کامیار محسنین
کامیار محسنین در روزنامه اعتماد نوشت: امروز سینمای نوین ایران در آشفتهترین شرایط خود بهسر میبرد. در شمایی کلی، میتوان چهار گروه را دید که علیالظاهر هر یک به دیگری بدگمان و بیاعتماد است.
گروه اول، سینماگران داخل کشورند که میخواهند با ایدهای مستقل، در همین مرز و بوم بمانند و کار کنند. همان گروهی که از قضا، قریب به اتفاقشان، در این چند ساله، در یکی از سختترین ادوار فرهنگی و هنری، امکان تحرک چندانی نداشتهاند و دلایل عدم پیشرفت کارهایشان را اقدامات سه گروه دیگر میدانند.
گروه دوم، سینماگران ایرانی خارج از کشورند که به خاطر شرایط موجود، برخلاف میلشان به آن سوی آبها رفتهاند و به تدریج با افزایش نیروی متخصص، پرهیز از مقررات و رمزگان تولید فیلم در داخل کشور و بهرهگیری از موقعیتهای ناشی از مدیریت سلیقگی فضای فرهنگی در مملکت، سهم خود در تولید و عرضه بینالمللی را بهشدت افزایش دادهاند. گروهی که علیرغم موفقیتهایی که به دست آوردهاند، همواره متهم شدهاند که برای سایرین پروندهسازی میکنند.
گروه سوم، سینماگرانی هستند که به ایده مستقل اعتقادی ندارند و در هر شرایطی، حاضر به تبعیت از ایده سیاستگذار یا سرمایهگذار هستند. بخشی از این گروه همواره در جریان کار هستند و ممکن است رنگ عوض کنند و بخشی دیگر، تنها در دورههای سخت، راهی برای کار در سینما پیدا میکنند.
گروه چهارم، مدیران فرهنگی هستند که شاید تا به امروز، یک مرتبه هم گرفتار بروکراسی حاکم بر فرهنگ و هنر مملکت نشدهاند، بل در اغلب موارد، خود مسبب تشدید آن بودهاند.
در صورتی که وجود این گروهها مورد تایید باشد، میتوان آسیبشناسی سینمای ایران در مقطع کنونی را ذیل سرفصلهای زیر پی گرفت.
ناتوانسازی سینمای مستقل در داخل کشور و جریان نامتوازن تولید
می توان گفت با افزایش لجام گسیخته قیمت و دستمزد از یک سو و راههای مسدود سینمای مستقل به سمت بازارهای بینالمللی از سوی دیگر، عمده جریان تولید در داخل کشور دراختیار دو جریان وابسته و خالصسازی شده قرار گرفت. قطع رابطه جدی سینمای مستقل با مراکز وابسته به دولت و منابع سرمایهای نامشخص و عدم بازدهی مالی مناسب در جریان عرضه بینالمللی، امکانپذیریهای تولید در این حوزه به شدت کاهش پیدا کرد. در چنین شرایطی، ارتباط مستقیم ارگانهای حاکمیتی و برخی تهیهکنندگان فعال باسازمانهایی که منابع مالی بالایی دارند، سبب شد دو جریان اصلی بازار داخلی را قبضه کند. اولی فیلمهای واقعیت گریز بازاری که تحت عنوان مجعول کمدی، به صرف بهرهگیری از امکان نامتعارف عبور از بعضی خطوط قرمز و برخی شوخیهای دست چندم، از سمت جریانهای وابسته راهی پرده میشوند و در مواردی، پاسخگوی خواست تماشاگرانی هستند که برای رهایی از واقعیتهای تلخ این چند سال، تنها برای فراموشی و خنده پا به سالنهای سینما میگذارند؛ و دومی فیلمهای ارگانی که با جعل ژانرهای دیگر، محصولاتی کماثر و عمدتا بیمخاطب، برای القای گفتمانهایی خاص و غیرمتعارف به بینندگان به حساب میآیند و حجم زیادی از بودجه کل سینما را آتش میزنند. هر چند اگر در این دو جریان، به شکلی غیر قابل پیش بینی، هر از چند گاهی، فیلمهای سینمایی قابل تأملی تولید شود، در شرایط عادی، میبایست به نحوی شایسته و بایسته دیده شود، در شرایط استثنایی کنونی، در زمان قهر سنگین اهالی سینما با جریان رسمی، مجال چندانی برای دیده شدن نمییابد.
از سوی دیگر، با توجه به آنچه در ایران گذشته و به عنوان دغدغههای جدید معترضان در رسانههای سراسر جهان انعکاس یافته، فیلمهای تولید شده در داخل کشور در بسیاری موارد، تصویری مطابق با موضوعات داغ رسانهای و انتظارات مخاطبان بینالمللی عرضه نمیکنند و در مواردی آنچنان در لفافه سخن میگویند که راهی آسان برای ارتباط با مخاطب غیر ایرانی پیدا نمیکنند. هر چند که در لفافه گفتن و در صنعتهایی چون استعاره، کنایه و… غرق شدن، بنا به مقتضیات تاریخی، بخشی از سنت هنر ایرانی باشد، باز باید گفت جهش اصلی سینمای نوین ایران برای دستیابی به مخاطب بینالمللی از طریق فیلمهایی با روایتهایی ساده و مضامینی انسانی صورت پذیرفت و از قضا، در فضایی متفاوت، در قالب فیلمهایی که در بسیاری اوقات، در ارگانهایی از بیخ و بن دولتی تهیه میشد، به شکلی گسترده به بازارهای بینالمللی راه یافت.
البته شایان توجه است که در جریان تولید در سالهای اخیر، حد آزادی نیز بسته به درجه وابستگی متفاوت است و همین معیارهای دوگانه مسبب بروز سوءتفاهمهایی جدیتر است. برای نمونه، برخی از مقربینی که امکان عبور از خطوط قرمز را دارند، آزاد بودهاند زنان را در حال رقص، با کلاهگیس و… مقابل دوربین بفرستند و دیگران، به ویژه آنانی که سابقه هرگونه اعتراضی دارند، از چنین امکانی بیبهرهاند و حتی ممکن است تحت پیگرد قضایی قرار گیرند.
در این شرایط، یعنی در زمانی که ارادهای خارج از خانواده سینما میتواند تاثیری شگرف بر سرنوشت سینما و سینماگر مستقر در ایران داشته باشد، خروج از این قطع رابطه قهرآمیز پیچیدگیهایی غریب دارد.
در صورت تداوم این قهر، میتوان گفت جریان نامتوازن تولید و عرضه به شکلی قابل پیشبینی ادامه خواهد یافت – جریانی متکی به فیلمهای واقعیت گریز و مجعول کمدی که ممکن است به واسطه تغییر دولت، سازندگان و تهیهکنندگانی دیگر هم داشته باشند؛ و فیلمهای تبلیغاتی که ممکن است در برخی موارد گفتمانی متفاوت از آنچه در دوره اخیر دیده شده است را هم تبلیغ کنند. در این جریان، همچنان جایگاهی برای فیلمهای ژانر دیده نمیشود، چون در سینمایی که دستهبندیهایی چون کودک و نوجوان، اجتماعی و دفاع مقدس را ژانر به شمار میآورد، هنوز درکی از این مفهوم وجود ندارد؛ امیدی به موفقیت فیلمهایی متاثر از مضامینی اجتماعی وجود ندارد، چون مهمترین تحولات جامعه در سالهایی که گذشت، علیرغم آنکه در هر کوی و خیابانی مجال بروز یافتهاند، در سینمای رسمی امکان ثبت پیدا نمیکنند؛ امیدی به اکران فیلمهای موفق زیرزمینی، چه عناوینی که با سرمایه خارجی تهیه شدهاند و چه عناوینی که با سرمایه بسیار محدود داخلی ساخته شدهاند، نیز وجود ندارد، چون از مقولاتی سخن گفتهاند که بالطبع، امکان نمایش پیدا نمیکنند.
پس خروج از این بنبست دردناکی که به فیلمهای سطح پایین مجعول کمدی و محصولات غیر قابل تحمل تبلیغاتی منتهی شده است، راهی بس دشوار است که بعید است با اتکاء به مدیران فرهنگی به مقصد برسد – مدیرانی که اعتبار و اقتدار خود را، نه از داخل خانواده سینما، که از نهاد بالادستی میگیرند و حتی ممکن است در جریان اجرا و تصمیمسازی سیاستهای ضد فرهنگی در سه سال و نیم اخیر نقشی به عهده داشته باشند.
ظرفیتهای انکار ناپذیر سینمای ایران
درحالی که در آشفته بازار امروز سینمای ایران، فیلمهایی که دغدغه سینما و دغدغه جامعه را دارند، کمتر بخت آن را پیدا میکنند که به مرحله پیشتولید برسند و برخی از صاحبان قدرت در داخل کشور، تقصیر را متوجه فیلمسازان میکنند، میتوان به وضوح دید که آثار فیلمسازان ایرانی، به ویژه، آن دسته از فیلمهایی که با اتکا به حضور تهیهکنندگان مستقر در خارج از کشور ساخته شده است، نه تنها در جشنوارههای بینالمللی، که در جشنهای بزرگ صنعت سینما در سراسر دنیا هم نقش آفرینی کردهاند. معرفی این فیلمها به عنوان نمایندگان کشورهای دیگر برای رقابت در رشته اسکار بهترین فیلم بینالمللی نشان میدهد که مشکل، نه از سینمای ایران، که از عدم همسازی فیلمساز وطنی با سیاستهای حاکم فرهنگی است. این عدم همسازی، در مقطع کنونی، فضای دوقطبی را در این حوزه تشدید هم کرده است. لیک به وضوح، میتوان دید اگر برخی سینماگران ایرانی که سینمای بدون مجوز را برگزیدهاند، از سینما دور میشوند و به دام شعارزدگی میافتند، اکثریت آن فیلمسازان قلیلی که همچنان به اخذ مجوز دل بستهاند، در بازیهای ارگانهای داخلی، به تصویرسازی نامتقاعدکنندهای از گفتمانهای محبوب بخشهایی از حاکمیت پناه میبرند.
در چنین شرایطی، سه رویکرد برای سینمای داخل کشور وجود دارد: اولی رویکردی اقتدارگرایانه که سعی میکند بدون شناخت کافی از شرایط اجتماعی و وضعیت جامعه سینمایی در لحظه کنونی، همان ساز و کارهای دهه شصتی را، البته با شدت و حدتی بیشتر، پیش ببرد؛ دومی رویکردی واقعبینانه که میکوشد کل جریان تولید سینمای ایران را، فارغ از پروانه ساخت و پروانه نمایش، فارغ از تهیهکننده مقیم ایران و تهیهکننده خارج از ایران، ببیند، در وهله نخست، به درکی از شرایط و وضعیت برسد و بعد، با اتلاف وقت فراوان، همچنان بیعمل بماند و سومی اینکه براساس رویکرد واقعبینانه موجود، راهکارهایی عملگرایانه برای اعتمادسازی در دستور کار قرار گیرد.
می توان گفت در دو شکل اول قضیه، قهری گستردهتر ازسوی جامعه سینمایی قابل پیشبینی خواهد بود و در شکل سوم قضیه، بخشهایی از […] تمام تلاش خود را به کار خواهد بست که راهکارهای عملگرایانه به مرحله اجرا نرسد. همین موضوعات، در کنار سرفصلهای برنامه هفتم در باب هنر هفتم که در بسیاری موارد، در فقدان شناخت و واقع بینی، محکوم به شکستی محتوم به نظر میرسد، اهالی سینما را به آینده بهشدت بدبین میکند.
در صورتی که چنین اتفاقی رخ دهد، قابل پیشبینی خواهد بود که تعداد بیشتری از اهالی سینما به ساخت فیلمهای زیرزمینی والبته بدون مجوز روی خواهند آورد و در خلأ منابع سرمایهای داخلی و با توجه به احتمال عرضه موفق بینالمللی، به شرکتهای خارجی یا تهیهکنندگان ایرانی مقیم خارج از کشور متوسل خواهند شد و چهرهای جدید از سینمای ایران را، که صد البته با آن تصویر دیرآشنا و رسمی تفاوتهایی آشکار دارد، به تصویر معمول ایران مبدل خواهند کرد. در این صورت، ظرفیتهای انکارناپذیر سینمای ایران، در حد و حدودی فراتر از این، آشکار خواهد شد و سینمای رسمی در همین دو شاخهای که در سه سال و نیم آخر به دست سیاستگذاران و مدیران طراحی شده، محبوس خواهد ماند و مضمحل خواهد شد.
عدم شناخت درست از مدیریت
برخی مدیران درک نمیکنند که وظیفهای جز اداره بخشهای تابعه، جهت خدمات رسانی به متخصصین و مردم، در راستای حفظ میراث موجود و گشایش راههای جدید ندارند. آنان تصور میکنند که ریاست خود بر بخشهای تابعه را میتوانند به متخصصین و مردم تسری دهند. انگار که این دسته از صاحب منصبان درکی از مدیریت ندارند و به مفهومی جز مالکیت فکر نمیکنند وهر تصمیمی که به تداوم حضورشان بینجامد، در دستور کار قرار میدهند. برای آنکه اعتبار و اقتدار خود را از [….] میگیرند، میکوشند آنچه را که از پیشینینان به جا مانده است، با شوری ساختگی و غیرواقعی، نابود کنند و با شعارهایی که مورد پسند بخشهایی از حاکمیت قرار بگیرد، با تکیه بر نیروهایی همسو و به دور از رویکردهایی تخصصی، خشت اول بناهایی بیقواره را کج بنهند و برای آیندگان، هیچ میراثی باقی نگذارند. همان رویکردی که در حوزه مالکیت شهری، و نه مدیریت آن، به خود اجازه میدهد در کلانشهری آلوده چون تهران، فضای سبز را از بین ببرد و راه تنفس را بر شهروندان ببندد، در حوزه مالکیت سینما، راههای فعالیت بسیاری از چهرههای تاثیرگذار سینما را مسدود میکند و دورهای را رقم میزند که شاید کمتر فیلمی به یاد ماندنی در آن ساخته شده باشد و رویداد سینمایی قابل بحثی در آن برگزار شده باشد.
مشکل مدیر فرهنگی همین است که چون خود را خارج از خانواده سینما میبیند، برای حفظ جایگاهی که دارد، حاضر است در هر لحظه، به چنین رویکردهایی تن دهد و برای توجیه آنچه میکندعملکرد نامناسبی داشته باشد. در حوزهای که نیازی شدید به تدارک فضا برای زایش هنری دارد، در اعماق ذهن چنین مدیری، چیزی جز جنازه نقش نمیبندد. نتیجه این خط فکری، میتواند همان روشی باشد که در سه سال و نیم اخیر، با شعار خالصسازی، و به تبع آن، خلق فضایی خالی از امنیت پیرامون سینماگران معترض به وضع موجود، به بروز فجایعی بزرگ انجامیده است.
سینمای ایران با مدیری که از خانواده سینما نباشد و نتواند اعتماد جمعی قابلتوجه از اعضای این خانواده را جلب کند، با مدیری که در زمینه آفرینش هنری، شانی بینالمللی نداشته باشد، با مدیری که به خاطر منافع آن با مقامهای بالادستی درگیر نشود، با مدیری که تفاوت مالکیت و مدیریت را نداند، با مدیری که در این سه سال و نیم در سمت و سویی ضد فرهنگی گام بر داشته باشد، چالشهایی پیچیدهتر را از سر خواهد گذراند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- اندر احوال کشتیشکستگان سینمای ایران/ عصر فراموشی
- سفر در میدان خطر/ نگاهی به فیلم «آدمکش» ساخته دیوید فینچر
- در سینماتک خانه هنرمندان ایران مطرح شد؛ «شکارچی گوزن» از تراژدی جنگ تا جادوی سینما/ دنبال داستان نباشید!
- پای مریل استریپ با «شکارچی گوزن» به خانه هنرمندان ایران باز میشود
- سینما برای همه/ بازشناسی جریانها و مخاطبان سینمای ایران
- کامیار محسنین درباره ادغام ۲ جشنواره جهانی و ملی فجر مطرح کرد/ بحث تخصصی را تبدیل به کریخوانی نکنیم
- صحبتهای مهم کامیار محسنین در لایو خانه هنرمندان/ پلتفرمهای داخلی علیه سینما؟
- کامیار محسنین در هیات داوران رسانهای جشنواره فیلم شانگهای
- روند انتخاب آثار جشنواره جهانی فیلم فجر تشریح شد/ معرفی تیم مشاوران دبیر
- مرور سینمای گرجستان در جشنواره جهانی فیلم فجر
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- انتخاب هیات رییسه جدید انجمن تهیهکنندگان مستقل سینما
- رقابت ۲۸۵ فیلم در ۳ بخش انیمیشن، مستند و بینالمللی اسکار نود و هفتم
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