سینماسینما، ونداد الوندیپور
رم، شهری بی دفاع؛ با مردمی خسته، غمگین، زخمی و خشمگین که نه تنها دردشان را التیام نمیبخشیدند، چاقو را بیشتر در دلشان میچرخاندند اشغالگران نازی و فاشیستهای ایتالیایی. و آن سو، در منطقهای در حومه رم، یک افسر اس.اس. نشسته بود، تخصصش پروپاگاندای فرهنگی در زمینه سینما و هدفش، سرگرم کردن ایتالیاهای خشمگین از ظلم اشغالگران از طریق سینما و خصوصا، مراقب این بودن که فیلمسازان عاصی مشکلی در جهت تهییج مردم علیه نازیها ایجاد نکنند؛ کاری که موسولینی در دوران زمامداریاش، با توجه خاصی که به سینما به عنوان یک ابزار پروپاگاندای قوی داشت، با ایجاد ساختارهای ممیزی قوی، به خوبی از عهدهاش برآمده بود.
فیلمسازان و تهیه کنندگان ایتالیایی که درد وطن داشتند و حس و حال مردمشان را درک میکردند، و میخواستند حرفی بزنند و اعتراضی بکنند، مجبور بودند فیلمنامههایشان را مستقیم یا از طریق واسطهها به دست این افسر آلمانی و دستیارانش بدهند، اما افسر حواسش جمع بود که فیلم مشکلدار ساخته نشود یا اگر زیرجلکی ساخته شد، اکران نشود و متخلفین تنبیه شوند. فیلمسازانی چون دسیکا، فلینی و روسلینی و غیره که ظاهرا بعدها کم و بیش این ماجراها را شرح دادند، مترصد ساختن فیلمهایی بودند که واقعیتها را نشان بدهد، نه تحریف و لوث کند و به مضحکه بکشد؛ و باید تا حد امکان جلوی آنها گرفته میشد.
افسر اس.اس. بعدها دستگیر شد و گفت مامور بوده و معذور (مثل اکثر نازیها). نامی از او ثبت نشده اما گویا خودش تحصیل رشته کارگردانی سینما را رها کرده بود و با قدرت گرفتن نازیها، از فرصت استفاده کرده وارد دستگاه تبلیغاتی آنها شده و گرچه نتوانسته بود فیلمساز شود، به لطف آشناییاش با سینما و احتمالا روابط خاص با برخی اعضای حزب، ابتدا مسٸول بعضی امور بوروکراتیک سینمای آلمان شده بود و پس از سقوط موسولینی و اشغال ایتالیا توسط آلمان، حسب وظیفه و عمدتا با کمک چند تن از عوامل استودیوهای نان به نرخ روز خور چینه چیتا (که موسولینی ساخته بود و بزرگترین استودیوی فیلمسازی اروپا بود) موفق شد ترتیب ساختن چند فیلم را بدهد که وضع رم و ایتالیا را دگرگون نشان میداد؛ فیلمهای بیارزشِ اغلب مثلا کمدی که در حقیقت ملغمهای بودند از لودگی و شوخیهای جنسی و به سخره گرفتن همه چیز، حتی اِشغال ایتالیا و البته انواع باج دادنها به نظامیان آلمانی و محترم شمردن آنها و تاکید بر رعایت قوانین فاشیستی کشور (که اکنون به جای موسولینیِ خلع شده از قدرت و نجات یافته توسط کماندوهای آلمانی از زندان، نازیها متصدی اجرایش بودند) رنج و فقر و خشم و بیکاری و استیصال و اعدام و جنگ زدگی مردم برای سازندگانِ معدود این گونه فیلمها کوچکترین اهمیتی نداشت. هدفشان پول بود و شهرت (که در اصل شد رسوایی).
تعداد کمی از مردم جان به لب رسیده میرفتند و این مضحکههای لوس و زننده و بغایت مبتذل را تماشا میکردند لابد به این امید که برای یکی دو ساعتی هم شده، خشم اِشغال و غم نان و درد زخمهایشان را فراموش کنند، که ظاهرا، در کل هرگز چنین تاثیری حاصل نشد. (طبق برخی گزارشهای مطبوعات آن زمان، برخی مردم، دشنام گویان از سینما خارج میشدند.)
اما اکثر مردم ایتالیا که البته در آن وضعیت چندان دل و دماغ پیگیری هنر و سینما را نداشتند، توجهی به تبلیغات نسبتا گسترده این گونه فیلمها نشان نمیدادند که هیچ، سازندگان آنها را چکمه لیس میخواندند و ازشان نفرت داشتند.
نسخههای برخی از فیلمهایی که در دوره اشغال ساخته شدند، بخصوص آنان که اشغالگران نازی را به نوعی میستودند و دوست نشان میدادند، بعدها در آتشسوزیهای مرموز سوختند.
سازندگان آن آثار کم تعداد هم اکثرا نامشان در تاریخ سینمای ایتالیا باقی نماند، چون اساسا از نظر حرفهای، فیلمسازان بدی به حساب میآمدند (اساسا فیلمساز کاربلد و باسواد و هنرمند، بعید است خودش را بفروشد). آنها اغلب با جیبهای پر پول، کشور را ترک کرده یا خود را در گوشهای گم و گور کردند.
جیوانی آنا چیکو (که احتمالا نامی مستعار بود) یکی از آنان بود که شرافت بیشتری داشت و بعدها در مصاحبهای گفت: «من به مردمم خیانت کردم.»
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- درآمدی بر فیلم «بهانه سکوت»؛ روایت یک مصیبت در ساختاری نو
- شاهپور هنوز هست
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- شیون فومنی به روایت کاوه بهرامی مقدم/ «دره پروانهها»؛ شاعرانگی یک زندگی
- سرگرمشان کنید تا حد مرگ
- پازولینی هست و خواهد بود/ یادی از پازولینی به بهانه سالمرگش
- ۱۹۸۴؛ چشمان یک مامور اطلاعاتی باز میشود/ درباره فیلم «زندگی دیگران»؛ به یاد اولریش موهه
- برشهای کوتاه/ ویدئویی از گفتوگوی روبرتو روسلینی درباره «رم، شهر بیدفاع»
- «ساعت پنج عصر»، نیشتری بر دملی چرکین
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم





