سینماسینما، عدنان شاه طلایی
فیلم «دختری با سوزن» به کارگردانی مگنوس وان هورن یکی از آثار ترسناک و روانشناختی سینمای دانمارک در سالهای اخیر است. این فیلم سیاه و سفید، با فضاسازی گوتیک، نورپردازیهای شدید و قاببندیهایی الهام گرفته از نقاشیهای اکسپرسیونیستی، قصهای واقعی از دهه ۱۹۲۰ را بازگو میکند؛ داستان داگمار اووربای، قاتل سریالی نوزادان در کپنهاگ.
در فیلم، ترس نه از صداهای ناگهانی یا چهرههای خونآلود، بلکه از واقعیتی عمیق و اجتماعی سرچشمه میگیرد. دوربین، با سکوتی تلخ، در بافتی خاکستری و محو، شخصیت اصلی را دنبال میکند: کارولینه زنی بیپناه و فقیر که در دل بحران اقتصادی و اجتماعی، برای نجات جان خود سرنوشت را به دست زنی دیگر میسپارد. داگمار، زنی مسن و سرد با لبخندی آرام و رفتاری مادرانه، در ظاهر نجاتدهنده است، اما در حقیقت نقش یک قاتل خاموش را ایفا میکند. بازی ترینه دیور هلم در نقش داگمار، مثالزدنی است. او ترس را بدون فریاد، با نگاه و حرکت دست، منتقل میکند و بازی کارولینه با هنرمندی ویک کارمین سونه در نقش زنی که میان اخلاق، گرسنگی و ترس گیر افتاده، درخشان و عمیق است.
این فیلم در هر پلان، حس خفگی و اضطراب را منتقل میکند؛ بدون تکیه بر جلوههای ویژه صوتی یا تصویری اغراقآمیز، نورپردازیهای خشن و تضادهای نوری شدید، فضا را از واقعیت جدا کرده و مخاطب را وارد جهانی کابوسوار میکند. موسیقی فیلم نیز از صداهای غیرملودیک و آزاردهنده بهره میبرد که به جای تزیین، در خدمت ایجاد فشار روانی قرار دارد.
«دختری با سوزن» در نقطه مقابل بسیاری از آثار آمریکایی در ژانر وحشت قرار میگیرد، فیلمهایی چون «روانی آمریکایی» تمرکز خود را بر جلوههای بصری، ضرباهنگ بالا، و شخصیتپردازیهای اغراقآمیز میگذارند. در آنها قاتل شخصیتی هیجانانگیز یا حتی کاریزماتیک است که اغلب در مرکز توجه قرار دارد. اما در «دختری با سوزن»، قاتل نه تنها مرکز داستان نیست، بلکه همانقدر که قربانی گناهکار است، خود نیز محصول یک جامعه بیمار و بیرحم به شمار میرود، وحشت در این فیلم، نه از خون، بلکه از فقر، تنهایی و سکوت ناشی میشود. آنچه این فیلم را بهتر و منحصربهفرد میکند، نه صرفا روایت تاریخی آن، بلکه لحن انسانیاش است. این فیلم تماشاگر را نهتنها به دیدن جنایت، بلکه به فهم ریشههای آن دعوت میکند. تصویری از جامعهای که در آن، زنان فقیر، بیپناه و فراموششده، راهی جز سپردن کودکان خود به غریبهها ندارند. و داگمار با بهرهگیری از این خلا انسانی، در پوشش یک مددکار، تبدیل به هیولایی میشود که کودکان را یکی یکی به قتل میرساند، بیآنکه کسی از آنها سراغی بگیرد.
در مقایسه با فیلمهای هالیوودی ژانر «دختری با سوزن» از کلیشههای مرسوم فاصله میگیرد. نه قاتل را جذاب و نه قتلها را هیجانانگیز میکند. بلکه با استفاده از ریتمی کند، فضاهایی ساکت و قابهایی سرد، جنایت را همچون زخمی روانی و اجتماعی ترسیم میکند. این اثر، نه برای ترساندن لحظهای، بلکه برای تفکر بلند مدت ساخته شده است.
از نظر کارگردانی وان هورن، هوشمندانه، خشونت را در پسزمینه نگه میدارد. قتلها را نه به صورت مستقیم، بلکه با حذف صدا، قطع تصویر یا نشان ندادن صحنهها به مخاطب نشان میدهد. این تکنیک باعث میشود ترس عمیقتری شکل بگیرد؛ چون ذهن بیننده، وحشت را کاملتر از هر تصویر صریحی بازسازی میکند.
«دختری با سوزن» فیلمی درباره جنایت نیست، اثری درباره انسان است. درباره خشونت نهفته در ساختارهای اجتماعی درباره سکوت، بیتوجهی و طردشدگی. فیلم ما را نه فقط با یک قاتل، بلکه با جامعهای روبهرو میکند که خود زمینهساز این جنایت است.
در پایان، این فیلم را باید یکی از متفاوتترین و مؤثرترین آثار ژانر وحشت روانشناختی دانست. نه فقط به خاطر داستان هولناکاش، بلکه به دلیل این که میتواند مخاطب را با وحشتی واقعی، انسانی و فراموش نشده روبهرو میکند. اگرچه در ظاهر، روایتی ساده دارد اما درست مثل سوزن، در سکوت فرو میرود و تا مدتها بعد از پایان، دردش باقی میماند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «اتاقک گلی»؛ تصویری از مقاومت خاموش در لبه تاریخ
- «سلاحها»؛ سایه یک تراژدی بر شهر مِی بروک
- «سوپرمن»؛ سقوط بزرگ ابرقهرمان/ ماجرای یک اسطورهی خسته از سی.جی.آی
- «ادینگتون»؛ تابلویی تلخ از بحران، قدرت و انسداد روانی
- «زن و بچه»؛ سفری در دل تلاطم زندگی یک زن
- «دست ناپیدا»؛ زنی برخاسته از خاک و تصویر با دوربین نه تفنگ
- «زیبا صدایم کن»؛ نجواى مردى از دل باران
- «علت مرگ نامعلوم»؛ سکوت کویر و صدای وجدان ناآرام
- «پیرپسر»؛ فیلمی درباره روان انسان و پیچیدگیهای قدرت و سلطه
- «اسفند»؛ روایت اتحاد و مقاومت در دل جنگ
- «بیسروصدا»؛ زمزمه تلخ زیر لایههای تاریک شهر
- تیرهتر از شب/ نگاهی به فیلم «مجبوریم»
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی
- «سامی»؛ روایتی انسانی از جنگ بیپایان
- سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید
- گیشه سینما در دست کمدیها/ دو فیلم جدید اکران شدند
- اعلام بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۵
- مصوبهای برای حذف وزارت فرهنگ؛ مصوبه «سیاستهای صوت و تصویر فراگیر»؛ تعارض با جمهوریت
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران





