حسن رشید قامت که عاشق صادق سینما بود، پس از سالها تلاش و دوندگی و این در و آن در زدن امیدوارانه برای کارکردن در سینما، بالاخره خسته شد، از نفس افتاد و ترجیح داد دیگر نباشد.
تعارف نکنیم. این واقعیت سینمای امروز ماست که کمتر چیزی بر پایه شایستگی و تلاش تقسیم میشود. پول و گیشه شده همه چیز. اصل برای همهمان شده گیشه. از میلیاردی شدن فیلمهای بی مایه گزارش لحظه به لحظه میدهیم، از خبر نفس کشیدن فلان سلبرینی پوشالی هم نمیگذریم، غرق شدهایم در اخبار توخالی سینمایی که کل ترنوور مالی یک سالش به اندازه پول توجیبی فرزند فلان سرمایهدار رانتخوار این مملکت هم نیست.
مدیریتمان هم تابع موجی است که دارد همهمان را با خود میبرد؛ بدون برنامه موثری و بیآنکه بوی بهبود از اوضاع به مشام برسد. محافظه کاری هم که شکر خدا در این سینما بیداد میکند؛ نه طرح و برنامه و استراتژی درست و درمان، نه چشمانداز مشخص، نه ابتکار عمل، نه ریسک پذیری، نه حال و حوصله حمایت از آدمهای با استعدادی که تمایل به شوآف ندارند و امکان و قدرتش را نیز. سینمایی که در آن هرکه به پول نزدیکتر باشد خدایی میکند، باید هم امثال حسن رشید قامت را ببلعد و زیر چرخدندههایش له کند. باید هم پول حرف اول را بزند، باید هم ستاره پوشالیاش را باد کند و به هوا بفرستد حتی اگر فرق مارلون براندو را با اوباما نداند. باید هم رقابت همان پوشالیها بر سر فالوور باشد. باید هم ستاره پرفروش از ترکیه و هند وارد کند، باید هم برای فروش، از هند و تایلند و امریکای جنوبی سردربیاورد. چیز دیگری هم مگر مهم است؟ نیازی به بقیه فاکتورها مگر وجود دارد؟ در چنین شرایطی باید هم امثال رشیدقامت حذف شوند. اصلا مگر جایی برای آنها هست؟ انها برای تامین سرمایه یک فیلم کوتاه باید از نان شبشان بزنند. برای آنها پولی وجود ندارد. حتی پانصد هزار تومان.
در مراسم بزرگداشت مرحوم رشیدقامت، فیلمسازان جوانی که دوستان او بودند صحبت کردند. از بی مهریها و بی توجهیهاگفتند، از ناامیدی گفتند و بعضیهایشان از سرنوشت محتوم مشابه حسن برای خودشان حرف زدند. بدا به حال فرهنگ یک مملکت که فیلمساز جوانش در اوج آمادگی برای خلاقیت و زایش و تولید خلاقه، احساس ناکامی کند و از مرگ حرف بزند. بدا به حال فرهنگ ما که فیلمساز جوان و پرانگیزهاش، در سرزمین خودش احساس خفگی کند و از مهاجرت بگوید.
چرا ما هنوز نفهمیدهایم که فرهنگ و سینما برای هنرمند مهمتر از نان شب است. بله فیلمسازی که با هزار مرارت فیلم خوب ساخته ولی نمیتواند اکرانش کند به مهاجرت و رفتن هم فکر خواهد کرد. چرا که نه؟ فیلمسازی که ایده دارد و به هر دری میزند که بتواند فیلم اولش را بسازد ولی در میدان جولان سرمایه و سلبریتی بازی گم و گور میشود و جدی گرفته نمیشود، به مرگ هم فکر میکند. جوانی که درس خوانده و دوره دیده و همه زندگیاش را گذاشته تا جلوی دوربین برود ولی هرچه تلاش میکند، جز پیشنهادهای نامربوط چیزی عایدش نمیشود به هرچیزی میتواند فکر کند!
سینما در این مملکت استراتژیک است. این را بفهمیم. ساخته شدن یا نشدن یک فیلم، اکران شدن یا نشدن یک فیلم برای خیلی از ما یک بازی روی کاغذ است ولی جان و روح و سرنوشت انسانهایی در گرو همین است. این را بفهمیم. برای ما این اکران شدنها و نشدنها، این ساختنها و نساختنها، این مجوز گرفتنها و نگرفتنها یک بازی است، خبر روزمره است، یک نامه توی دبیرخانه ارشاد است، اما برای بعضیها حکم مرگ و زندگی را دارد. این را بفهمیم. برای یک هنرمند، کار کردن و دیده شدن کارش مهمتر از هرچیزی است. نگاه کنید به مهاجرتهای اجباری! وقتی فضای کار در داخل کشور امن و عادلانه و سلامت نباشد اولین مسیر نجات، مهاجرت است. وای به حال فرهنگ یک سرزمین که به ذهن فیلمساز جوانش، فکر مهاجرت خطور کند، بدا به حال مملکتی که هنرمند خلاقش به مرگ فکر کند، بدا به حال همه ما که اهل فرهنگ و هنرمان به یاس و استیصال برسند. آن وقت همهمان با این اهمیتی که به فروش به هر قیمت و عدد و رقم و میلیارد میدهیم از آن طرف هم هرسال اسکار میخواهیم. هرسال. یک نفر در این سینما به عرضه بینالمللی فکر نمیکند آن وقت هر سال اسکار میخواهیم. به حمایت از تفکر و خلاقیت فکر هم نمیکنیم، تمام اصالت را به سرمایه -آن هم سرمایههای نامعلوم و بی شناسنامه- دادهایم و هرچه فیلم بیارزش تر و مبتذل تر باشد راحت تر به آن مجوز میدهیم و تحویلش میگیریم ولی به کمتر از اسکار هر ساله هم رضایت نمیدهیم. فیلم های عیاری را توقیف میکنیم و بیمایهترین فیلمها را با عزت و احترام اکران میکنیم.
معجون شگفت انگیز و غم انگیزی است این سینمای ما.
این یادداشت در روزنامه ایران امروز ۲۶ آذر ۹۶ به چاپ رسیده است
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- جایزهای فراتر از پناهی و فیلمش
- طبقه فرودست، اخلاق و مسالهی انتخاب
- یک یادداشت در هفت پرده
- آنها که «علت مرگ: نامعلوم» را توقیف کردند باید پاسخگو باشند!
- چند کلمه دربارهی فساد و فحشا و ابتذال و «کیک محبوب من»
- به بهانه تغییر رییس سازمان سینمایی/ باید مدیران را پاسخگو کنیم
- جشنواره اسپانیایی به «دوربین فرانسوی» جایزه طلایی داد
- «شامیر» به سیبری میرود
- بررسی مشکلات فیلمنامهنویسی درگفتوگوی کیوان کثیریان با شادمهر راستین و مهران کاشانی/ سانسور مشکل اساسی سینمای ایران
- سینمای مستقل و آینده سینمای ایران بررسی شد؛ سینمای مستقل آزادی، سلطه ناپذیری، عشق و ارزش زن را بازتاب میدهد
- ضرورت توجه به سینما مستقل در ایران بررسی میشود
- یادداشت کیوان کثیریان؛ کلی آیهی یأس و یک آرزو/ درباره انتخاب وزیر ارشاد دولت چهاردهم
- صدداستان ۳؛ انتشار ۳ داستان کوتاه با صدای طوفان مهردادیان
- فرهنگ کجای زندگی نامزدهای انتخابات است؟
نظرات شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- حقایقی درباره فیلم سرب ساخته مسعود کیمیایی به بهانه نمایش آن از تلویزیون
آخرین ها
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود







افسوس برای رفیق سالهای دور حسن رشید قامت که رفت و هزاران افسوس برای ده ها حسن رشید قامتی که هستند و دیده نمی شوند…..