خسرو دهقان
۱) «روسری آبی» را پس از اکران اول در ۲۲سال پیش دوباره به تازگی دیدم. نمایشی در خانه هنرمندان، تالار استاد ناصری، ساعت ۵:۳۰ عصر، دوشنبه ۱۸/۵/۱۳۹۵ به همت سینما تک خانه هنرمندان و دوستم آقای کیوان کثیریان.
۲) در فیلم صحنهای خیلی کوتاه هست که بیش از یک دقیقه طول نمیکشد. این سکانس عصاره فیلم، عصاره فیلمسازی خانم بنیاعتماد، عصاره یک کار تیمی معقول خوب پشت صحنه از عوامل فیلم و دستاندرکاران فیلم است.
۳) اجازه میخواهم آن سکانس را روی کاغذ به عنوان یک یادداشت بازخوانی کنم و به شرح و چند و چون آن بپردازم.
۴) نوبر(خانم معتمدآریا) به تازگی سر کار نمیرود. صاحب کارخانه (آقای انتظامی) به همراه مباشرش (آقای اسماعیلخانی) تصمیم میگیرند که با ماشین پژوی سفید رنگشان) به او سری بزنند و جویای علت و کندوکاو ماجرایش شوند.
ماشینی در ناکجا آبادی (در حومهی یک مثلاً حلبیآباد بسیار فقیر) میایستد. مباشر پیاده میشود و سراغ نوبر میرود.
آقای انتظامی (پنهان، خاطرخواه و شیفته نوبر) در ماشین میماند به انتظار.
۵) زمان در عالم قصه فیلم میگذرد. شاید ساعتها. آقای انتظامی روی صندلی کنار راننده که به خواب رفته، از خواب بیدار میشود. هاج و واج، گیج وکمی سراسیمه و گنگ و منگ از ماشین پیاده میشود.
۶) تعدادی کودک و نوجوان دختر و پسر (کمی بیش از ده و حتماً کمتر از بیست تن) ماشین را دوره کردهاند. و در یک سمت به فاصله اندکی کمتر از یک متر از ماشین ایستادهاند. ساکت و آرام که فقط نظارهگرند، خاموش و ساکن و بیحرکت. سر و وضع ژولیده و ژندهپوشی دارند، که فقط و فقط آقای انتظامی را مینگرند و بس. یک جور انتظار با نگاه. نگاه تعقیبکننده، بیحرف و چسبیده بهم در چند لایه و صف.
۷) کسی حرفی نمیزند، جنب و جوشی نیست. بازیگری غلوآمیزی در کار نیست، حرکت دوربین نامحسوس است، مونتاژ صحنه به چشم نمیآید. چیزی ملموس و متمایز نیست. صدایی نیست، مثل اینکه صدا و صداگذار هم ساکتاند. هیچ اتفاقی در دو سوی جلو و پشت دوربین نیست. انگار نه انگار.
۸) آقای انتظامی از ماشین پیاده میشود و دوری میزند و چند قدم برمیدارد و تمام.
۹) سکانس پایان مییابد و در ادامه سکانس بعد و آقای انتظامی….
۱۰) این سکانس همهچیز را میگوید:
ــ فضا را میسازد.
ــ فقر و فلاکت را برملا میکند.
ــ اختلاف طبقاتی را به رخ میکشد.
ــ نیاز را مینمایاند.
ــ تفاوت سن و سال را گوشزد میکند.
ــ غریبی و دورافتادگی و حاشیهنشینی را هم میبینیم.
ــ معصومیت هویداست.
ــ تجربه را، تجربه میکنیم.
ــ موضوع فیلم را میگوید.
ــ خوابگردی را عیان میکند.
ــ چیزی در حال زایش است.
ــ اتفاقی قرار است بیفتد.
ــ تغییر و تعویض رخ داده است.
ــ و…….
۱۱) سکانس درباره بیداری و جهش و نقطه عطف است. از یک بیخبری به یک آگاهی شهودی. از بیخبری به خبردار شدن. از خامی به پختگی. از نادانی به دانایی. از بیدردی به دردمندشدن، از تکروی به شریک شدن. از بیهمراهی تا همراه و همقدم شدن. از بیحسی تا نیشتر خوردن و زخم خوردن. از بیغمی و بیمسئلهگی تا غصه خوردن و مسئول شدن و….
۱۲) این سکانس کمک میکند تا آقای انتظامی آغازین فیلم به آدمی با خبر و مطلع تبدیل شود.
این سکانس کمک میکند تا یک هوس و یک شیفتگی لحظهای به یک عشق بادوام تبدیل شود.
این سکانس کمک میکند تا آدمی بیمسئولیت به آدمی مسئول تبدیل شود.
این سکانس کمک میکند تا آقای انتظامی پای چیزی که دوست دارد و به آن معتقد است تا انتها بایستد.
۱۳) نقطه عطف، اصطلاحی در حوزه فیلمنامهنویسی است. از این واژه وام گرفتم تا حرفم را بزنم. نقطه عطف یعنی از مسیری به مسیری تغییر ریل قطار دادن. یعنی از پستی به بالا صعود کردن. از هبوط و ذلت به عزت و بالا اوج گرفتن.
۱۴) این سکانس شاهبیت «روسری آبی» است. سکانسی است در عزت فقر. سکانسی که نتیجهی یک کار تیمی است و همه عوامل فنی و غیرفنی پشت صحنه در شکلگیریاش صادقانه و عاشقانه و کاملاً حرفهای سهیمند.
که البته و طبعاً همه اینها به رهبری خانم رخشان بنیاعتماد.
مردادماه ۱۳۹۵
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- در سومین دوره فستیوال انجام میشود؛ نمایش فیلمهای ایرانی در جشنواره زنان شرقی
- پنج فیلم، پنج نقد/ از عشق در فضای کارگری تا دزدی به دلیل سوگ
- بزرگداشت رخشان بنیاعتماد برگزار شد
- با صدای رخشان بنیاعتماد، لیلی گلستان، جهانگیر و باران کوثری؛ نسخه صوتی داستان «تیستو سبزانگشتی» منتشر میشود
- عمارت روبرو برگزار میکند؛ سومین دوره «چشم در چشم» با رخشان بنیاعتماد
- نکوداشت «عزت الله انتظامی» در موزه سینما
- ترانه تنهایی/ نگاهی به فیلم «عامه پسند»
- رخشان بنیاعتماد و روبن اوستلوند در مجمع سرمایهگذاران بازار فیلم کن
- کامران شیردل؛ فیلمسازی به دنبال حقیقت
- نمایش دو مستند از «کامران شیردل» در موزه سینما
- ناگریز از زندگی زیر تنها سقف امن/ نگاهی به فیلم «اجارهنشینها»
- بالاخره فیلمها تمام میشوند یا سینما؟!
- آثار کیارستمی، شیردل، گلستان، نادری، بنیاعتماد و… در ایتالیا اکران میشوند
- تو پیش نرفتی، تو فرو رفتی؟/ معتمدآریا و حسرت دهه ۶۰
- چراغ تالارهای نمایشی تهران روشن شد؛ آغاز بهار تئاتر با فاطمه معتمدآریا
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت





