تاریخ انتشار:1403/11/10 - 17:11 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 204974

سینماسینما، سعید مستغاثی؛

در صحنه‌ای از سریال «دایی جان ناپلئون» که دعوای دایی جان و آقاجان بالا گرفته، دایی جان پوری فِش فِشو را ماموریت می دهد تا برای مقابله با جاسوسان انگلیس با یک تفنگ بیرون اتاق نگهبانی بدهد. پوری هم فارغ از اینکه اصلا کار با اسلحه را بلد است یا خیر، با عمو جان عمو جان کردن، اطاعت امر می نماید تا اینکه اسداله میرزا خطر را احساس کرده و به لطائف الحیلی اسلحه را از دست او گرفته و توصیه می کند همینطور بدون اسلحه از عموجانش محافظت کند!

حالا حکایت برخی از تازه کاران این سینماست که از پس ساخت یک فیلم درست و درمان و با حداقل مایه های سینمایی برنمی آیند، آنگاه فاز «من آنم …» برداشته و از طرف دیگر با ادعای جوانمردی در مقابل “بی منصبان ضعیف”! و تیغ وانهادن اما که همچنان آن را بالای سر می چرخانند و تهدید می کنند!!

ایشان که گویا اساسا عادت به شنیدن و دیدن ندارد و فقط رجز می خواند و شمشیر می چرخاند و نفس کش می طلبد، حتی یک کلام هم از همکارانش نپرسیده که مثلا عضویت در شورای نمایش، هیچ منصب و میز و قدرتی نیست که اگر بود اوضع خیلی فرق می کرد! یا اینکه هنوز متوجه نشده سند ثبت شده و غیر قابل انکاری وجود دارد که صورتجلسه پروانه نمایش فیلم “علت مرگ نامعلوم” در تاریخ ۱۷ تیرماه ۱۴۰۲ به اتفاق آراء امضاء شده (یعنی وقتی فیلم به شورا ارائه گردید) و بقیه اش دیگر در اختیار این شورا نبوده.

این جملات بارها و بارها گفته شده و حتی برخی همکاران ایشان هم دیگر بر سر این موضوع بحث و نقلی ندارند، نمی دانم چرا ایشان همچنان به عقب می چرخند، گویا آن شمشیر چرخان و رجز خوانی، فرصت و امکان شنیدن و تامل کردن را به طور کلی سلب کرده است!

و چون انگار در این باره حرف دیگری برای گفتن نداشته، همه چیز را به گذشته حواله داده و بعد از آن خود را پشت سر برخی از فیلمسازان قدیمی این سینما قایم کرده و این بار رجز “من آنم که اینها بودند پهلوان” را سر داده!!

دوست جوان! یکی از آسیب های این سینما و جوانان فیلمسازش،  متاسفانه نگاه مریدی و مرادی به سینماگران قدیمی و آثارشان است. یعنی هنوز متوجه نشده اند که نقد یک فیلم از یک فیلمساز، به معنای نقد آن فیلمساز یا خدای ناکرده توهین به او نیست!

و یکی از نقاط قوت سینمای غرب که آن را از این تعارفات خلاص کرده و به نوعی پویایی رسانده، حذف ستایشگری از صحنه فیلم و هنر و سینماست.

از همین روست که وقتی کوروساوا یعنی همان امپراتور تاریخ سینما (که اگر بسیاری از آثار قدیم و جدید سینمای ما را روی هم بریزید، به اندازه یک فریم از “راشومون” یا “زیستن” و یا “سریر خون” نمی شود) وقتی فیلم “مادادایو” را می سازد در اکران جشنواره ای، مخاطبانش او را مورد اعتراض و انتقاد شدید قرار دادند، همانگونه که با جان فورد برای فیلم “۷ زن” کردند و همین امسال در جشنواره کن برای فیلم “مگالوپلیس” فرانسیس فورد کوپولا انجام دادند.

جناب کارگردان! فیلمسازان برجسته، بت های اعظم نیستند که نتوان به آنها انتقاد کرد . شخصیت آنها محترم است ولی وقتی به سینما و فیلمشان انتقاد کنید، به معنی “پای را از گلیم خود درازتر نمودن” نیست! این تفکر بسیار مضمحل کننده و مخرب است که شاید از درون همین تفکر، آثار مملو از نقطه ضعف مانند “علت مرگ نامعلوم” در می آید و اگر همین با همین تفکر ادامه دهید، چه بسا آثار بعدی شما خدای ناکرده سیر قهقرایی بیشتری بردارند.

شما هنوز در آغاز راهید و جای بسیاری برای کار دارید، خود را به جای اینکه درگیر حواشی کنید، به آدم های ضعیف و بدون میز و قدرت! توهین نمایید و حرف های دیگران را تکرار نمایید، وقت خود را برای فراگیری سینما و قواعد و ظرفیت های ابزاری آن صرف نمایید تا به جای تولید نسخه های تکراری و دست چندم، خلاقیت به کار ببرید. نگاهی به تاریخ سینما بیندازید که فیلم های ماندگار فقط با خلاقیت و هوشمندی توانسته اند بمانند نه با شعر و شعار و سخنرانی و بیانیه صادر کردن و ….

