سینماسینما، ابوالفضل نجیب
دلبستگی و شیفتگی نسل نوعی من همچنان به سینمایی است که بدیهیترین، اما در عین حال مهمترین دغدغههای بشری از جمله غرایز و فضائل اخلاقی همچون آزادی، برابری، عدالت، نوع دوستی، و… را در تقابل با تمامی رذالتهای موجود از جمله حرص و آز و خشونتطلبی و زیادهخواهی و خودکامگی و… اما بر بستر داستان های ساده و سرگرم کننده و در عین حال به شدت تاثیرگذار و تأویل برانگیز به ماندگارترین و خاطره انگیز آثار در خاطره و حافظه تاریخ سینما تبدیل کرد، در مقایسه با اغلب آثاری که این سالها بیشتر چشمنواز هستند تا روحنواز. بخشی از انگیزه نگارنده برای نقب زدن به آن گذشته در حقیقت واکاوی نوعی سینما است برای نسلی که تا امروز همچنان در تکاپوی رسیدن به آزادی و عدالت و برابری است. آن هم در روزهایی که این نسل همچون شخصیت اول فیلم پاپیون (هانری) از فراز جزیره شیطان به اقیانوسی بیکران و عمیق و در عین حال زیبا و شکوهمند، به امید یافتن کورسویی از امید برای نیل به آزادی چشم دوخته است.
****
پاپیون اگر چه در صورت ظاهر در زمره فیلمهای تجاری و سرگرم کننده و بیادعا درباره برخی از مهمترین مولفهها و ارزشهای انسانی است، با این حال میتوان فیلم را به ترجمان مانیفستی برای رهایی و آزادی انسان در تقابل با بردگی و اهریمن بیعدالتی و ظلم تعبیر کرد. همچنان که در لایههای زیرین میتوان آن را به نوعی کشمکش بیرونی در تقابل با غریزه و انگیزه برای رسیدن به آزادی تعبیر کرد. مسیر دشوار و صعب العبور دو شخصیت محوری فیلم (هانری و لوئیس) برای رسیدن به آزادی با علم به بیگناهی و قربانی شدن آنها در دستگاه قضایی سرمایهداری، تاکیدی هوشمندانه همزمان برای همراه کردن و همذات پنداری مخاطب با شخصیتهای اصلی فیلم و در عین حال چالشی پیش روی قربانیان برای انتخاب آزادی و تن دادن به اسارت ابدی است. فیلم اگر چه سراسر کشمکش و چالش میان میل به آزادی و جبر اسارت را دنبال میکند، اما با این حال عصاره این تقابل را میتوان در سکانس پایانی فیلم به طرز نمادین بازخوانی کرد. کشمکشی ظاهرا بیهوده و بیمعنا در جزیرهای که با گذاشته شدن نام شیطان بر آن بر دلالتهای معنایی متنی و فرامتنی همزمانی تاکید و اشاره دارد. ابدی بودن زندگی در جایی که به دلیل ناممکن بودن فرار از آنجا هیچ حصار و محافظی ندارد. تنها و بظاهر راه فرار از آنجا تن دادن به اقیانوسی است بیکران و عمیق که تنها امکان عبور از آن رویایی است که میتواند آدمی را در آن غرق و حداقل از شر جبریت زندگی خوک صفتی رها کند. این وضعیت اما چندان که کارگزاران محاسبه کردهاند، راه اطمینان بخشی برای مهار غریزه و میل به آزادی در انسان نیست. هانری بر خلاف دوست خود لوئیس که خود را با چنین جبری سازگار کرده، از نخستین روزهای اسارت در جزیره در رویای رسیدن به آزادی است. او بر خلاف لوئیس که روزها مشغول پرورش خوک و کلم و… است، به جستجوی راه فرار مشغول است تا جایی که اعتراض لوئیس را از شانه خالی کردن بار مسئولیت برای تامین مایحتاج روزانه بر میانگیزد. او روزها از فراز صخرهای بلند به پائین و امواج خروشانی که به سرعت به سمت ساحل میآیند و در برخورد با صخرهها متلاشی و محو میشوند خیره میماند و سپس به نقطه امیدبخشی که شاید بعد از رسیدن به آن، راهی باشد برای بازگشت به آزادی و زندگی. نماهایی سحرانگیز و زیبا از اقیانوس متلاطم در مقایسه با سکوت تامل برانگیز هانری و نگاهی که از درون متلاطم و برون آرام اما پرسشگر او حکایت دارد. این کشمکش اگر چه به پیدا کردن راه حل و همزمان متقاعد کردن لوئیس برای فرار از جزیره میانجامد، اما کشمکش همچنان ادامه دارد. جایی که حس و آرمان آزادی در نقطه تصمیمگیری نهایی و پریدن از ارتفاعی آنچنان ترسناک و تبعات پیش بینی ناشده، در مقایسه با ترجیح امکان زنده بودن، ولو در بدویترین شرایط لوئیس را بر دو راهی تصمیم گیری قرار میدهد. آنچه هانری از فراز صخرهها میل او را به رهایی فعلیت میبخشد اگر چه ساحلی ناشناخته است، اما برای او به قدر کفایت انگیزاننده است. درست بر خلاف لوئیس که دریافته همسرش به او خیانت کرده و با وکیلش ازدواج کرده است. تفاوت لوئیس و هانری در این است که اولی انگیزه خود برای آزادی که همسر او بوده را از دست داده، هانری، اما همچنان برای غریزه آزادی و انگیزه برآوردن اعتراض علیه بی عدالتی زنده است. فراموش نکنیم در طول فیلم آنچه به لوئیس انگیزه فرار و همراهی و هزینه کردن برای آزادی میدهد عشق و دلبستگی او به همسری است که تصور می کند چشم بر بازگشت او دارد. در نقطه مقابل هانری انگیزه او برای آزادی تکیه بر غریزه و حس عدالتخواهی است. محافظه کاری لوئیس به تعبیری برای غلبه بر ترس ناشی از گرایشات خرده بورژوازی و تمکین به شرایط زندگی مقدور است در مقایسه با ریسک کردن برای رسیدن به زندگی و آزادی که هیچ انگیزه ای برای آن متصور نیست. همه این کشمکش درونی در ایستادن هانری و لوئیس بر بالای صخره های بلندی که با تاکید چندین و چندباره دوربین بر فاصله دهشتناک و ترسناک آن تا رسیدن به امواج خروشانی که به دل صخره ها می خورند و می توانند هر چیزی را متلاشی کنند، گویای ترسناکی تصمیمی است که برای ادامه مسیر رسیدن به آزادی انتخاب کرده اند. می شود همه تلاش های دو شخصیت فیلم برای رسیدن به آزادی را فراموش کرد و به همین سکانس پریدن از صخره به شکل کاملا نمادین بسنده کرد. تقابل دو نماد جزیره شیطان در بالا و اقیانوسی با چشم اندازی ناپیدا برای دستیابی به آزادی و رهایی. جزیره ای که نام شیطان بر پیشانی خود دارد، بخوبی گویای هویت از کف رفته انسانی لوئیس است. حضور خوک ها به تنهایی برای تاکید بر نکبت درون و برون انسان در به ظاهر پهنای جزیره و جولانگاه برای زندگی به ظاهر آزادانه انسان های قربانی از جنس لوئیس کافی است. جزیره که نام شیطان بر پیشانی خود دارد، در تقابل با آزادی عمل ظاهری آدم های ساکن در آن. جایی که هیچ مانع و محافظی برای فرار وجود ندارد، جز اراده برای آزاد شدن و تسلیم و اغوا شدن صرف برای تن دادن به شرایط که آدمی را به ذلت زندگی خوک وار تنزل می دهد. نکته قابل تامل همجواری دو نماد متضاد یعنی جزیره شیطان با اقیانوس است. نماهای پیوسته ای که بخصوص در هنگام پریدن پاپیون شاهد هستیم، با تاکید چندین باره بر این دو نماد(جزیره و پهنای اقیانوس) بیش از هر چیز بر تضاد و تقابل این دو جهان معنایی تاکید دارد. مارکس در تعبیری هر چند احساسی و ترغیبی اما بغایت هوشمندانه برای توصیف وضعیت فرودستان در نظام سرمایه داری و جبر حاکم بر آن میگوید، پرولتاریا در جنگ با سرمایه داری جز زنجیرهای اسارت چیزی برای از دست دادن ندارد. سکانس پریدن پاپیون به پهنای اقیانوس و همزمان غلبه ترس بر لوئیس و تن دادن به نکبت زندگی در جزیره شیطانی، در واقعیت امر موجزترین و ساده ترین ترجمان سینمایی و تصویری برای مانیفستی است که مارکس برای سرنوشت انسان در تقابل با نابرابری و در مسیر کشف و عینیت بخشیدن به هویت و منزلت انسانی بیان کرده است. فراموش نکنیم آنچه مارکس از منزلت و اعتبار و ارزش انسانی تعبیر و تفسیر کرد، در حقیقت امر کمترین نسبتی با آنچه مدعیان او به تفسیر صرف انسان در تنزل دادن به نیروی مولد ارائه دادند و می دهند، ندارد. فراموش نکنیم پیش از آمدن هانری به جزیره شیطان، لوئیس به از خودبیگانگی رسیده است، هانری بار دیگر محرک او برای آزادی و در حقیقت امر، بازگرداندن روحیه ناخرسندی و اعتراض علیه آنچه در خوش بینانه ترین حالت می توان به انطباق و در بدترین وضعیت به از خودبیگانگی تعبیر کرد، می شود.
مونولوگ پایانی آخرین فرار پاپیون بر پهنای آبی اقیانوس با این جمله دارم میام حرام زاده ها… در واقع خطاب به نظامی است که بیش از هر چیز برای برقراری عدالت ابتر و ناتوان است. در عین حال می تواند تاکیدی هوشمندانه بر نظامی باشد که در آن تبعیض و نابرابری ارمغانی جز اسارت برای فرودستان بجا نگذاشته است.
دو شناور ساخته شده از نارگیل که تنها امکان هانری و لوئیس برای فرار و رسیدن به آزادی است، بیش از هر چیز حکایت از سفری دشوار برای نیل به آرمان آزادی دارد. چیزی شبیه وضعیت انسان های اولیه برای رها شدن از جبرهای طبیعی که اما قرن ها بعد انسان را وارد جبرهای گونه گون خودساخته حاصل از حرص و آز و زیاده خواهی کرده است.
نکته قابل تامل در پاپیون تاکید بر اراده و غریزه و میل به آزادی در انسان است، تا جایی که می تواند با استفاده از کمترین و ناپیدا بودن کوچکترین امکان و ابزار ممکن، راهش را برای رسیدن به آزادی انتخاب کند. شناورهای ساخته شده از نارگیل اشاره ای است به دم دست بودن این امکان که تنها غریزه هانری موفق به کشف آن می شود.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- از ارادت تا نفرت/ نگاهی به فیلم «مرد سوم»
- پیامدهای ناگزیر/ درباره واگذاری نظارت بر شبکه نمایش خانگی به صداوسیما
- این فیلم واقعا شما را ترسانده است!/ نگاهی به فیلم «برادران لیلا»
- من و بیبی و پوراحمد/ در یادبود کیومرث پوراحمد
- تکملهای بر یادداشت رمانتیسم خونبار
- رمانتیسم خونبار کمونیستی/ بررسی تحلیلی «گوزنها» و انقلاب مسلحانه
- سوریایی کردن مهمترین رخداد سینمایی در ایران/ چند نکته درباره چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر
- دعوت به سیری شاعرانه در متن زندگی
- بازیگر فیلم «پاپیون» درگذشت
- موسیقی ماندگار یک فیلم با زندانیان به یادماندنی/هر شب همراه سینماسینما باشید
- نسخه جدیدی از «پاپیون» به سینما میآید
پربازدیدترین ها
- ردپای یک کارگردان مؤلف / نگاهی به فیلمهای کوتاه سعید روستایی
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- موقعیت فیلمهای ایران و سینماگران فراملی در فرانسه
- با نظرسنجی از ۱۷۷ منتقد فیلم؛ نشریه ایندی وایر برترینهای سال ۲۰۲۴ سینما را معرفی کرد
آخرین ها
- حذف فرهنگ از سبد طبقه متوسط؟/ هزینههای سبد فرهنگی خانواده ۴نفره در تهران چقدر است؟
- نکوداشت زنده یاد اکبر عالمی و بزرگداشت مهدی رحیمیان در آیین معرفی برندگان هفتمین جایزه پژوهش سال سینما
- با پیشتازی «۴۷» و «مخفیانه»؛ نامزدهای جوایز اسکار سینمای اسپانیا معرفی شد
- همزمان با سالگرد اولین نمایش عمومی «قیصر»؛ بزرگداشت مسعود کیمیایی برگزار میشود
- دو خبر از جشنواره بینالمللی تئاتر فجر؛ زمان بازبینی حضوری و انتخاب نهایی آثار بخش دیگرگونههای نمایشی/ آغاز ثبتنام اصحاب رسانه و منتقدان
- برگزاری نمایشگاه پشت دریای وهم
- حضور همراه اول با مجموعهای از سرویسهای فناورانه در نمایشگاه تلکام ۲۰۲۴
- بازگشت جنابخان به تلویزیون همراه با محسن کیایی
- «در آغوش درخت» بهترین فیلم بلند سینمای جهان جشنواره هندی شد
- نکوداشت خسرو خسروشاهی در جشنواره فیلم رشد
- «شهر خاموش» و «شناور» در شبکه نمایش خانگی
- به پاس یک عمر دستاورد سینمایی؛ خرس طلایی افتخاری برلین به تیلدا سوئینتون اهدا میشود
- کنسرت نمایش ایرج، زهره، منوچهر / گزارش تصویری
- حقایقی درباره محمد نوری به بهانه سالروز تولد او/ مردی که از شکست هراس نداشت
- ذلت ماندن یا لذت رفتن و رستن!
- جدول فروش سینمای ایران در آخرین روز پاییز/ پنج فیلمی که از ابتدای امسال بیش از ۱۰۰ میلیارد فروختند
- نمایش «دِویل» تمدید شد/ آغاز اجرای نمایش «تشنگان» از ۴ دی
- شایعه فروش آثار تجسمی مربوط به فروغ فرخزاد و سهراب سپهری/ سریال و فیلم مستند سهراب و فروغ به زودی کلید میخورد
- نامزدی یک فیلم کوتاه ایرانی-آمریکایی در جوایز آکادنی فیلم سوئد
- نشست خبری بزرگداشت فروغ فرخزاد / گزارش تصویری
- درباره سه مستند سینماحقیقت/ از جسارت نمایش عریان اعتیاد تا عشق به سینما در اتاق آپارات
- به خاطر نقش برجسته در صنعت سینما؛ کریستوفر نولان و همسرش، شوالیه و بانوی فرمانده شدند
- چرا «لیلی» سریال «داییجان ناپلئون» زشت بود؟/ پاسخ ناصر تقوایی را بخوانید
- «تیآرتی» ترکیه آغاز به کار کرد؛ صداوسیما هنوز در فکر سانسور است
- سیمرغ مردمی به جشنواره فیلم فجر بازگشت
- بستههای ویژه شب یلدای همراه اول با هدیه دیجیتال معرفی شد
- آنونس رسمی عاشقانه «عزیز» رونمایی شد
- با نظرسنجی از ۱۷۷ منتقد فیلم؛ نشریه ایندی وایر برترینهای سال ۲۰۲۴ سینما را معرفی کرد
- احمد رسولزاده و «بنهور» در بیست و هفتمین قسمت «صداهای ابریشمی»
- درباره «بی همه چیز»؛ درامی پیچیده با شخصیتهایی چندلایه