سینماسینما، فریبا اشوئی
ابلق را در واژگان فارسی به تعبیری دو رنگ چند رنگ یا سیاه وسفید معنا کرده اند. خوشی و ناخوشی. بد و خوب. تاریکی و روشنی و…
نرگس آبیار با انتخاب این عنوان برای فیلم خود، آشکارا به همین مقوله پرداخته است. مردمانی که در قومیت و عقبه، چند رنگ و متفاوت از یکدیگرند و برحسب سرنوشت، هرکدام به هر دلیلی که عمده ترینش، شاید ناتوانی مادی باشد در یک محله فقیرنشین به نام زور آباد همنشین و همخانه شده اند. روایت با یک سکانس معرف همراه با ریتم بالای موسیقی و تنوع پلان استثنایی، آغاز می شود. سکانسی که در همان آغاز، نشان دهنده موقعیت جغرافیایی و بافت فرهنگی قصه است. این که چقدر فیلمسازان ما متمرکز بر این نوع از بافت شهری شده اند و پرداخت قصه در این بافت چه امتیازهای مثبتی می تواند برای فیلم به همراه داشته باشد، بماند. چون مجال پرداختن به آن در این یادداشت نیست. اما هرچقدر بستر درام، در محیطی نابسامان رقم بخورد، به همان نسبت هم می تواند ابزار و عناصر دراماتیزه کردن متن بیشتر و بهتر برای نویسنده و کارگردان اثر مهیا شود. جغرافیای زورآباد این بستر را به خوبی برای گروه کارگردانی فراهم ساخته است. آنچه که بیش از هر چیز برای مخاطب فیلم فراهم شده، پرداختن به همین حواشی و ایجاد همراهی بصری است. یعنی اساسا خود درام چنگی به دل نمی زند و از اساس دچار یک شتابزدگی و ناامنی موضوعی است. سودای پرداخت موضوعی ممنوع، کارگردان را وسوسه کرده اما جسارت و وضوح پیام، در اثرش مستتر نیست. مخاطب مدام با یک خیز و عقب نشینی مکرر روبروست که نتیجه اش ناکام ماندن در انتقال پیام شده است. دو تا نگاه ناامن و متجاوز، یک نگرانی زنانه و سرانجامی عقیم برای داستان، کل دریافتی مخاطب از داستان ابلق است که به واسطه شدت محافظه کاری کارگردان نصیبش می شود. داستان از ابتدا آشکارا و خیلی گل درشت مظلومیت زنان کار را در پیرنگ اصلی اش پی ریزی می کند اما بدلیل ترس در پرداخت، این پی رنگ باحواشی زائد در متن گُم می شود. موش ها در طول داستان حضوری نمادین دارند تنها برای پُرکردن خلاء و سوراخ های یک درام عقیم مانده. یا حتی بازی حباب های صابون که نماد آرزوهای رنگارنگ مردمان زور آباد است. و البته که از این نمادهای شعاری در فیلم کم نیستند.
زوج بی نظیر هوتن شکیبا و الناز شاکردوست این بار هم دلنشین و کامل در فیلم آبیار ظاهر شده اند و بار بخش عظیمی از فیلم بر دوش این دو بازیگر توانا است. باذکر این نکته که بهرام رادان و انتخابش برای نقش جلال شاید ناشیانه ترین اتفاق در کارگردانی این فیلم باشد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «بامداد خمار»؛ عشق، طبقه و زبان تصویر
- هفت اثر جدید در راه شبکه نمایش خانگی
- نرگس آبیار خدای زدن به دل ماجراست
- «شبی که ماه کامل شد» به هند رفت
- نگاهی به سریال «سووشون» اقتباسی از رمان سیمین دانشور/ قابهای زیبای شیراز
- «بامداد خمار»؛ از کتاب ممنوعه تا پلتفرمهای سینمای خانگی
- پرداختن به آیین و فرهنگهای قشقایی در سریال تاریخی «سووشون»
- «بامداد خمار» مهرماه منتشر میشود
- نرگس آبیار، رییس هیئت داوران فستیوال TRT شد
- بیانیه ساترا درباره توقف پخش سریال «سووشون»
- واکنش کارگردان به توقیف سریالش و فیلتر نماوا/ نرگس آبیار: در برابر این حذف بیرحمانه، سکوت نخواهیم کرد
- پس از انتشار اولین قسمت «سووشون»؛ نماوا فیلتر شد
- با انتشار نامهای سرگشاده؛ نرگس آبیار از شورای پروانه نمایش استعفا داد
- نگاهی به «هفتاد سی»؛ شروع امیدوارکننده بهرام افشاری
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- حقایقی درباره فیلم سرب ساخته مسعود کیمیایی به بهانه نمایش آن از تلویزیون
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
آخرین ها
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت





