سینماسینما، زهرا مشتاق
مخاطب تصمیم میگیرد که به دیدن چه چیزی در چه بستری برود. مثلا تماشای یک تئاتر دانشجویی، یک نمایش آماتور، سینمای کمدی، اجتماعی، خانوادگی یا هر گونه دیگر. «هنر و تجربه» نیز از جمله همین دست انتخاب ها است. عنوان آن، به درستی، نشان دهنده محتوایی است که آن را در بر گرفته است. آمیختهای از هنر و تجربه. نمیشود آن را یک سینمای کاملا آماتور دانست. چون، پیشترها، کسانی بودهاند که فیلم خود را در این گروه اکران کردهاند، که البته حرفهایهای سینما بودهاند. اما در عین حال، این گروه متعلق به کسانی است که فرصتی یافتهاند، تا اولین گامهای سینمایی خود را اینجا بردارند، در این گروه فیلمهایی نهچندان گران، تجربهگرا و البته همراه با مخاطبان خاص اکران میشود.
«تابستانی که برف آمد»، در همین چارچوب میگنجد. یک قصه خانوادگی و اجتماعی که سعی دارد، عاشقانه و با نشانههای هنری بیان شود. تقریبا تمام فیلم در تاریکی میگذرد. خست در استفاده از نور، تاکید بر شرایط اسفبار خانوادهای در آستانه فروپاشی است. گویا نبود نور و یا بازی با سایه ها و نور اندک آباژور، میخواهد مخاطب را با نگرانی و غمی که در میان پرسوناژهای داستان دیده میشود، همراه کند. در چند سکانس اول، باید بدخلقی مردی دیده شود، تا سردرگمی تماشاگر برای چراییها، بیفزاید. زن پریشان برود تا مرد از لاک خود بیرون بیاید و با چند تلفن کوتاه گرهها را باز کند تا معلوم شود، داستان چیست و چرا سر از خانهای تاریک و به هم ریخته درآوردهایم.
حالا قصه، چند دست و پا در میآورد. اتفاقات یک خطی، که میخواهد هر طور هست، قصه اصلی را هل دهد جلو. مثل دیدار با مادر همسر، برادر مرد یا زن جوانی که دوست دختر خانواده است و آمدن و شکل رفتن شان، بیشتر تبدیل به یک وصله ناجور شده است. یعنی تکههایی که میتوانست قشنگ تعریف شود، اما مثل یک تکه پیتزای سرد، از دهان افتاده است. یعنی اتفاقات یک خطی، که بچه قصه نیستند، فقط ادامه داستان هستند تا به مثابه یدککش به ایفای کارکرد خود بپردازند. قصه سرراست تعریف نمیشود. ادا در میآورد. لقمه را ده دفعه دور سرش میچرخاند. چرا؟ چون غلبه کلیشه هنری بودن، بر اصل فیلمنامه میچربد. چون تاریک بودن فضا، کار را انگار، هنریتر نشان میدهد. انگار تلخ بودن مرد کافی است. مردی که به زور باید از دهانش حرف بیرون کشید و دختری که یک شبه، مناسبات سالهای دراز خانوادگی، ناگهان در جان و روحش دچار ریزش و گسل میشود و بند نسبتهای سببی و نسبی را از دم پاره میکند.
بیان مسائل و مصائب اجتماعی، هماره اهمیت دارد. چون درباره بشر است. درباره انسان با تمام پیچیدگیهایش. اما آنچه میتواند این اهمیت را مضاعف سازد، چگونگی بیان و انتقال آن است. تعریف کردن قصه، هنر حیرتانگیزی است که نمیشود به آسانی در آن تبحر جست. نیازمند تکرار و پشتکار و البته خلاقیت بسیار است و این به تمامی حاصل نمیشود، مگر با خواندن بسیار و مشاهدهگری بسیارتر. «تابستانی که برف آمد»، در همین ساختار تجربهگرا قرار میگیرد و میتواند مشقهای اولیه در مسیر سینمای جدیتر اجتماعی باشد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- یادداشتی بر نمایش «رابین هود»؛ بشارت پیروزی
- نرگس آبیار خدای زدن به دل ماجراست
- «نوشین مسعودیان» بهترین بازیگر مادرید شد
- «تابستانی که برف آمد» بهترین فیلم جشنواره لهستانی شد
- «تابستانی که برف آمد» در سینما اندیشه بررسی میشود
- یادداشتی بر «صبحانه با زرافهها»/ باز تعریف دگرگونهی یک داستان اجتماعی محض
- «مفیستوفلس»؛ روایت ترسناک فاشیست تکثیرشده
- نمایش «هم این، هم آن»؛ در مسیر تعامل، همدلی و تفاهم متقابل
- «تابستانی که برف آمد» در چهار رشته نامزد جایزه شد
- در آستانه اکران؛ پوستر «تابستانی که برف آمد» منتشر شد
- «پیرپسر»؛ دیکتاتورهایی با مغزهای کوچک زنگزده
- «تابستانی که برف آمد» بزودی اکران میشود
- «تابستانی که برف آمد» به اسپانیا میرود
- دوازده روز جنگ
- «بیصدا حلزون»؛ تلخی میان تصمیم و تسلیم
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی
- «سامی»؛ روایتی انسانی از جنگ بیپایان
- سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید
- گیشه سینما در دست کمدیها/ دو فیلم جدید اکران شدند
- اعلام بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۵
- مصوبهای برای حذف وزارت فرهنگ؛ مصوبه «سیاستهای صوت و تصویر فراگیر»؛ تعارض با جمهوریت
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما





