمیقا دچار حس همذات پنداری میشویم. هر چند که سوالهای زیادی در تمام فیلم بی جواب رها میشوند اما جواب هیچ کدام از آنها مهم نیست. چون مساله فیلم نه چرایی است و نه چگونگی. شاید فقط همراه شدن است. همراه، بی قضاوت و نظارهگر.

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- نسخه ویژه نابینایان «لیلی با من است» با صدای حسن معجونی منتشر میشود
- هیئت داوران جشنواره «فیلم و عکس با انرژی» معرفی شدند
- رقابت «کاپیتان» در بیست و دومین جشنواره داکا
- جایزه اصلی بهترین فیلم آینده آسیا جشنواره توکیو به «ماریا» رسید
- دو فیلم ایرانی مورد علاقه باراک اوباما
- جایزه آندره بازن به «جاده خاکی» تعلق گرفت
- «جاده خاکی» نامزد جایزه فیلم مستقل بریتانیا شد
- نگران خانهام!/ نگاهی به فیلم «جاده خاکی»
- اختصاصی سینماسینما/ پانتهآ پناهیها با «جاده خاکی» جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کرافت استونی را به دست آورد
- اما سفر نیست علاجِ این درد/ نگاهی به فیلم «جاده خاکی»
- فیلم «جاده خاکی» در فرانسه روی پرده رفت/ آمار تماشاگران
- فینالیستهای خندانندهشو۳ مشخص شدند
- استوار بر سایر اجزا و عناصر/ نگاهی به موسیقی فیلم «دسته دختران»
- ششمین روز چهلمین جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- قصهای گمشده در هیاهوی انفجار/ نگاهی به فیلم «دسته دختران»
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- انتقاد عباس یاری از تبلیغات مخرب شهرداری تهران
- از انیمیشن به عنوان یک رسانه هنری برای جذب گردشگر استفاده کنیم
- «زن و بچه» سعید روستایی به کن دعوت شد
- تعطیلی موقت پردیس تئاتر باغ کتاب تهران
- آکادمی علوم سینمایی اوراسیا آغاز به کار کرد
- به خاطر یک عمر دستاورد سینمایی؛ موسسه فیلم آمریکا به فرانسیس فورد کوپولا جایزه میدهد
- آیا «پایتخت ۷» حقوق حیوانات را زیرپا گذاشته بود؟
- امشب به صرف بورش بدون خون به روایت نازنین؛ صابر ابر و الهام کردا دوباره همبازی میشوند
- تولد یک سینماگر درخشان ازبکستانی
- معرفی بازیگران فیلم تازه اصغر فرهادی
- فیلمی که هنوز عنوانش اعلام نشده؛ اثر جدید اصغر فرهادی در پاریس
- پوستر رسمی جشنواره کن منتشر شد
- با حکم رئیس سازمان صداوسیما؛ رمضاننژاد رئیس جدید ساترا شد
- سینماحقیقت در نمایش خانگی
- چشم سینماهای آمریکا به گیشه تابستانی/ هالیوود نگران افزایش قیمت بلیت سینماها شد
- فستیوال «کوچه» برگزار می شود
- حسین سلیمانی داور جشنواره ایتالیایی شد
- «یخ بستگی»؛ نمایشی که شنبهها سانس فوقالعاده دارد
- تأملی بر فیلم «صیاد» و بازنمایی یکی از مؤمنترین فرماندهان ایران/ صیاد در آیینه سینما
- موفقیت بینالمللی نمایش «مستطیل» در امارات
- «دورهمی زنهای دیکتاتورها» در تالار حافظ
- اولین جایزه بهرام/ یادداشت جواد کراچی درباره زندهیاد بهرام صادقیمزیدی
- «غبارزدگان» رونمایی شد
- شروین حاجیپور تیتراژ ابتدایی «وحشی» را خواند
- اولین نمایش جهانی «چشم در برابر چشم» در جشنواره ترایبکا
- با حضور داور ژاپنی جشنواره کن؛ هیات داوران جشنواره فیلم و عکس «پنج» معرفی شدند
- یک «پایتخت» غیرمعمولی/ فصل هفتم «پایتخت» جزو فصلهای موفق نبود
- انصراف شهاب حسینی از انتخابات خانه تئاتر/ هیات مدیره جدید انتخاب شد
- نمایش و نقدِ «مصائب شیرین ۲» در سینما اندیشه
- سوگ، فقدان و زوال با طنز؛ آیا «کفنها» آخرین فیلمِ دیوید کراننبرگ میشود؟