این فیلم شما با همه پروپاگاندا و تبلیغات مفصل رسانه ای در مطبوعات و تلویزیون و جوابیه های طویل در صفحه های اول روزنامه های رسمی و شوآف های مختلف، هر آنچه که می توانسته تا الان فروخته و دیگر جای بیش از این ندارد! آنهایی که باید نگران فروش فیلم باشند، کسان دیگری هستند، شما تنها بایستی نگران آن باشید که آیا اثرتان سینماست یا خیر؟ چقدر از بیان سینمایی برخوردار بوده؟ تا چه حد توانسته اید  در آن خلاقیت به خرج دهید؟ شما بایستی از نقد به آثارتان استقبال کنید و نه اینکه باب نقد را حتی نسبت به فیلمسازان دیگر هم ببندید!! مگر وکیل و وصی آنها هستید؟!

در تاریخ سینما، فیلمسازان بزرگ ، بزرگترین نقاد آثار خود بودند، نگاه کنید به آن مصاحبه جان فورد با پیتر باگدانوویچ و صحبت نقادانه ای که درباره یکی از بهترین فیلم هایش یعنی “کلمانتین عزیزم” کرد، نگاه کنید به مصاحبه آلفرد هیچکاک با فرانسوا تروفو که چگونه ساختار پلان سکانس در فیلم “طناب” یا سکانس نهایی فیلم “خرابکاری” را به چالش کشیده و کارگردانی خودش نقد می کند!

چرا ما باید سینمای ایران را غیر قابل نقد دانسته و برای مثلا سینماگران قدیمی اش حاشیه قدسی قائل شویم؟! در حالی که شاید خود آنها چنین نبودند، و بعد نتیجه این مقدس فرض کردن می رسد به آنجا که هیچ نقدی را بر آثار خود نیز قائل نخواهیم شد!

شما می خواهید فیلمساز باشید، اگر سینمایی هستید همه حرف هایتان را باید با زبان سینما و در آثارتان بگویید. سخنرانی و بیانیه و شعر و شعار مال آدم هایی است که هنرمند نیستند و در اینجا سینما را بلد نیستند. همچنانکه بزرگان و اساتید تاریخ سینما چندان از سخنرانی و توضیح برای تشریح افکار و عقاید خود استفاده نکردند.

مثلا برخلاف آن کتاب جعلی که از چارلی چاپلین مشتمل بر نامه های به دخترش و نصایح اخلاقی او انتشار دادند، چاپلین تنها از زوایای آثارش با دنیا و تاریخ سخن گفت و هیچ کدام از فیلم هایش را توضیح نداد. همه اخلاق گرایی و عقاید و افکار چاپلین از خلاق فیلم های درخشانی مانند “روشنایی های شهر” و “لایم لایت” و “سیرک” و “زن پاریسی” و … نشان داده می شود، او نیازی به شعر و شعار ندارد.

این فیلم ها و آثار شماست که باید حرف بزنند، نه اینکه مجبور شوید خودتان را به آنها الصاق نمایید، درباره آنها توضیح دهید و تشریح کنید. آن وقت دیگر از سینما خارج شده اید.

جهت اطلاع شما (البته می توانید از همکاران و دوستان خود بپرسید، پرسیدن که دیگر عیب نیست؟!) بنده حدود ۵۰ سال است که فیلم بین حرفه ای بوده و تقریبا ۳۵ سال در عرصه مطبوعات و رسانه های مختلف حضور داشته ام ، سالها قبل از شما فیلم ساخته ام، سالهایی که با دوربین سوپر هشت کار می کردم و شاید عکس های آن را دیده باشید و برای همین جشنواره های فیلم می فرستادم. یعنی زمانی که احتمالا سن شما قد نمی دهد. هیچگاه هم در هیچ موضع قدرت و در استخدام یا تحت قرارداد هیچ شرکت و موسسه و سازمان دولتی قرار نداشته ام.

حرفه و شغلم هم منتقد سینما بوده و هست، سینمای جهان و ایران، از فیلم های هاکس و فورد و هیچکاک و فولر و سیگل و آنتونیونی و برگمان و رنوار و …. نقد کرده ام تا اسپیلبرگ و کوپولا و اسکورسیزی و نولان و … البته از میان فیلم های ایرانی هم واقعا آنها که قابل نقد بوده را نقد کرده ام وگرنه ۹۰ درصد آثار این سینما اساسا با مقوله فیلم و سینما ارتباطی ندارند و قابل نقد هم نیستند،

 با هیچ کسی در این سینما تعارف نداشته ام، ضمن اینکه برای همه آنها احترام قائل هستم و بسیاری از اهالی این سینما از دوستان و رفقای قدیمی بنده هستند، از سالها پیش از اینکه شما پای به این حیطه بگذارید و احتمالا تا سالها بعد از شما!

کلام آخر، اگر می خواهید در سینما ماندگار شوید و فیلم هایتان را در آینده یاد کنند، سعی کنید فیلم ببینید و کتاب بخوانید و بیشتر بیاموزید تا بیان کنید. حالا اشکالی هم  ندارد  اگر سرانجام تصمیم گرفتید به جای سینما و فیلم، حرف بزنید و سخنرانی کنید، اما سعی کنید در حرف هایتان حرمت ها را نگه دارید، به طرف مقابل توهین نکنید، توهین و فحش تنها شخصیت گوینده را بازتاب می دهد. مودبانه و متین و مستدل سخن بگویید ، مانعی نیست ، سینما که پایان راه محسوب نمی شود، سخنرانی و بیانیه هم خوب و کم خرج تر است منتها فنون آنها را هم باید یاد گرفت که در مواردی دشوار تر از سینماست!!

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها