تاریخ انتشار:1404/07/08 - 17:40 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 211909

سینماسینما، فرنوش آباء

نمایش «هم این هم آن» به کارگردانی سهند خیرآبادی، بیش از یک اجرا، بیانیه‌ای خاموش علیه ابتذال امروز بازیگری است؛ بیانیه‌ای که نشان می‌دهد در فرهنگی که روزی بر ستون‌های تجربه و ممارست استوار بود، امروز «ظاهر» و «شهرت آنی» جای اصالت را گرفته‌اند.

در کانون اثر، جدال میان دو بازیگر زن قرار دارد: گلاب آدینه، با پشتوانه دهه‌ها حضور حرفه‌ای و تمرین نفس‌گیر بر صحنه، و نورا هاشمی، جوانی که نخستین حضور جدی‌اش در تئاتر، با استقبال رسانه‌ای و پیشنهادهای پرشمار سینمایی همراه است. خیرآبادی این تضاد را به ستون اصلی درام تبدیل می‌کند؛ تضادی که تنها مختص صحنه نیست، بلکه بازتاب جامعه‌ای است که «تجربه» را به حاشیه می‌راند و «شهرت کوتاه‌مدت» را بر صدر می‌نشاند.

این نمایش تصویری است از زمانه‌ای که در آن بازیگر تازه‌کار، به‌واسطه قاب‌های اینستاگرامی و جاذبه‌های لحظه‌ای، خیلی زود به مرجع آموزشی بدل می‌شود، در حالی‌که بازیگر اصیل و تربیت‌شده، با همه دانش و توانایی‌اش، در سکوت صحنه باقی می‌ماند. تضاد این دو جهان، یادآور آن نگاه متواضعانه‌ی بزرگان تئاتر است؛ نسلی که حتی در اوج موفقیت و دریافت جوایز معتبر، خود را همچنان نیازمند یادگیری و تمرین می‌دانست، نه عرضه دانش ناپخته.

«هم این هم آن» درامی اجتماعی ـ انتقادی است که خیرآبادی در آن به‌جای روایت یک خط داستانی صرف، بیشتر بر کشمکش‌های فکری و اجتماعی دو نسل تمرکز می‌کند؛ همین ویژگی، نمایش را به گونه‌ای از متا‌تئاتر نزدیک می‌کند، یعنی تئاتری که خود، موضوع و بحران تئاتر را روی صحنه می‌آورد. این انتخاب ژانری به اثر عمق تحلیلی می‌دهد و باعث می‌شود نمایش فراتر از یک روایت فردی، به بیانیه‌ای فرهنگی بدل شود.

بازی‌ها نقطه اوج نمایش‌اند. آدینه با تسلطی که تنها در طول سال‌ها به دست می‌آید، شخصیت زن منزوی و کم‌دیده‌شده را به چنان عمقی می‌رساند که حتی سکوتش حامل معناست. در مقابل، هاشمی با انرژی خام و پرشور نسل جوان، شور لحظه‌ای را نمایان می‌کند و همین برخورد، تقابل «جهان ریشه» با «جهان ویترین» را عینی می‌کند.

از منظر فنی نیز «هم این هم آن» ویژگی‌های قابل‌تأملی دارد. طراحی صحنه مینیمال و حساب‌شده است و به‌درستی اجازه می‌دهد تمرکز اصلی روی بازی‌ها بماند.

نورپردازی در بخش‌هایی دقیق و کارکردی عمل می‌کند، هرچند در بعضی صحنه‌ها می‌توانست تنوع بیشتری ایجاد کند تا از یکنواختی فضا کاسته شود. موسیقی زنده و استفاده محدود از صداهای محیطی به تقویت ریتم کمک کرده، اما در لحظاتی که نمایش وارد تکرار موقعیت‌ها می‌شود، این ریتم افت پیدا می‌کند و انرژی صحنه کاهش می‌یابد. با این حال، کارگردان با مدیریت میزانسن‌ها و بهره‌گیری از تضاد میان دو کاراکتر اصلی، موفق می‌شود نمایش را تا پایان جذاب و تأمل‌برانگیز نگه دارد.

«هم این هم آن» نه صرفاً یک داستان نمایشی، که هشداری است درباره جامعه‌ای که در انتخاب میان «اصالت و عمق» یا «ظاهر و شهرت» سرگردان مانده است. هشداری که اگر جدی گرفته نشود، فردا از هنر چیزی جز ویترینی گذرا باقی نخواهد ماند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها